عدالت مهدوی و امنيت/بخش دوم
3. مفهوم و جايگاه امنيت
امنيت از مقوله هاي اساسي است كه وجود آن در تمام ابعاد زندگي بشري به گونه اي قابل لمس و مؤثر احساس مي شود و از ديرباز تا كنون در حيات انساني منشأ تحولات و دگرگوني هاي فراوان شده است. ريشه لغوي اين واژه از ثلاثي مجرد «امن»، و با مشتقاتي مانند «ايمان»، «ايمني» و «استيمان» است. اين واژه را به مفهوم اطمينان، آرامش در برابر خوف، تفسير، تعريف و ترجمه كرده اند كه تا حدود زيادي به واقعيت نزديك است و شامل دو بعد ايجابي و سلبي در تعريف امنيت مي شود. از يك سو اطمينان، آرامش فكري و روحي و از سوي ديگر فقدان خوف، دلهره و نگراني ـ كه موجب سلب آرامش و اطمينان مي گردند ـ از كاربردهاي ديگر اين واژه است.[22] هم چنين امنيت از موضوعات بسيار مهمي است كه در قرآن و روايات به گستردگي آن اشاره شده است. صورت فارسي و عربي اين كلمه به اَشكال «امنيت» و «امنيه» در متون اسلامي موجود نيست و بيش تر توجه به اين موضوع با عبارات و مشتقاتي از ثلاثي مجرد «اَمِنَ» صورت پذيرفته است.
در مجموع از ريشه يا كلمه «امن»، 62 كلمه مشتق[23] شده است و حدود 879 بار در قرآن به كار رفته كه از اين تعداد كار برد، 358 مورد در آيات مكي و 521 مورد در آيات مدني است.[24]
پيوند معنايي ناگسستني اين اصطلاح با كلمه هاي اسلام، ايمان و مؤمن نشان دهندة اهميت فوق العاده مفهوم امنيت است. مفهومي كه علاوه بر قرآن و روايات، به وفور در ادعيه اسلامي و شيعي ديده مي شود. آن چه بديهي است در اين مجال مختصر امكان پرداختن به كليه ابعاد سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و... امنيت، نه وجود دارد و نه لازم است.
اما به صراحت مي توان اذعان داشت، اين مفهوم در منابع اسلامي، داراي عرصه وسيعي بوده و قلمروهاي فردي و اجتماعي و زمينه هاي داخلي و خارجي، فكري و روحي، اخلاقي و اعتقادي، دنيايي و آخرتي را در بر مي گيرد و با شاخص هاي ايجابي و سلبي، از هر دو زاويه قابل تعريف و دسترسي است و البته اين امر نسبي است؛ نه مطلق. تابع وضع و امكانات و توانايي هاي هر فرد و جامعه است و نبايد آن را صرفاً به امكانات و تجهيزات نظامي، با اندازه هاي مادي و فيزيكي يا مقولات اقتصادي و مانند آن تعريف كرد. بلكه مفهومي عميق تر، ظريف تر و فراگير تر از موضوعات ياد شده داشته و بر ابعاد روحي، فكري، فرهنگي، اخلاقي، معنوي و اعتقادي و ارزش هاي الهي نيز اتّكا و وابستگي كامل دارد. قرآن و روايات بيانگر اين نكتة بسيار مهم هستند كه هرگونه امنيتي و در هر بعد از ابعاد آن، در ايمان و اعتقادات معنوي و الهي ريشه دارد و هر گونه ناامني در هر عرصه اي، بالاخره ريشه اش به بي ايماني و صفات متقابل ايمان مانند مشرك، كفر، ظلم، استكبار و... برمي گردد. هم چنين مؤمن و صفات ايماني، اصلي ترين خاستگاه صدور كُنش هاي امنيت زا است. مي توان گفت، بستر سازي حيات معنوي طيبه و حسنه براي تربيت و تهذيب افراد، چه در حوزه رفتارهاي فردي و چه در عرصه هاي اجتماعي و دوري آن ها از حيات سيئه و غير ايماني، اصلي ترين ساز و كار تأمين امنيت است. حال، چه در نظام اسلامي باشد، چه در عصر مهدوي و حكومت آخرزمان حضرت مهدي(عج). اين نظام بايد تلاش كند با تشويق حيات مؤمنانه و پشتيباني از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ايمان، امنيت و عدالتي همه جانبه و فراگير را براي همة شهروندان جامعه اسلامي و حتي غيرمسلماناني كه در پناه آن زندگي مي كنند، فراهم نمايد. البته اين كار بايد بدون غفلت از زندگي دنيايي و با تأمين نيازهاي اين جهاني باشد تا بتواند زمينة ورود سرشار از عافيت و سلامت و ايمن از عذاب را به زندگي آن جهاني و اخروي آماده سازد. مشخص است كه تا پيش از ظهور، انجام كامل و بهينة اين امور توسط حكومت هاي دنيايي امكان پذير نيست و اين گونه آرمان هاي عالي الهي و بشري به صورت كامل، تنها در عصر حكومت مهدي(عج) محقق خواهد شد.
در قرآن كريم، آيات بسياري دربارة اهميت امنيت و جايگاه والاي آن در زندگي فردي، اجتماعي اقتصادي و... انسان وارد شده است كه به كوتاهي، نمونه هايي از آن ها آورده مي شود:
الف) قرآن يكي از اهداف برقراري حاكميت خدا و جانشيني صالحان و طرح كلي امامت را تحقق امنيت معرفي كرده است:
]وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني ولايشركون بي شيئاً[ (نور: 55)
«خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كساني كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن ديني كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند.»
علامه طباطبايي درباره اين آيه فرموده است:
اين آيه وعده جميل و زيبايي است براي مؤمنان كه عمل صالح هم دارند. به آنان وعده مي دهد كه به زودي جامعة صالحي مخصوص به خودشان برايشان درست مي كند و زمين را در اختيارشان مي گذارد و دينشان را در زمين متمكن مي سازد و امنيت را جايگزين ترسي كه داشتند مي كند؛ امنيتي كه ديگر از منافقين و كيد آنان، و از كفار و جلوگيري هايشان بيمي نداشته باشند، خداي را آزادانه عبادت كنند و چيزي را شريك او قرار ندهند.[25]
بدين ترتيب، قرآن به گروهي از مسلمانان كه داراي دو صفت ايمان و عمل صالح هستند و به ياري خداوند، حكومت جهاني مستضعفان را تشكيل خواهند داد، نويد امنيت و از ميان رفتن همة اسباب ترس و وحشت را داده است.
ب) بنا به آيه ]و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا[ (ابراهيم: 35) حضرت ابراهيم هنگام بنا نهادن كعبه، به اين نياز فطري توجه كرد و از خداوند خواست آن سرزمين را از نعمت «امنيت» برخوردار سازد. خداوند نيز، بنا به آيه ]و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً[ (بقره: 125)، آن جا را خانة امني براي مردم قرار داد.
