بررسی راه های مختلف درمان رذائل اخلاقی و معرفی یکی از بهترین راه ها
اشاره
راه های مختلف برای درمان بیماری های روحی کدام است؟ برای درمان مشکلات معنوی و مادی باید از کدامین مسیر حرکت کرد؟ در این شماره از نشریه خُلُق، با استفاده از سخنان ارزشمند حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله، جواب مختصری به این سؤالات می دهیم و کیفیت ورود به این مسائل را معرفی کنیم. نیز یکی از بهترین و ریشه ای ترین راه ها را برای تهذیب و اصلاح نفس معرفی می کنیم که کمتر در کلمات دیگران به آن پرداخته می شود. با امید به اینکه زمینه ساز درمان بیماری های روحی همه ما گردد.
مقدمه: امکان پذیر بودن تغییر اخلاق
نظر بعضی این است که اخلاق، قابل تغییر نیست؛ اما این عقیده، با قواعد متعدد دینی و عقلی همخوانی ندارد. البته در اجرا و درمان ممکن است مشکلاتی باشد. ممکن است ریشه یابی، به صورت صریح و مستند
و همچنین یافتن داروی مناسب سخت باشد؛ اما اگر مبادی نظری حکمت عملی درست مدون بشود، هیچ تغییری در بخش خُلقیات و ملکات غیرممکن نیست؛ چراکه با تبیین مبادی نظری حکمت عملی، مبادی تغییر خلقیات پیدا می شود. مبادی تغییر اخلاق در حکمت عملی، باید علمی و دقیق بررسی شود، تا مشخص گردد که امکان اصلاح اخلاق هم هست.
البته باید خُلق را بهتر و بیشتر تعریف کرد و منشأ زاویۀ کاستی و رذیلت را یافت. وقتی این امور، مشخص شد، تغییر خُلق نیز امکان پذیر می شود.
منشأ یک رذیله، ممکن است مستند به ابعاد مختلفی باشد و داروهای معنوی، قطعاً از عهده درمان آن، برمی آیند.
وجود راه های مختلف برای درمان رذائل اخلاقی
نوع درمان بیماری های روحی در انسان، می تواند مستند به امور مختلف باشد؛ همان طور که بیماری های ظاهری هم همین گونه است. یک بیماری را می توان از راه های مختلف درمان کرد؛ مثلاً راه های متعددی برای درمان سرماخوردگی است. برخی می گویند: «برو استراحت کن، خوب می شوی». دیگری می گوید: «فلان جوشانده را مصرف کن، تا خوب شوی». بعضی هم برخی خوراکی ها را برای درمان سفارش می کنند. یک نفر هم به پزشک می رود و قرص و کپسول مصرف می کند و خوب می شود. درمان بیماریهای جسمی، انواع دارد. در بیماری های نفسانی هم این درمان ها به طریق اولیٰ گوناگون و فراگیر و در رده های متفاوت است. بیماری های روحی را می توان با انواع راهکارهای معنوی درمان کرد.
لایه های درمانی، در طبقات مختلف با همدیگر مربوط هستند. بر این اساس از مسیر درمان های جسمی، می شود بسیاری از خُلق و خوها از جمله غضب و شهوت را درمان کرد؛ لیکن مهم، طبقه بندی این ها و درک تناسبشان است.
بخش درمان شناسی، در طبقات مختلفی در طب النفوس بیان شده است؛ کما اینکه در طب الابدان هم همین گونه است؛ یعنی یک بیماری، از ابعاد و زوایای گوناگون قابل درمان است. بیماری های نفسانی هم همین گونه است. هر طبقه ای نیز انواعی دارد. جمع بندی این فراگیری درمان و راهکارها، تأمل بیشتر می خواهد و یک نکته کلیدی است.
