باب شصت و ششم در باره غیبت‌

تاریخ ارسال:چ, 10/06/1396 - 12:04

قرآن مجید

(3) 1- النساء (آیه 148) دوست ندارد خدا بلند گفتن بد را مگر از کسی که ستم شده و خدا شنوا و پردانا است.
(4) 2- اسری (37) دنبال مرو آنچه را ندانی زیرا گوش و چشم و دل همه مسئولیت آرند.
(5) 3- الحجرات (12) ایا کسانی که گرویدید دوری کنید از بسیار گمانها زیرا برخی گمانها گناه است و وارسی نکنید و غیبت همدگر نکنید دوست دارد کسی از شما که گوشت مردار برادرش را بخورد بد دارید آن را از خدا بترسید راستی خدا پرتو به پذیر و مهربان است.
(6) 4- القلم (آیه 10) فرمان مبر از هر پر سوگند خواری که پرگوشه‌زن و پردونده است بسخن چینی.

اخبار باب‌

: (7) 1- کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: غیبت زودتر دین را برد از مرض اکله در شکم آدمی، و فرمود: (ص) نشستن در مسجد بانتظار نماز عبادت است تا حدثی از او سر نزند گفته شد: یا رسول الله حدث چیست؟ فرمود غیبت کردن.
(8) بیان: اکله چون فرحه دردیست در عضو بدن که آن را میخورد (خوره یا کانگاریا) و بسا که تفسیر شده به یک لقمه یعنی مانند یک لقمه که فرو دهند دین را نابود کند و این معنی مناسبت‌تر است با آیه غیبت و آن بدگوئی پشت سر کسی است که آبر ومند است که اگر بشنود غمناک شود و اگر دروغ باشد آن را بهتان گویند.
گویم غیبت در زبان شرع نام بردن شخصی است شناخته ببدی که اگر بشنود بدش آید با اینکه آن را دارد و کمبود هم بحساب آید و قصد مذمت هم در گوینده هست بگفتن باشد یا اشاره یا کنایه بگوشه زدن باشد یا تصریح و اگر ذکر شخص نامعلوم و مبهم باشد غیبت حرام نباشد بشرط اینکه غیر محصور باشد مانند یکی از اهل شهر و شیخ بهائی قده
گفته: (1) اگر مبهم محصور باشد مانند اینکه یکی از قاضیان شهر فاسق است غیبت حرام است و ندیدم کسی آن را بیان کرده باشد پایان.
و بد گفتن بکسی در حضورش غیبت نیست گرچه گناه است برای آزار او مگر برای پند و اندرز باشد و اگر بگوشه زدن محقق شود بهتر است و اگر بدش نیاید غیبت حرام نیست و بسا که از نسبت فسق باو شاد شود و آن را کمال خود داند و اگر آنچه باو نسبت دهند در او نباشد تهمت است نه غیبت و آن سخت‌تر است و باید آن عیب نقص شمرده شود و از عیبهای فراوان نباشد گرچه مخفی است زیرا باکی بذکر آنها نیست و بیشتر مردم هم آنها را نقص ندانند چون شهرت دارند ولی مورد اشکال است و احوط ترک آنست گرچه ظاهر اصحاب جواز است و اگر قصد بدگوئی ندارد در غیبت حرام نیست چون ذکر عیب برای طبیب که علاج کند یا برای حاکم که ترحم کند یا بقصد نهی از منکر.
(و از شهید ثانی نقل کرده) که تعریف کامل غیبت اینست که آگاه کردن بر چیزیست که بدش آید و گرچه باشاره و حکایت باشد و بنا بر قول مشهور آمده قول پیغمبر (ص) فرمود:
غیبت میدانید چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، فرمود: نامبردن تو از برادرت بدان چه بدش آید گفته شد: گرچه در او باشد آنچه من گویم؟ فرمود: اگر باشد او را غیبت کردی و اگر نه باو بهتان زدی.
حرمت غیبت کم و بیش اجماعی است بلکه گناه کبیره است زیرا بر آن تهدید بعذاب وارد است در قرآن و هم سنت و خدا غیبت‌کننده را مانند مرده‌خوار شمرده و فرموده (12 الحجرات) و یک دیگر را غیبت نکنید آیا دوست دارد یکی از شماها که گوشت مردار برادرش را بخورد و آن را بد دارید" و از جابر و ابی سعید خدری از قول پیغمبر (ص) که بپرهیزید از غیبت که غیبت بدتر است از زنا زیرا بسا زنا کند و توبه کند و خدا از او بپذیرد، و خدا از غیبت کن نگذرد تا غیبت شده از او بگذرد، و از انس است که رسول خدا (ص) فرمود:
شب معراج مرا گذر دادند بر مردمی که خراش میدادند روی خود با ناخنهاشان گفتم: ای جبرئیل اینها کیانند؟ گفت: آنها که مردم را غیبت میکنند و آبروی آنها را میبرند.
و از او است که پیغمبر (ص) برای ما خطبه خواند و نام ربا را برد و آن را بزرگ شمرد و فرمود یکدرهم که کسی از ربا بدست آرد نزد خدا خطائیست بزرگتر از سی و شش زنا که انجام دهد و رباترین ربا آبروی مسلمانست و خدا وحی کرد بموسی بن عمران که غیبت کن اگر توبه کند آخر کسی است که به بهشت رود و اگر نکند اول کس است که بدوزخ رود و روایت است که عیسی (ع) با حواریون بمردار سگی گذشتند و حواریون گفتند: این چه بوی
گندی دارد؟ (1) آن حضرت فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد گویا آنها را از غیبت سگ هم باز میداشت و آگهی میداد که بهتر چیز آفریده خدا را باید ذکر کرد و در تفسیر قول خدا وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ گفته شده همزه آنکه پر طعنه زند بمردم و لمزه آنکه گوشت مردم را میخورد و یکیشان گفته: ما مسلمانان گذشته را بر خوردیم عبادت را در روزه و نماز نمی‌دیدند بلکه در خودداری از آبروی مردم و بدان که سبب سخت‌گیری در امر غیبت و بزرگتر شمردنش از بسیاری گناهان مفسده‌های کلی آنست که مخالف غرض حکیم سبحانست بخلاف گناهان دیگر که مفسده جزئی در بر دارند.
بیان آن اینست که مقاصد عمده شرع توجه مورد همه مردم است بیک چیز و بیک راه و آن راه خداست با همه امر و نهی او و آن فراهم نشود جز بهمیاری و همدستی همه مردم و آن نیاز دارد بهمراهی و همدلی و الفت و مهربانی تا یکی شوند در طاعت مولای خود که به کمال نرسد جز با نبودن کینه و حسد و مانند آن و بدگوئی از هم کینه ساز و سینه سوز است و ضد هدف کلی شرع است و مفسده عمده است و از این رو خدا و رسولش بسیار از آن منع کرده و بر آن تهدید نمودند و بالله التوفیق.
سپس در اقسام آن گفته: و چون فهمیدی مقصود از آن یاد از برادر تو است بدان چه بد دارد اگر خبر شود فرا گیرد بگوئی از تنش یا نژادش یا خلقش یا کارش یا گفتارش یا دین و یا دنیاش تا برسد بجامه و خانه‌اش که امام صادق در مصباح الشریعه بدان اشارت فرموده که غیبت وجوهی دارد و تحقق پذیرد بذکر عیبی در خلق و فعل و معامله و مذهب و نادانی و مانند آن در باره بدن چنانچه گوئی کم بین است یا قیچ است یا یک چشم است یا کچل است یا کوتاه است تا دراز است یا سیاه است یا دزد است و هر صفتی که ذکرش او را بد آید و اما در نسب چنانچه گوئی پدرش فاسق است یا خبیث است یا خسیس یا پنبه دوز یا جولا و مانند آن که بدش آید هر جور باشد و اما در خلق باینکه گوئی بدخو است، بخیل و یا متکبر است و جدال کن و یا تیز خشم و یا ترسو و یا کم دل است و مانندش و اما در کارهای دینی چون اینکه گوئی دزد است، دروغگو است میخوار است، خائن، ظالم و بی‌اعتناء بنماز است، رکوع و سجودش خوب نیست، پرهیز از نجاست ندارد، بوالدینش نیکی نکند از غیبت و آبروریزی مردم باکی ندارد و اما در کار دنیوی او آنست که گوئی ادب ندارد مردم را خوار میشمارد، کثیری را بر حق حق‌دار نداند، پر گو و پرخور، خسبو است جای خود را نمی‌شناسد و مانند آن و اما در باره جامه‌اش که بگوئی آستینش گشاد است، دامنش دراز است کثیف است و مانند آن.
(1) و بدان که تنها بزبان نیست و هر چه عیب را بفهماند غیبت است چه کنایه باشد و چه صریح و اشاره چشمک و هر چه دلالت کند بر عیبی که گفتن آن حرام است غیبت است چنانچه در روایت عائشه است که زنی نزد ما آمد و چون برگشت بدستم باو اشاره کردم یعنی کوتاه قد است و آن حضرت فرمود: غیبت او کردی و نوا در آوردن از کسی هم غیبت است بلکه شدیدتر چون بهتر میفهماند و نامه‌نویسی هم غیبت است چون نامه یکی از دو زبانست و اگر مصنف کتابی نام شخص معلومی را ببرد و کلام او را نادرست شمارد غیبت است مگر در مقام بحث فقهی و استدلال علمی که باید باندازه رفع حاجت باشد و اگر نقل قول از شخص معین نباشد عیب ندارد و اگر بوصف عامی گوید که مخاطب از آن شخص خاصی فهمد غیبت است و اگر نه غیبت نیست، و چون رسول خدا (ص) چیزی را از کسی میدانست میفرمود: چرا مردمی چنین و چنان کنند.
و از بدترین غیبت بدگوئی اهل فضل خودنما است که بد دیگری را با تعبیری خودنما ادا کند چنانچه نام کسی را نزد او برند و گوید خدا را سپاس که ما را بحب ریاست یا دنیاپرستی و وصف کذائی گرفتار نکرد یا گوید پناه بخدا از بیشرمی یا بد اقبالی یا گوید از خدا خواهیم که ما را از این گونه حفظ کند و هر تعبیری که گوشه دارد بآن نامبرده که هم غیبت است و هم ریاء و بزبان پاکی از رذائل است و خود افتادن در بدترین آنها است.