اين ويژگي چنان عزيز است كه موجب منّت پروردگار بر آدميان بوده و او را شايسته سپاس بندگي مي كند.[26] پروردگار جهان به همين سرزمين اَمن، براي بيان كيفيت آفرينش انسان سوگند ياد مي كند.[27] با اجابت دعاي حضرت ابراهيم، خداوند هم امنيت تكويني به مكه داد؛ زيرا شهري شد كه در طول تاريخ حوادث ناامن كنندة كم تري به خود ديد و هم امنيت تشريعي عطا كرد؛ زيرا به فرمان الهي همة انسان ها و حتي جانوران در اين سرزمين در امن و امان هستند. شكار حيوانات آن ممنوع است و حتي تعقيب مجرماني كه به اين حرم و خانه كعبه پناه برند نيز جايز نيست. تنها مي توان براي اجراي عدالت در حق چنين مجرماني آذوقه را بر آن ها بست تا بيرون آيند و تسليم شوند.
امن دانستن خانه كعبه توسط خداي متعال در حقيقت بيانگر اهميت امنيت است كه اين بناي بسيار مقدس با آن توصيف شده است. اين صفت كعبه در آيات بسياري تكرار شده است. هم چنان كه در سوره تين مكه مكرمه و شهر كعبه به «بلد امين» تشبيه شده است. علامه طباطبايي در اين باره آورده است:
مراد از هذاالبلدالامين مكه مشرفه است، و بلد امينش خواند، چون امنيت يكي از خواصي است كه براي حرم تشريع شده و هيچ جاي ديگر دنيا چنين حكمي برايش تشريع نشده، و اين حرم سرزميني است كه خانه كعبه در آن واقع است و خداي تعالي درباره آن فرموده: اولم يروا انا جعلنا حرما امنا[28] (عنكبوت/ 67).
ج) در قرآن، شهري كه برخوردار از نعمت باشد، به عنوان سرزمين آرماني و مثالي معرفي شده است و بنا به آية ]و ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنةً مطمئنة يأتيها رزقها رغدا من كل مكان[ (نحل/ 112)، خداوند به عنوان الگو و نمونه، قريه و شهري را مثال مي زند كه امن، آرام و مطمئن بوده و همواره روز ي اش به فراواني از هر مكاني فرا رسيده است. بديهي است، تحقق نهايي چنين شهري در جايي به جز عصر و حكومت امام مهدي، محقق نخواهد شد.
د) يكي از مصداق هاي مهم واژه هايي مانند «نعمت»، «نعيم» و «بركات» در قرآن، امنيت دانسته شده است به عنوان نمونه، علامه طباطبايي در بحث از آية:
]ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات[[29] (اعراف/ 96) به اين معنا اشاره كرده و مي نويسد:
بركات به معناي هر چيز كثيري از قبيل امنيت، آسايش، سلامتي، مال و اولاد است كه غالباً انسان به فقد آن ها مورد آزمايش قرار مي گيرد.[30]
هم چنين اين مفسّر در تفسير آيه ]واذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفرة من النار فانقذكم منها[[31] (آل عمران/ 103) با بيان وضع ناامني حاكم بر جامعه جاهلي پيش از اسلام، منظور از نعمت در آيه چنين بر شمارد:
منظور از نعمت، مواهب جميلي است كه خداي تعالي در سايه اسلام به آنان داده و حال و روز بعد از اسلام آن ها را نسبت به پيش از اسلام بهبود بخشيد، در دوران جاهليت امنيت و سلامتي و ثروت و صفاي دل نسبت به يكديگر و پاكي اعمال نداشتند و در سايه اسلام صاحب همه اين ها شدند.[32]
علامه در تفسير كلمه «نعيم» در آيه هشتم سوره تكاثر؛ ]ثم لتسئلن عن النعيم[ آورده است:
و نيز در مجمع البيان است كه بعضي گفته اند: نعيم عبارت است از امنيت و صحت (منقول از مجاهد و عبدالله بن مسعود) و اين معنا از امام ابوجعفر و ابي عبدالله(عليهما السلام) نيز روايت شده است.[33]
هم چنين اين مفسر كبير در تفسير خويش، در تبيين واژه هاي «حيات حسنه»[34] و «حيات طيبه»[35]، يكي از ويژگي هاي اصلي اين نوع زندگي را بهره مندي از نعمت امنيت ذكر مي نمايد. هم چنان كه يكي از ويژگي هاي «حيات سيئه» را زندگي در ناامني مي داند.[36]
هـ) در قرآن، اولوالالباب به امنيت و سلامتي جاوداني بشارت داده شده اند. به تعبير علامه:
جمله «سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار»، حكايت كلام ملائكه است كه اولوالالباب را به امنيت و سلامتي جاوداني و سرانجام نيك نويد مي دهند؛ سرانجامي كه هرگز دستخوش زشتي و مذمت نگردد.[37]
از سوي ديگر بنا به آيه ]ادخلوها بسلام آمنين[ (حجر: 45)، در روز سرنوشت، وقتي انسان هاي صالح در جنت گام مي نهند، به آن ها نويد امنيت و سلامت داده مي شود و به آن ها گفته مي شود كه به اين باغ ها با سلامت و امنيت وارد شويد.
و) هنگامي كه خانواده حضرت يوسف وارد مصر شوند، وي از ميان تمامي مواهب و نعمت هاي مصر، انگشت روي مسئله امنيت مي گذارد و به پدر و مادر و برادران خودش مي گويد: ]ادخلوها مصراً ان شاء الله آمنين[؛ يعني داخل مصر شويد كه انشاءالله در امنيت خواهيد بود. اين نشان مي دهد، نعمت امنيت ريشة همه نعمت ها است؛ زيرا هر گاه امنيت از ميان برود، ديگر مسائل دفاعي و مواهب مادي و معنوي نيز به خطر خواهد افتاد. در يك محيط ناامن، نه اطاعت خداوند مقدور است، نه زندگي همراه با سربلندي و آسودگي فكر و نه تلاش و كوشش و جهاد براي پيش برد هدف هاي اجتماعي.[38]
ز) امنيت بزرگ ترين پاداشي است كه در تميز اهل حق از باطل، به اهل حق اعطا مي شود؛ همان گونه كه قرآن مي فرمايد: ]فأي الفريقين احق بالامن[ (انعام: 81)؛ يعني كدام يك از دو دسته شايسته امنيت هستند؟
در سخنان و روايات معصومان(ع) نيز مطالب فراواني دربارة اهميت و ضرورت امنيت وارد شده است كه براي نمونه، تنها مواردي از آن ها ذكر مي شود.
پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد:
مَن اَصبَحَ مُعافي في بدنه آمِناً في سِر بِه عندَهُ قُوتُ يَومِهُ فكانَّما خُيِّرَتْ لَهُ الدنيا بحذافيرها.[39]
هر كه تنش سالم است و در جامعة خويش ايمن است و قوت روز خويش دارد، جهان سراسر مال اوست.
ايشان هم چنين فرموده است:
اَلامنُ والعافية نعمتان مغبون فيها كثيرٌ من الناس.[40]
امنيت و سلامت دو نعمت است كه بسياري از مردم در آن مغبونند.
