اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه آیت الله بهاءالدینی(ره)
«علامه امینی(ره) برای تصنیف کتاب الغدیر به کتابی نیاز داشت، امّا هر چه گشت آن را پیدا نکرد تا آنکه متوسل به حضرت امیر(ع) شد. روزی در حرم به حالت توسل حضور داشت که دید عربی آمد و رو کرد به ضریح حضرت و جسارت آمیز اظهار کرد، اگر مردی، کار مرا انجام بده.
* اشاره:
گفت وگو دربارة ولایت اهل بیت(ع)، با عنایت به جایگاه رفیع آن در میان عقاید امامیه، از دیرباز مورد توجه ویژة عالمان این مکتب بوده است. در این میان، برخی از ایشان به سبب پرداختن تمام تر به این گنجینة بزرگ معارف، ممتاز شده اند. مجتهد گران مایه و عارف والامقام مرحوم آیت الله بهاءالدینی(ره) در این زمره اند.
به رغم آشنایی معظم له با علوم و معارف مختلف اسلامی، ایشان مرتبطان با خود و جویندگان راه را جز به خوشه چینی از خرمن فیض آل محمد(ص) رهنمون نمی شدند. به مناسبت ایام غدیرخم، قسمتی از بیانات آن اسوة تقوا و معرفت را به حضور خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم.
* جایگاه ولایت
آیت الله بهاءالدینی(ره) در بیانی روایت ذیل را از اصول کافی1 خاطرنشان کرده راجع به شأن ولایت می فرماید:
در روایات ما آمده است:
«اگر مردی همه شب عبادت و هر روز روزه دارد و همه مالش را صدقه دهد و همه عمرش حج کند ولی ولایت ولیّ خدا را نداند تا پیرو او باشد و همه کارش به راهنمایی او باشد، او را بر خداوند عزوجل حقّ ثوابی نیست و از اهل ایمان نباشد». گمان نکنید که اینها در حقّ ائمه(ع) گزافه گویی است. انسان تا ولی را نشناسد، انسان موحّد نمی شود. توحید را باید از امام حسین(ع) فرا گرفت، بذل همة هستی در راه حق و آن نماز معراجی که اهل بیت اقامه می کردند. مخالفین گفتند: «حسبنا کتاب الله2؛ کتاب خدا ما را کافی است». گمان می کنند خلیفة خدا بودن این است که مملکت گیری کنند. آیا خلفا می توانستند عبادات پیامبر اسلام، نماز و روزه و جهاد پیامبر اسلام را به جا بیاورند؟ آیا توانستند یک وقت موحد خالص شوند؟ یک وقت یک عبودیت خالصانه پیدا کنند؟3
* عترت پیامبر، متولّی قرآن
کتاب خدا به تنهایی ضامن جلوگیری از حوادث ناگوار در جامعة مسلمین نیست. بعد از رحلت پیامبر گرامی(ص) با وجود کتاب، آن حوادث رخ داد. کتاب احتیاج به صاحب، مفسر و متولی دارد و این عترت پیامبر بودند که صاحبان و مفسران کتاب خدا محسوب می شدند. فهم کتاب از خصایص عترت و مقام ولایت است. فهم کتاب خدا، فهم لغات و عبارات نیست، فهم جنبة ادبی جملات نیست. درک حقیقت کتاب، مخصوص صاحبان کتاب؛ یعنی وُلات (رهبران) معصوم است؛ نه کسانی که صرفاً جنبه ادبی می دانند، یا آشنا به اصطلاحات علمی هستند. فهم کتاب نزد مقام ولایت با قدرت تفکر نیست؛ بلکه به نورانیت است. استدلال ها و سخنان ائمه(ع) از سنخ استدلال ها و حرف های متفکران و اندیشمندان نیست؛ نور، رشد و کمال محض است.
* ولایت، منصب الهی
ولایت امری است که به جعل الهی تحقق پیدا می کند، نه به انتخاب مردم. بیان پیامبر اکرم(ص) در معرفی و نصب امیرالمؤمنین(ع) کشف واقع است. لذا نصب حضرت امیر از طرف پیامبر جعل الهی است. شخصیت حضرت امیر(ع) شخصیت حضرت پیامبر اکرم(ص) است. هر دو رجل الهی بودند».4 اگر این معنی را آدمی درک کند همه چیز را به پای آنان می ریزد و فانی در آن بزرگواران می شود و هر کجا انتساب به آنها بیشتر ببیند سرمایه گذاری افزون تر خواهد شد. متصدی روضه خوانی حسینة آیت الله بهاءالدینی(ره) می گفت: روزی آقا از من پرسید در منبری ها سادات هم هستند؟ گفتم: بله. فرمود: «به سادات از منبری ها مبلغ پانصد تومان اضافه بدهید. آنها انتساب ولادتی به پیامبر(ص) دارند و حضرت دوست دارد در امر دنیا هم فرزندانش شاخص باشند».