و از این بابست در مقدمه غیبت مدح او را کند و گوید: چه حال خوبی داشت فلانی که از عبادت کوتاهی نداشت ولی دچار سستی شده و مثل ما شده که استقامت نداریم و خودش را مذمت کند و قصدش مذمت دیگریست و مدح خودش همانندی صالحان که خود را مذمت کنند و هم غیبت کرده هم ریاء و هم خودستائی که هر سه نارواست و از نادانی گمان برد از نیکان خوددار از غیبت است، و شیطان با نادانان عالم‌نما که راه درست نروند چنین بازی کند و بدانها بخندد.
و از این بابست که بدگوئی کسی کند و بعض حاضران متوجه نشوند و گوید سبحان الله چه عجب است این تا غافل باو توجه کند و بفهمد و نام خدا را وسیله اظهار خبث و باطل خود کند و بر خدا هم منت نهد که نامش را برده.
و از آنست که فلانی یا دوست ما چنین گرفتار شده خدا توبه او و ما را بپذیرد بزبان دعا و دلسوزی غیبت میکند، خدا بر پلیدی درون و تباهی نهادش آگاه است و متوجه نیست دچار گناهی شده بزرگتر از آنچه مردم نادان آشکارا غیبت کنند و از اقسام آن این است که شگفت زده به غیبت گوش دهد تا غیبت کن را تشویق بدان کند گوید: تا کنون
فلانی را بدین وصف نشناخته بودم برای تصدیق او (1) و درخواست بیشتر و گوش دادن و خاموش بودن هنگام استماع با اینکه رسول خدا (ص) فرموده: گوش‌گیرنده خود دومین غیبت‌کننده است و علی (ع) فرموده: شنونده غیبت یکی از دو غیبت کن است، و مقصود شنیدن با توجه و رضا است نه بر وجه اتفاق که ناگاه بگوش بخورد یا مقصود در صورت قدرت بر انکار آنست و اقدام نکند و شرکت شنونده با گوینده برای رضایش بآنست و آلوده شدن خاطر هر دو بتصورات بدیکه نشاید گرچه یکی گوینده است و دیگری پذیرنده و هر کدام را ابزاریست یکی را زبانیست ترجمان نفس آلوده بکذب و حرام و تصمیم بر آن و دیگری را گوشی است پذیرای این آثار از سوء اختیار که چون زهر عقرب آن را در خود گیرد و گفتند شنونده شریک گوینده است و خبر پیش هم بر آن دلالت دارد و شنونده از گناه غیبت بدر نشود جز که با زبانش آن را انکار کند و اگر میترسد با دلش و اگر تواند برخیزد از مجلس غیبت یا سخن دیگر بمیان اندازد و انجام ندهد دچار غیبت شود، و اگر زبانی گوید خاموش شود و دلش آن را خواهد، این نفاق است و گناه دیگری که او را از آن بدر نبرد تا از دل آن را بد ندارد.
(2) و در روایت است از پیغمبر (ص) که هر کس در برش مؤمنی خوار شود و با توانائی او را یاری نکند خدا او را در روز قیامت برابر مردم خوار کند، و در روایت ابی درداء فرموده (ص) هر که آبروی برادر مؤمنش در غیاب او حفظ کند بر خدا باید که روز قیامت آبروی او را حفظ کند، و در روایت دیگر بر خدا باید که او را از دوزخ آزاد کند، و در روایت صدوق است که رسول خدا (ص) فرمود هر که تفضل کند ببرادر مؤمنش در باره غیبت او که در مجلسی شنود و آن را رد کند خدا از او هزار باب شر را در دنیا و آخرت از او دور کند و اگر رد نکند با توانائی هفتاد برابر گناه غیبت‌کننده بر او است، و بسندش تا امام باقر (ع) که هر که در برش غیبت برادر مؤمنش شود و او را یاری و کمک دهد خدایش در دنیا و آخرت یاری کند و اگر او را یاری نکند و با توانائی از او دفاع نکند خدایش در دنیا و آخرت پست سازد.
سپس قده در درمان غیبت گفته: بدان که همه اخلاق بد همانا با معجون علم و عمل درمان شوند، درمان هر دردی با ضد سبب آنست، باید اول از سبب غیبت بررسی کنیم و آنگه درمان زبان بستن از آن را بیان کنیم بمناسبت این اسباب گوئیم: همه اسباب غیبت که گفتند ده چیز است که امام صادق (ع) بطور کلی در روایت مصباح الشریعه بدانها آگاهی داده که فرموده: اصل غیبت ده نوع گردد درمان خشم، همراهی با مردم، باور خبری
بدون وارسی، تهمت، بدگمانی، حسد، مسخره کردن، شگفتگی، خستگی، زیور بستگی، و ما بطور تفصیل آنها را بیان کنیم.
(1) 1- دل خنک کردن از خشم بر کسی که باو غضب کرده ببدگوئی از او اگر دینش جلو نگیرد و اگر هم دم بندد کینه پیدا کند و بیشتر بد گوید.
2- همراهی با دیگران و دمسازی با دوستان هنگام خوش کردن ببدگوئی مردم تا مبادا از او دوری کنند و این را خوشخوئی بشمار آورند و بسا برای خشم رفقاء ببدگوئی با آنها پردازد تا شریک خوشی و بدی آنها گردد.
3- اینکه پی برد کسی زبان درازی کند بر او و نزد بزرگی حال او را بد بیان کند یا گواهی بزیان او دهد و برای پیشگیری بد او را گوید تا گواهیش بی‌اعتبار کند.
4- کار بدی باو بندند و خواهد خود را تبرئه کند و کسی که آن را انجام داده نام میبرد و نباید نام کسی را ببرد بلکه خود را تبرئه کند و بسا از اول او را بهمکاری خود معرفی کند تا زمینه عذرخواهی خودش گردد.
5- برای مباهات بد دیگری گوید تا خود را بالا برد، گوید فلانی نادان و نفهم است تا فضل خود را ثابت کند تا مبادا او را همدرجه او شمارند.
6 حسد بکسی که مردم باو احترام کنند و دوستش دارند تا مقام او را ببرد و او را از چشم مردم بیندازد تا از احترام و ستایش او خودداری کنند چون بر او گرانست احترام مردم از او و ستایش او و این همان خشم و کینه است که بسا بیار نیک و رفیق هم درگیرد.
7- برای بازی و شوخی و وقت‌گذرانی بد دیگری گوید تا مردم بخندند.
8- برای مسخره کردن دیگری و خوار شمردن او که بسا در حضور او هم انجام شود و سببش تکبر و خرد شمردن آن طرف است.
9- آنچه بسا خواص و اهل حذر از لغزشهای زبان بدان دچار شوند که از راه دلسوزی نسبت بدان چه گرفتار شده گوید: من در غم گرفتاری آن بیچاره‌ام و او را نام برد بدان چه بد دارد و غیبت کند، غم و دلسوزی او خوب است ولی ندانسته او را بشری کشانده ولی نباید اسم او را ببرد و آن گرفتاری زشت را باو وابندد و شیطانش بدان وادارد تا ثواب دلسوزیش را ببرد.
10- خشم برای خدا او را به بدگوئی آدمی کشاند که گناهی کرده نه بحساب نهی از منکر که باید برای خصوص آن باشد، و خواص هم دچار این گونه غیبت شوند بگمان اینکه چون برای خداست معذورند و معذور نباشند.
(1) گویم: بعضی این وجه اخیر را مخصوص متدین دانسته و بر آن وجه دیگری افزوده که برای دین اظهار تعجب کند از انکار منکر و خطاء در دین و گوید: چه عجب کردم از آنچه از فلانی دیدم چه بسا راست گوید و تعجب او از منکر است ولی نباید نام آن شخص را ببرد و از این باب است که کسی گوید: عجب دارم از فلانی که چگونه دوست دارد کنیزش را که زشت است، یا چگونه برابر فلانی نشیند که نادانست سپس شهید ره گفته: چون اسباب غیبت را دانستی بدان که راه درمان و نگهداری زبان از آن دو راه دارد یکی بطور اجمال و دوم بتفصیل اما یکم اینست که بداند آن مایه خشم خدای تعالی است چنانچه در اخبار گذشته شنیدی و بداند که حسناتش نابود شود زیرا در قیامت آنها را به غیبت شده دهند بعوض آبرویش که برده و اگر ندارد گناهان او را بوی دهند و باز هم گرفتار خشم خدای تعالی است و در نظر او چون مرده‌خور است و روایت است از پیغمبر (ص) که آتش زود خشک‌کن‌تر نیست از غیبت مر حسنات بنده را.
و سودش دهد که در باره خود اندیشد و اگر در آن عیبی است بدان پردازد و یاد کند فرموده آن حضرت (ص) که خوشا بر کسی که عیب خودش او را از عیب دیگران باز دارد و باید شرم کند از اینکه عیبش را وانهد و بعیب دیگری پردازد و خوبست بداند درمانش از رفع عیبش چون درماندن او است اگر عیب اختیاریست و اگر نقص خلقت است ذم او ذم خالق است و ذم صنعت ذم صانع و اگر در خود عیبی نیابد شکر خدا کند و خود را به بزرگتر عیبی آلوده نکند و اگر انصاف دهد بداند که بی‌عیب دانستن خود نادانیست و اعظم عیوبست و بسود او است که بداند که ناراحتی کسی به بدگوئی او چون ناراحتی او است به بدگوئی دیگری و چون خودش خوشش نیاید که بدش گویند نباید خوشش آید از آنچه بد دارد نسبت بدیگری.
و اما درمان تفصیلی که سبب بدگوئی خود را بنگرد و آن را درمان کند تا ریشه‌کن شود که: 1- خشم و درمانش توجه بمذمت خشم و فضل و ثواب کظم خشم است.
2- دمسازی با یاران اینست که بدانی خدا بتو خشم کند و چگونه خشم او را در رضای مخلوق‌جوئی و بپسندی که دیگران را خشنود کنی و مولای خود را حقیر سازی مگر اینکه خشمت برای خدا باشد و آن هم لازم ندارد که نام خشمگیر شده را ببری بلکه باید باز هم برای خدا خشم کنی و برفیقانت که غیبت کردند خشم کنی زیرا با بدتر گناه خدایت را نافرمانی کردند.
(1) 3- خودستائی با نسبت خدایت بدیگری در آنجا که نامبردن او لازم نیست درمانش اینست که بفهمی دشمنی خدا سخت‌تر است از دشمنی مخلوق و با غیبت بخشم خدا دچاری و ندانی مردم از تو خشنود شوند یا نه؟ با پنداری خود را در دنیا خلاص داری و در آخرت هلاک سازی بحقیقت حسناتت را زیان کنی، مذمتی تقدیری و به امید خشنودی نسیه خلق باشی و این نهایت نادانی و بدبختی است.