امام صادق(ع) زندگي بدون امنيت را ناقص و ناگوار شمرده و در اين راستا فرموده است:
خمس خصال من فقد منهن واحدة لم يزل ناقص العيش، زايل العقل، مشغول القلب: فالاولاها صحة البدن والثانية الامن و... .[41]
پنج چيز است كه حتي اگر يكي از آن ها برقرار نباشد، زندگي ناقص و ناگوارست، عقل نابود مي شود و ماية دل مشغولي مي گردد؛ نخستين اين پنج چيز، سلامتي و دومين آن امنيت است... .
در روايتي در تحف العقول، از امنيت در كنار عدالت و فراواني، به عنوان سه نياز اساسي مردم ياد شده است:
ثلاثة اشياء يحتاج الناس طرّأ اليها: الامن، والعدل والخصب.[42]
سه چيز است كه همه مردم به آن نياز دارند: امنيت، عدالت و فراواني.
امام علي(ع) در بحث از اهداف عالي حكومت، يكي از دلايل پذيرش حكومت را تأمين امنيت براي بندگان مظلوم و محروم و پشتيباني از آن ها مي شمارد. باز آن حضرت در بيان نقش و اهميت امنيت مي فرمايد: «رفاهية العيش في الامن؛[43] رفاه زندگاني در امنيت است» و «لانعمة أهنا من الامن؛[44] هيچ نعمتي گواراتر از امنيت وجود ندارد».
4. عدالت، خاستگاه و بستر امنيت
اصولاً در چگونگي فهم وضعيت و نوع حكومت مهدوي، در عصر ظهور و شاخصه هاي آن مانند عدالت و امنيت، دو راه مي توان در پيش گرفت: راه نخست، تفحص در روايات دربارة عصر ظهور حضرت مهدي(عج) است و راه دوم مراجعه به سيرة نظري و عملي پيامبر(ص) و ديگر معصومين(ع) به ويژه امام علي(ع) روشن است كه معصومان(ع)، همه در سيره و سنت داراي يك شيوه اند؛ زيرا همه از نوري يكتا آفريده شده و ترجمان وحي مي باشند. از سويي، حكومت آرماني امام عصر(عج) در واقع، ادامة تلاش هاي اصلاح طلبانة امامان معصوم(ع) به ويژه براي به ثمر نشاندن حكومت نافرجام امام علي(ع) است كه به دليل فشار خودكامگان مسلّط و هواپرستي و گمراهي مردم ادامه نيافت. از سوي ديگر، مراجعه به سيره و سنت سياسي اجتماعي ديگر معصومان(ع) به ويژه سيره علوي، رافع پاره اي از ابهام ها و كمبودهايي است كه امروزه در فهم دقيق وضعيت عصر ظهور با آن ها مواجه هستيم. به همين دليل، در اين گفتار ابتدا براي فهم ارتباط عدالت مهدوي و امنيت به سيره ديگر معصومان(ع) رجوع مي نماييم.
در حوزه سياست و مباحث مرتبط با امنيت نمي توان از تعامل موضوع عدالت با امنيت غافل شد. اين نكته در بيان بسياري از معصومان(ع) آمده است. علي(ع)، عدالت را رمز بقا، استحكام و ترقي نظام سياسي و ضامن ثبات و امنيت واقعي و منافي خشونت به شمار مي آورد. امام(ع)، عدل را «رستگاري و كرامت»، «برترين فضايل»، «بهترين خصلت»، «بالاترين موهبت الهي»[45]، «فضيلت سلطان»، «سپر و نگهدارنده دولت ها»، «مايه اصلاح رعيت»، «باعث افزايش بركات»، «مايه حيات آدمي و حيات احكام» و «مأنوس خلايق» ذكر مي نمايند. او حكومت را مشروط به «عدالت گستري» دانسته و نظام آمريت را مبتني بر «عدل» مي داند. از اين ديدگاه «ملاك حكمراني و قوي ترين بنيان، عدل است»؛ بنياني كه «قوام عالم به آن مبتني است».[46]
مسئله مهم در سيره علي(ع) اين است كه ايشان هيچ وقت براي حفظ امنيت و نظام سياسي، از عدالت به نفع امنيت عقب ننشسته اند، بلكه بر عكس، رعايت عدالت را ضامن امنيت، حفظ نظام، مايه روشني چشم زمامداران و رسوخ محبت آنان در دل مردم مي دانند. امام(ع) در نامه به مالك اشتر مي فرمايد:
تحقيقاً بهترين چيز (نور چشم) براي حاكمان، اقامة عدالت و استقرار عدالت در سطح كشور و جذب قلوب ملت است و اين حاصل نشود مگر به سلامت سينه هايشان [خالي بودن از كينه و بغض حاكمان].[47]
پس اگر زمامداران عادل پيشه باشند، قلب ها به سوي آنان جذب و عقده ها از دل ها بيرون مي رود. اين خود تضمين كنندة استحكام اركان دولت و پيوند محكم آن با ملت است. عدل محوري نظام سياسي باعث مي شود مردم براي رسيدن به آرمان ها و خواسته هاي خود راه هاي منطقي را برگزينند. در غير اين صورت، نوميدي از عدالت، انسان ها را به نيرنگ، سوء استفاده، خلاف كاري، تضعيف اخلاق عمومي و از هم پاشيدگي اجتماعي خواهد كشانيد كه خواه ناخواه، نتيجه آن ناپايداري امنيت و ثبات سياسي نظام حاكمه و دولت است.
از ديد امام(ع) رعايت عدالت از سوي رهبران و كارگزاران نظام اسلامي در سطوح مختلف سامانة سياسي، نتايج مثبت فراواني را دارد. اين آثار براي شخص رهبران عبارت است[48]:
استقلال و توان، نافذ شدن حكم، ارزشمندي و بزرگ مقداري، بي نيازي از ياران و اطرافيان، مورد ستايش قرار گرفتن زمان حكمراني آن ها و بالارفتن شأن، عظمت و عزت ايشان.
امام علي(ع) معتقد است، «هيچ چيزي مانند عدالت، دولت ها را محافظت نمي كند» و عدل چنان سپر محكمي است كه رعايت آن موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سياسي مي گردد.[49]
مهم ترين و فراگيرترين اثر عدالت در سازندگي و اصلاح جامعه است؛ چرا كه «عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه مي باشد» و «هيچ چيز به اندازه عدالت نمي تواند مردم را اصلاح نمايد»، اجراي عدالت «مخالفت ها را از بين مي برد و دوستي و محبت ايجاد مي كند»[50] و در عمران و آباداني كشور (توسعه اقتصادي، صنعتي) تأثير بسزايي دارد.[51] اگر عدالت در جامعه اجرا نشود، ظلم و ستم جاي آن را خواهد گرفت و ظلم جز آوارگي و بدبختي و در نهايت، خشونت اثري نخواهد داشت. حضرت خطاب به يكي از واليان خود مي فرمايد:
استعمل العدل، و احذر العسف والحيف، فان العسف يعود بالجلاء، الحيف يدعو الي السيف.[52]
كار را به عدالت كن و از ستم و بيداد بپرهيز كه ستم رعيت را به آوارگي وا مي دارد و بيدادگري شمشير در ميان آورد.
