مهرورزى به امام علی علیه السلام/ بخش اول

تاریخ ارسال:ج, 06/17/1396 - 22:25

درآمد
محبّت، در فرهنگ اسلامی، واژه ای ارجمند و زيباست. در آموزه های دينی به «مهر ورزی»، توجهی ويژه شده است و تعبير «هل الدينُ إلّا الحُبّ؟ آيا دين، جز محبّت است؟»، مکانت «مهر ورزی» را به اوج رسانده است.
«حُب» چيست؟ چه کسی را بايد دوست داشت؟ به چه کسی نبايد مهر ورزيد؟ اينها و جز اينها، پرسش هايی است که آموزه های دينی بدانها پاسخ گفته اند و در اين درآمد، مجال پرداختن به آنها نيست.(1) 
اکنون بر اين نکته تأکيد می ورزيم که عشق به زيبايی و مهر ورزيدن به چهره های سرشار از نيکی و کرامت و رادی، حقيقتی فطری است. نمی شود تصوّر کرد که کسی بر فطرت پاک، باقی مانده و گرايش های فطری او دستخوش انحراف نگرديده باشد و در عين حال، از عشق ورزی به زيبايی ها و دوست داشتن ارجمندی ها و والايی ها و گرايش به قلّه ها و قلّه سانی ها تن زند.
پيامبر صلی الله عليه وآله به دوست داشتن علی عليه السلام سفارش کرده و مهر ورزيدن به اهل بيت عليهم السلام را نشانه ايمان دانسته است، و آيا اين همه جز واقع نمايی است؟ و جز ارشاد به حقيقت است؟ و به آنچه از درون جان انسان می جوشد؟!
علی عليه السلام سرشار از زيبايی هاست، و وجودش چونان کوهساری سرچشمه تمامت فضيلت ها، زيبايی ها، ولايی ها و بزرگی ها... و اين واقعيّت، تحقق همان حقيقت والايی است که همگان از تمام فِرقه ها، جريان ها و مکتب ها، دوست و دشمن، بدان خشنود شده اند.(2) 
و مگر «اهل بيت عليهم السلام» جز اين هستند؟... اکنون مجال گسترده گويی در اين زمينه نيست؛ امّا به لحاظ اهميت موضوع و ارجمندی مطلب، برچيدن دامن سخن بدون بازگويی اندکی از بسيار، روا نخواهد بود. شايسته چنان می دانيم که لزوم مهرورزی به علی عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام را در پرتو آيتی الهی به اختصار، باز گوييم، و راز تأکيد بسيار بر دوست داشتنِ علی و آل علی عليهم السلام را در پرتو يکی از آيات الهی اندکی بکاويم و آن گاه در پرتو آموزه های نبوی و... سخن را جمع بندی کنيم و خواننده را به خواندن احاديث و تأمل کردن در آنها فرا خوانيم:
خداوند منزّه، در سوره شورا - که موضوع محوری و بنيادين آموزه های آن، وحی و ابعاد رسالت پيامبر صلی الله عليه وآله است - به پيامبر خدا دستور می دهد که به مردمان بگويد:
قُل لَّآ أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی.(3) 
بگو: بر اين رسالت، مزدی، جز دوست داشتن خويشاوندان، از شما نمی خواهم.
شگفتا! قرآن، شعار همه پيامبران را ياد کرده است که می گفتند:
وَمَآ أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی  رَبِ  الْعَالَمِينَ.(4) 
به خاطر انجام دادن رسالتم دستْ مزدی از شما نمی خواهم. مُزد من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.
امّا پيامبر صلی الله عليه وآله فرمان می يابد که بگويد: 
مزد رسالت من، دوستی خويشاوندان من است. اين آيت الهی چون در کنار آيات ديگری که در خطاب به پيامبر صلی الله عليه وآله به اين موضوع پرداخته اند نهاده شود، محتوای آن روشن است. در آيه ديگری آمده است:
قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ.(5) 
بگو: «هر مزدی که از شما خواستم آن از خودتان! مزد من جز بر خدا نيست...».