روزی در خدمت ایشان، فردی از یکی از منبری ها گله ای داشت و حق هم با او بود، آقا فرمود: «متعرض افرادی که وابسته به امام حسین(ع) هستند نشوید».
* علی(ع) نقطة بای بسم الله
روزی در مجلسی در حضور آیت الله بهاءالدینی(ره) بودیم، ایشان می گفت: از ما پرسیدند اینکه علی(ع) می فرماید: من نقطه تحت (زیر) بای بسم الله هستم یعنی چه؟
ما گفتیم: با نقطة بای بسم الله ارتباط لفظی برقرار می شود، و با حضرت ارتباط تکوینی؛ و مجردِ الصاق منشأ اثر است و مفید برای افراد.
این مطلب را «ینابیع المودة» نقل می کند که صاحب درالمنظوم، ابن طلحه گوید:
«بدان که تمام اسرار کتاب های آسمانی در قرآن است و تمام آنچه در قرآن است، در سوره حمد است، و تمام آنچه در سوره حمد است در بسم الله است، و همه آنچه در بسم الله است در بای بسم الله می باشد، و آنچه از اسرار و رموز دربارة بسم الله هست در نقطه زیر بای بسم الله است».
سلیمان بلخی در «ینابیع المودة» از ابن عباس نقل می کند که گفت:
«ابن عباس گوید علی(ع) دستم را گرفت در شبی روشن و مرا با خود به بقیع برد و فرمود: بخوان، من گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت دربارة اسرار و رموز بای بسم الله تا صبح برای من سخن گفت».
* عنایت امیرالمؤمنین(ع)
از قول آیت الله بهاءالدینی(ره) نقل شده است که: «علامه امینی(ره) برای تصنیف کتاب الغدیر به کتابی نیاز داشت، امّا هر چه گشت آن را پیدا نکرد تا آنکه متوسل به حضرت امیر(ع) شد. روزی در حرم به حالت توسل حضور داشت که دید عربی آمد و رو کرد به ضریح حضرت و جسارت آمیز اظهار کرد، اگر مردی، کار مرا انجام بده! مرد عرب رفت و هفته دیگر که باز علامه در حرم، بود آمد و رو کرد به ضریح و گفت بله، مردی! کار ما انجام شد. علامه امینی خیلی ناراحت می شود که ما در خدمت شما هستیم، چند وقت است مراجعه می کنیم، اعتنایی نمی شود. شب در عالم رؤیا حضرت را زیارت می کند، آقا می فرماید: آخر آنها بدوی و بیابانی هستند. زیاد نباید آنها را معطل کنیم. باید با آنها مطابق طفولیتشان عمل کرد ولی شماها که آشنایی با ما دارید معطل هم بشوید از ولایت و ارادت شما کاسته نمی شود. روز دیگر پیرزن همسایه می آید خدمت علامه و دستمال بسته ای که اوراقی از کتاب در اوست می دهد و می گوید: خانه تکانی می کردیم این کتاب بود، گفتم شاید به درد شما بخورد. وقتی علامه نگاهی می کند، می بیند همان کتابی است که مدت ها دنبال آن می گشته است».
آقای بهاءالدینی(ره) معتقد بود: «همه چیز دست آنها است و مال آنها، لذا مال خودشان را چه بهتر در راه خودشان صرف کنیم». لذا برای خرج سهم امام(ع) جهت مجالس ائمه بارها از ایشان شنیده شد که می گفت: «ما در خیلی جاها دستمان می لرزد برای مصرف بیت المال (سهم امام(ع)). امّا در خرج کردن برای مجالس ائمه در سوگواری ها و اعیاد هیچ گیری نداریم. مال خودشان است، مصرف خودشان می شود، و آنها به روضه خوان های خودشان نظر خاصی دارند». روزی در حضورش، سخن از عزاداری و نحوة آن به میان آمد، بیان کردند: «امام حسین(ع) شما (روضه خوان ها) را رها نمی کند، ارباب شما خیلی بزرگ است. منتهی رسیدن به این معانی و درک این واقعیات بدون تولّی و تبرّی ممکن نیست».
