زندگی شهید نواب صفوی(ره)
تولد
سال 1303 ش است. آفتاب در پس ابرهای سیاه ستم، آخرین نفس های خود را می کشد. پاها در بند است. دست ها رهایی ندارند و فریادها در گلو خفه است. در فضایی چنین سیاه، ستاره ای به خانه کوچک «آقا سیدجواد» قدم می نهد. نوای آسمانی دعا بر زبان پدر جاری می شود. آقا سیّد جواد میرلوحی نام فرزند را «سیدمجتبی» می گذارد تا در لحظه لحظه زندگی به یاد خاندان پیامبر باشد.(1)
آغاز تحصیلات
شهید نواب صفوی هنوز دوران خرد سالی را می گذراند. او سوره های کوتاه قرآن را به تشویق پدر و مادر خویش حفظ می کند و با پدر روحانی خود در مجالس پرنور قرائت قرآن شرکت فعال دارد. هفت ساله است که راهی دبستان می شود و پس از اتمام دوره ابتدایی در «مدرسه حکیم نظامی»، وارد مدرسه صنعتی آلمانی ها می گردد. شهید نواب صفوی در این زمان در مسجدی که در خانی آباد است، همزمان شروع به فراگیری درس های حوزه می کند.(2)
منشور حکومت اسلامی
شهید نواب صفوی با تألیف کتابی تحت عنوان جامعه و حکومت اسلامی و انتشار آن در آبان سال 1329، روش صحیح حاکمیت را بیان داشت. او معتقد بود جز با حرکت ریشه ای و تقویت فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه، نمی توان با استکبار جهانی مقابله کرد. این سید مجاهد به پیروی از نامه حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام به مالک اشتر، اصول سیاسی اسلام را به مردم بیان کرد و به شاه و دیگر زمامداران هشدار داد که در صورت اجرا نکردن دستورهای اسلامی، به دست فرزندان مقتدر و فداکار اسلام از بین خواهند رفت. نواب صفوی برای نیل به حکومت اسلامی و استقرار مدینه فاضله گام برداشت و خود را به قالب های نظام مشروطه محدود نساخت. در این مسیر وی علاوه بر استادش در نجف اشرف(علامه امینی)، از حضرت امام خمینی در حوزه علمیه قم منشور حکومت اسلام را فرا گرفت.(3)
شعار جهان شمول
روحانی ستم ستیز، شهید نواب صفوی به دولت کریمه ای می اندیشید که صالحان مستضعفان زمین در آن وارث زمین اند. رهبر فداییان اسلام تشنه سبوی ظهور بود و منتظر بقیة اللّه علیه السلام . وی، آیت قهر الهی بر جان دژخیمان بود و آیت رحمت بر مستضعفان و رادمردان. او منشور حکومت بر دست، به سیر در جهان می پرداخت، و با اعتقاد به جهان شمولی اسلام به جنگ دشمنان عدالت می رفت. یادش در خاطرها همیشه مستدام باد.
فریادگر عصر خاموشی
زندگی شهید نواب صفوی از همان آغاز با نماز و قیام و بندگی خدا و نفی خداوندگاران زر و زور و تزویر همراه بود. او سیدی از خاندان علی بن ابی طالب علیه السلام و میراث دار قیام حسین شهید علیه السلام بود. او چون بلال بانگ اذان برداشته و میله های آهنین زندان را در هم شکسته بود. ابوذر بود و به طواف معبود نشسته، در طواف خویش بانگ لا اله الاّ اللّه بر زبان داشت. او مالک اشتر بود و منشور حکومت در دست داشت. نواب، به منظور جبران خون شهیدان نهضت مشروطه مشروعه مردم را به قیام توابین می خواند. او رهبر نهضت خون خواهی خون شهیدانی چون آیات شهید شیخ فضل اللّه نوری، آقا نوراللّه اصفهانی و سیدحسن مدرس بود. او می خواست دولت انقلابی علوی را در سراسر ایران اسلامی بگستراند؛ اما افسوس که شب پرستان به وی فرصت ندادند.
تلاش برای اعزام نیرو به فلسطین
هنگامی که جنگ در فلسطین بین اعراب و یهود به خطرناک ترین مراحل خود رسیده بود، و اخبار دل خراشی از وضعیت مسلمانان آن دیار به گوش می رسید، با تلاش فراوان نواب صفوی و یاران فداکارش، قریب پنج هزار نفر برای اعزام به فلسطین نام نویسی کردند و اعلامیه ای با این مضمون ازطرف فداییان اسلام صادر شد:
«هو العزیز، نصر من اللّه و فتح قریب.