از اين سخنان نتيجه گرفته مي شود كه از ديدگاه امام علي(ع)، عدالت ورزي زمامداران باعث برچيده شدن خشونت گرايي و شورش مردم عليه حكومت مي گردد و به جاي احساس نوميدي و سرخوردگي و تنفّر از حكومت، اطمينان، آرامش و محبّت به نظام سياسي در دل ايشان جاي مي گيرد. با افزايش محبت و وفاداري مردم به نظام، تشتت، تفرقه، ناامني و ناپايداري، به سوي وحدت عمومي، امنيت و ثبات واقعي تغيير جهت خواهد داد. همين معاني در سخنان ديگر معصومان(ع) نيز آمده است. حضرت فاطمه(س) در خطبة فدك مي فرمايد:
خداي سبحان، ايمان و اعتقاد به توحيد را براي پاكيزه نگه داشتن از آلودگي و شرك واجب كرد و عدالت را براي تأمين اطمينان و آرامش دل ها لازم نمود، اطاعت مردم از حكومت را ماية انتظام ملت قرار داد، و با امامت و رهبري، تفرقة آن ها را رفع كرد، و نيز عدالت در احكام را براي تأمين اُنس و همبستگي و پرهيز از اختلاف و تفرقه قرار داد.[53]
هم چنان كه امام سجاد به والي و سلطان مي فرمايد:
حق مردم بر تو آن است كه بداني ايشان به دليل ضعف خود و قوّت تو زير فرمان روايي و رهبري تو قرار گرفته اند. پس واجب است كه با آن ها عدالت پيشه كني و برايشان همانند پدري مهربان باشي و از ناداني هايشان گذشت نمايي و در عقوبت و مجازاتشان عجله نكني و ضروري است دربارة نيروي فرادستي خود نسبت به آنان، كه عطيّة الهي است، شكر خدا را به جاي آوري.[54]
از سوي ديگر، استبداد، سركوب گري و خودكامگي، در روايات منشأ ناامني و بروز شورش و بي ثباتي سياسي، اجتماعي و از ميان رفتن حكومت به شمار آمده است. از اين رو، براي اعمال بهينه قدرت سياسي و دستيابي به آرمان هاي والاي حكومت ـ مانند امنيت ـ برخورد دوستانه و مودت آميز، بدون كاربرد خشونت و سركوب گري مردم توصيه شده است. لذا با نهي شديد استبداد ورزي، بر رعايت عدالت در حقوق متقابل مردم و حكومت پافشاري گرديده است. اگر عدالت متعامل با امنيت است، بديهي است ظلم نيز مقارن با ناامني و بي ثباتي است. امام علي(ع) در نهج البلاغه، يكي از نشانه هاي ظلم را سركوب كردن (تغلب) زيردست مي داند و چيرگي فرد نسبت به فرودستان را از نشانه هاي ستمگري مي داند.[55]
امام(ع) در بسياري از سخنانش، استبداد، خودكامگي و خشونت كارگزاران نظام سياسي را با مردم به شدت نهي كرده و برخورد ملاطفت آميز و عادلانه با آن ها را سفارش اكيد فرموده است. وي از اين مشي به عنوان عامل بقا و ماندگاري حكومت و نوميدي دشمنان ياد مي كند و در همين راستا در خطبه 207، حقوق ميان حكومت و مردم را دوسويه دانسته و اين حقوق و رعايت آن را ماية انتظام در روابط مردم و عزت دين آنان به شمار آورده است. آن حضرت صلاح مردم را در صلاحيت حكومت ها و صلاح حكومت ها را در استواري و استقامت مردم مي داند.[56]
روشن است كه چنين امامت و حكومتي چه در عصر علوي و چه در عصر مهدوي، دستاورد آن عدالت و امنيت و حيات طيبه و كامل است و با ظلم، تغلب (چيرگي و سركوب) و هم چنين اعمال خشونت منافات داشته و حكومت به حق و عدل، و با رويه ملايمت و ملاطفت جويانه را توصيه مي كند.
5. عدالت و امنيت، دستاورد فراگير حكومت مهدوي
بنابر روايات، بشر در دوران حيات زميني خود، تا قيام قائم آل محمد(عج)، اسير پراكندگي، دشمني و جنگ خواهد بود. اين دوران كه مي توان آن را دوران پراكندگي، نابرابري و ناامني ناميد، با ختم شدن به ظهور مهدي موعود و طلوع خورشيد عدالت و امنيت، فرجامي خوش خواهد يافت. بنا به آيه 55 سورة نور، پارسايان، به رهبري امام عصر(عج) خليفة خدا شوند و دين حاكم گردد. در اين صورت، بنا به وعده الهي، امنيت جاي ترس را مي گيرد و بندگان خدا به خشنودي و خوشبختي حقيقي دست خواهند يافت. اثر اين عدالت و امنيت فراگير، چنان است كه طبيعت نيز بر سر مهر خواهد آمد و با پيشه كردن عدالت، همة گنج هاي خود را براي انسان رو خواهد كرد.
نكتة قابل تأمل آن است؛ با اين كه اخبار و روايات بيانگر هرج و مرج و چيرگي بي عدالتي و ناامني در عصر پيش از ظهور است، ولي به نظر مي رسد اين شرايط به صورت مطلق در همه جهان حاكم نباشد. لذا اين باور انحرافي كه مي بايستي براي شتاب بخشيدن به ظهور حضرت، به افزايش فساد و ناامني كمك كرد، كاملاً مردود و مخالف اسلام است. مگر نه اين كه خود امام عصر(عج)، حضور خود را در عصر غيبت به خورشيد پشت ابر تشبيه مي نمايد،[57] يا در روايتي ديگر مي فرمايد:
«به درستي كه من مايه امان اهل زمين هستم؛ هم چنان كه ستارگان ماية امنيت اهل آسمان ها هستند».[58]
ده ها روايت از پيامبر و امامان وارد شده كه خود و اهل بيت را مايه امان ساكنان زمين به شمار آورده اند.[59] بدين ترتيب، حضور امام عصر(عج)، چه به صورت غايب و چه به صورت ظاهر و در زمان قيام، مايه بارش فيض و نعمات الهي به سوي مردم است. طبيعي است كه در دوره حكومت مهدوي اين جريان به كمال خود خواهد رسيد و همة موانع موجود بر سر اتصال فيض ميان خداوند و مردم ـ از طريق امام برطرف خواهد شد. البته آن هنگام، مردم اين واسطه خير و نعمت نامرئي را به صورت مرئي و آشكارا ديده و لمس خواهند كرد.