و در آيه ای ديگر آمده:
قُل لَّآ أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَی  لِلْعَالَمِينَ.(6) 
بگو: من، از شما هيچ مزدی بر اين [رسالت] نمی خواهم. اين [قرآن]، جز تذکّری برای جهانيان نيست.
که نشانگر آن است که آنچه پيامبر صلی الله عليه وآله از امّت خواسته است، برای آنان و به نفع آنان است، و گر نه کتاب الهی، «ذکر»ی است از آنِ همگان، و پاداشی را برنمی تابد.
در آيتی ديگر آمده است:
قُلْ مَآ أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَی  رَبِّهِ سَبِيلاً.(7) 
بگو: بر اين [رسالت] اجری از شما طلب نمی کنم، جز اين که هر کس بخواهد، راهی به سوی پروردگارش [در پيش] گيرد.
که نشانگر آن است که اين پاداش، پيوندی مستقيم با دعوت و پذيرش آن دارد، و معنا چنين است که: پذيرش آنچه من عرضه می کنم، همان پاداش من است و در ورای آن، پاداشی نيست.
بدين سان و با توجّه به آيات ديگر، اين «مودّت» نيز به پاسخگويی به دعوت باز خواهد گشت و آيه بيانگر اين خواهد بود که اين خواست، برای شما و در جهت منافع شماست. يعنی گاهی سخن از نفی کلّی مزد و پاداش است و ديگر گاه، تأکيد بر اين که پاداش، از آنِ کسی است که می خواهد راهی به خدا جويد، و در پی آن، تصريح به اين که اين پاداشی که خواسته ام نيز برای خود شماست و در نهايت، اين که: پاداش من «مودّت با اَقارب من» است.
پس پاداش پيامبر صلی الله عليه وآله ويژگی هايی دارد:
1. مطلقاً نفع آن، عائد وی نمی شود؛
2. صد در صد به نفع امّت است؛
3. چيزی است که راه امّت را به سوی خدا هموار می سازد.
بدين سان، «الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» تداوم راه رسالت و ادامه خطّ پيامبر صلی الله عليه وآله است.
خودِ پيامبر صلی الله عليه وآله نيز اين تعبير قرآنی را معنا کرده و مصداق آن را در جهت اهداف کلّی ابلاغ دين، روشن نموده و بدين سان، آينده رهبری امّت را با توجه بدان، مطرح ساخته است و صريحاً در مقابل سؤال ها (که: اين «قُربی» چه کسانی هستند؟) فرموده است:
«علی و فاطمه و دو فرزند آن دو».
بدين ترتيب، آيه نيز با تفسير پيامبر خدا، در جهت همان آهنگ کلّی تبليغ رسالت و تأکيد بر تداوم راه پيشوايی، و روشنگری ديگری درباره فردای امّت است.
روايات بسياری که از «مودّت» آل محمّدصلی الله عليه وآله سخن گفته و محبت آنها را واجب شمرده، و مرگ در راه محبت آنها را شهادت در راه خدا دانسته، و کين ورزی بدانها و خشم گرفتن بر علی عليه السلام را نفاق معرفی کرده اند، همه و همه در جهت ايجاد جريان همسو با اهل بيت عليهم السلام بوده است و جلوگيری از شکل گيری جريانی معارض با آن بزرگواران و يقيناً معارض با آموزه های دين و معارف قرآنی بوده است.
به واقع، با اين همه، پيامبر صلی الله عليه وآله تداوم حرکت خود را در اهل بيت عليهم السلام می نگرد، و پس از خود، اين رسالت را به دوش برجسته ترين مصداق اهل بيت، علی عليه السلام می نهد، و هرگونه رويارويی با وی را «مواجهه» با خويش تلقی می کند. يعنی نمی شود کسی فطرتی سالم داشته باشد، از ايمان و باور استوار برخوردار باشد، حق را بشناسد و حق مداری را پيشه کند و در عين حال، به علی عليه السلام کين بورزد. و مگر نه اين است که او سرشار از زيبايی ها و ارجمندی ها و ولايی هاست؟! می شود فطرتی سالم داشت و زيبايی را دوست نداشت و از سرايش حماسه برای زيبايی ها تن زد؟! آيا می شود حق مدار بود و علی را که تجسّم عينی حق است، دوست نداشت؟!... «وَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِ  إِلَّا الضَّلَالُ ؛(8) و بعد از حقيقت، جز گم راهی چيست؟».