4- و اما عذر آوردن باینکه اگر من حرام خورم فلانی هم خورده و مانند آن نادانی محض است زیرا پیروی نارواست و از مخالفت امر خداست و نارواست و غیبت او کردی و عذر بدتر از گناه آوردی و از نفهمی او گناه بهم آوردی.
5- مباهات و افتخار خوبست بدانی بدان چه گفتی فضل خود را نزد خدا بردی و در نظر مردم هم آن را در خطر انداختی و چون بینند بمردم بدگوئی بسا که عقیده‌شان از تو بکلی برگردد، و آنچه بیقین نزد خدا داری با تو همی بآنچه خلق دارند فروختی و اگر هم از خلق چیزی بکف آری برایت بدرگاه خدا سودی ندارد.
6 غیبت برای حسد جمع میان دو عذابست عذاب حسد در دنیا و عذاب آخرت آزار محسودت خواستی بخودت آزار رساندی.
7- و اما مسخره کردن خواستی دیگری را نزد مردم رسوا کنی برسوا کردن خود نزد خدا و فرشته‌ها و انبیاء و اگر بیندیشی در افسوس و شرم و رسوائیت در روزی که گناهان او را بدوشت گزارند و بدوزخت رانند بهراس افتی از رسوا کردن او و اگر حال خود را بدانی سزاوارتری که بتو خندد زیرا تو او را نزد شمار کمی رسوا کردی و خود را آماده کردی که روز قیامت برابر همه مردم دستت را بگیرد و زیر بار گناهانش تو را چون الاغ بدوزخ راند و تو را مسخره کند و بیاری خدا برسوائی تو شاد گردد که انتقام خود را از تو کشیده.
8- و اما دلسوزی بر گناه او خوبست ولی شیطان بتو حسد برده و تو را گویا کرده بدان چه بکشاند حسناتت را بسوی او که بیش از ثواب دلسوزی تو است و جبران گناه او شود و او مرحوم گردد و تو مرحوم شوی که ثوابت بیهوده شده و حسناتت کم شدند. و همچنان خشم برای خدا باعث غیبت نباید باشد و شیطان آن را محبوب تو کرده تا ثواب خشمت را از میان ببرد و دچار خشم خدا شوی برای غیبت، و خلاصه درمان همه اینها معرفت است و تحقیق این اموری که ابواب ایمانند و هر که ایمانش باین امور احاطه دارد بناچار از غیبت خودداری کند. سپس آن مرحوم موارد جواز غیبت را در ده مورد بر شمرده.
(1) 1- در باره ظلم و ستم زیرا کسی که یک قاضی را به ظلم و خیانت و رشوه‌گیری نام برد غیبت کن و گنهکار باشد و اما کسی که از قاضی ستم کشیده میتواند نزد کسی که نتواند جز بوسیله او بحق خود برسد شکایت از ظلم او کند و پیغمبر (ص) فرموده است: صاحب حق را گفتاری باید، فرموده (ص): پس انداختن بدهی از طرف توانگر ستم است و فرمود (ص): پس انداختن دارا بدهی خود را آبرو و عقوبتش را حلال کند.
2- برای کمک به دگرگونی منکر و جلوگیری از گناه بشرط قصد درست و اگر نه حرام است.
3- برای فتوی گرفتن که بمفتی گوید: ظلم کردند بمن پدرم یا برادرم از چه راهی خلاص شوم؟ و بهتر اینکه بنام شخص آنها نگوید و بگوید: چه گوئی در باره مردیکه پدرش یا برادرش باو ستم کردند، و روایت است که هند به پیغمبر (ص) گفت: ابی سفیان مرد بخیلی است بمن نمیدهد نفقه‌ای که برای خودم و فرزندم بس باشد آیا بردارم از او و نداند؟ فرمود (ص) باندازه متعارف، باندازه خودت و فرزندت بردار و بخل او را نامبرد و آن حضرت منعش نکرد چون قصد فتوی گرفتن داشت.
گویم: احوط اینکه نام نبرد زیرا خبر از سنیانست و می‌شود که منع نکردن برای فسق و نفاق او بوده باشد.
4- برای بر حذر داشتن مسلمان از شر و خطر و نصیحت بمشورت خواه اگر فقیه‌نمائی را دیدی که نااهل است رواست که مردم را آگاه کنی بنااهلی او و خطر پیروی از او را گوشزد کنی و اگر دیدی کسی با فاسقی عادل‌نما معاشرت دارد و بترسی که در خلاف شرع افتد رواست که او را بفسق وی آگاه کنی که مبادا بدعت و فسق از او بدیگران نفوذ کند و بسا در اینجا شیطان گول زند و حسد را بجای خیرخواهی مسلمان جا زند و اگر دیدی کسی مملوک معیوبی ندانسته میخرد رواست که باو یاد آوری کنی و باندازه رفع ضرر خریدار بس کن و در آگاهی بعیب زناشوئی آنچه به شرکت و مضار به و سفر خلل دارد مگو بلکه در امری آنچه بدان مربوط است بگو از آن فراتر مرو بشرط اینکه قصد نصیحت داری نه آبرو ریزی، و اگر او بمجرد اینکه بگوئی این ازدواج برایت صلاح نیست آن را ترک میکند واجب است اکتفاء بدان و اگر بداند نیاز دارد که عیب را فاش کند رواست، پیغمبر (ص) فرمود: آیا نگرانید از معرفی فاسق تا مردم او را بشناسند هر فسقی دارد بمردم بگوئید تا از او حذر کنند، و بفاطمه دختر قیس که در باره خواستگارهاش با آن حضرت مشورت کرد فرمود: اما معاویه دزدیست ندار و اما ابو جهم عصاء را از دوشش وانگذارد (یعنی پیوسته کتک میزند)
(1) 5- در باره بیان حال گواه در محضر شرع و راوی اخبار فقه از این رو علماء کتابهای شرح حال رجال نوشتند و آنها را دو دسته کردند موثقین و مردودین و اسباب رد را هم غالبا بیان کردند و اینجا هم باید قصد حفظ اموال مسلمانان را داشته باشد و ضبط حدیث و اخبار احکام را و از راه دشمنی و تعصب نباشد و عیب دیگری که بشهادت و روایت مربوط نیست نگوید مثل اینکه او زاده لعانست جز که متظاهر بفسق باشد چنانچه بیاید.
6 اینکه آشکارا آن فسق را انجام دهد و روگردان نیست از اینکه این کار را از او نقل کنند (در دنبالش استدلالی است که عموم را سود ندارد).
7- آنکه به عیبی معروف شده تا جایی که نام او گردیده و ذکرش عیبگوئی نیست مانند اعرج و اعمش در ذکر راویان حدیث ....
8- ذکر هرزگی کسی که حد یا تعزیر دارد بشرط آنکه مطلعین باندازه اثبات آن باشند.
9- در صورت اطلاع شنونده از مضمون غیبت زیرا آبروریزی در میان نیست و گرچه ترکش اولی است بویژه اگر با احتمال فراموشی طرف باشد.
10- چون شنود کسی را غیبت میکند و نمیداند از موارد جواز است یا نه بقولی نهی او واجب نیست و میتوان حمل بر صحت کرد با اینکه جلوگیری از گوینده هم بی‌احترامی باو است و آن هم حرامست (و در ضمن استدلال احتیاط را اولی دانسته مگر اینکه اظهار واجب باشد) تا گوید پایان سخن او نور الله ضریحه.
و فرزندش ... شیخ حسن (صاحب معالم) در جواب سؤالی در این مورد گفته است که پرسیدی از حرمت غیبت و مانندش از سخن چینی و بدبینی که مخصوص بمؤمن است یا شامل هر مسلمانیست و اشاره کردی بظاهر اختلافی که در ظاهر کلام پدرم قده باشد که گفته در دیباچه رساله‌اش و همانندشان از مسلمانان که دلالت بر عموم دارد و در روضه تصریح کرده باینکه حکم مخصوص بمؤمن است.
جواب: شکی نیست که حرمت غیبت مخصوص معتقد بحق است و این حکم شامل اهل ضلال نیست اما آیه (12- الحجرات) گفتگوی رو در رو با مؤمنانست که غیبت هم نکنند با بیان علتش که نیاز دارد به برادری دینی میان غیبت کن و غیبت شده و شامل جز مؤمن نشود و اما اخباری که در این باره از طریق اهل بیت رسیده حکم روی مؤمن یا برادر دینی میان غیبت کن و غیبت شده و شامل جز مؤمن نشود یا برادر دینی است که این دو شامل غیر معتقد به حق نشوند، و در اخباری هم سب اهل ضلال تصریح شده و هم آبروریزی آنها در روایت شیخ کلینی است از امام ششم (ع) که رسول خدا (ص) فرمود: چون پس از من شک اندازان
و بدعتگزاران را دیدید از آنها بیزاری جوئید (1) و بسیار دشنامشان دهید و آبروشان را ببرید و تو دهنشان بزنید تا سرکشی نکنند بفساد در سرزمین اسلام و مردم از آنها حذر کنند و از بدعتهاشان نیاموزند تا بدان خدا براتان حسنه‌ها نویسد و درجه‌ها بالا برد در آخرت و عبارت پدرم در دیباچه مخالف با عبارت کتاب روضه نیست، تا گوید:
و بدان که باید دانست ظاهر جمله‌ای از اخبار ما اینست که مقصود از ایمان در زبان ائمه ما (ع) بیش از صرف اعتقاد بحق است و لازمش اینست حرمت غیبت شامل همه معتقدان بحق هم نیست در روایت صحیح کلینی است از امام باقر (ع) که فرمود: همانا مؤمن کسی است که چون خوشش آید خوشی او را بگناه نکشاند، و چون خشم کند خشمش او را از قول حق بدر نبرد، و آنکه چون قدرت یافت قدرتش او را بتجاوز بناحق نکشاند.
و در روایت حسن از امام ششم (ع) آورده که ما کسی را مؤمن ندانیم تا پیرو همه امر ما باشد و مرید باشد آگاه که از پیروی امر، پارسائی است خود را بدان آرایش کنید خدا شما را رحمت کناد و برنج اندازید دشمنان ما را تا خدا شما را نشاط دهد و در روایت صحیح از سلیمان بن خالد که امام باقر (ع) بمن فرمود: ای سلیمان میدانی مسلمان کیست؟ گفتم قربانت تو داناتری، فرمود: هر که مسلمانها از زبان و از دستش سالم مانند سپس فرمود:
و آیا میدانی مؤمن کیست؟ گفتم: تو داناتری فرمود: آنکه مؤمنان او را بر جان و مالشان امین سازند، و از ابی خالد است از امام ششم (ع) فرمود: هر که اعتراف دارد بدین خدا مسلمانست و هر که عمل کند بدین خدا مؤمن است.