همة امامان شيعه در زمان خود چنين واسطة فيضي بوده اند، اما متأسفانه به دليل اختناق زمانه و سركوب خودكامگان چيره از يك سو و هواپرستي و گمراهي مردم از سوي ديگر، نتوانستند بشريت را به كمال و غايت تكامل الهي و انساني خويش رهنمون سازند. بنابراين مي توان گفت، ميان امام عصر(عج) و ديگر امامان معصوم(ع) در اين زمينه تفاوتي نيست، ولي به خواست خداوند، امام موعود كسي است كه رسالت پيامبر(ص) و طرح اصلاحي ديگر معصومان در اكمال دين و دستيابي به عدالت و امنيت و ديگر فضايل را به نتيجه نهايي مي رساند. رواياتي كه اثباتگر اين مدعا است بسيار فروانند. مثلاً امام زين العابدين(ع) مي فرمايد:
ما امام مسلمانان و براهين الهي بر جهانيان و سرور مؤمنانيم. ما رهبر شريف ترين مسلمانان و... ماية اَمان ساكنان زمين هستيم؛ همان گونه كه ستارگان ماية امان و حفظ آسمان ها هستند. ما كساني هستيم كه خداوند به واسطه ما آسمان را از سقوط به روي زمين نگه داشته است و اين به اجازه خداوند بستگي دارد. خداوند توسط ما زمين را از اين كه اهلش را نابود كند، نگه داشته است و به واسطه ما باران مي فرستد و رحمت خويش را بر مردم مي گستراند و به واسطه ما بركات زمين خارج و ظاهر مي شود و اگر ما بر روي كره خاكي نبوديم، زمين اهل خود را فرو مي برد.[60]
امامان پاك ما به دليل جو اختناق حاكم بر زمان خويش، آرمان هاي خود را در دوره قيام قائم(ع) جست وجو مي كردند؛ هم چنان كه امام علي(ع) دربارة عدالت گستري و ايمني عصر ظهور و سرشاري آن دوره از عدالت و امنيت ديگر بركت ها مي فرمايند:
ولو قام قائمنا لانزلت السماء قطرها و لاخرجت الارض نباتها و ذهبت من قلوب العباد و اصطلحت السبع والبهائم حتي تمشي المرأه بين العراق الي الشام لاتضع قدميها الا علي النبات و علي رأسها زينتها، ولايهيجها سبع و لاتخافه.[61]
اگر به تحقيق، قائم ما قيام كند، به واسطه ولايت و عدالت او، آسمان آن چنان كه بايد ببارد مي بارد و زمين نيز رستني هايش را بيرون مي دهد و كينه از دل هاي بندگان زدوده مي شود و ميان دد و دام آشتي برقرار مي شود؛ به گونه اي كه يك زن ميان عراق و شام پياده خواهد رفت و آسيبي نخواهد ديد و هر جا قدم مي گذارد، همه سبزه و رستني است و بر روي سرش زينت هايش را گذارده و نه ددي او را آزار دهد و نه بترساند.
رواياتي از اين دست بسيار فراوانند كه در زير به چند نمونه از آن ها كه از پيامبر(ص) نقل شده اشاره مي كنيم:
مردي از اهل بيت من خروج خواهد نمود و به سنت من عمل مي كند و خداوند براي او از آسمان بركاتش را فرو مي فرستد و زمين بركت هايش را خارج مي سازد. به واسطه وي، زمين همان گونه كه از ستم و جفاكاري پر شده، از برابري و داد سرشار مي شود...[62]
اگر از عمر دنيا تنها يك شب باقي مانده باشد، خداوند آن شب را به اندازه اي طول خواهد داد، تا مردي از اهل بيت من به حكومت برسد... او زمين را از قسط و عدل پر مي كند همان گونه كه پيش از آن از ستم و جفاكاري پر شده بود. وي خواسته و مال را برابر پخش مي كند و خداوند در آن هنگام بي نيازي را در دل هاي اين امت قرار مي دهد... .[63]
از اين دسته روايت ها به خوبي فهميده مي شود كه در حكومت جهان شمول حضرت مهدي، عدالت و امنيتي فراگير در همه جاي دنيا برقرار مي شود و تنها مسلمانان از اين فيض و رحمت خداوندي بهره مند نمي شوند، بلكه اين بهره مندي به همة ساكنان زمين مي رسد؛ زيرا در سراسر گيتي، «گنج ها بيرون آورده خواهد شد و شهرها و روستاهاي شرك فتح مي شود.»[64] در چنين حكومتي، عدالت و امنيت و همة بهره هاي آسمان و زمين، بي تبعيض، نصيب همگان خواهد گرديد. هم چنان كه امام حسين(ع) در فراز مهمي مي فرمايد:
... اذا قام قائم، العدل وسع وسعه عدل البر و الفاجر.
هنگامي كه قائم قيام مي كند، عدل گسترده مي شود و اين گستردگي عدالت، نيكوكار و فاجر را در بر مي گيرد.[65]
بدين ترتيب بهرة حكومت جهان شمول و عدالت گستر و امنيت محور حضرت مهدي، نه تنها شامل مسلمانان و غيرمسلمانان و اقليت هاي گوناگون مي شود، بلكه حتي بدكاران آن ها را هم در بر مي گيرد. البته از روايات چنين بر مي آيد كه حسنات و جاذبة حضرت مهدي و نهضت عدالت گستر او باعث جهان شمولي ديانت اسلام و اصلاح بدكاران و روي آوري تمام مردم جهان به اسلام خواهد شد. يكي از شواهد اثبات اين مدعا روياتي است از امام صادق(ع). از ايشان درباره تفسير آية هشتاد و سوم سوره آل عمران كه مي فرمايد: «با آن كه هر كه در آسمان ها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است»[66] پرسش شده است. امام(ع) در پاسخ اظهار مي دارند كه اين آيه درباره زمان قيام قائم(ع) است كه در آن هنگام در كره خاكي، جايي باقي نمي ماند مگر آن كه در آن نداي شهادتين (لااله الا الله و محمد رسول الله) شنيده شود.[67]
از سويي, با توجه به اين كه در طول تاريخ، بسياري از بي عدالتي ها و خون ريزي ها و ناامني ها متوجه شيعيان بوده است، دوران امام قائم(ع)، عصر قدرت و ايمني و رفع بلا و مصايب از شيعيان است. توان دفاعي آنها بسيار بالا مي رود و حكومت زمين و سروري آن به ايشان خواهد رسيد. امام زين العابدين(ع) در اين باره فرموده است:
اذا قام قائمنا اذهب الله عن شيعتنا العاهة، و جعل قلوبهم كزبر الحديد و جعل قوّة الرّجل منهم قوّة اربعين رجلاً و يكونون حكام الارض و سنامها.
هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند آفات و بيماري و بلايا را از شيعيان ما دور مي سازد و قلب هاي آنان را به مانند پاره هاي آهن مي گرداند و قوت و توان مردان ايشان را به اندازه چهل مرد افزون مي كند. در آن هنگام شيعيان حاكمان زمين و سروران آن خواهند گشت.[68]
با وجود اين، در عصر حكومت مهدي، همه مردم از امنيت و عدالت فراگيري برخوردار خواهند بود و عدالت در بيش ترين حد و به صورت كامل و تمام اجرا مي شود. در آن هنگام استيفاي حقوق به صورت قطعي صورت خواهد گرفت و در قضاوت ها و محاكم، ديگر امكان هيچ خطا و اشتباهي پيش نخواهد آمد. زيرا امام(ع) خود ميان مردم زندگي مي كند و بر آن ها حكومت و قضاوت خواهد كرد. قضاوتي كه بدون نياز به بيّنه و اِماره صورت مي گيرد و اين حكومت و قضاوت متكي به الهام الهي و بر همين مبنا متكي بر علم امام است. بدين ترتيب امام(ع) از مردم درخواست بينه و شاهد نمي كند و به مانند داوود و سليمان حكم واحدي مي نمايد.[69] بر همين مبنا، عدالت و اداي حقوق به صاحبان آن به شكل قطعي صورت پذيرفته و كاملاً و بدون هيچ شبه و خطايي انجام مي گردد.