چگونه می توان جامه زيبای ايمان به تن و دل در گرو خداوند داشت و علی عليه السلام را - که غرق در ايمان به خداوند و برترين عاشق و عابدِ اللَّه و والاترين جلوه باور و ايمان است دوست نداشت؟! و اين است راز سخن بلند مولاعليه السلام که فرمود:
لَو ضَرَبتُ خَيشومَ المُؤمِنِ بِسَيفي هذا عَلی  أن يُبغِضَني ما أبغَضَني، ولَو صَبَبتُ الدُّنيا بِجَمّاتِها عَلَی المُنافِقِ عَلی  أن يُحِبَّني ما أحَبَّني، وذلِکَ أنَّهُ قُضِيَ فَانقَضی  عَلی  لِسانِ النَّبِيِّ الاُمِّيِ صلی الله عليه وآله أنَّهُ قالَ: «يا عَلِيُّ! لا يُبغِضُکَ مُؤمِنٌ ولا يُحِبُّکَ مُنافِقٌ.(9) چنانچه با شمشيرم بر بينی مؤمن بکوبم تا مرا دشمن بدارد، هرگز با من دشمنی نمی ورزد؛ چنانچه تمام دنيا را در اختيار منافقْ بگذارم تا مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت.
اين، مقدّر شده و بر زبان پيامبر اُمّی جاری گشته است که او گفت: «ای علی! مؤمن، تو را دشمن نمی دارد و منافق، تو را دوست نمی دارد.
چنين است راز عشق ورزی نيک نهادان مؤمن و شور و هيجان پاک سرشتان استوارْ باور در راه علی عليه السلام؛ پيراسته دلانی که در سخت ترين شرايط زندگی از مهر ورزی به آستان علی عليه السلام تن نزدند و با استوار گامی، شکوهمندترين حماسه ها را رقم زدند و با خون جوشان خويش، عزت و صلابت و ايمان و عشق به حق را بر رواق تاريخ، جاودانه ساختند؛ حُجرها، رُشَيدها، ميثم ها، عمرو بن حَمِق ها و...
فصل يکم : توصيه به دوست داشتن امام علی
1 / 1

دوست داشتن علی، دوست داشتن خداست
5936.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: خداوند درباره علی به من سفارش کرد. عرض کردم: پروردگارا! آن سفارش را برايم روشن ساز.
فرمود: «بشنو».
گفتم: می شنوم.
خداوند فرمود: «به درستی که علی پرچم هدايت، پيشوای اوليای من، و روشنگر راه فرمانبرداران من است و او کلمه ای است که پرهيزگاران را به پيروی و همراهی آن فرمان داده ام. هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. علی را به اين محبّت، بشارت بده».(10) 
5937.فضائل الصحابة - به نقل از ابن عبّاس -: پيامبر صلی الله عليه وآله به واسطه من برای علی عليه السلام پيام فرستاد که: «تو - ای علی - در دنيا و آخرت، سَرور و آقا هستی. هر کس تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و دوستدار تو دوستدار خداست؛ و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست. بَدا به حال کسی که پس از من با تو دشمنی ورزد!».(11) 
5938.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است؛ و هر کس با علی دشمنی ورزد، با من دشمنی ورزيده و هر کس با من دشمنی ورزد، با خداوند دشمنی ورزيده است.(12) 
5939.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هر کس علی را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.(13) 
5940.الأمالی - به نقل از سلمان -: علی را هميشه دوست داشته ام؛ چرا که ديدم پيامبر خدا بر ران او می زد و می گفت: «دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خدا؛ و دشمن تو دشمن من است و دشمن من، دشمن خدای والا».(14) 
5941.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: در روز بدر، هنگامی که جنگْ پايان يافته بود، نشسته بودم که جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: «ای محمّد! خداوند خجسته والا بر تو سلام می فرستد و به تو می گويد: به ذاتم سوگند که محبّت علی را در دل کسی قرار نمی دهم، مگر آن که وی را دوست داشته باشم.
