داستانی آموزنده از فرمایش جناب شیخ

تاریخ ارسال:س, 01/07/1397 - 07:06

یکی از شاگردان نخبه ایشان در منبر می فرمودند: در زمان جوانی که از محضر جناب شیخ استفاده می نمودم مبتلا به کسالت خاصی شدم، آنچه از علم طب به نظرم می رسید استفاده نموده امّا اثر مثبتی نیافتم. ناچار خدمت استاد جناب شیخ مشرف شده وضع حال و بیماری خود را به محضر ایشان عرضه داشتم و یادآور شدم آنچه از علم طب که از محضر شما تلمذ نموده بودم به آن عمل کردم و کمترین نتیجه ای نگرفتم. ایشان دستورات جدیدی از داروها و ادویه ها مرحمت فرمودند و بنده بر طبق نسخه ای که ایشان عنایت کرده بودند عمل نمودم. این بار هم کمترین نتیجه ای نگرفتم. ناراحت و نالان در بستر بیماری آرمیده بودم. در این هنگام پیرزنی که سالیان درازی جهت کمک کار خانواده ما می آمد وارد منزل شد. وقتی صدای ناله مرا می شنود به خانواده می گوید محمود چرا ناله می کند. و ایشان می گوید مبتلا به فلان کسالت شده و هرچه معالجه و مداوا کرده ایم مثمر ثمر واقع نشده. پیرزن خدمتکار می گوید مداوای کسالت ایشان آسان است. فلان گیاه دوای درد ایشان می باشد. از این گیاه بگیرید و ایشان استفاده کند. ان شاء اللَّه خداوند متعال شفا عنایت می فرماید. پس از آنکه طبابت پیرزن را برای من نقل نمودند از روی ناچاری به مصداق «الغریق یتشبّث بکل حشیش»(50) به دستور ایشان عمل نمودم. پس از مدت کوتاهی از آن بیماری نجات پیدا کردم. پس از این جریان به خدمت جناب شیخ مشرف شدم. جریان طبابت آن پیرزن را به محضر جناب شیخ عرضه

نمودم. حاج شیخ به بنده فرمودند: محمود می دانی چرا دانستنی های من و شما در امر طبابت مؤثر واقع نشد و حال آنکه این بیماری را کراراً با همین داروها معالجه نموده بودیم؟ خداوند متعال می خواهد به من و شما بفهماند که «ازمّه الامور طرّاً بیده و الکلّ مستمدّه من مدده»(51) یعنی همه امور در اختیار من است و شماها هیچ کاره می باشید. علم طبابت را از شما می گیرم و در ذهن پیرزن عوامی قرار می دهم و با یک گیاهی که به تجربه برای او ثابت شده با یک طبابت عوامانه شما را از بیماری ممتد نجات می بخشم.
دیده ای خواهم سبب سوراخ کن تا سبب را برکند از بیخ و بن