اسوه هاي اخلاق و عرفان/آيت الله سيد مرتضي کشميری
اسوه هاي اخلاق و عرفان/آيت الله سيد مرتضي کشميری
معرفی
يکي از علماي عامل که شخصيت و سيره او همواره مورد توجه و اعجاب اهل نظر بوده، آيت الله سيد مرتضي کشميري است. ذکر فضائل و مناقب او ورد زبان بزرگاني از اهل معرفت و نقل محافل اهل سلوک بوده و هست و خواهد بود.
سيد مرتضي در سحرگاه جمعه هشتم ربيع الثاني 8621 هجري در شهر لکنهو در بلاد هندوستان ديده به جهان گشود. پدربزرگ مادري او (علي بن صفدر صالح رضوي) (معروف به سيد علي کشميري) (7121-9621) از شاگردان شريف العلماء، صاحب جواهر و شيخ انصاري بوده است. صاحب جواهر در اجازهاي که براي او نوشته او را به صفاي باطن و نيز قدرت علمي بالا ستوده است.
پدر سيد مرتضی، (سيد مهدي شاه) بود. او را به عبادت بسيار و مواظبت بر نوافل و ادعيه و اذکار و سجدهها توصيف کردهاند. در عين حال از علماي برجسته عصر خود نيز بوده و آثاري در فقه و اصول و... از او بر جاي ماند.
اما مادر او که دختر سيد علي کشميري (رضوان الله عليه) بود، در کتب درسي متداول و به خصوص در رياضيات مهارت داشته است. فرد ديگري که از خاندان سيد مرتضي شايسته ذکر است، سيد ابوالحسن دايي اوست که از نوادر روزگار و از مجتهدين بزرگ بود. او علاوه بر اينکه اشتغال به تحقيق، تدريس علوم مختلف و وظايف ديگر داشت، اهل منبر و خطاب و وعظ و ارشاد نيز بود و نماز جمعه را اقامه ميکرد. از او آثار بسياري در فقه، حديث، رجال، کلام، ادبيات و... بر جاي ماند. بسياري از اطلاعات اندکي را که ما از دوران اقامت سيد مرتضي در هند ميدانيم، مرهون دايي او (سيد ابوالحسن رضوي) هستيم.
سيد مرتضي در چنين خانوادهاي تربيت شد و رشد يافت. او پس از خوشهچينی از خرمن عالمان وطن خود، برای کسب علم و معرفت و معنويت بيشتر به عتبات عاليات سفر کرد. هجرت سيد به عراق که در چهارده يا پانزده سالگی انجام شد به منزله اعراض از هند و جلای وطن تا آخر عمر بود. وی با تمام وجود به محضر اميرالمؤمنين و ساير امامان مدفون در عراق وارد شد. او در تمام مدتی که در هند بود با اطرافيان، با زبان هندی سخن می گفت، ولی در عراق، به شدت از اين زبان اجتناب می کرد. خلاصه با پشتکاری عالی به کسب علم و معنويت همت گماشت.
وی در سن 32 يا 42 سالگی برای حضور در درس مرحوم ميرزای بزرگ شيرازی به شهر سامرا، که کانون توجه طلاب و علما بود؛ وارد شد. تا آن زمان وی در نجف بود. از بررسی اساتيد وی، می توان فهميد ايامی را نيز در کربلا سپری کرده است.
سيد مرتضی پس از مدتی اقامت در سامرا و شايد همزمان با رحلت ميرزای شيرازی (قدس سره) و انتقال دوباره مرکزيت علم به نجف اشرف، به اين شهر مقدس بازگشت و به تدريس و پرورش شاگردانی عالم پرداخت.
در عراق با دختر آيتالله سيد محمد علی حسينی شاه عبدالعظيمی (قدس سره) ازدواج کرد. آيتالله شاه عبدالعظيمی از عالمان مجتهد و اهل زهد و عبادت بود که در صحن حيدری حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) اقامه نماز جماعت می کرد. از آثار او ميتوان به موعظة السالکين و منتخب الخلاصه اشاره کرد.