سپس برخی اخباری که در باره ایمان و صفات مؤمن گذشت یاد کرده و گفته: قه و باز هم در بعضی اخبار حرمت غیبت مشروط باموری بیش از اعتقاد بحق یکی حدیث ابن ابی یعفور است در معنی عدالتی که با آن گواهی پذیرفته است و آن طولانی است و در بسیاری از جاهای حدیث کتب اصحاب ما ذکر شده و دیگر حدیث کلینی است بسند سابقش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که با مردم کار کند و بآنها ستم نکند، و گفتگو کند و دروغ نگوید بآنها و وعده‌شان دهد و تخلف نکند از آنهاست که غیبتش حرام و مردانگیش کامل است و عدالتش روشن و برادری با او واجب است، و با ملاحظه این اخبار روشن است که منع از غیبت همه مردم که شهید اول در قواعدش بدان میل کرده و هم شهید دوم در رساله خود وجهی ندارد زیرا اختصاص این بموضوع دیگر روشنتر از اینست که بیان شود، و اما آن روایات که پدرم قده در رساله خود آورده و دلالت بر عموم دارند همه از اخبار عامه‌اند و دلیل اثبات حکم شرعی نشوند و ایراد آنها در زمینه بیم دادنست
و در آن مسامحه روا میدارند (1) و پیش از او غزالی هم آنها را آورده و ذکر آنها را براشان آسان کرده و گر نه برنج جمع‌آوری نمی‌ارزند خصوص که سنی‌ها برای جعل این اخبار داعی داشتند زیرا بسیاری عیوب ائمه آنان و نقصان رئیسهاشان نیاز داشته که جلو نشر آنها را بگیرند که مردم از آنها رو گردان نشوند.
و خلاصه گرچه فاش کردن عیب مردم خطر و ضرر دارد جلوگیری از آنهم برای گنهکاران پناهی است که بی‌ضرر نیست و باید حرمت غیبت مخصوص موادی باشد که درست آید و موافق اخبار آن باشد و حکم بجواز آن در موارد مشهوره گواه است بدان چه گفتیم زیرا مبنی بر اعتبار است و آنهم کم و بیش تواند شد.
و سید فضل الله بن علی حسنی در شرح کتاب الشهاب در اخبار پیغمبر راجع بحکم و آداب بیان خوبی دارد در تفسیر قول آن حضرت (ص) که: فاسق غیبت ندارد، که مؤید گفته ماست گفته: غیبت بیان چیز ناپیداست و آنگاه گفته است: بدگوئی فاسق غیبت نیست مگر اینکه توبه کرده باشد و اگر اصرار دارد غیبت نیست چه که او آشکارا هم آن را میکند و اخبار ما و کلام بعض اهل لغت هم بر آن گواه است، جوهری گفته بدگوئی پشت سر مستور است، در روایت ازرق آمده که عیبی باشد که مردم آن را ندانسته‌اند، و در روایت ابن سیابه آنچه خدا بر او پوشیده.
و حاصل اینکه غیبت آبروریزیست و مخصوص عیب نهانست که اثری در دیگری ندارد و مانند آنست گناه صغیره بی‌اصرار و کبیره با توبه یا با امید بدان پیش از اشتهار در صورتی که مصلحتی در ذکر آن نباشد از نظر سرکوفت باو برای انزجارش از آن کار بد با قصد خالص و ادله با آن منافات ندارد و جای توقف نیست و چون حکم غیبت غیر مؤمن دانسته شد حکم سخن چینی و هم بدبینی و مانند آن روشنتر است زیرا محذور آن دوری و دشمنی است و آن نسبت بغیر مؤمن تحصیل حاصل است.
سپس پرسیدی در این باره غیبتی که قذف (نسبت زنا و نحو آن) در آن باشد با آنچه نباشد فرقی دارد یا نه؟ و جواب اینکه قذف جداست زیرا احکام مخصوصی دارد که در فقه بیان شده.
و پرسیدی روایتی که پدرم در رساله خود از گفتگوی عیسی (ع) با حواریون در باره سگ مرده آورده که گفتند: چه بوی گندی دارد این سگ (ع) و فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد؟ دلالت دارد که غیبت حیوانات هم حرام است، و پرسیدی چه فرق دارند با جمادات با اینکه علت آن را شایسته نبودن ذکر خلق خداجو بخوبی بایست کند که فرقی
نباشد.
(1) و جواب اینکه لازمه سخن آن حضرت این نیست که سخن حواریون غیبت باشد بلکه چون گند مردار با طبع آنان ناسازگار بود و آنها نظر باینکه کار خداست اظهار انکار کردند و آن حضرت اشاره بفعل سازگار طبع آنها کرد و فرمود: بدان شکر و بآن دیگری صبر کنند و گویا سخن آنان دلالت بر بی‌صبری یا بی‌توجهی بحقیقت امر داشته و آن حضرت آنها را متوجه سفیدی دندان کرد و آن را برابر آن ناسازگار نهاد که صارف آنها باشد، و این معنای لطیفی است که در ضمن گفتگو بمن روشن شد و اگر روایت درست باشد باین معنا تفسیر شود ولی آن در کتب عامه حکایت شده.
و شهید ره در قواعدش گوید: غیبت حرام است بنص قرآن و اخبار و دو قسم دارد روشن و نهان که فراوانست که بگو و کنایه است چنانچه گوید: من بمجلس حاکمان نروم و مال یتیمان نخورم و گوشه زند بکسی که این کار میکند یا گوید حمد خدا را که ما را از چنان خلافی بر کنار داشت و در حکم آن است اشاره به نقص شخص حاضری مانند آنست که گوید: اگر چنین کرده بود خوب بود یا اگر چنین نکرده بود خوب بود، و از آنست تذکر عیب کسی که غیبت او جائز است تا عیب کسی که جائز نیست نشان دهد اما تصور نقص غیر تا نگوید غیبت نباشد زیرا خدای تعالی گذشت بخاطر را عفو کرده و نهانتراش اینکه بخود بد گوید براست یا دروغ تا بعیب دیگری آگهی دهد و در هفت جا غیبت جائز است.
1- در باره آنکه سزاش بدگوئیست چون کافر و فاسق آشکار که همان فسق آشکار او را بگوید، بعضی از بدگوئی بفاسق منع کرده و برای قذف با آنان تعزیر واجب دانسته و اصحاب جواز آن را روایت کردند، و علامه گفته: حدیث لا غیبه لفاسق یا فی فاسق اصلی ندارد، گویم اگر صحیح باشد معنی آن نهی از غیبت است اما کسی که به فسق خوشمزگی کند یا بدان نیاز در گفتارش یا اشعارش حکایت گفتار او جائز است.
2- شکایت از ظالم در محاکم و نزد دافع ظلم.
3- در نصیحت مشورتخواه.
4- در جرح و تعدیل شاهد محاکمه و راوی حدیث 5- بدگوئی از بدعت‌گزاران و نوشته‌ها و آراء گمراه‌کننده آنان و بهمان اندازه بس کند، علامه گفته: هر کدام آنها بمیرد و پیروی ندارد که باو احترام گزارد و جانشینی و نوشته‌ای از او نمانده که خوانند و نه مایه فسادی برای دیگری بهتر است که در پوشش خدائی بماند و عیبش نگویند و حسابش با خدا عز و جل باشد، علی (ع) فرموده: نیکی مرده‌هاتان را بگوئید، و در خبر دیگر است که در باره مرده‌هاتان جز خوبی نگوئید.
(1) 6- اگر بشماری که بدانها حد و یا تعزیر ثابت شود هر یک هرگزگی آگاه باشند جائز است آن را نزد قاضی با حضور مرتکب یا بی حضورش گواهی دهند.
7- بقولی اگر دو کس با هم گناه کسی را دیدند و یکی از آن دو برای دیگری در پشت سر او آن را ذکر کند جائز است زیرا در شنونده اثری نکند بهتر اجتناب است زیرا غیبت بر آن صادق است و بسا که دیگری فراموش کرده یا اتفاقا سبب شهرت آن عمل گردد.
و شیخ بهائی ره گفته: غیبت در ده مورد جائز است: گواهی، نهی از منکر، شکایت از ظلم، نصیحت مشورتخواه، و جرح گواه و راوی حدیث، برتری دادن عالم و صنعتگر بر یک دیگر، غیبت متظاهر بفسق و بقولی بشرط اینکه بدش نیاید، و ذکر وصف بد کسی که بدان شهرت یافته و شناخته شده چون اعور و اعرج (یک چشم و شل) بی‌قصد حقیر شمردن و نکوهش، و در بر کسی که آن را میداند بشرط اینکه دیگری نشنود بنا بر قولی، و بیان خطاء در مسائل علمیه و مانند آن بقصد اینکه دیگری را بدنبال خود نکشاند.
گویم: سخن را در اینجا بدرازا کشیدم چه که نیاز بیشتر بتحقیق دارد و افراط و تفریط در باره آن شده است و خدا توفیق ده خیر و ثوابست.
(2) 2- کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که هر که در باره مؤمنی آن گوید که چشمهاش دیده و دو گوشش شنیده او است از آنها که خدا عز و جل در باره‌اش فرمود (14- النور) راستی آنها که خواهند فاش شود هرزگی در باره اهل ایمان عذاب دردناک دارند.
(3) بیان: بقول طبرسی: یعنی فاش شود زنا و زشتیها در اهل ایمان که بدانها وابندند و نسبت دهند عذاب دردناک دارند در دنیا باقامه حد بر آنها و در آخرت بعذاب دردناک.
گویم مقصود اینست که مورد آیه تنها بهتان نیست بلکه شامل آنجا هم هست که آن را دیده و شنیده که حد و تعزیر لازم شود که ذکرش جائز نیست مگر برای گواهی نزد قاضی برای حد زدن و شامل بهتان و گفتن آن در حضور و غیاب شود.
(4) 3- کافی: بسندش تا داود بن سرحان که از امام ششم (ع) پرسیدم از غیبت؟ فرمود اینست که بگوئی در باره برادر خود در دین آنچه نکرده و فاش کنی بر او امری را که خدا بر او پوشیده و حدش بر او اقامه نشده (5) به برادرت در دین یعنی برادر دینی نه کافر و مخالف مذهب چنانچه گذشت یا اینکه گفته در باره دین باشد که کفر یا گناه باو وابندی و دلیل شود که غیبت بهتان را هم فرا گیرد و بمعنی یکم بسا که مراد از آنچه نکرده عیبی
است که باختیار او نیست و کار خداست (1) چون عیب در تن که نهان باشد و دومی راجع به گناهانست و بسا مقصود از دین او خواری او باشد که یکی از معانی آنست یعنی برای خوار کردن او باو بندی کاری نکرده و اختیاری او نبوده چون بیماری و فقر ...