کسی را که دوست می دارم، محبّت علی را در دلش جای می دهم و کسی را که دشمن می دارم، کينه و دشمنی علی را در او می نهم».(15) 
5942.الأمالی - به نقل از اَنَس به مالک -: از پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) شنيدم که می فرمود: «ای انس! آيا علی را دوست داری؟».
عرض کردم: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! به خدا(صلی الله عليه وآله) سوگند، او را دوست دارم، به خاطر آن که تو او را دوست داری.
پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) فرمود: «اگر علی را دوست بداری، خداوند تو را دوست می دارد و اگر او را دشمن بداری، خداوند، تو را دشمن می دارد و در آتش فرو می اندازد».(16)

[ر. ک: ص 259 (محبوبيّت امام علی علیه السلام نزد خداوند و فرشتگان).]
1 / 2
دوست داشتن علی، دوست داشتن پيامبر خداست
5943.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس علی را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.(17) 
5944.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - درباره علی عليه السلام -: هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد، خداوندْ او را دوست می دارد؛ و هر کس علی را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد، خداوندْ او را دشمن می دارد.(18) 
5945.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: علی، داورترينِ امّتِ من بر اساس کتاب خداست. هر که مرا دوست دارد، بايد علی را دوست بدارد. هيچ بنده ای به پيوندِ دوستی من نمی رسد، مگر به واسطه دوستی با علی.(19) 
5946.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! من، دوست کسی هستم که دوست توست و دشمن کسی هستم که دشمن توست.
ای علی! کسی که تو را دوست می دارد، يقيناً مرا دوست دارد؛ و کسی که تو را دشمن می دارد، يقيناً مرا دشمن می دارد.(20) 
5947.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: من و علی از يک نور آفريده شده ايم. پس، دوستدار من دوستدار علی و دشمن من دشمن علی است.(21) 
5948.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! کسی که گمان می کند مرا دوست دارد، در حالی که با تو دشمنی می ورزد، دروغگوست.(22) 
5949.تاريخ دمشق - به نقل از جابر -: در مسجدْ نشسته بوديم که پيامبر صلی الله عليه وآله بر ما وارد شد و دست علی عليه السلام در دستش بود. پيامبر صلی الله عليه وآله فرمود: «مگر شما گمان نمی بريد که مرا دوست می داريد؟».
گفتند: چرا، ای پيامبر خدا!
فرمود: «کسی که گمان می برد مرا دوست دارد، ولی با علی دشمنی می ورزد، دروغگوست».(23) 
5950.امام باقر عليه السلام - از پدرانش -: مردی نزد پيامبر صلی الله عليه وآله آمد و گفت: ای پيامبر خدا! آيا هر کس «لا اله الّا اللَّه»گو باشد، ايمان دارد؟
پيامبر خدا فرمود: «دشمنی کنندگان با ما، [حتی اگر "لا إله إلّا اللَّه" بر زبان آورند،] به يهود و نصارا ملحق می شوند. به بهشتْ وارد نمی شويد تا اين که مرا دوست بداريد، و کسی که گمان می برد دوستدار من است، امّا با علی دشمنی می ورزد، دروغگوست».(24) 
5951.المناقب - به نقل از ابو بَرزه -: روزی، نزد پيامبر خدا نشسته بوديم که فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، هيچ بنده ای در روز قيامت از جای خود حرکت نمی کند، مگر اين که خداوند متعال درباره چهار چيز از او پرسش می کند:
درباره عمرش که آن را در چه راهی صرف نموده است؛ درباره جسمش که آن را در چه راهی به کار گرفته است؛ درباره دارايی و ثروتش که آن را از چه طريقی کسب و در چه مسيری خرج کرده است؛ و درباره دوستی با ما اهل بيت».