از ديگر نشانه ها و شاخصه هاي مهدوي كه موجب پديد آمدن امنيت، آرامش و ثبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي مي گردد، تقسيم درست و برابر و مبتني بر استحقاقِ بيت المال و اموال مشترك عمومي است. هم چنان كه امام باقر(ع) مي فرمايد:
وقتي قائم اهل بيت قيام كند، [بيت المال] را با مساوات تقسيم مي كند و نسبت به شهروندان عدل مي ورزد. پس هر كس او را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و سركشي نسبت به او همانند سركشي و گناه نسبت به خدا است.[70]
نكته بسيار مهم در مبحث حكومت عدالت محور و امنيت گستر مهدوي اين است: اگرچه حضرت ولي عصر(ع) فاتح شهرهاي شرك هستند و حتي چهره ترسيمي ايشان در روايات و هنگام قيام به گونه اي است كه همواره شمشير بر دوش دارند، واقعيت اين است كه قيام امام(ع) قيامي نظامي و ميليتاريستي و متكي بر اجبار و سركوب نيست. بنابراين، نبايد امنيت و عدالتي كاذب و در سايه شمشير برقرار شود. قيامِ مصلحانة ياد شده، نهضتي ايماني، اسلامي و انساني براي رهانيدن همة بشر از زنجيرهاي نفساني و موانع و بندهاي بي شماري است كه بر دست و پاي انسان فعلي از سوي طاغوت ها زده شده و تكامل و كمال بشري را راكد كرده يا به پس رفت و قهقرا كشانده است. حركت اميدبخش و زنده كنندة حضرت، كه با پرچم ايمان و عدالت صورت مي پذيرد، در نهايت مشروعيت و رضايت عمومي صورت مي گيرد و با پذيرش همگاني همة ساكنان زمين و آسمان و حتي حيوانات و جنبندگان عالم هستي تحقق مي يابد و همه با مباهات و خشنودي به آن تن مي دهند. در اين ميان، فرقي ميان ديانت ها، نژادها، قوميت ها و هويت هاي گوناگون مردم گيتي نيست؛ چرا كه نهضت مهدوي، حركتي جهان گستر و عالم شمول براي نجات و رستگاري همة بشريت است. بديهي است عدالت گستري حضرت مهدي(ع)، خود زمينه هاي تقويت و پايندگي مشروعيت حكومت ايشان و جذب دل هاي بيش تر مردم را به دنبال خواهد داشت. پيامبر اكرم(ص) درباره اجماعي بودن پذيرش حكومت حضرت مهدي(ع) مي فرمايد:
... فيملأ الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً يرضي عنه ساكن السماء و ساكن الارض...[71]
... يملا الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضي بخلافته اهل السموات و اهل الارض والطير في الجو...[72]
... پس زمين را از عدل و قسط پر مي كند؛ همان گونه كه از ستم و جفاكاري پر شده بود. هم ساكنان آسمان و هم ساكنان زمين از او خشنود هستند... .
زمين را همان گونه كه از ستم پر شده بود، از عدل سرشار مي كند. اهل آسمان ها و اهل زمين و پرندگان آسمان به خلافت او رضايت مي دهند.
از ديگر ويژگي هاي عدالت مهدوي و جهان شمولي بدون تبعيض حركت مصلحانة امام مهدي(ع) اين است كه ايشان اصحاب خود را با هدايت الهي و بر اساس لياقت و شايستگي، نه از يك نقطه خاص كه از كشورها و شهرها ي گوناگون بر مي گزينند. اين امر نشانگر آن است كه حركت امام(ع) مختص ناحيه يا كشور خاصي نيست، بلكه متعلق به همه جهانيان است تا آنان با آغوش باز و خشنودي اسلام را پذيرا باشند و دستورهاي آن را سرمشق زندگي رستگارانة خود قرار دهند.
پيامبر گرامي اسلام درباره عدالت گستري و هم چنين اصحاب حضرت مهدي(ع) فرموده است:
مهدي يحكم بالعدل و يامر به يصدق الله عزوجل و يصدق الله في قوله يخرج من تهامة حين تظهر الدلائل والعلامات و له كنوز لاذهب و لافضه الا خيول مطهمه و رجال مسوّمة يجمع الله له من اقاصي البلاد علي عدة اهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً معه صحيفة مختومة فيها عدد اصحابه باسمائهم و بلدانهم و طبايعهم و حلاهم و كناهم كدادون مجدون في طاعته.[73]
مهدي به عدالت حكم نموده و به آن امر مي كند. خداوند عزوجل او را و كلامش را تصديق مي نمايد و هنگامي كه نشانه و علامت ها آشكار مي شوند، از مكه خروج مي نمايد. وي داراي گنج هايي از طلا و نقره نيست، بلكه گنج هاي او اسب هاي خوش اندم و نيكومنظر و مردان مشخص شده اي هستند كه خداوند آن ها را براي وي از دورترين بلادها جمع آوري كرده است كه تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر، سيصدوسيزده نفر مرد است؛ و صحيفه اي همراه مهدي است كه در آن اصحاب وي با ذكر اسامي، كنيه ها، كشورها، محل سكونت و حتي نوع طبايعشان آمده است، اينان در راه اطاعت او كوشا بوده و رنج و سختي مي كشند.
بدين ترتيب مي توان استنباط كرد كه در حكومت جهاني مهدوي، حقي از كشورها يا به عبارتي بهتر، ايالت هاي اين حكومت در هر كجاي گيتي ضايع نمي شود. عدالت مهدوي و اسلامي ايجاب مي نمايد كه در محيطي با ثبات و سرشار از آرامش و فارغ از هر گونه نزاع، اقوام، كشورها و مليت ها، شايستگان و نخبگان متصف به صفات لازمه اسلامي را به كارگزاري و مديريت ايالات خويش، در چارچوب حكومت جهاني حضرت مهدي بگمارند.
از مواهب گوناگون اين حكومت، هم چون امنيت به گونه اي مساوي با ديگران بهره مند شوند.