خون های پاک فداییان رشید اسلام در حمایت از برادران مسلمان فلسطین می جوشد. پنج هزار نفر از فداییان رشید اسلام عازم کمک به برادران فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را می خواهند و منتظر پاسخ سریع دولت می باشند. از طرف فداییان اسلام. سید مجتبی نواب صفوی».(4)
شرکت در کنگره بزرگ اسلامی فلسطین
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، بیت المقدس از سوی ابرقدرت ها به عنوان پایگاه یهود در خاور میانه انتخاب شد تا یهودیان با تشکیل حکومت یهود در سرزمین سبز فلسطین به سرزمین موعود خویش دست یازند. این رویا زمانی به تحقق می پیوست که صدها مسلمانْ آواره و کشته می شدند. ابتدای کار با خرید زمین و خانه و سپس با بمب گذاری و ایجاد وحشت، مردمِ مسلمانِ سرزمینِ مقدسِ فلسطین را از خانه و کاشانه خویش بیرون کردند. بدین ترتیب دانشمندان و بزرگان جهان اسلام برای مقابله با انتقال اراضی مسلمانان به یهودی ها اقدام به تشکیل کنگره بزرگ اسلامی در شهر بیت المقدس نمودند. شهید نواب صفوی یکی از فعالان این کنگره بزرگ بود. وی به نمایندگی از ملت ایران در این کنگره عظیم از مبارزات مردم فلسطین حمایت نموده، سیاست صهیونیستی انگلستان را به شدت محکومت نمود که مورد تحسین سایر شرکت کنندگان قرار گرفت.(5)
مرد میدان شهامت و شهادت
شهید نواب صفوی، بزرگ مرد عرصه جهاد و شهادت بود. درباره شهامت و رشادت وی آورده اند: نواب صفوی وقتی با هفتاد تن از میهمانان کنگره بزرگ اسلامی فلسطین برای تماشای بخش اشغالی قدس می روند، یک مرتبه روی سنگی قرار گرفته، عبایش را به کناری می اندازد و با لحنی آمرانه همراهان را به نماز در مسجد مخروبی که در یک کیلومتری شهر قدس قرار دارد، می خواند. وی می گوید: «هر کس آماده شهادت است همراه ما شود». آن گاه عبا بر دوش انداخته و راه می افتد و دیگران با ترس و تردید از پی او روان می شوند. سربازان اسرائیلی، مسلح، دست روی ماشه مسلسل ها، از کار سید بزرگوار حیرت می کنند. نواب به مسجد می رسد. اذان می گوید و به نماز می ایستد. تمامی اعضای کنگره به وی اقتدا می کنند و با طمأنینه و وقار نماز می خوانند و بعد از مدتی، به جایگاه خویش بازمی گردند.(6)
نصیحت پادشاه اردن
شهید نواب صفوی، هیچ گاه فریضه امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمی کرد. او حتی در ملاقات هایش با بزرگان و احیانا پادشاهان، از فرصت استفاده می کرد و آنان را اندرز می داد. گویند: پس از به پایان رسیدن کنگره بزرگ اسلامیِ فلسطین در سال 1350 ق، ملک حسین پادشاه اردن از اعضای کنگره دعوت می کند تا ساعتی با آنها باشد. شهید نواب صفوی که از کارنامه دست نشانده اجانب آگاهی داشت، با هیبتی شکوهمند بر وی وارد شده، می گوید: «من هرگز با هیچ پادشاهی ملاقات ننموده ام، اما چون تو سیّد هستی و از فرزندان رسول خدایی، برای نصیحتت آمدم. ای پسر عمو، اگر کاشتن گندم بر پشت بام خانه ها، رفع احتیاج از بیگانه می کند بهتر است به آن کار اقدام کنی؛ نه این که دست گدایی به سوی دشمنان اسلام دراز کنی ... تو باید از فلسطین دفاع کنی».(7)
دعوت مردم به قیام