غروب
سيّد مرتضی در پنج سال آخر عمر پر برکتش دو بيماری داشت.1 البته معلوم نيست که علّت وفات او همين دو بيماری باشد. به هر حال در نجف اشرف بيمار شد. به کربلا سفر کرد و ايّامی را به معالجه پرداخت تا اينکه بيماری شدّت يافت. او را به بغداد منتقل کردند، تا درمان را زير نظر پزشکان آنجا پيگيری کند. درمان ها سودی نبخشيد و هنگامی که سيّد وفاتش را نزديک ديد، از همراهان خواست که او را با سرعت به کاظمين ببرند.2
تا هنگام وفات، از سخن گفتن باز نايستاد و هيچ اثری از احتضار و نزديکی مرگ در او مشاهده نشد. شهادتين را گفت و امامان (عليهم السلام) را يکی پس از ديگری نام برد.3 يک ساعت از شب گذشته 4 در شب دوشنبه(41) 5 شوال 3231 ق 6به عالم ديگر رفت.
بسيار دوست داشت در جوار اميرالمؤمنين (عليه السلام) دفن شود. زمانی در حرم مطهّر، اين خواسته را با حضرتش مطرح کرده بود، ولی امام (عليه السلام) به او فهماند که جايگاه مقدّر او جوار امام حسين « عليه السلام» است. در نهايت، سيّد اصرار بيشتر را بی فايده ديد و پس از انجام اعمال، از حرم خارج شد. خروج او با ورود زين الموحّدين، سيد احمد کربلايی طهرانی «قدس سره» مصادف شد. سيّد مرتضی قضيه را به سيّد احمد گفت و از او خواست تا او هم از اميرالمؤمنين (عليه السلام) حاجتش را درخواست کند.7
برخی از کسانی که پيش از وفات نزد او بودند، از او درباره محل دفنش پرسيدند. فرمود: «اينجا محضر دو امام همام و در خدمتشان بودن است» و سپس اين مسئله را به خانواده اش واگذار کرد. 8
مقصود از «دو امام همام» چيست؟ در حاشيه آن نسخه از ترجمه که در اختيار من است، دو نام حسن و حسين نوشته شده که گويا اشارهايست به حسنين «عليهما السلام» ؛ ولی ظاهراً منظور سيّد، امام موسی کاظم و امام جواد «عليهما السلام» بوده است. او در باطن به جانب آن دو امام همام توجه داشته و نخواسته آخرين لحظات را در مسئله محل دفن خود که از پيش واقعيّت آن را می دانسته است، تلف کند، که «أشدّ الغصص فوت الفرص» (شديدترين غصه ها به هنگام از دست رفتن فرصت ها است. )
به هرحال، خانواده او نجف اشرف را برگزيدند. پيکر پاکش را به کربلا بردند تا از آنجا به نجف منتقل کنند، ولی از سوی دولت عثمانی اجازه صادر نشد.9 به اين ترتيب، جسم مادی و جسد ناسوتی او را در حجره هندی ها 10 نزديک باب زينبيّه حرم امام حسين (عليه السلام) و در کنار دايی اش آقا سيّد ابوالحسن رضوی کشميری (قدس سره) به خاک سپردند.11
سيد ما «قدس سره» شيفته آموختن علوم دينی بود. همواره فکر می کرد و زياد کتاب می خواند.12 او در بيشتر علوم متداول و شايد در همه علومی که در اطراف او شناخته شده بود، کار کرده و صاحب نظر بود. وقتی درباره مسئله مشکلی از هر علم سخنی می گفت، چنين به نظر می رسيد که گويا در همه عمر، در همين يک علم کار کرده است.
در اين مسير، توفيق الهی همراه سيّد ما بود و زمانی که به محضر اساتيد می رسيد و به فهم و پشتکار و شوق او پی می بردند، با توجّه تام و مراقبت کامل، به تربيت علمی او همّت می گماردند.
در روزگار او، شيعيان و اهل سنّت سرزمين هندوستان، در زمينه های علمی با هم رابطه ای بسيار نزديک و صميمی داشتند و در مجالس درس هرکدام، شاگردانی از گروه ديگر شرکت می کردند. سيّد مرتضی در علوم عقليه و ادبيات از اساتيد اهل سنّت استفاده کرده بود.
در اوان تحصيل، هرگاه پاسی از شب می گذشت و پدر به او دستور می داد که به بستر خواب برود، از خدمت پدر مرخص ميشد و به حجره خود می رفت. چراغ را روشن می کرد و تا زمانی که خواب بر او غلبه کند، مشغول مطالعه بود.