و دلالت دارد که ذکر عیب و گناه مشهور غیبت نیست اما با اصرار بر آن شک دارد ولی پس از توبه ذکرش نزد کسی که نداند مشکل است و احوط ترک است و پس از حد خوردن با توبه هم احوط ترک است بلکه بی‌توبه هم زیرا حد خودش توبه است و نهی از آنهم روایت شده بهمین علت و حمل آن بگواهی برای اقامه حد بعید است چنانچه گمان شده.
(2) 4- کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که پرسش شده پیغمبر (ص) از کفاره غیبت؟
فرمود: آمرزشخواهی برای کسی که او را غیبت کردی هر آنگاه بیادش آوردی.
(3) روشنگری: هر زمانی که آن مرد را بیاد آوری یا هر وقت آن غیبت را بیاد آوری- تا گوید ظاهرش اینکه طلب حلالی از غیبت شده واجب نیست و جمعی هم گفتند بلکه از آن منع کردند ولی آن اولی و احوط است اگر مایه اهانتی بیشتر نباشد و فتنه بر پا نکند بویژه اگر خبر غیبت باو رسیده باشد، و می‌شود این خبر را تفسیر کرد بآنجا خبر باو نرسیده و جمع بین اخبار باشد و مؤید آنست خبر مصباح الشریعه از امام صادق (ع) که اگر غیبت کردی و خبرش بغیبت شده رسید راهی نماند جز حلالیت خواستن از او و اگر نرسیده برایش آمرزشخواه، و در روایت خصال و علل است تا پیغمبر (ص) که فرمود: غیبت بدتر از زناست گفته شد: چرا یا رسول الله؟ فرمود: آنکه زنا کرده توبه کند و خدا بپذیرد و غیبت کن توبه کند و خدا نپذیرد تا آنکه غیبت شده او را حلال کند.
و بقولی همان استغفار بس است و بسا دلیلش را روایت پیغمبر آورند که فرمود کفاره آنکه غیبت کرد استغفار برای او است.
مجاهد گفته: کفاره غیبت برادرت ستایش و دعای خیر باو است، و از یکیشان پرسیده شد در باره توبه از غیبت، گفت: میروی نزد غیبت شده و میگوئی دروغ گفتم در باره تو و ستم کردم و بد کردم اگر خواهی حقت بگیر و اگر خواهی درگذر و اینکه گفتند آبرو عوض ندارد و طلبت حلالی از آن لازم نیست بخلاف مال بی‌وجه است زیرا در آبرو حد قذف واجب شده و بمطالبه ثابت شود.
و محقق طوسی قده در تجرید گفته در شرائط توبه که عذرخواهی از غیبت شده واجب اگر خبرش باو رسیده و علامه در شرحش گفته اگر غیبت باو رسیده عذرخواهی لازم است زیرا زیان روحی باو رسانده باید با عذرخواهی و پشیمانی جبران کند، و اگر نرسیده نه
عذرخواهی دارد و نه طلب حلالی چون در وی ندیده و در هر صورت پشیمانی به درگاه خدا واجب است چون خلاف نهی او کرده و عزم بر ترک هم باید داشت و در شرح جدید افزوده که در صورت یکم تفصیل مضمون غیبت لازم نیست مگر بتفصیل باو رسیده باشد (1) و شهید ثانی قده گفته: غیبت کن باید پشیمان شود و توبه کند و بر کارش افسوس خورد تا حق خدا را ادا کند، و از غیبت شده هم حلالی طلبد تا حلالش کند و از مظلمه او بدر آید و خوبست نزد او غمین و افسوس خور و پشیمان از کارش باشد و ریا کاری نکند که از دل پشیمان نباشد و گناه دیگری هم افزوده کند، و در کفاره آن دو حدیث است یکی گفته آن حضرت (ص)، کفاره کسی که غیبتش کردی آمرزشخواستن برای او است و دوم اینکه فرمود (ص) هر که بدهکار در آبرو یا مال است باید حلال خواهد از آن پیش از روزی که آید و در آن پول نقره یا طلا نباشد و از حسناتش دریافت شود و اگر ندارد از گناهان بستانکارش بر بر گناهش افزوده شود.
و می‌شود اخبار استغفار بکسی تفسیر شود که خبرش بغیبت شده نرسیده که خوبست بهمان دعاء و استغفار بس کنند، زیرا طلب حلالی فتنه‌انگیز و کینه افروز است و اگر دسترسی باو نیست که مرده یا غائب است در حکم آنست و اخبار طلب حلالی راجع بدان جاست که باو دسترسی هست و خبر غیبت هم باو رسیده و مستحب اکید است که عذر را بپذیرد و حلال کند خدای تعالی (199- الاعراف) فرموده در عفو چنگ زن و به نیکی وادار از نادانها رو برگردان" رسول خدا (ص) فرمود ای جبرئیل این عفو چه باشد؟ گفت: خدایت فرموده: درگذری از آنکه بتو ستم کرده، وصله کنی با هر که از تو بریده، و ببخشی بهر که تو را محروم کرده و در خبر دیگر است که چون بهمراه امتها در روز قیامت پیش خدا بیائید ندا شوید هر که مزدش بر خداست بپا شود و بر پا نشود جز کسی که از ستم بر خود گذشت کرده، و روایت است از یکی که بمردی گفتند: فلانی غیبت تو کرده و او برایش یک طبق رطب فرستاد و گفت: تو حسناتت را بمن هدیه کردی و خواستم عوضی بتو داده باشم عذر مرا بپذیر که بعوض کامل توانا نیستم، و راه عذرخواه اینست بسیار او را مدح گوید و دوستی جوید و پی‌گیرد تا دلش را شاد کند و اگر نشود برایش حسنه‌ای باشد و بسا در روز قیامت برابر گناه غیبت باشد.
فرقی نیست میان غیبت خردسال و سالخورده و زنده و مرده و زن و مرد، دعا باید مناسب حال او باشد و هم استغفار و برای خردسال هدایت خواهد و برای مرده رحمت و آمرزش و مانند آن، و با مباح کردن کسی حق غیبت او ساقط نشود زیرا عفو از حقی است که محقق
که محقق نیست، (1) و فقهاء گفتند: اگر کسی اجازه دهد او را قذف کنند حد قذف از مرتکبش ساقط نگردد، و آنچه از پیغمبر (ص) روایت است که فرمود: هر کدام از شما درمانده است که چون ابی ضمضم باشد که چون از خانه‌اش بیرون می‌آمد میگفت: بار خدایا من آبرویم را صدقه کردم بر مردم معنایش اینست که در قیامت از آنها مطالبه نکنم نه اینکه با این اعلام غیبتش مباح است، و در کفاره آن نیت واجب است چون دیگر کفارات و خدا توفیق بخش است پایان کلام او.
(2) 5- کافی: بسندش از امام ششم (ع) که هر بهتان زند بمرد یا زن با ایمانی بدان چه در او نیست خدایش در طینه خبال زنده دارد تا از آنچه گفته بدر آید- راوی گوید گفتم:
طینت خبال چیست؟ فرمود: چرکی که از فروج زنان زناکار بدر آید.
(3) بیان: در نهایه گفته: در حدیث است که هر که می‌نوشد خدا در روز قیامت از طینت خبالش نوشاند و در حدیث تفسیر شده به شیره اهل دوزخ و خبال بمعنی فساد است در کردار یا تنها یا خرد؟ و جوهری گفته: خبال نیز فساد است و آنچه در حدیث است که هر که پی گیرد مؤمن را بآنچه در او نیست خدایش در ردغه خبال وادارد تا راه خروجی از آن جوید تفسیر شده به چرک دوزخیان و ردغه بمعنی گل است، تا از آنچه گفته برآید، شاید دوام و خلود است زیرا نمیتواند آن را اثبات کند چون حقیقت ندارد، و شاید مقصود بدر شدن از چرک گناه است بپاک کردن آتش ...
(4) 6- کافی: بسندش از امام کاظم (ع) فرمود: هر که پشت سر کسی چیزی گوید که مردم آن را میدانند غیبت او نیست، و اگر چیزی گوید که مردمش نمیدانند غیبت او است و اگر چیزی است که در او نیست باو بهتان زده.
(5) بیان: مردم آن را میدانند و بدان مشهور است و اگر شنونده هم آن را بداند بی‌شک غیبت نباشد و اگر نداند و او هم باکی ندارد از گفتنش باز هم چنین است ولی اگر بدش آید مورد اشکالی است که گذشت و جواز اقوی و ترک احوط است ولی اگر توبه کرده و اثر پشیمانی دارد ظاهرا جواز ندارد و گرچه بدان شهرت دارد و حد هم خورده باشد. و باز دلالت دارد بر جواز ذکر القاب مشهوره او چون اعمی و یک چشم ...
پشت سر کسی" دلالت دارد که اگر در برابرش گوید آنچه بدش آید غیبت نیست ولی حرام است چون آزار مؤمن روا نیست و بدتر از غیبت است ...
(6) 7- کافی: بسندش از امام ششم که میفرمود: غیبت اینکه در باره برادرت گویی آنچه را خدا بر او پوشیده و اما آنچه در او عیانست چون تندی و شتاب غیبت نباشد و بهتان اینکه در باره او بگوئی چیزی که در او نیست.
(1) بیان. بهتان در حضور و غیاب هر دو صادق است ...
(2) 8- احتجاج: بسندی از امام ششم که مردی بعلی بن الحسین (ع) گفت: فلانی تو را گمراه و بدعت‌گذار شمارد، فرمود حق همنشینی آن مرد را رعایت نکردی که گفته‌اش بما نقل کردی و نه حق ما را که قول برادرم بمن خبری رساندی من نمیدانستم راستش مرگ همه ما را فرا گیرد و معاد محشر ما است و قیامت موعد ما و خدا حاکم، بپرهیز از غیبت که خوراک سگهای دوزخ است و بدان که هر که پر عیب مردم گوید بیشتر بر او گواه باشند که باندازه‌ای که در خود او است از نار می‌جوید.