* تولّی و تبرّی شرط عرفان
مرحوم آیت الله بهاءالدّینی(ره) داشتن دید عرفانی را بدون تولّی و تبرّی غیرممکن می دانست و می فرمود: «هر کجا جای پای عرفان و شناخت می بینید، بدانید ارتباط با اهل بیت پیامبر(ص) بوده است چون بدون ارتباط با آنها عرفان دروغ است؛ هرچه هست از ناحیه آنها است. جای دیگر خبری نیست. و اگر افرادی هم معروف اند که شیعه نیستند ولی می بینیم که با اوضاع آشنا هستند، بدانید آنها شیعه بودند، تقیه می کردند و ابراز تشیع نمی کردند، یا جهات دیگری در کار بوده که ما نمی دانیم».
ایشان اوج عرفان را در اوج ارتباط با ائمه می دانست و در انتساب های ولادتی افراد، به قدر انتساب ولایتی آنها ارج و قیمت قائل بود و گاهی که سادات برای مشکلی مراجعه می کردند می فرمود: «متوسل به اجدادت بشو! همه کارها دست اونها است. هر کاری بخوان بکنن می تونن». و بعد می فرمود: «شما دیگه چرا، همه عالم محتاج اجدادتان هستند». و با این جمله ناراحتی خود را ابراز می داشت که سادات باید در انتساب ولایتی هم قوی تر از دیگران باشند. ایشان هر مکانی را که منسوب به اهل بیت(ع) بود دارای اثر می دانست. روزی در محضرش از مسجد جمکران و اعتبار آن سؤال شد، پاسخ گفت: «نمی دانم. امّا ما سال ها است تجربه کرده ایم. محاذی مسجد که می رسیم حال ما عوض می شود، یعنی حال خوب و خوشی به ما دست می دهد». از ایشان نقل شده که ایشان گفتند: «بعد از حرم امام رضا(ع)، در ایران ما جایی را به معنویت مسجد جمکران سراغ نداریم».
مسجد جمکران از زمان های دور مورد توجه مراجع عظام و علمای اعلام و اهل رمز و راز بوده و همه با دید احترام به آن می نگریسته و بنابر نقل ها افرادی در این مکان مقدس خدمت امام زمان(ع) رسیده اند.
* مقام حضرت فاطمه(س)
آیت الله بهاءالدینی(ره) در عشق و ارادت به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) می فرمود: «مادر ما فوق العادگی دارد» و دربارة مقام آن حضرت نزد خدا و پیامبر و ائمه می فرمود: «ما می دانیم هرچه را حضرت فاطمه(س) امضا کند از نظر پیامبر و ائمه(ع)، امضا شده است که هیچ حرفی روی آن نیست». او طعم توسل به حضرت فاطمه(س) مادرش را چشیده بود که چنین می فرمود.
ایشان می فرمود: «ما خیلی جوان بودیم شانزده هفده ساله بودیم. یک کسالت بدی پیدا کردیم. نمی توانستیم به کسی هم بگوییم. فقط می بایست عمل می شد. خجالت می کشیدیم. شاید مراجعه به دکتر هم نکردیم. و خیلی آن کسالت ما را اذیت می کرد. توسل به حضرت فاطمه(ع) پیدا کردیم و گفتیم خلاصه شما باید ما را مداوا کنید و خوب شد و به کلی آن ناراحتی رفع شد».
و در بیانی دیگر گفتند: « [حضرت فاطمه(س)] همان عملی را که با اعراب بدوی (بیابانی) می کردند، با ما کردند، آخر اعراب بدوی را خیلی معطل نمی کنند و زود جواب آنها را می دهند».
