راه برون رفت از بن بست ها / از بن بست تا شاهراه -(بخش دوم)
میزان؛ نیازی ضروری
حرکت صحیح و سالم برای انسان بدون ترازو و میزان الهی، امکان پذیر نیست. میزان های ما گاهی خراب است. ما در جریان زندگی و در عملکردها و محاسباتمان، گاهی ترجیح مرجوح می کنیم و اندازه ها را نمی شناسیم.
یکی از نیازها و ضرورت های ما، احیا و اصلاح میزان هاست. باید میزان را درست انتخاب کرد. و بعد خود را به دقت با آن سنجید. شاید دیده باشید که بعضی از این باسکول های سنگین، تا چهل، پنجاه کیلو هم کم یا زیاد نشان می دهد و دقیق نیست. نکند میزان ما هم همین طور باشد و اشتباهات و عیوب بزرگ خود را نبینیم.
میزان ما باید اولیای خدا و صالحان باشند که در رأس آن ها وجود مقدس اهل بیت: هستند که کامل ترین و دقیق ترین میزان الهی اند و باید اعمال را با آن بزرگوارن سنجید؛ همان طور که در مورد آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:
السَّلَامُ عَلَى مِیزَانِ الْأَعْمَال.(10)
جایگاه ولیّ الهی
به هر حال، حرکت و رسیدن به راه خروجی، بعد از این است که همه ما خدا و اهل بیت عصمت و طهارت را واقعاً ولیّ خود گرفتیم و به تقوا و وظیفه ای که داریم عمل کردیم؛ آن گاه راه، برایمان خیلی آسان می شود. موانع دیگر، با حمایت و استمداد از این زاویه آسان می شود. در خود قرآن هم می فرماید:
اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا؛(11)
خدا ولیّ و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند.
همچنین می فرماید:
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون ؛(12)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آن ها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند.
اگر ما با ارتباط صحیح با این بزرگوران و رعایت دستوراتشان، آنان را ولیّ خود اتخاذ نمودیم، آن ها واقعاً ما را تربیت و سرپرستی می کنند و از بن بست ها رهایی می بخشند و اصلاً نمی گذارند در بن بست های احتمالی بیفتیم. اگر چنین عمل نکردیم، مصداق این آیه می شویم که:«أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»؛ (13) یعنی ولی و سرپرست ما طاغوت می شود که منظور، شیطان و زیرمجموعه او است.
الحمدلله به برکت فضل و عنایت اهل بیت عصمت و طهارت: ارکان ارتباطی ما با خدا و اولیایش، تام و تمام است و مسیر صحیح و روشنی که همان رعایت تقوا و تمسک به اهل بیت: می باشد، برای ما تعریف شده؛ منتهی در این روند و سیر حرکتی احتیاج داریم که همرنگی، اصلاح و ترمیم بیشتر داشته باشیم و بدانیم که خیر، به دست خداوند متعال است و ما باید فقط به وظایفمان عمل کنیم.
خانه عنکبوتی
راه ها و مسیرهایی که گاهی ما برای خارج شدن از مشکلات و بن بست ها در نظر می گیریم، گاهی مصداق انتخاب خانه عنکبوت برای زندگی است که قرآن می فرماید:
مَثَلُ الّذینَ اتَّخَذُوا مِن دونِ اللهِ أَولیاء کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَیتًا وَ إِنَّ أَوهَنَ البُیُوتِ لَبَیْتُ العَنکَبُوتِ لَو کانُوا یَعلَمونَ؛(14)
مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه اى براى خود انتخاب کرده؛ در حالى که سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است؛ اگر مى دانستند.
بیت و خانۀ عنکبوت، برای خود عنکبوت کافی است. آنچه که او از بیت خودش می خواهد این است که یک دامی را پهن بکند و چند تا مگس بگیرد که این کار را می کند. عنکبوت هم مخلوق خداست؛ منتهی صحبت از ظرفیت یک انسان است، نه ظرفیت یک عنکبوت. انسانی که می تواند زیر چتر الهی برود و خدا را ولیّ اتخاذ کند، اگر چنین نکند، حقیقتش می شود حقیقت عنکبوتی. عنکبوت اگر صبح بنشیند و یک تار درست کند و تا شب چهار تا مگس بگیرد، بر او باکی نیست؛ چون وظیفه و کارش این است؛ ولی انسانی که ظرفیت این را داشت که خدا را ولیّ اتخاذ بکند و نکرد، برای او مذموم است. اینکه انسانی به حسب اینکه به خدا وصل نیست، بنشیند و برای امور جزیی دام پهن بکند و نقشه بکشد، این کار، کار عنکبوتی است و برای این انسان بد است. این شخص با این ظرفیت، با این حرکت عنکبوتی، بی نتیجه خواهد بود.