(3) 9- تفسیر قمی: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: هر که ایمان بخدا و روز جزا دارد در مجلسی ننشیند که در آن امامی را دشنام دهند یا مسلمانی را غیبت کنند زیرا خدا در قرآنش فرماید (68- الانعام) چون دیدی در آیات ما در افتند تا آنجا که فرماید با مردم ستمکار. سرائر: بسندی مانندش را آورده.
(4) 10- امالی صدوق: بسندش در مناهی پیغمبر (ص) که از غیبت و شنیدنش نهی کرده و فرموده هر که مسلمانی را غیبت کند روزه‌اش باطل وضواش شکسته شود و روز قیامت که آید بدبوتر از مردار است و اهل محشر از او آزار کشند و اگر بی‌توبه بمیرد حلال شمرده حرام خدا را، و فرمود: هر که خشم خود را فرو خورد با اینکه میتواند انتقام گیرد بردبار بماند خدا اجر شهید باو دهد آگاه که هر که بدگوئی برادرش شنود و آن را رد کند خدا از او هزار باب بدی را در دنیا و آخرت رد کند و اگر تواند ورد نکند گناه هفتاد بار غیبت او را دارد.
(5) 11- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که وابسته‌تر مردم بگناه کم خرد غیبت کن است، و خوارتر مردم آنکه بمردم اهانت کند، و فرمود (ص) کم حرمت‌تر مردم فاسق است. معانی الاخبار: بسندی مانندش را آورده.
(6) 12- همان: بسندش تا علقمه که بامام صادق (ع) گفتم: یا ابن رسول الله بمن خبر ده از کسی که گواهیش قبول است و آنکه قبول نیست فرمود: ای علقمه هر که بر سرشت است گواهیش پذیرفته است گفتم: گواهی گنهکار قبول است؟ فرمود: اگر نباشد جز گواهی پیغمبران و اوصیاء قبول نشود زیرا تنها آنها معصوم و بی‌گناهند نه مردم دیگر، هر که نبینی که برابر چشمت گناه کرده و دو گواه بگناهش شهادت نداده اهل عدالت و زیر پرده
است (1) و گواهیش قبول است و اگر چه پیش خود گناه‌کار باشد و هر که او غیبت کند بگناهی که دارد از ولایت خدا عز و جل بیرونست و در ولایت شیطان درونست.
و بمن باز گفت پدرم تا برسد برسول خدا (ص) که هر که مؤمنی را غیبت کند بدان چه در او است خدا هرگز آنها را در بهشت جمع نکند و اگر آنچه گفته در او نباشد پیوند میانشان بریده شود و آن غیبت در دوزخ جاوید باشد و چه بد سرانجامی است.
(2) گویم: تمام خبر در باب عدالت گذشته.
(3) 13- همان: بسندش تا امیر مؤمنان که فرمود: دوری کن از غیبت که نانخورش سگان دوزخ است، سپس فرمود: ای نوف دروغ بافد کسی که پندارد حلال‌زاده است و با غیبت گوشت مردم را میخورد الخبر.
(4) 14- همان: بسندش تا امام صادق (ع) که هر که در باره برادرش گوید: آنچه بدو چشمش دیده و بدو گوشش شنیده از آنهاست که خدا عز و جل در باره‌شان فرموده راستی کسانی که دوست دارند فاش شود هرزگی در باره اهل ایمان عذابی دردناک دارند در دنیا و آخرت. تفسیر قمی: بسندی مانندش را آورده.
(5) 15- معانی الاخبار: بسندش از امام صادق (ع) فرمود: غیبت اینکه در باره برادرت بگوئی آنچه در او باشد و خدا بر او پوشیده داشته و بهتان اینکه در باره او بگوئی آنچه در او نیست.
(6) 16- امالی صدوق: بسندش از امام صادق (ع) فرمود: غیبت مکن تا غیبت نشوی و چاهی برای برادرت مکن تا در آن افتی زیرا تو جزا بینی چنان که جزا بدهی.
(7) 17- همان: تا رسول خدا (ص) که فرمود نشستن در مسجد بانتظار نماز عبادت است تا حدث نکند، گفته شد یا رسول الله حدث چیست؟ فرمود: غیبت کردن.
(8) گویم: در اوصاف فساق گذشت که اگر خلاف او کنی بد تو گوید.
(9) 18- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که روزه‌دار در عبادت خداست گرچه در بسترش خوابید تا مسلمانی را غیبت نکند.
(10) 19- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که مؤمن را رو در رو مدح کند و در پشت سر بد گوید پیوند میانشان ببرد.
(11) 20- همان: بهمین سند تا رسول خدا (ص) که فرمود: چهارند که با آنچه دارند دوزخیان بیازارند از آب جوش دوزخ بنوشند فریاد وا ویلا کنند و دوزخیان گویند بهمدگر
این چهار را چه باشد که با همه آزاری که خود داریم ما را آزار دهند، (1) یک کسی آویزان است در تابوت تافته، و یکی روده‌هاشان کشیده شوند، و یکی از دهنش چرک و خون سرازیر است، و یکی گوشت خود را میخورد، به دچار تابوت گفته شود آن دورتری را چه شده که ما را با آزاری که داریم آزار میدهد؟ در پاسخ گوید او بدهکار بمردم مرده نه قصد ادائی کرده و نه وفائی، با آنکه روده‌کشش کنند گوئید، چه شده آن دورتر با همه آزاری که داریم ما را آزار کند؟ گوید آن دورتره باکی نداشت که شاش بتن او برسد، سپس به آنکه خون و چرک از دهانش ریزند همین را گویند و او جواب دهد آن دورتره حکایت‌گو بود و هر کلمه بدی را در نظر میگرفت و برایش سندی میساخت و روایت می‌کرد، و آنگاه بآن که گوشت خود را میخورد چنین گویند و او گوید: آن دورتره با غیبت گوشت مردم را می‌خورد و دنبال سخن چینی میرفت.
(2) 21- خصال: بسندش تا امام صادق (ع) هر که مؤمنی را غیبت کند که با او خونی نیست تخم شیطانست الخبر.
(3) گویم: در باب کلیات بدیها گذشت از قول امام صادق که غیبت کن طمع نبرد البته در سلامت.
(4) 22- اربعمائه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: بپرهیزید از غیبت مسلمان که مسلمان برادرش غیبت نکند با اینکه خدا عز و جل از آن نهی کرده و فرموده غیبت هم نکنید آیا دوست دارد کسی از شما که گوشت مردار برادرش را بخورد، و فرمود (ع) هر که در باره مؤمن سخنی گوید بقصد اینکه آبرویش را بریزد خدایش در طینت خبال زندان کند تا راه خروجی از گفته خود بیابد و بیاورد.
(5) 23- خصال: از امام رضا (ع) فرمود: خدا بیکی از پیغمبرانش وحی کرد که چون صبح کردی اول چیز که پیشت آمد بخورش و دوم را نهان کن و سوم را بپذیر و چهارم را نومید مکن و از پنجم بگریز. فرمود: صبح بیرون شد و کوه سیاه بزرگی جلوش در آمد و او ایستاد و گفت: پروردگارم بمن فرموده این را بخورم و حیران ماند و بخود برگشت و گفت: راستش پروردگارم جل جلاله فرمانم ندهد جز بدان چه توانم و بسویش رفت، تا آن را بخورد و چون نزدیکش رسید کوچک شد و چونش دریافت آن را یک لقمه دید و خوردش و خوبترین خوراک بود، سپس پیش رفت تا به طشت طلا رسید و گفت: پروردگارم مرا فرموده این را نهان کنم و گودالی کند و آن را در آن نهاد و خاک بر آن ریخت، سپس جلو رفت و به طشت برگشت بناگاه دید پدیدار شده گفت: آنچه پروردگارم بمن فرمود انجام دادم
(1) و رفت و ناگاه پرنده‌ای دید که بازی او را دنبال کرده و آن پرنده گرد او گشت گفت:
پروردگارم بمن فرموده این را بپذیرم و آستین گشود و پرنده در آن در آمد آن باز گفت شکارم را گرفتی با اینکه چند روز است دنبال آنم گفت پروردگارم بمن فرموده این را ناامید نکنم و از رانش تیکه برید و نزد آن باز افکند و رفت و چون گذشت بناگاه تیکه گوشت مردار بودار کرم‌زاده‌ای بود و گفت: پروردگارم مرا فرموده: از این بگریزم و گریخت و برگشت.
و در خواب دید که گویا باو گفته شد: آنچه فرمان یافتی بجا آوردی آیا میدانی چه بود؟ گفت: نه باو گفته شد: اما کوه خشم است که در بنده درگیرد خود را نبیند و از گرانی خشم خود را گم کند و چون خودداری کند و بخود آید و خشمش فرو نشید انجامش لقمه خوشمزه باشد که آن را خورده و اما طشت نمونه کار خیر است که چون بنده خدا آن را نهان سازد خدا نخواهد جز که عیانش کند و او را زیورش سازد با آنچه از ثواب دیگر سرا برایش پس اندازد و اما پرنده نمونه مردی است که نزد تو برای نصیحتی آید آن را بپذیر، و اما باز نمونه کسی است که برای نیازی نزدت آید او را نومید مکن، و اما گوشت گندیده نمونه غیبت است از آن بگریز.
(2) 24- معانی الاخبار: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: راستی خدا تبارک و تعالی دشمن دارد خانه گوشتین و گوشت فربه را و یکی از یارانش بآن حضرت گفت: یا ابن رسول الله ما گوشت را دوست داریم و خانه‌های ما از آن تهی نیست این چگونه باشد؟ فرمود: چنان نیست که پنداشتی همانا خانه گوشتین آنست که در آن باغیست گوشت مردم را خورند و گوشت به زورگو و متکبر و خودنما در راه رفتن است.
(3) 25- خصال: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: هر که سه دارد چهار برایش بر مردم واجب باشد: کسی که دروغ بآنها نگوید و در آمیزش بآنها ستم نکند و خلف وعده با آنها نکند باید عدالتش میان مردم آشکار باشد و مردانگیش پدیدار و غیبت او حرام و برادریش واجب.
(4) 26- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که با مردم کار کند و ستمشان نکند، و سخن کند و دروغشان نگوید، و وعده بآنها دهد خلف نکند از آنهاست که مردانگیش کامل و عدالتش ظاهر و برادریش واجب و غیبتش حرام.
صحیفه الرضا: مانندش را از امام رضا (ع) آورده.
(5) 27- خصال: بسندی تا پیغمبر (ص) که فرمود: غیبت بدتر است از زنا، گفته شد یا رسول الله برای چه؟ فرمود زنا کن توبه کند و خدا بپذیرد و اما از غیبت کن خدا توبه نپذیرد تا غیبت شده او را حلال کند. علل: بسندش مانندش را آورده.