در آن دوران بعضی از کتاب هايی را که شايد برخی از بزرگان آن ديار هم نديده بودند، مطالعه کرده و حتّی بر آنها حواشی و تعليقات داشته است. مانند کتاب مغنی اللبيب که سيّد درباره آن، کتاب محاکمات را نوشت.
عزم راسخ، همت بلند و شوق و نشاط سيّد را در دوران کودکی و نوجوانی، از کثرت و تنوّع آثار او در آن دوران می توان فهميد.
در عتبات عاليات اوقات او به رياضت تحصيل علم می گذشت. به جز واجبات، تعدادی از مستحبّات معين را انجام می داد و باقی وقتش را به کسب علم می گذراند.
گاهی هنگام شام، غذايی نزدش می گذاشتند و او مشغول مطالعه و فکر بود و متوجه نمی شد، تا اينکه ناگهان می فهميد صبح دميده است. گاهی نيز که کنار سفره مشغول مطالعه بود، لقمه ای که برمی داشت، مدّتی طول می کشيد تا به دهان برسد.
يکی از دوستان مورد اعتماد سيّد نقل کرد که او در حجره ای از حجره های فوقانی صحن مطهّر بود. يکی از دوستانش که وظيفه خريدن نان را بر عهده داشت، برای زيارتِ مخصوصه کربلا مشرف شد. سيّدِ علّامه در اين مدّت نانی نخريد، تا اينکه آن رفيق از زيارت بازگشت و ديد سيّد به همان نانی که او (قبل از سفر زيارتی) آورده بود، قناعت کرده و به مطالعه مشغول بوده است.
درباره او گفته اند: «کان ... شديد الولوع بمطالعة الکتب.» به مطالعه کتابها بسيار حريص بود.13
آری! علم، اندکی از خود را آنگاه در اختيارت قرار می دهد که تو همه وجودت را در اختيارش قرار دهی.14
ما نمی دانيم که او در چه سال هايی در کربلا و نجف بوده، ولی همين قدر می دانيم که ورود او به سامرا و حضورش در درس ميرزای شيرازی (قدس سره) حدود سال های 1921 و 2921 ق بوده است، چرا که استادش، ميرزای شيرازی در ماه شعبان 1921 به سامرا مشرّف شد و پس از آنکه شيخ آقابزرگ طهرانی « رحمه الله» بعد از ماه رمضان 2921 به سامرا هجرت کرد، ميرزا را ديد که حلقه درسی دارد و در شبانه روز، دو درس می دهد.15
در آن سال ها به سبب حضور ميرزای شيرازی در سامرا، اين شهر کانون توجّه دانشمندان و اهل علم قرارگرفت و بسياری از طلّاب و علمای بزرگ به اين شهر هجرت کردند. سيّد ما(رحمه الله) از اوّلين مهاجران به اين شهر بود.16 او در اين هنگام 32 و يا 42 سال داشت و سال هايی در اين شهر زندگی کرد.17
در سامرا، دو تن از علما، همبحث وی بودند: آيت اللهباقر قمی و آيت اللهعلی محمد نجف آبادی.18
به هر حال پس از مدّتی اقامت در سامرا و شايد مقارن رحلت ميرزای شيرازی(قدس سره) و انتقال دوباره مرکزيّت علم به نجف اشرف، به اين شهر بازگشت و آنجا ساکن شد.
سيّد مرتضی کشميری حلقه های تدريس داشته است. از چگونگی اين دروس آگاهی چندانی نداريم، ولی با توجّه به آنچه درباره شاگردان او گفته شده، مجلس درس اصول فقه و حديث و رجال داشته و شاگردانی نيز از درس خارج فقه (فقه استدلالی) او استفاده می کردند.
او درس خارج فقهی داشته که عمومی نبوده و برخی خواص در آن شرکت می کرده اند.19 نمی دانيم که آيا اين، تنها درس خارج فقه سيّد بوده يا اينکه (چنانکه سيره بعضی بزرگان بوده و هست) دو درس داشته؛ يکی برای عموم طلّاب و ديگری برای خواص. همچنين سيّد مرتضی در روزهای تعطيل برای بعضی، علوم خفيّه را تدريس می کرد.
به طور کلّی همه اوقات او مستغرق در کار بود. می آموخت، بسيار مطالعه می کرد، تدريس می نمود و در اوقات خاص و نيز در ميان کارهای روزمره، به رياضات و عبادات خاص مشغول بود. گاهی نيز کتاب می نوشت که آثاری مانند إعلام الأعلام از آن جمله است که در بخش مربوط به آثار به آن خواهيم پرداخت.