عمر از پيامبر خدا سؤال کرد: نشانه دوستی با شما پس از شما چيست؟
پيامبر خدا دستش را بر سر علی عليه السلام - که کنارش ايستاده بود - نهاد و گفت: «پس از درگذشت من، دوستی با علی، نشانه دوستی با من است».(25)
1 / 3

دوست داشتن علی واجب است
5952.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: جبرئيل با برگی سبز که در آن، اين نوشته سفيد رنگ بود، از سوی خداوند نزد من آمد: «به درستی که دوستی با علی بن ابی طالب را بر همه مخلوقاتم واجب گردانيدم. اين پيام مرا به همه آنان برسان».(26) 
5953.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: در هنگامه جنگ احزاب، جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: خداوند بر تو سلام می فرستد و می فرمايد: «دوست داشتن علی بن ابی طالب و رفاقت با او را بر ساکنان آسمان و زمين، واجب کرده ام و کوتاهی اَحدی را در دوست داشتن او نمی پذيرم. پس، امّتت را به دوست داشتن وی امر کن؛ چرا که من دوستدار علی را به خاطر محبّتش به خودم و محبّتش به تو دوست می دارم و دشمن علی را به خاطر دشمنی با خود و دشمنی با تو دشمن می دارم».(27) 
5954.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: جبرئيل، نزد من آمد و گفت: «خداوند متعال به تو فرمان داده است که علی را دوست بداری و به محبّت و ولايت او امر نمايی.
[خداوند فرمود:] به درستی که به دوستداران علی به خاطر محبّتشان به او، بهشت جاودانه می بخشم و دشمنان او و رويگردانان از ولايتش را به خاطر دشمنی با او و ترک ولايت او، داخل آتش جهنّم می گردانم».(28) 
5955.امام علی عليه السلام: جبرئيل، نزد پيامبر صلی الله عليه وآله آمد و گفت: «ای محمّد! خداوند امر کرده است که علی را دوست بداری و دوستدار وی را [نيز] دوست بداری؛ چرا که خداوند، علی را دوست دارد».(29) 
5956.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: خداوند مرا به دوست داشتن چهار نفر فرمان داده است و به من خبر داده که خود نيز آن چهار نفر را دوست دارد. ای علی! تو يکی از آن چهار نفر هستی.(30) 
5957.المستدرک علی الصحيحين - به نقل از بُرَيده -: پيامبر خدا فرمود: «به درستی که خداوند، مرا به دوست داشتن چهار نفر از يارانم امر کرده است و به من خبر داده که خود نيز آنان را دوست دارد».
از پيامبر خدا پرسيديم: اين افراد، چه کسانی هستند؟ ما همه مشتاقيم که از آنان باشيم.
فرمود: «بدانيد که علی يکی از آنان است». آن گاه، لب فرو بست و دوباره فرمود: «علی يکی از آنان است» و ديگر سخنی نگفت.(31) 
5958.سُنن التِّرمَذی - به نقل از بُرَيده -: پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) فرمود: «خداوند مرا به دوست داشتن چهار نفر، امر کرده است و به من خبر داده که خود نيز آن چهار نفر را دوست دارد».
گفتند: ای پيامبر خدا! اين افراد را برايمان نام ببر.
فرمود: «علی يکی از آنان است» و سه بار تکرار کرد [و آن گاه افزود:] «و ابوذر، مقداد و سلمان. خداوند مرا به دوست داشتن آنان امر کرده است و به من خبر داده که خود نيز آنان را دوست دارد».(32) 
5959.مُسنَد الرويانی - به نقل از بُرَيده -: پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) فرمود: «به دوست داشتن چهار نفر از يارانم امر شده ام و خداوند متعال به من خبر داده که خود نيز آنان را دوست دارد».
پرسيدم: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! اين افراد، چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی در ميان آنان است».
روز بعد، پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) اين مطلب را تکرار کرد. از ايشان پرسيدم: اين افراد چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی از آنان است».
روز سوم نيز پيامبر صلی الله عليه وآله اين سخن را تکرار کرد و من باز از ايشان سؤال کردم که: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! اين افراد چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی از آنان است».
روز چهارم نيز پيامبر صلی الله عليه وآله مطلب را تکرار کرد. از ايشان پرسيدم: اين افراد، چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی از آنان است و نيز ابوذر غِفاری، سلمان فارسی و مِقداد بن اَسوَد کِنْدی».(33) 
5960.تفسير فرات - به نقل از سُلَيم بن قيس، از امام علی عليه السلام -: شنيدم که پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) در سخنی بلند می فرمود: «به درستی که خداوندْ مرا به دوست داشتن چهار نفر از يارانم امر کرده است و به من خبر داده که خود نيز آنان را دوست دارد. او به من امر کرده که آنان را دوست بدارم. و بهشت، مشتاق آنان است».