(1) 28- قرب الاسناد: بسندش تا پیغمبر (ص)، فرمود: بپرهیزید از گمان که دروغتر دروغها است، و در راه خدا برادر باشید چنانچه خدا شما را فرموده، و از هم نفرت نکنید و وارسی هم نکنید، و بهم دشنام ندهید، و غیبت هم نکنید، بهم دشمن نشوید و بهم پشت نکنید و بهم حسد نبرید که حسد ایمان را بخورد چنانی که هیزم خشک را آتش میخورد.
(2) 29- امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: کفاره غیبت استغفار برای غیبت شده است. مجالس مفید: مانندش را آورده.
(3) 30- همان: بسندش تا امام صادق (ع) که فرمود: چون برادرتان پیشتان نباشد با بهترین وجهی از او یاد کنید که خود دوست دارید در غیابتان یاد شوید.
(4) 31- علل: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: بدان که ورعی بهتر نیست از دوری آنچه خدا حرام کرده و از خودداری از آزار مؤمنان و غیبت کردنشان الخبر.
(5) 32- امالی صدوق: بسندش تا امام صادق (ع) که چون فاسق فسق خود آشکارا کند نه حرمتی دارد و نه غیبتی.
(6) 33- قرب الاسناد: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: سه کس حرمت ندارند: بدعت‌گزار و امام ناحق و فاسق در آشکار.
(7) 34- مجالس مفید: بسندش تا پدر ابی درداء که کسی در حضور پیغمبر (ص) بآبروی کسی دست انداخت و مردی از آن قوم از او دفاع کرد و پیغمبر (ص) فرمود: هر کس دفاع کند از آبروی برادرش حجاب او باشد از دوزخ.
(8) 35- امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که از آبروی برادر مسلمانش دفاع کند خدا تبه بهشت برایش بنویسد، و بهر کس احسانی کردند عوض بدهد و اگر درمانده باشد ستایش آن کند و اگر نکند کفران نعمت کرده.
(9) گویم: بعضی اخبار هم در باب دو زبان و باب تهمت و باب وارسی از عیوب به زودی آید (بلکه بزودی گذشته از پاورقی ص 254).
(10) 36- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که حکایتی کند از مؤمن بقصد زشت کردن و آبروریزی او تا او را از چشم مردم بیندازد خدایش عز و جل از ولایت خود در کند بسوی ولایت شیطان.
محاسن: مانندش را آورده.
(1) 37- عیون: بسندی از عم محمد بن یحیی بن ابی عباد که شنیدم روزی امام رضا (ع) شعری میخواند و گفتم: این شعر از او نیست خدا امیر را عزیز گرداند فرمود: از عراقی شما گفتم: ابو العتاهیه آن را از خودش برایم خوانده فرمود: نامش را بگو و این کنیه را مگو زیرا خدا سبحانه و تعالی فرماید (11- الحجرات) لقب پرانی نکنید و شاید آن مرد بدش می‌آمده از این گفته.
(2) 38- ثواب الاعمال: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر کس دفاع کند از آبروی برادر مسلمانش البته بهشتش واجب شود.
(3) 39- همان: بسندش تا امام باقر (ع) که هر که غیبت شود نزد او برادر مؤمنش و او را یاری و کمک دهد خدا او را در دنیا و آخرت یاری کند و اگر با قدرت او را یاری نکند خدایش در دنیا و آخرت پست کند.
محاسن: بسندی مانندش آورده.
(4) ثواب الاعمال: بسندی تا رسول خدا (ص) که دشنام بمؤمن فسق است و نبرد با او کفر و غیبت او گناه. محاسن: از اهوازی مانندش را آورده.
(5) 40- ثواب الاعمال: بسندش از محمد بن فضیل که بامام کاظم (ع) گفتم: قربانت از یکی از برادرانم چیزی بمن میرسد که برایش بد دارم و از او میپرسم و منکر می‌شود با اینکه مردمان موثقی بمن خبر دادند فرمود: ای محمد گوش و چشمت را دروغ شمار نسبت به برادرت و اگر پنجاه عادل هم نزد تو گواهی دهند و خودش چیز دیگر گوید او را راستگو شمار و همه را دروغگو بحساب آر و چیزی که او را زشت کند فاش نکن و آبرویش را مبر تا از آنها باشی که خدا عز و جل فرماید: راستی آنها که دوست دارند فاش شود هرزگی در باره آنان که گرویدند عذاب دردناک دارند در دنیا و آخرت.
(6) 41- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر که فاش کند یک هرزگی را چون آغاز کن آنست، و هر که مؤمنی را بچیزی سرزنش کند نمیرد تا بدان دچار شود. محاسن: بسندی مانندش را آورده.
(7) 42- صحیفه الرضا: تا امام چهارم که هر که خودداری کند از آبروی مسلمانان خدای تعالی روز قیامت از لغزشش بگذرد.
(8) 43- همان: از حضرت رضا (ع) تا امام چهارم که فرمود: بپرهیزید از غیبت که نانخورش سگان دوزخ است.
(1) 44- محاسن: بسندش تا امام ششم (ع) که مردی بحضرتش گفت کسانی نزد ما روایت کنند که خدا دشمن دارد خانه گوشتین را فرمود: راستگویند نه بآن معنی که پندارند، خدا دشمن دارد خانه‌ای که در آن گوشت مردم خورده شود (بغیبت کردن).
(2) 45- همان (نزدیک مضمون شماره 44 را آورده و بدان افزوده که خود رسول الله گوشتین بود و گوشت دوست زنی آمد نزد آن حضرت چیزی پرسد بدان برگشت عایشه که آنجا بود با دستش بدو اشاره کرد که یعنی کوتوله است و آن حضرت بعایشه فرمود: خلال کن گفت: من چیزی خوردم؟ رسول الله؟ فرمود: خلال کن و خلال کرد و پاره‌ای گوشت از دهنش افکند.
(3) 46- همان: بسندش از عبد الاعلی مولی آل سام که بامام ششم (ع) گفتم: روایت داریم از رسول خدا (ص) که خدا دشمن دارد گوشت را، فرمود: دروغ گویند رسول خدا (ص) خانه‌ای گوشتین را فرمود: یعنی آنان که گوشتهای مردم را با غیبت میخورند و پدرم گوشت دوست بود و روزی که وفات کرد سی درهم برای خرید گوشت در آستین ام ولدش بود.
(4) 47- فقه الرضا: دوری کنید از غیبت مؤمن، و حذر کنید از سخن چینی که آن دو افطارند برای روزه‌دار، برای نابکار و میخوار و شطرنج باز و قمار باز غیبتی نباشد (5) و بروایتی غیبت باز هم روزه ندارد.
(6) 48- مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: غیبت بر هر مسلمان حرام است و غیبت کن گنهکار است بهر حال غیبت اینست که کسی بدان چه خدا عیب داند یاد کنی و آنچه دانشمندان خوب شمارند نکوهش کنی و اما ذکر غیاب بدان چه نزد خدا نکوهیده و صاحبش در آن دچار سرزنش است غیبت نیست و گرچه صاحبش چون شنود بدش آید و خود دچار آن نباشی که در آن حق را از باطل روشن کردی بگفته خدا و رسولش بشرط آنکه غرض گوینده جز بیان حق و باطل در دین نباشد و اگر مراد گوینده بیان نقص نامبرده باشد مسئول فساد آنست اگر چه درست است و اگر غیبت کردی خبرش بغیبت شده رسید چاره‌ای نماند جز حلالی خواستن از او و اگرش نرسید و نفهمید از خدا برایش آمرزشخواه غیبت حسنات را بخورد چنان که آتش هیزم را خدای تعالی به موسی بن عمران وحی کرد، غیبت کن اگر توبه کند آخر کس باشد ببهشت رود و گر نه اول کس که بدوزخ شود، خدا عز و جل فرموده آیا یکی از شما دوست دارد گوشت مردار برادرش را بخورد آن را بد دارد تا آخر آیه و انواع غیبت ذکر عیبی است در فروتن و خرد و همکاری و مذهب و نژاد (و
نادانی خ ل) و مانندش و ده علت دارد: شفاء خشم، و سازش با جمع، تهمت، و باور خبر بی‌وارسی، و بدبینی و حسد و مسخره کردن و تعجب، و دلتنگی و آرایش، و اگر سلامت خواهی یاد خالق کن به مخلوق تا جای غیبت عبرت و جای گناه ثواب باشد.
(1) 49- تفسیر عیاشی: بسندش تا امام ششم (ع) که غیبت اینکه گوئی در باره برادرت آنچه دارد و چون بگوئی آنچه ندارد آن گفته خدا باشد (112- النساء) البته به گردن گرفتند بهتان و گناه روشنی.
(2) 50- همان: از امام صادق (ع) در تفسیر قول خدا (148- النساء) و دوست ندارد فاش کردن گفته بد را مگر کسی که ستم شده" فرمود: هر که مهمانی کند مردمی را و درست پذیرائی نکند او از ستمکارانست و گناهی ندارند در آنچه در باره او گویند، (3) و بنقل ابو الجارود فرمود (ع) گفتار بد بلند اینست که ذکر شود آنچه در کسی باشد.
(4) 51- تفسیر امام: هر که حاضر مجلسی باشد که سگی درنده در آن آبروی برادر یا برادران او را میدرد و جاه می‌فروشد و او را خوار شمارد و بر آورد کند و از آبروی برادرش دفاع کند که غایب است خدا آماده کند فرشته‌های گرد بیت المعمور را برای حکم آنها که بخشی از فرشته‌های آسمانند، و فرشته‌های کرسی و عرش را که بخشی از فرشته‌های حجب باشند هر یک برابر خدا نیکو شمارند حضور او را و مدحش کنند و نزدیکش دانند و خوبش خوانند و از خدای تعالی براش بلندی و جلالت خواهند و خدای تعالی فرماید اما من براش بایست کردم بشمار هر ستایشگر شما بشمار هر کدام شما از درجات و کاخها و بهشتها و باغها و درختان هر چه خواهم از آنچه آفریده‌ها احاطه بر آن ندارند.
(5) 52- تفسیر امام: و بدانید که غیبت شما از برادر مؤمن خود که شیعه آل محمد است حرامتر است از مردار خدا عز و جل فرموده و غیبت هم نکنید آیا دوست دارید گوشت مردار برادرتان را بخورید آن را بد دارید» راستش خوردن خون سبک‌تر است بر آنان از اینکه برای برادر مؤمن خود نزد پادشاه ناحق سخن چینی کنید که شیعه آل محمد است چون او خود را و برادر مؤمنش را و همان پادشاهی را که نزد او سخن چینی کرده هلاک کند.