با توجه به حجم آثاری که از او نقل شده، آنچه به ذهن می رسد، اين است که پس از هجرت به عتبات عاليات، کمتر از سابق به نوشتن می پرداخته است. ولی نمی توان اين مطلب را مسلّم دانست، چرا که پس از هجرت، کتمان آثارش را روش خود قرار داد و به اين دليل، اطلاعات زيادی از آثار او در دست نيست. آثار پيش از هجرت او را هم نه خودش، بلکه دايی او، آقا سيّد ابوالحسن (رحمه الله) گزارش کرده است.
اساتيد
1. سيد محمد عباس موسوي جزائري
در دوران اقامت سيد مرتضی در هند، علاوه بر وابستگان او، مهم ترين استادش سيد محمد عباس موسوی جزائری (6031 - 4221 ق) بود. زندگينامه تفصيلی وی را نوه اش، آيتالله سيد طيّب موسوی جزائری (قدس سره) در مقدمه کتاب کشف الأسرار آورده است.
او از عجايب روزگار و از عالمانی بود که در زمينه های مختلف تخصص داشت. آثارش در ادبيات، فقه، اصول، حديث، منطق، حکمت، رجال و تفسير از تبحّر و تخصص او در اين رشته ها حکايت دارد. همچنين آثاری در مواعظ، الفاظ، تاريخ، ملل و نحل و غيراينها دارد. بيش از 021 اثر دارد. در علم طب هم ماهر بود و برخی بيمارانی را که ساير اطبّا و از جمله پزشکان اروپايی مقيم هند، از درمانشان ناتوان بودند، علاج می کرد.
2. آيتالله ميرزاي شيرازي بزرگ
در دوران اقامت در سامرا، مهم ترين استاد سيد مرتضی، مرحوم آيتالله ميرزای شيرازی بزرگ بود. اين عالم گرانقدر و فقيه و مجاهد عظيمالشأن، مرجع يگانه زمان خويش بود و درسش، کانون توجه عالمان و طلاب قرار داشت. فتوای تاريخی وی در تحريم تنباکو برای مبارزه با استعمار انگليس و اثر شگفت آن، مشهور است.
3. مشايخ سيد مرتضی در امر حديث:
يکی از افتخارات علمای دين اين بوده و هست که در زمره روايتکنندگان آثار و اخبار روايات اهل بيت (عليهم السلام) قرار گيرند. به همين دليل است که ميبينيم در طول تاريخ چه اهتمامی به امر روايات داشته اند. يکی از طرق ورود به سلسله راويان احاديث، کسب اجازه از راويان نسل قبلی است و به اين ترتيب در صورتی که آن راوی، فرد درخواست کننده اجازه را، صاحب صلاحيت «راوی شدن» بداند به او کتباً يا شفاهاً اجازه می دهد که از طريق او و به واسطه او، روايات اهل بيت (عليهم السلام) را روايت کند. سيد مرتضی کشميری نيز از بسياری از علما و روات، اجازه نقل حديث داشته است.
تعداد شاگرداني که از سيد مرتضي کشميري (رحمة الله عليه) استفاده کردهاند، بسيار است و در زمره آنان بزرگاني همچون شيخ حسنعلي اصفهانی، سيد احمد موسوي جزائری، سيد محمود مرعشي نجفی، سيد جمال الدين گلپايگاني و افرادي مانند آنان ديده ميشود.
آثار و تأليفات
آثار علمی او بسيارند و ما از همه آنها آگاهی نداريم، چرا که همواره سعی در کتمان و اخفای فضايل خود داشته است. معلومات ما درباره اين آثار، مرهون گزارش دايی او، سيد ابوالحسن و نيز بعضی فهرست نويسان و تذکره نويسان است که در جای خود به نام آنان اشاره ای می کنيم، إنشاءالله .
آثار علمی سيّد(رحمة الله عليه) را می توان به دو دسته تقسيم کرد: اوّل: آثار دوران زندگی در هند؛ دوم: آثار او در عتبات.