گفتند: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! اين افراد، چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی بن ابی طالب» و آن گاه، لب فرو بست.
بار ديگر سؤال کردند که: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! اين افراد، چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی» و ديگر سخنی نگفت.
برای بار سوم پرسيدند: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! اين افراد، چه کسانی هستند؟
فرمود: «علی و سه نفر ديگر که همراه اويند و او پيشوا، رهبر، راهنما و هدايتگر آنان است. اين چهار تن، سستی روا نمی دارند، گم راه نمی شوند، متزلزل نمی گردند، و آرزوهای دور و درازی که سبب سخت شدن دل هايشان گردد، ندارند. سه تن ديگر، عبارت اند از: سلمان، ابوذر و مقداد».(34) 
5961.امام حسن عليه السلام: پيامبر خدا فرمود: «ای انَس! برو و سَرور عرب - يعنی علی - را نزد من فرا بخوان».
عايشه گفت: مگر تو سرور عرب نيستی؟
فرمود: «من، سرور فرزندان آدمم و علی، سرور عرب است».
هنگامی که علی عليه السلام آمد، پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) در پی انصار فرستاد. وقتی انصار گرد آمدند، پيامبر صلی الله عليه وآله به آنان گفت: «ای جماعت انصار! آيا مايليد شما را به دستاويزی راهنمايی کنم که پس از من، هرگز گم راه نشويد؟».
گفتند: آری، ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)!
فرمود: «آن، علی است. پس به خاطر دوستی با من دوستش داشته باشيد و به خاطر بزرگی من بزرگش بداريد. اين، سخنی است که جبرئيل به من فرمان داده تا آن را از جانب خداوند برای شما نقل کنم».(35) 
5962.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: بر شماست اقتدا به علی بن ابی طالب. او سَرور شماست، پس دوستش بداريد؛ بزرگ شماست، پس پيروی اش نماييد؛ دانای شماست، پس گرامی اش بداريد؛ رهبر شما به سوی بهشت است، پس عزيزش بداريد. هنگامی که شما را فرا خواند، پاسخش بدهيد و زمانی که فرمانتان داد، اطاعتش کنيد؛ به خاطر دوستی با من دوستش بداريد و به خاطر بزرگی من بزرگش بشماريد.
چيزی درباره علی به شما نگفتم، مگر آن که پروردگارم - که عظمتش فراگير است - مرا بدان امر کرده است».(36) 
5963.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای ياران من! مرا به خاطر مهرورزی به علی، سرزنش نکنيد؛ چرا که مهر من به علی از جانب خداست و خداوند به من امر کرده که علی را دوست بدارم و به او نزديک باشم.
ای علی! دوستدار تو دوستدار من و دوستدار من دوستدار خداست، و کسی که خدا را دوست بدارد، خداوندْ او را دوست می دارد. سزاوار است که خداوند، دوستداران علی را در بهشتْ جای دهد.
ای علی! دشمن تو دشمن من و دشمن من، دشمن خداست، و کسی که خدا را دشمن بدارد، خداوندْ او را دشمن می دارد و لَعنتش می کند و شايسته است که در روز رستاخيز، او را در جايگاه دشمنان قرار دهد و هيچ يک از اعمال او را نپذيرد، نه انفاق، نه عدل، و نه پناه دهی اش.(37) 
5964.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: بار خدايا! تو مرا به دوست داشتن علی فرمان دادی. پس، هر که او را دوست دارد، دوستش می دارم و هر که او را دشمن می دارد، دشمنش می شمارم.(38) 
5965.تاريخ دمشق - به نقل از ابوذر -: پيامبر خدا فرمود: «در روز رستاخيز، فرزندان آدم از جای خود حرکت نمی کنند، مگر آن که از آنان درباره چهار چيزْ پرسش شود:
درباره آگاهی شان که چه قدر به آن عمل کرده اند؛ درباره طريقی که دارايی يا ثروتشان را از آن به دست آورده اند؛ درباره راهی که دارايی شان را در آن خرج کرده اند؛ و درباره دوستی شان با ما اهل بيت».