نتيجه گيري
همان گونه كه گفته شد، عدالت و امنيت از برترين و مقدم ترين نعمت ها و دستاوردهايي است كه توسط امام موعود به بشريت، آن هم در فراخناي گيتي هديه خواهد شد. انقلاب مصلحانة حضرت براي تكميل ديانت، رسالت نبوي و امامت اصلاح گرايانه امامان معصوم(ع) مي باشد. امامتي كه با خودكامگي و اختناق و سركوب خودكامگان ستمگر و چيره به فرجام نيكوي خويش نرسيد. امام عصر(ع) اين نهضت را به پايان خواهند برد و همه اقوام و ملل و فرد فرد انسان ها بدون هيچ گونه تبعيض و گزينشي طعم شيرين عدالت و امنيت مهدوي را خواهند چشيد. اسلام دين فراگير خواهد شد و در جايگاه عادلانه و بايستة خود خواهد نشست و تشيع و شيعيان از آفات و بليات و آسيب ها محفوظ و در كمال امنيت، توان روزافزون و استقرار و حاكميت خواهند يافت. بشر و تمام ساكنان و جنبندگان آسمان ها و زمين با آغوشي باز و خشنودي بدين حكومت تن خواهند داد. قريه و شهر امن قرآني و الهي در سايه عدالت گستري حضرت مهدي محقق خواهد گرديد و جانشيني زمين به صالحان و پارسايان خواهد رسيد و ايمان به عنوان سرچشمه اصلي امنيت، بر قلب ها و جان ها طمأنينه و آرامش را حكمفرما خواهد ساخت. حيات سيئه بشري، جاي خود را به حيات طيبه و حسنه خواهد داد.
آسمان ها و زمين نيز با پيشه كردن عدالت، همة بهره ها و نعمت هاي خود را براي استفاده بشر، تقديم مي نمايند و ترس و هراس و ناامني و بي عدالتي جاي خود را به آرامش و قسط و عدل خواهد داست.
امنيت در زمان ظهور حضرت مهدي، امنيتي غالب بر عدالت و در ساية شمشير، سركوب و خودكامگي و اجبار نيست، بلكه بر رويكرد و مشي الهي و انساني استوار است و از مشروعيت، مقبوليت و حقانيتي مبتني بر رضايت و پذيرش كامل مردم سود مي برد. همين امر به جذب بيش تر قلب هاي مردم به سوي امام عصر و نهضت جهان شمول ايشان خواهد انجاميد و حتي بدكاران نيز راه خوبي و رستگاري در پيش خواهند گرفت.
عدالت مهدوي حكم مي كند، ملاك گزينش كارگزاران، قوميّت پرستي و قبيله گرايي نباشد. برعكس، در گزينش آن ها، اصلح بودن، شايستگي و كارداني لحاظ شود. هم چنان كه امام(عج) در انتخاب اصحاب سيصدوسيزده گانة خود، اين ملاحظات را در نظر گرفته و آن ها را از كشورها و شهرهاي مختلف و با هدايت الهي انتخاب مي نمايد. عدالت و امنيت چه در انديشه اسلامي و چه در عصر مهدوي در تعامل مستقيمي با يكديگر قرار داشته و عدالت، خاستگاه و بستر امنيت است. حضرت(ع) با رعايت مساوات و استحقاق هاي افراد بشر، خيرات مشترك را ميان مردم توزيع نموده و با حكميّت و قضاوت بر مبناي الهام و علم الهي خويش، زمينة هرگونه حكومت و داوري ناعادلانه و خطاآميز را از بين مي برد. بدين وسيله، زمينه هاي نارضايتي و اعتراض هاي مردمي را كه بي ثباتي و ناامني را در پي دارد، از ميان بر مي دارد. در آن دوران، در دل مردم به جاي اشمئزاز از حكومت، مهر و محبت جاي گزين مي شود.
با اميد به طلوع هرچه زودتر چنين عصر شكوفا و بالنده اي، با اين دعا، نوشتار حاضر را به پايان مي بريم: «اللهم انا نرغب اليك في دولة كريمه، تعزبها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله...».
منبع: فصلنامه انتظار، شماره 13.
---------------------------------
پی نوشت ها:
[22] . اصلي ترين مترادف هاي قرآني واژة عدل كه در قرآن آمده اند و با آن ارتباط معنايي دارند، عبارتند از: قسط، قصد، استقامت، وسط، نصيب، حصّه، ميزان و غيره. هم چنين جور ـ متضاد كلمه عدل ـ كه خود نيز مترادف ظلم است، كم تر در قرآن آمده است. البته كلمه ظلم و مشتقات آن به صورتي بسيار گسترده در اين كتاب آسماني ذكر شده است.
[23] . 62 مورد از مشتقات كلمه «اَمِنَ» در قرآن به شرح زير است: آمَن ـ آمِن ـ آمناً ـ آمنّا ـ آمنتْ ـ آمنْتُ ـ آمنة ـ آمنتم ـ آمنكم ـ آمنهم ـ آمَنو ـ آمِنو ـ آمنون ـ آمنين ـ اوْتمن ـ الامانات ـ اماناتكم ـ اماناتهم ـ الامانة ـ امانته ـ أمِن ـ الامن ـ أمناً ـ أمنة ـ أمنتكم ـ أمنتم ـ أمِنوُ ـ أمينِ ـ الايمان ـ ايماناً ـ ايمانٍ ـ ايمانكم ـ ايمانه ـ ايمانها ـ ايمانهم ـ بايمانهنّ ـ تؤمن ـ تأمنّا ـ لتؤمننّ ـ تأمنه ـ تؤمنوا ـ تؤمنون ـ مؤمِن ـ مؤمناً ـ مؤمنات ـ مؤمنة ـ مأمنهُ ـ مؤمنون ـ مؤمنَين ـ مؤمِنين ـ مأمون ـ نؤمن ـ لَنؤمننّ ـ يأمن ـ يؤمن ـ يؤمنّ ـ لَيؤمنَنّ ـ ليؤمنُنّ ـ يأمنوا ـ يؤمنوا ـ يأمنوكم ـ يؤمنون؛ هم چنين كلمه هايي با بار معنايي مشابه امنيت، مانند «سكينة» 3 بار، «سكينته» 3 بار و «سلام» 33 بار، و «سلاماً» 9 بار در قرآن به كار رفته است.
[24] . براي اطلاع ر.ك، محمود روحاني، المعجم الاحصايي لالفاظ القرآن الكريم، (فرهنگ آماري كلمات قرآن كريم)، المجلد الاول، مشهد، آستان قدس رضوي، 1368 ش، صص 372 ـ 373.
شايان ذكر است كه كلمه «الاْمِنُ» در مجموع سه بار كه دوبار آن در سوره مكي انعام آيات 81 و 82 و يك بار آن در سوره مدني نساء آيه 83 به كار رفته است. كلمه اَمناً دوبار يكي در سوره مدني بقره، آيه 125 و ديگري در سوره مدني نور، آيه 55 استفاده شده است. هم چنين واژه «اَمنَةً» دوبار در سوره هاي مدني آل عمران، آيه 154 و انفال، آيه 11 كاربرد داشته است.
[25] . سيد محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 15، ترجمه سيد محمدباقر همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چ پنجم، 1374، ص 209.
[26] . فليعبدوا رب هذا البيت الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف (قريش: 3 و 4)
[27] .... و هذا البلد الامين لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم (تين: 3 و 4)
[28] . علامه طباطبايي، ترجمه الميزان، ج 20، ص 539.
[29] . اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتي از آسمان و زمين برايشان مي گشوديم.
[30] . همان، ج 8، ص 252.