آثار دوران هند (قبل از هجرت او به عراق) را علّامه سيّد ابوالحسن رضوی (رحمه الله) چنين گزارش می کند:
1.تکمله رسالة الکر للشيخ البهائی(قدس سره)
2.حاشية علی شرح هداية القاضی الميبدی
3. حاشية علی تقويم المحسنين
4.رسالة فی الأعمال الهندسيّة
5.شرح علی تحرير المحقق الطوسی لکتاب اوطوقس فی الکرة المتحرکة
6.شرح صفحة الأسطرلاب للشيخ البهائی (قدس سره)
7. رسالة فی معرفة البعد بين البلاد
8.تتمّة الرسالة المؤلّفة فی معرفة البعد بين البلاد
9. حواشی حاشيه معرفة للمولوی غلام يحيی
10.حواشی المير زاهد علی شرح التهذيب
11.. حاشية علی شرح الچغمينی
12.العروة الوثقی
13. حاشيه بر شرح بيرجندی بر رساله فارسی خواجه نصيرالدين طوسی (رحمة اللهعليه) در باب اسطرلاب
14. کشف الضمائر
15. شرح عبارة العلّامة(رحمةالله عليه) فی المنتهی فی عمل الدائرة الهنديّة
16.شرح عبارة العلّامة الکرacباسی قدس سره فی المزاج فی باب القبلة
17. حاشية علی رسالة ابن فهد الحلی(قدس سره) حول منازل القمر
18.حاشية علی أمل الآمل للعاملی( رحمه الله)
19.شرح علی مبحث الزوال من شرح اللمعة
20. شرح رواية عبدالله بن سنان عن الصادق (عليهالسلام) فی اختلاف الزوال باختلاف الفصول
21.حاشية خلاصة الحساب
22.حاشية علی شرح دراية الحديث للشهيد الثانی(قدس سره)
23.منتخب اتحاف السيوطی فی الأنساب
24. محاکمات بين شارحی مغنی اللبيب؛ الشمنی و الدمامينی
25. حاشية القوانين
26. حاشية رياض المسائل
27. حاشية شرح اللمعة.
مقامات و کرامات
بنابر گزارش علامه سيد ابوالحسن رضوی سه کتاب اخير را در اوايل تحصيل فقه و اصول نوشته است.
از آثار دوران بعد از هجرت او به عتبات آگاهی زيادی نداريم و اين، به سبب روش سيّد در کتمان و اخفای فضائل خود است. با اين وجود دو کتاب را از آثار او در اين دوره می دانند:
إعلام الأعلام و تسليک النفس إلی جناب القدس.
مقامات و کرامات
کرامات بسياري از آيتالله سيد مرتضي کشميري (رحمة الله عليه) نقل شده است. اما به دليل رعايت اختصار در اينجا به ذکر چند نمونه اکتفا ميکنيم.
1. از او پرسيدند: «آيا کسی را می شناسيد که خدمت امام زمان (عليه السلام) رسيده باشد؟»
فرمود: آری، کسی را می شناسم که از بلادِ کفر آمده و خدمت چهارده معصوم است.
منظور او خودش بوده که از هندوستان آمده و دائماً خدمت چهارده معصوم (عليهم السلام) بوده است.21
2. يکی از دوستداران سيّد گفت:
سيّد در رواق حيدری مشغول ذکر بود. نزدش رفتم و ناگهان ديدم لباس هايش و سجاده ای که بر آن [نشسته] بود و ديوار، همگی در ذکر، متابعت او را می کنند [ذکرِ او را تکرار می کنند]. از اين حالت دچار وحشت شدم. سيّد دستش را بر من گذاشت و من به حالت اوّل و عادی بازگشتم و ذکر را فقط از او می شنيدم.22
3. نيز شيخ حسين همدر می گويد:
يک سال وقتی که حُجّاج برای زيارت بيتالله الحرام می رفتند، خيلی به زيارت پيامبر خدا مشتاق شدم و قصد کردم که همراه حُجّاج، پياده بروم تا به کسی زحمت ندهم. هيچ کس غير از خداوند عالَم از اين نيّت حقير مطلّع نشد. خدمت جناب سيّد - أعلی الله مقامه - مشرّف شدم که ايشان برای اين کار استخاره کند تا هيچ ترديدی برايم باقی نمانَد و عزمم را جزم کنم و راهی شوم. در حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) خدمت ايشان رسيدم و عرض کردم: «استخاره ای با قرآن بفرماييد.» استخاره کردند و اين آيه آمد: « يا أيّها الذين امنوا لاتدخلوا بيوت النبّی إلّا أن يؤذن لکم .»23