مثالی از یک خانه عنکبوتی
یکی از مصادیق عملکرد عنکبوتی، عمر سعد است. او با حضرت اباعبدالله (علیه السلام) جلسه داشت. حضرت به او فرمودند: «أتَقْتُلَنی یا عُمَر؟ آیا تو قصد داری من را بکشی؟» او خیلی با تردید جواب می داد؛ مانند همین حرکت عنکبوتی. برای خودش حکومت ری را ترسیم می کرد و نمی توانست با خودش کنار بیاید. وقتی انسان خدا را نداشته باشد، این مشکلات را پیدا می کند.
عبیدالله هم که شخصیت بسیار مکّار و پیچیده ای داشت، اول عمر سعد را از کوفه به سوی حکومت ری حرکت داد. بخشی از راه را که رفتند، عمر را برگرداند و به او گفت: «جریان حسین بن علی پیش آمده. اول برو کربلا و این قضیه را تمام کن و بعد برو ری».
عمرسعد گفت: «عبیدالله! تو حرف حکومت مرا بر سر زبان ها انداختی. بگذار بروم ری و به جای من، دیگری را بفرست»؛ اما عبیدالله قبول نکرد. چون عمرسعد، پسر سعد بن ابی وقاص بود، عبیدالله می خواست از اعتبار و شخصیت او استفاده کند و عوام را برای جنگ به کربلا ببرد. عبیدالله تمام این استفادهها را از عمر سعد کرد و هیچ چیزی هم نصیب خود عمر نشد. امام حسین (علیه السلام) به عمر سعد فرمودند: این قدر که در فکر حکومت ری هستی، والله بهره ای از آن نمی بری. این یک عهد حتمی است. حضرت، آن جمله مشهور را به او فرمودند که از گندم ری نصیب نداری. گفت: اگر گندم نشد، جو آنجا ما را کفایت می کند.(15)
چرا انسان این طور می شود؟ به دلیل اینکه در اتخاذ ولایت حق تعالی مشکل پیدا می کند. وقتی انسان از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)و اهل بیت: فاصله گرفت، کارها و تصمیماتش عنکبوتی می شود و نتیجه ای هم نمی گیرد.
به هر حال، ما در انجام وظیفه خودمان مانده ایم، وگرنه راه، باز است و خداوند متعال بهترین اتوبان را در این قسمت برای ما باز کرده است. اگر بن بست است، اگر سنگلاخ است، اگر کار به اصطکاک پیش می رود، مشکلش خود ما هستیم.
از حضرت زهرا(سلام الله علیها) هم نقل شده است که فرمودند:
مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللهُ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه؛(16)
کسى که عبادت پاک و خالص خود را به درگاه خدا بالا بفرستد، خداوند، بهترین مصالحش را بر او نازل مى کند.
وظیفه ما، رعایت تقوا و انجام بهترین بندگی ها و عبادت ها است، تا خدا بهترین مصلحت های ما را نازل کند و بهترین راه های خارج شدن از بن بستها را سر راه ما قرار دهد.
سر و کار همه ما و دل های ما، باید با خدا باشد. بعضی ها یک تکیه کلام زیبایی دارند که: «اول خدا، آخر خدا»؛ منتهی کیفیت اجرای آن، احتیاج به تبیین و آشنایی دارد. ما اگر با وظایفمان و نوع عملکرد و مدیریتمان بر خویشتن خویش و بر خانواده آشنا شدیم، اگر نسبت به حق و حقوقی که بر گردنمان است و وظایف اجتماعی که داریم، روشن شدیم و همین طریق مستقیم راه را رفتیم، درها باز خواهد شد و از بن بست بیرون خواهیم آمد؛ ان شاءالله.
پی نوشت:
10.مزار، شهید اول، قم، مدرسه امام مهدی۷، اول، ۱۴۱۰ق، ص۴۶.
11.سوره بقره: ۲۵۷.
12.سوره مائده: ۵۵.
13.سوره بقره: ۲۵۷.
14.سوره عنکبوت: ۴۱.
15.بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۹.
16.همان، ج۶۸، ص ۱۸۴.
------------------------------
منبع : چشمه زلال
- وبلاگ ziaossalehin.ir
- بازدید: 791
- 1