سؤال کردند: ای پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله)! آنان (اهل بيت)، چه کسانی هستند؟
پيامبر خدا با دست خود به علی بن ابی طالب عليه السلام اشاره کرد.(39)
1 / 4

دوست داشتن علی عبادت است
5966.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی عبادت است. خدا ايمان هيچ بنده ای را نمی پذيرد، مگر با دوست داشتن علی و بيزاری جستن از دشمنان او.(40) 
5967.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ولايت علی ولايت خداست و دوست داشتنش عبادت خدا.(41) 
5968.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: علی، دروازه دانش من است و پس از من، تشريح کننده چيزهايی است که برای امّتم آورده ام. دوست داشتن او ايمان، دشمن داشتن او نفاق، نگاه کردن به او مهر ورزی، و دوست داشتن او عبادت است.(42) 
5969.امام صادق عليه السلام: دوست داشتن علی عبادت است.(43) 
1 / 5

دوست داشتن علی نعمت است
5970.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی نعمت است و پيروی از او فضيلت (برتری).(44) 
1 / 6

دوست داشتن علی ريسمان محکم الهی است
5971.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که دوست دارد به ريسمان محکم الهی در آويزد، به دوستی علی و خاندان من چنگ زند.(45) 
5972.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که مشتاق است به ريسمان محکم و ناگسستنی چنگ زند، بايد به ولايت برادر و جانشين من، علی بن ابی طالب، متوسّل شود. به درستی که او دوستداران و پيروانش را نابود نمی سازد و کسانی که با او کينه توزی می کنند و دشمنی می ورزند، نجات نمی يابند.(46) 
1 / 7

دوست داشتن علی بهترينِ اعمال است
5973.المناقب - از ابو علقمه (آزاد شده بنی هاشم) -: نماز صبح را با پيامبر خدا به جای آورديم. آن گاه، ايشان رو به ما کرد و فرمود: «ياران من! ديشب عمويم حمزة بن عبد المطّلب و برادرم جعفر بن ابی طالب را در خواب ديدم که نزدشان سبدی از کُنار بود. ساعتی از آن بخوردند. آن گاه، سبدِ کُنار به انگور تبديل شد و از آن [نيز] خوردند. سپس انگور به خرمای تازه تبديل شد. ساعتی نيز از آن بخوردند. به آن دو نزديک شدم و گفتم: پدرم فدايتان! کدام اعمال را بهتر يافتيد؟
آن دو گفتند: پدران و مادران ما به فدايت! درود فرستادن بر تو، آبرسانی [به حُجّاج]، و دوست داشتن علی عليه السلام را بهترينِ کارها يافتيم».(47) 
1 / 8

دوست داشتن علی سرلوحه نامه اعمال مؤمن است
5974.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: سرلوحه اعمال مؤمن، دوست داشتن علی بن ابی طالب است.(48) 
5975.تاريخ بغداد - به نقل از انس بن مالک -: سوگند به پروردگاری که معبودی جز او نيست، شنيدم که پيامبر خدا(صلی الله عليه وآله) می فرمود: «دوست داشتن علی بن ابی طالب، سرلوحه اعمال مؤمن قرار دارد».(49) 
5976.الفضائل - به نقل از انس بن مالک -: با گوش های خود شنيدم که پيامبر خدا درباره علی بن ابی طالب عليه السلام می فرمود: «در روز رستاخيز، دوست داشتن علی بن ابی طالب، سرلوحه اعمال مؤمن قرار دارد».(50)

ادامه دارد...
-------------------------------
پی نوشت:

1. ر. ک: کتاب دوستی در قرآن و حديث.
2. ر. ک: ج 8، ص 379 (علی از زبان دشمنانش).
3. شورا، آيه 23.
4. شعرا، آيه 109، 127، 145، 164، 180.
5. سبأ، آيه 47.
6. انعام، آيه 90.
7. فرقان، آيه 57.
8. يونس، آيه 32. 
9. ر. ک: ص 254 (ح 6047).
10. حلية الأولياء: 1/66، مناقب علی بن أبی طالب: 46/69، تاريخ دمشق: 42/291.