* زائر قبر حسین
شناخت ولیّ، شناخت خداست. بی شناخت ولیّ، نمی توان به خدا رسید. اگر او را شناختی و به زیارت او شتافتی، مقام و مرتبة تو از زائر خانة خدا بالاتر است. به بیان آیت الله بهاءالدینی(ره) در این باره توجه کنید: «مقام زائر قبر حسین(ع) از مقام زائر خانة خدا بالاتر است. شاید میلیاردها نفر برای زیارت خانة خدا بروند و در آنها یک حسین بن علی نباشد. زائر حسین(ع) باید چنین مقامی داشته باشد که مقامش حتی از زائر حج بیشتر است. این گزافه نیست، روی حساب های دقیق است، باید اجابت دعا زیر قبة او و امامت در ذریه اش باشد. اینها تبلیغات نیست. بروید ببینید کسانی را که از تربت حسین(ع) شفا دیده اند. گرچه اطبا می گویند: خاک برای انسان مضر است، ولی خاک قبر حضرت اباعبدالله(ع) که مجاور مدفن حضرت است روی هر جراحتی که ریخته اند، التیام پیدا کرده است. شاید این خصوصیت مربوط به حضرت اباعبدالله(ع) است. مال پیامبر خدا هم نیست، وصفی که حضرت داشته است مختص خود او بوده است. و این در عوض قتلی است که خدا برای او قرار داد. ائمه مبیّن کتاب خدا و مجری آنند و کتاب به تنهایی ضامن جلوگیری از حوادث نیست. و امام حسین(ع) برای اجرای قوانین اسلام سرمایه گذاری کرد. لذا به خصایصی نائل آمد».5
* زیارت امامان و امام زادگان
آیت الله بهاءالدینی در زیارت امام زادگان از اصل و نسب سؤال نمی کرد و می فرمود: «چون این مکان را به رسول الله و ذریة او نسبت می دهند، برای ما محترم است». لذا بارها در خدمت آقا برای زیارت امام زادگان، طیب و طاهر، شاه جمال، بی بی معصومه کهک، مشهد اردهال (علی بن محمدباقر) و دیگر امام زادگان می رفتند و در تمام این زیارت ها خیلی خودمانی رفتار می کرد؛ نه مثل اینکه اهل این خانه است. نه کسی که غریبه است و وارد به این خانه شده باشد. گاهی لب ایوان صحن امام زاده می نشست و نگاه های معناداری می کرد. ذکر کوتاهی هم داشت و برمی خاست.
خودی بودن و اهل این خاندان و آشنایی با اوضاع خانه از حرکات او نمایان بود. هیچ گاه خود و دیگران را به تکلف و زحمت نمی انداخت.
تشرف ایشان به حرم حضرت امام رضا(ع) خیلی ساده و بی تکلف بود. گاهی وارد مسجد گوهرشاد می شدند و روی زمین می نشستند و می فرمودند: «یک زیارت امین الله بخوانید!» زیارت که خوانده می شد، بلند می شدند. دوستان خدمتشان می گفتند: ما تا نرویم نزدیک ضریح مثل اینکه زیارت به دلمان نمی چسبد، می فرمود: «زیارت، حضورالزائر عندالمزور است». گاهی پس از این سؤال و جواب ها، تبسمی می فرمود و می گفت: «به ما ایراد می گرفتند در دوران طلبگی که چرا تو زیاد زیارت نمی روی؟! ما به آنها چیزی نمی گفتیم امّا در دل می گفتیم: شما چه اندازه جاهلید که می خواهید خود را به قبر و ضریح نزدیک کنید. چرا با افکار آنها آشنا نباشیم؟ اگر با فکر آشنا شدیم با آنهاییم گرچه نزدیک قبر و حرم شان نباشیم».
یکی از نزدیکان ایشان می گفت: در خدمتش مشهد مشرف شدم، برنامة زیارت آقا به همین نحو بود و گاهی بعد از زیارت در فکر فرو می رفتند و گاهی از زیر عینک نگاهی به طرف ضریح می انداختند. من با این زیارت اشباع نمی شدم، می رفتم بالاسر و نزدیک ضریح و نماز و دعا می خواندم و در دل هم شاید ایراد به آقا داشتم که چرا مثل ما عمل نمی کند. شبی در خواب دیدم که به من گفتند: «مثل ایشان زیارت بیایید؛ یعنی مثل آقایبهاءالدینی». از خواب بیدار شدم، دانستم همان طور که آقا فرمودند از ما شناخت و عرفان و نزدیک بودن فکری و عملی را خواهانند، نه داشتن قشر و پوست، بدون لب و مغز. باید با عرفان و شناخت نسبت به آنها، زیارت کرد تا آنجا که ائمه را مَظهر و مُظهر همه صفات حق دانست.
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
پی نوشت ها:
با استفاده از: «سیری در آفاق»، نوشتة موسوی کاشانی.
1. اصول کافی 2 جلدی، ج2، باب دعائم الاسلام، ذیل ح5، ص18 و 19؛ اصول کافی چهار جلدی، مترجم، ج3، ص36. ح5
2. این گفته دومی بود بنابر نقل بحارالانوار، ج22، ص473 از بخاری و مسلم، که دومی مانع از کتابت شد. ابن عباس گریه می کرد و می گفت: مصیبت این بود که مانع شدند از این که پیامبر بنویسد چیزی را که به فرمودة خودش هیچ گاه امت گمراه نشود.
3. پیاده شده از نوار.
4. همان، ص251.
5 پیاده شده از نوار.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
منبــــــــــع: مجـــــــــــــــله مــــــــــــوعــــــــــود - آذر 1387 - شمــــاره 94
- وبلاگ ایمان فروزش
- بازدید: 1914
- 2