نهضت اسلامی و انقلابی فداییان اسلام که بر محور شرع مقدس اسلام شکل گرفته بود، در همان زمان و بعد از آن نتایج فراوان برای مردم شریف ایران اسلامی به ارمغان آورد. فداییان اسلام مردم را از خطرهایی که دین مقدس اسلام و منافع ملّی مردم ایران را تهدید می کرد، آگاه کردند و در اندک زمان موجی از حرکت های مردمی را در سراسر کشور به وجود آورند. فداییان اسلام ضمن دعوت جوانان به اقدام بر ضد نظام نامشروع پهلوی و نهادهای ضد دین موفق شدند تا به مبارزه، شکل عقیدتی و مکتبی دهند و شکاف و ناهماهنگی میان نیروهای مبارز و ستم ستیز را از بین ببرند و مبارزه را در مسیر اصلی آن، یعنی مبارزه با طاغوت و دیکتاتوری، هدایت کنند.(8)
مبارزه علیه استعمار
شهید نواب صفوی از چهره های شاخص ضد استعمار به شمار می رود. وی از همان ابتدا ضمن مبارزه علیه نظام و دربار، مبارزه با استعمار و اجانب را سامان بخشید و همواره در محافل دینی، سیاسی و اجتماعی آفت ها و پیامدهای استبداد و استعمار را برای مردم بیان می کرد و قاطعانه و بی پروا در برابر استعمارگران و مزدوران داخلی شان موضع می گرفت. شهید نواب صفوی با صراحت تمام دیدگاه خویش را درباره بیگانگان چنین اعلام می کرد: «خون های پاک برادران مسلمان ما، فرزندان اسلام و ایران، با هیچ بیگانه ای، چه شمالی و چه جنوبی، راه آشنایی ندارد و آن کس که به بیگانه تکیه کند، فرزند اسلام و ایران نیست».(9)
روش های انقلابی فداییان اسلام
نظام سرکوبگر و تحت سلطه شاه در ادامه سیاست های ضد دینی و مردمی خود، نه تنها به توصیه ها و هشدارهای گروه انقلابی فداییان اسلام به رهبری نوّاب صفوی توجّه نکرد، بلکه با سرکوب هر چه بیشتر مردم و زندانی کردن و شکنجه دادن و اعدام شخصیت های با نفوذ و مبارز، بی رحمانه ترین شیوه ها را برای فرونشاندن خشم و اعتراض ملّت هشیار و فهیم ایران اسلامی به کار برد. بدین ترتیب شهید نواب صفوی چاره ای ندید جز آن که از روش های انقلابی برای مبارزه با نظام ستم پیشه و ضدمذهبِ پهلوی بهره ببرد. اعدام های انقلابی افراد فاسد و وابسته به بیگانگان، چون احمد کسروی، رزم آرا و هژیر را می توان در راستای اقدامات انقلابی نیروهای ایثارگر و مجاهد فداییان اسلام تحلیل و ارزیابی نمود.(10)
دعوت به اسلام
شهید نواب صفوی، روحانی برجسته و منحصر به فردی بود که با اخلاق و رفتار حکیمانه خویش مردم را تحت تأثیر قرار می داد و آنان را شیفته دین مقدس اسلام می نمود. یکی از شخصیت هایی که شیفته اعمال و رفتار رهبر فداییان اسلام شد و اسلام آورد یوسف خباء، خبرنگار لبنانی و مسیحی، بود. وی در این باره می گوید: «من بعد از ملاقات و مذاکره با نواب صفوی مسلمان شدم. او جسم نحیفی داشت امّا روح بزرگی بر این جسم نحیف حکومت می کرد. گویی می خواست تمام دنیا را در میان روح خویش و در میان پنجه های پرقدرت خود هضم نماید».(11)
شهادت
شهید نواب صفوی سرانجام پس از یک عمر مبارزه برای ایجاد حکومت اسلامی، در 27 دی ماه 1334 به کاروان شهدا پیوست.
پیکر پاک رهبر فداییان اسلام را در وادی السلام قم به خاک سپردند تا زیارتگاه عاشقان و عارفان شهر خون و قیام باشد. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
پی نوشت:
1. ر.ک: گلشن ابرار، ج2، ص642.
2. همان، ص643.
3. ر.ک: گلشن ابرار، ج2، ص650 (با اندکی تغییر).
4. فداییان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه؛ به کوشش سیدهادی خسروشاهی، ص70.
5. نواب صفوی، سفیر سحر، ص136.
6. نواب صفوی، اندیشه ها، صص 136 - 137.
7. فصلنامه یاد، سال دوم، شماره6، ص48؛ سفیر سحر، ص139.
8. تاریخ سیاسی ایران، ج1، ص175.
9. ابراهیم غلامی، جنبش فداییان اسلام، ص18.
10. تاریخ سیاسی ایران، ص175.
11. نواب صفوی، اندیشه ها، ص139.
- وبلاگ سردبیر ضیاءالصالحین
- بازدید: 1076
- 2