تبسّمی کرد و فرمود: «بهتر است در خدمت حضرت أبوالأئمّة [اميرالمؤمنين عليه السلام] باشيد. هنوز مأمور نيستيد که پياده به حج و با اين حالِ نداری و زحمت و تعب به زيارت پيغمبر خدا [صلی اللَّه عليه و آله ] برويد. إنشاءالله بعداً با استطاعت به حج و زيارت مشرف می شويد؛« فانّ مع العسر يسراً، إن مع العسر يُسراً.»24 من خيلی متعجّب شدم که ايشان چگونه اين مطلب را فهميدند؟ واگر فرض کنيم از دلالت آيه [ای که در جواب استخاره آمد] به اين پاسخ رسيدند، اينکه من پياده می خواهم بروم را از کجا فهميدند؟
4. مرحوم قاضی(رحمة الله عليه) نقل فرمود:
« روزی در محضر آقای حاج سيّد مرتضی کشميری (رحمة الله عليه) برای زيارت مرقد مطهّر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) از نجف اشرف به کربلای معلّی رفتيم و بدواً [ = در ابتدا]در حجره ای که در مدرسه بازار بين الحرمين بود وارد شديم. اين حجره منتهی اليه پله هايی بود که بايد طی شود. مرحوم حاج سيّد مرتضی از جلو و من از عقب سر ايشان حرکت کردم. چون پله ها به پايان رسيد و نظر بر در حجره نموديم، ديديم که مقفّل [= قفل شده ] است. مرحوم کشميری نظری به من نموده و گفتند: می گويند هر کس نام مادر حضرت موسی را بر قفل بسته بخواند باز می شود. مادر من از مادر حضرت موسی کمتر نيست و دست به قفل بردند و گفتند: يا فاطمة! و قفل باز را در مقابل ما گذاردند و ما وارد حجره شديم.»25
------------------------------------------------------------------------------
پينوشتها
1. مکارم الآثار، ج 6، ص 1916.
2. ترجمه، ص 18، همچنين آقا سيد محمد رضی - دامت برکاته - فرمود: «پزشکی در بغداد ايشان را مسموم کرد و وقتی سيّد مطلب را فهميد و دانست که کار از کار گذشته است، دستور داد که او را به کاظمين ببرند.»
3. همان.
4. همان.
5. مکارم الآثار، ج 6، ص 1916.
6. آقا سيّد محمد رضی رضوی - دامت برکاته - وفات سيّد را در پنجاه و سه سالگی دانسته اند و بنابراين، از آنجا که سال ولادت او، 1268ق مورد اتفاق است، از نظر ايشان، سال وفات بايد 1321ق باشد.
7. به نقل از آقا سيّد محمد رضی.
8. ترجمه، ص 18.
9. همان.
10. مکارم الآثار، ج6، ص6191؛ حجره سومِ سمت راست باب زينبيّة ؛ أعيان الشيعة، ج 5، ص 121.
11. ترجمه، ص 18
12. ترجمه، ص6.
13.ترجمه، ص 6.
14. محاضرات الأدباء، ج 1، ص 50؛ قال الخليل: «العلم لايعطيک بعضه حتّی تعطيه کلّک.»
15. هديّة الرازی، ص 110.
16. همان، ص 157
17. همان، ص 128
18. همان، ص 157.
19. شجره مبارکه،ص164(به نقل از اجازات المشايخ).
20. با توجه به اينکه مواردي که در اينجا ذکر ميشوند در کتابي که در شرح احوالات جناب سيد مرتضي کشميري در دست انتشار است شرح داده شده، در اينجا به ذکر فهرستي از آنان اکتفا کرده و خوانندگان محترم را به کتاب مذکور ارجاع ميدهيم
21. به نقل يکی از شاگردان آقا سيد عبدالکريم (قدس سره)
22. به نقل از آقای سيد محمد رضی رضوی
23. سوره احزاب، آيه 53.
24. سوره انشراح آيه 6 - 5.
25. آيت الحق، ص 105 ؛ به نقل از مخطوطات علّامه سيّد محمد حسين حسينی طهرانی ( رحمهالله) .
---
پديدآورنده: سيدمهدي موسوي زاده
از دو ماهنامه خلق
- وبلاگ میکائیل حیدری
- بازدید: 1419
- 3