11. فضائل الصحابة، ابن حنبل: 2/642/1092، المستدرک علی الصحيحين: 3/138/4640.
12. المعجم الکبير: 23/380/901، ذخائر العقبی: 122، تاريخ دمشق: 42/271/8801.
13. الفضائل، ابن شادان: 114.
14. الأمالی، طوسی: 133/213، بشارة المصطفی: 74 و 126، تاريخ دمشق: 42/269/8798.
15. شرح الأخبار: 1/222/207، الفضائل، ابن شادان: 124، بحار الأنوار: 40/46/83.
16. الأمالی، طوسی: 232/411، بشارة المصطفی: 118.
17. المستدرک علی الصحيحين: 3/141/4648، المناقب: 70/44.
18. المعجم الکبير: 1/319/947، بشارة المصطفی: 120، شرح الأخبار: 1/167/125.
19. تاريخ دمشق: 42/241/8753، بشارة المصطفی: 149.
20. الأمالی، صدوق: 656/891، بشارة المصطفی: 180، فضائل الشيعة: 56/17.
21. الفضائل، ابن شادان: 82، بحار الأنوار: 39/266/40.
22. تاريخ دمشق: 42 / 268 / 8796، کفاية الطالب: 320، البداية و النهاية: 7 / 355.
23. تاريخ دمشق: 42/268/8794 و8795. نيز، ر.ک: الاحتجاج: 1/347/56.
24. الأمالی، صدوق: 341/407، روضة الواعظين: 52. نيز، ر.ک: الأمالی، طوسی: 605/1252.
25. المناقب: 77/59، المعجم الأوسط: 2/348/2191.
26. المناقب: 66/37، الأمالی، طوسی: 619/1276.
27. تأويل الآيات الظاهرة: 2/869/7. نيز، ر.ک: الفضائل، ابن شادان: 125.
28. الاُصول الستّة عشر: 62، بصائر الدرجات: 74/9.
29. المناقب: 301/296، کنز العمّال: 5/723/14242، بشارة المصطفی: 156.
30. فضائل الصحابة، ابن حنبل: 2/648/1103، حلية الأولياء: 1/172، بشارة المصطفی: 241.
31. المستدرک علی الصحيحين: 3/141/4649، المناقب: 69/42، الخصال: 254/127.
32. سنن الترمذی: 5/636/3718، سنن ابن ماجة: 1/53/149.
33. مسند الرويانی: 1/72/29، مناقب الامام أمير المؤمنين: 1/206/126.
34. تفسير فرات: 68/38، بحار الأنوار: 26/63/146.
35. المعجم الکبير: 3/88/2749، حلية الأولياء: 1/63، بشارة المصطفی: 109. نيز، ر. ک: ج 8، پاورقی ح 3263.
36. المناقب: 316/316، مقتل الحسين، خوارزمی: 1/41، کنز الفوائد: 2/57.
37. تفسير فرات: 598/760. نيز، ر.ک: الفضائل، ابن شادان: 124.
38. الاُصول الستّة عشر: 62.
39. تاريخ دمشق: 42/259/8790، کفاية الطالب: 324.
40. إرشاد القلوب: 209.
41. بشارة المصطفی: 16 و153، روضة الواعظين: 114.
42. الفردوس: 3/65/4181، کنز الفوائد: 2/67.
43. تاريخ بغداد: 12/351/6787، بشارة المصطفی: 86، بحار الأنوار: 39/280/58.
44. الأمالی، صدوق: 58/14، روضة الواعظين: 124، بحار الأنوار: 39/37/7.
45. عيون أخبار الرضا: 2/58/216، تأويل الآيات الظاهرة: 1/95/86.
46. معانی الأخبار: 368/1، مائة منقبة: 94/41 .
47. المناقب: 74/53، جامع الأحاديث، قمّی: 185، کشف الغمّة: 1/95.
48. بشارة المصطفی: 154، مناقب آل أبی طالب: 2/151، الصواعق المحرقة: 125/32.
49. تاريخ بغداد: 4/410/2314، تاريخ دمشق: 5/230/1262.
50. الفضائل، ابن شادان: 97.
--------------------------------------------------------------
منبع: دانشنامه اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط