معصومه آبادی

خاطرات اسارت
با خون دل از دیده وضو خواهم کرد با صاحب عشق گفت و گو خواهم کرد این جان که به رسم عاریت داد مرا بی چون و چرا نثار او خواهم کرد ...اسارت، قصه ی زندگی همه ی...