(6) 53- جامع الاخبار: پیغمبر (ص) فرمود: هر که مرد یا زن مسلمانی را غیبت کند خدا تا چهل روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر که غیبت شده از او درگذرد، (7) و فرمود (ص) هر که در ماه رمضان مسلمانی را غیبت کند روزه‌اش ثواب ندارد، (8) و بنقل سعید بن جبیر فرموده (ص) یکی روز قیامت بیارند بدرگاه خدا و نامه عملش را بدستش دهند و حسنات خود را در آن نبیند (1) و گوید الها این نامه من نیست چون حسناتم را در آن نبینم باو گفته شود پروردگارت نه گم کند و نه فراموش کند برای غیبت کردن عملت بر باد رفته، و دیگری آورند و نامه‌اش را باو دهند و در آن طاعت بسیار بیند و گوید الها این طاعتها را نکردم باو گفته شود چون فلانی تو را غیبت کرد حسناتش بتو داده شده.
(2) و فرمود (ص): دروغ پندارد کسی حلال‌زاده است با اینکه با غیبت گوشت مردم را میخورد زیرا آن نانخورش سگان دوزخ است (3) و فرمود (ص) مجلسی با غیبت آماده نشود جز که دین در آن ویران گردد، گوش خود را از شنیدن غیبت پاک دارد که گوینده و شنونده‌اش شریک در گناهند.
(4) فرمود (ص): بپرهیزید از غیبت که از زنا بدتر است گفتند: چطور از زنا بدتر است فرمود: چون زنا با توبه جبران می‌شود ولی غیبت کن آمرزیده نشود تا غیبت شده او را بیامرزد (5) و فرمود (ص): عذاب قبر بسزای سخن چینی و غیبت و دروغ است، (6) و فرمود (ص): هر کس حکایتی کند بزیان برادر مؤمنش تا او را زشت و بی‌آبرو کند خدا او را در گل گندوئی وادارد در درک اسفل دوزخ.
(7) 54- اختصاص: امیر مؤمنان (ع) مردی را دید که نزد پسرش حسن (ع) مردی را غیبت می‌کند و فرمود: پسر جانم گوشت را از این سخن پاک دار که او بدترین آنچه در ظرف دارد بنظر آورده و آن را در دل تو می‌ریزد، و رسول خدا (ص) فرمود: ای گروه مسلمانان بزبان بی‌خلوص در ایمان مسلمانان را نکوهش نکنید و عیوب نهانشان را وانرسید که هر که وارسد خدا عورتش را بنگرد و او را در خانه‌اش رسوا کند.
(8) 55- همان: از امام باقر (ع) که در کتاب علی یافتیم رسول خدا (ص) بر منبر فرمود بدان خدا که جز او شایسته پرستش نیست هرگز بمؤمنی خیر دنیا و آخرت داده نشده جز برای خوشبینی بخدا عز و جل و خودداری از غیبت مؤمنین و بدان خدا که جز او شایسته پرستش نیست خدا عز و جل مؤمنی را پس از توبه و استغفار عذاب نکند جز برای بدبینی بخدا عز و جل و غیبت کردن او از مؤمنین (9) 56- همان: رسول خدا (ص) فرمود: غیبت تن مؤمن را زودتر می‌خورد از خوره و فرمود (ص) هر که به بدگوئی از برادر مسلمانش بخورد یا بنوشد یا بپوشد خدایش از خوراک دوزخ بخوراند و از آب داغ آن بنوشاند و از عبا و پیراهن آن بپوشاند، و هر کس برادر مسلمانش را در مقام زشتی وادارد خدایش در مقام شهرت‌طلبی و خودنمائی وادارد، و هر کس برادر تازه مسلمانی بدست آرد خدا برایش برجی در بهشت بسازد از گوهری.
(1) 57- همان: از امام صادق (ع) که هر که بر برادرش حکایتی کند که او را زشت کند و آبرویش را ببرد خدایش در گلی بد وادارد تا از آنچه گفته دور گردد، (2) و فرمود: رسول خدا (ص) هر که فاش کند هرزگی را چون کسی است که آن را آغاز کرده و هر که مؤمنی را به چیزی سرزنش کند نمیرد تا دچار آن گردد.
(3) 58- همان: امام صادق (ع) فرمود: در غیاب برادرت او را یاد کن به بهتر وجهی که تو را در غیابت یاد کند و فرمود: هر که برادرش عیبی کند از اهل دوزخ باشد.
(4) 59- همان: امام رضا (ع) فرمود: هر که شرم ندارد غیبت ندارد.
(5) 60- حسین بن سعید: از امام باقر (ع) که هر که از آبروی مردم خود را باز دارد خدا روز قیامت از او درگذرد و هر که خشم خود را از مردم باز دارد خدا عذاب روز قیامت را از او باز دارد.
(6) 61- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که بهشت بر سه تا حرام است: منت نه، و غیبت کن و میخوار دائم الخمر.
(7) 62- همان تا رسول خدا (ص) فرمود: آیا مردم را بدوزخ سرازیر کند جز دست آوردهای زبانهایشان.
(8) 63- نهج البلاغه: از سخن آن حضرت (ع) در نهی از غیبت مردم: شایسته پاکان پاکان سلامت همیشه اینست که رحم کنند به گنهکاران و شکر خدا کنند و خوددار باشند از آنان چگونه باشد آنکه برادرش را غیبت کند و او را گرفتار سرزنش نماید، آیا یاد پرده پوشی خدا از او نکند که بزرگتر است از گناه دیگری که او را بدان عیب گوید و چطور نکوهش کند او را بگناهی که خود مانندش دارد، و اگر همین گناه را نکرده خدا را در بزرگتر از آن نافرمانی کرده و بخدا اگر نافرمانیش نکرده در گناه بزرگ و نافرمانی کرده در خرد البته که دلیری بر عیب گوئی از مردم بزرگتر است ای بنده خدا شتاب مکن در عیب کردن کسی بگناهش شاید آمرزیده باشد، و از گناه خرد خودت آسوده مباش بسا که بدان کیفر بینی، باید خوددار باشد، هر که از شما عیب دیگری را داند بنظر بعیب خودش و شکر اینکه از آنچه دیگری دچار شد سالم است او را باز دارد.
(9) 64- نوادر راوندی: بسندی تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر که آبروی برادر مسلمانش را نگهدارد البته بهشت او را واجب است (10) و باز فرموده: چهار تا غیبت ندارند ظاهر بفسق، و پیشوای دروغگو که اگر خوب کنی قدر نداند و اگر بد کنی گذشت ندارد و آنان که با ذکر مادران خوش باشند، و آنکه از امت بدر باشد و بر آنان عیب کند و برویشان تیغ کشد.
(1) 65- الدره الباهره: امام چهارم (ع) فرمود: عیب مردم کمتر بزبانت گذرد، (2) و و فرموده هر که بمردم پرتاب کند آنچه در آنهاست باو پرتاب کنند آنچه در او نیست.
(3) 66- همان: از پیغمبر (ص) که ترک غیبت خوبتر است نزد خدا از ده هزار رکعت نماز نافله، (4) و فرمود: زبانت را نگهدار که صدقه آنست، (5) و فرمود: شش خصلت است که هر که یکی را دارد بر عهده خداست که او را بهشت برد، مردیکه در دل دارد غیبت مسلمانی نکند و اگر باین شیوه بمیرد بر خداست که او را بهشت برد- الخبر- (6) و ابن عباس روایت کرده که عذاب قبر سه بخش است: یک سوم غیبت و یکی هم سخن‌چینی و بخش سوم هم برای شاش.
(7) 67- نهج البلاغه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: بدگوئی کوشش درمانده است، (8) و بنقل از رسول خدا (ص) فرمود: ایمان بنده استوار نیست تا دلش استوار باشد و دلش استوار نباشد تا زبانش استوار باشد، هر کدام شما خواهد خدا را آسوده ملاقات کند و پاک باشد از خون مسلمانان و مالشان، و زبانش سالم باشد از آبروشان انجام دهد.
(9) 68- کنز کراچکی: امام چهارم (ع) فرمود: پشت سر برادر مؤمنت مگو جز آنچه خواهی پشت سرت گوید: (10) 69- عده الداعی: در وحی خداست بداود که ای داود بر گناهت مانند زن رود مرده گریه کن اگر ببینی آنها که با زبانشان گوشت مردم را میخورند و آنها را چون پوست گستردند و کناره‌اشان را با گرز آتشین میکوبند و آنگاه بر آنان مسلط کنند توبیخ کنی را که گوید ای دوزخیان این فلانی زباندراز است او را بشناسید (11) و بسندی از امام ششم (ع) که فرمود: هر که غیبت شود نزد او برادر مؤمنش و او را یاری کند و از او دفاع کند خدایش در دنیا و آخرت یاری کند و آنکه با قدرت از او دفاع نکند خدایش وانهد و حقیر سازد در دنیا و آخرت.
(12) 70- اعلام الدین: عبد المؤمن انصاری گفت نزد امام رضا (ع) رفتم و محمد بن عبد الله جعفری نزدش بود و من بروی او تبسم کردم، فرمود: دوستش داری؟ گفتم آری تنها بخاطر شما، فرمود: برادر تو است و مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است و اگر چه زاده پدر او نیست، ملعونست کسی که به برادرش تهمت زند، ملعونست کسی که با برادرش دغلی کند، ملعونست کسی که او را غیبت کند، (13) و امام صادق (ع) فرمود: بپرهیز از غیبت که نانخورش سگان دوزخ است.
(1) 71- کتاب زید نرسی: گفت: شنیدمش میفرمود: بپرهیزید از مجالس بهم لعنت کردن، فرشته‌ها از آن نفرت دارند و هم نفرت دارند از گروبندی بپرهیزید از گروبندی جز در شتر و اسب و تیر که فرشته‌ها در آن حضور یابند و چون بشنوی دو تا بهم لعن کنند بگو:
بار خدایا پدیدار آر آسمانها و زمین رحمت فرست بمحمد و آل محمد، و آن را بما مرسان، و بولی اسلام و مسلمین از لعن و خشم و کیفرت راهی مده، بار خدایا اسلام و اهلش را پاک‌دار بخوبی و راهی مده خشمت را بآنها و لعنت به ستمکاران بنه آنان که ستم کردند باهل دینت و جنگیدند با پیغمبرت و ولیت، و عزیزدار اسلام و مسلمین را و آنها را بتقوی آرایش کن و از نابودی برکنار دار.