[31] . و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد، آن گاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد. پس ميان دل هاي شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد.
[32] . همان، ج 5، ص 376.
[33] . همان، ج 20، ص 607. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در تفسير اين آيه فرموده اند: امنيت يكي از نعمت هاي بزرگ خداوندي است و در برابر اين موهبت بزرگ، انسان ها در روز قيامت مورد سؤال قرار خواهند گرفت و بايد پاسخ دهند: «ثم لتسئلن عن النعيم، قيل هو الامان»، ر.ك: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، [بي جا]، دارالمعرفه، [بي تا]، ج 10، ص 538. هم چنين ر.ك: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 78، قم، دارالكتب الاسلامية، [بي تا]، حكمت 8 ، ص 172.
[34] . بحارالانوار، ج 10، ص 210.
[35] . همان، ج 7، ص 465.
[36] . همان.
[37] . همان، ج 11، ص 475.
[38] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 10، ص 84 .
[39] . رسول اكرم(ص)، نهج الفصاحه، گردآورنده: مرتضي فريد تنكابني، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، چ 4، 1374ش/1416ق، ص 59.
[40] . همان.
[41] . بحارالانوار، ج 78، حكمت 1، ص 171.
[42] . ابومحمدابن شعبه الحراني، تحف العقول، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1363ش، 1404ق، ص 334.
[43] . عبدالواحد تميمي آمدي، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 4، تصحيح ميرجلال الدين حسيني ارموي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1360 ش، ص 100.
[44] . همان، ج 6، ص 435.
[45] . «العدل فوز و كرامة، الانصاف افضل الفضائل»، عبدالكريم بن محمد قزويني، بقا و زوال در كلمات سياسي اميرمؤمنان(ع)، به كوشش رسول جعفريان، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، 1371، ص 97. «العدل افضل سجية»، همان، ص 100؛ «الانصاف افضل الشيّم»، همان، ص 97؛ «اسني المواهب العدل». همان، ص 112.
[46] . «العدل فضيلة السلطان»، «العدل جُنّة الدول»، «العدل يصلح الرعيه»، «العدل مألوف»، «اعدل تحكم»، «العدل نظام الامر»، «بالعدل تتضاعف البركات»، «العدل حياة»، «العدل حياة الاحكام»، «ملاك السياسة العدل»، «العدل اقوي اساس» و «العدل اساس به قوام العالم»؛ ميزان الحكمه، باب العدل، صص 78-90.
[47] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 53، ص 988.
[48] . «من عدل تمكّن»، شرح غررالحكم، ج 5، ص 275؛ «من عدل عظم قدره»، همان، ج 5، ص 193؛ «من عدل في سلطانه استغني من اَعوانه»، همان، ج 5، ص 343؛ «من كثر عدله حمدت ايامه»، همان، ج 5، ص 290؛ «من عدل في سلطانه و بذل احسانه اعلي الله شأنه و اعزّ اعوانه»، همان، ج 5، ص 396.
[49] . «لن تحصّن الدول بمثل استعمال العدل فيها» شرح غررالحكم، ج 5، ص 70؛ «من عمل بالعدل حصّن الله ملكه و من عمل بالجور عجل الله هلكه»، همان، ج 5، ص 355؛ «العدل جنّةُ الدول»، همان، ج 2، ص 62؛ «اعدل تدم لك القدرة»، همان، ج 2، ص 178.
[50] . «العدل قوام البريّة»، عبدالكريم بن محمديحيي قزويني، زوال و بقا در كلمات سياسي اميرالمؤمنان(ع)، ص 99؛ «حسن العدل نظام البريّه»، همان، ص 138؛ «عدل الساعة حيوة الرعية و صلاح البرية»، همان، ص 175؛ «بالعدل تصلح الرعيه»، شرح غررالحكم، ج 1، ص 354؛ «العدل يستديم المحبة»، بقا و زوال... در كلمات سياسي اميرمؤمنان، ص 100؛ «الانصاف يرفع الخلاف و يوجب الائتلاف»، همان، ص 101.
[51] . «ما عمّرت البلدان به مثل العدل»، همان، ص 193.
[52] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 468، ص 1304.
[53] . ر.ك: عبدالله جوادي آملي، «اجراي عدالت، مهم ترين عامل بقاي نظام»، روزنامه جمهوري اسلامي، شماره هاي 3082، 23 دي 1368.
[54] . همان.
[55] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 342، ص 1251.
[56] . همان، خطبه 207، ص 681.
[57] . «و اما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس اذ غيبها عن الابصار السّحاب»، بحارالانوار، ج 52، ص 92.
[58] . «واني امان لاهل الارض كما ان النجوم امان لاهل السماء»، همان، ج 78، روايت 1، باب 30، ص 380.
[59] . قال رسول الله(ص): «واهل بيتي امان لاهل الارض»، همان، ج 23، روايت 64، ص 37، باب 1.
[60] . همان، ج 23، روايت 10، باب 1، ص 5.
[61] . همان، ج 10، ص 104؛ تحف العقول، ص 110. در نسخه تحف العقول حديث اين گونه روايت شده كه اين زن بر روي سرش زنبيل را قرار داده است.
[62] . بحارالانوار، ج 51، روايت 25، ص 82.
[63] . همان، روايت 35، ص 84.
[64] . قال رسول الله(ص): المهدي من ولدي... يستخرج الكنوز و يفتح المدائن الشرك»، همان، باب 18، ص 96.
[65] . همان، ج 27، روايت 24، باب 4، ص 90.
[66] . «وله اسلم من في السموات والارض طوعاً و كرهاً»، آل عمران/ 83.
[67] . «اذا قام القائم(ع) لايبقي أرض الاّ نودي فيها بشهادة ان لااله الا الله و أنّ محمداً رسول الله»؛ ميزان الحكمه، ج 1، روايت 1247، ص 294، (به نقل از تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 362).
[68] . ميزان الحكمه، ج 1، روايت 1240، ص 293. (به فعل از مشكوة الانوار، ص 80).
[69] . قال اباعبدالله(ع): «اذا قام قائم آل محمد عليه و عليهم السلام، حكم بين الناس بحكم داود لايحتاج الي بينة يلهمه الله تعالي فيحكم بعلمه»؛ بحارالانوار، ج 14، روايت 23، باب 1، ص 14.
قال ابي جعفر(ع): «انه اذا قام قائم آل محمد حكم بحكم داود و سليمان لايسال الناس بينة»؛ همان، ج 23، روايت 28، باب 4، ص 85.
[70] . «اذ قام قائم اهل البيت قسم بالسويه و عدل في الرعيه فمن اطاعه فقد اطاع الله و من عصاه فقد عصي الله»، همان، ج 52، روايت 103، باب 27، ص 350؛ هم چنين ر.ك: همان، ج 51، روايت 15، ص 81.
[71] . همان، ج 51، روايت 15، ص 81.
[72] . همان، باب 8، ص 91؛ همان، باب 17، ص 95.
[73] . همان، ج 52، ص 310، روايت 4، باب 27.
- وبلاگ سردبیر ضیاءالصالحین
- بازدید: 804
- 4