اگر یک نفر مدعی شد که مثلاً من با یک نوع گیاه، قوه غضبیه را کنترل می کنم، این راه، کاملاً ممکن است. می گویند نادرشاه افشار، خیلی پرخاشگر و ستیزه جو بود و بیمارگونه اقدام به جنگ و حمله و خون ریزی می کرد، تا اینکه در یکی از این جنگ ها حکیمی او را دید و گفت: «شما یک بیماری داری؛ من آن را درمان می کنم». همین کار را هم کرد؛ به گونه ای که نادر شاه آرام گرفت و دست از جنگ و خون ریزی برداشت. نادرشاه، این پیرمرد را همراه خودش ایران آورد و او برایش دارو آماده می کرد و در نهایت، فکر خیلی از قضایا از سرش بیرون رفت که ماجرایش در تاریخ ذکر شده است.
لزوم یادگیری قواعد حکمت عملی
ما باید هر چه می توانیم اطلاعاتمان را در مورد بسیاری از قضایا –از جمله قضایای شخصی خودمان- فراتر ببریم. اطلاعاتمان در مورد خوراکی که می خوریم، هوایی که در آن زندگی می کنیم، بیداری، خواب و تأثیرهای این امور روی روح و شخصیتمان را افزایش بدهیم و تأثیر این امور را باید خودمان حس کنیم. ما باید به نقطه ای برسیم که بیماری های خویش و درمان و کیفیت و طبقات درمان را در خود پیدا کنیم، تا خدای متعال ما را به پایه ای از حکمت راه بدهد. قطعاً انسان، انواع تأثرات را از اطراف دارد؛ یعنی تأثیرهای گوناگون هست.
اگر در بخش نظری حکمت عملی، به درستی کار شود، ریشه یابی بیماری ها و آسیب ها در لایه های مختلف در مورد یک شخص، ممکن خواهد بود.
فرض کنید اگر کسی بخل دارد، ریشه یابی اش سخت نیست و کارهای درمانش هم ممکن است. البته ممکن است مداوای سریع آن، سخت باشد که آن مطلب دیگری است؛ اما درمان آن در لایه های مختلف ممکن است.
صحبت بر سر نظام هندسی یک درمان نامه است که باید تمام باشد که در نظام اخلاقی اسلام، واقعاً تمام است؛ منتها جامعه اخلاقی در طول زمان باید رشد زیادی بکند، تا این فرهنگ و درمان ها را بیابد. باید سطح کیفی خُلقی، پیوسته ارتقا پیدا کند، تا معارف مربوطه اش در اختیار قرار بگیرد. توضیح و تبیین این معارف، زمان بَر است؛ اما این توانایی در این ساختار هست که بتوان برای تغییر و درمان خلق و خوی، راهکار پیدا کرد. ما دنبال پیدا کردن، ارتباط دادن و تبیین این نظام و ساختار فکری هستیم.
ضرورت اتخاذ نزدیک ترین مسیر درمانی
قرآن درباره حضرت یونس۷ فرمود:
لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَهٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ؛۱
و اگر رحمت خدا به یاریش نیامده بود، [از شکم ماهى] بیرون افکنده می شد؛ در حالى که نکوهیده بود.
در تفاسیر فرموده اند منظور از این نعمت همان رحمت الهی است.۲ قرآن می گوید علت اینکه حضرت یونس ع نجات پیدا کرد، رحمتی از ناحیه خداوند متعال بود که ایشان را فراگرفت. اگر آن رحمت نبود، دردمند و دردناک می شد. از همین جا تا حدودی پیداست که بعضی از بیماری ها و دردمندی ها هست که رحمت الهی می تواند آن ها را جبران و درمان کند؛ همان طور که حضرت یوسف ع فرمود:
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ؛ ۳
نفس [سرکش] بسیار به بدی ها امر مىکند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
بسیاری از مشکلات ما به این سبب است که خودمان را در معرض رحمت خدا قرار نمی دهیم؛ ارتباطمان با رحمت خدا کم است؛ حتی برای درمان بیماری هایمان؛ در حالی که رحمتی که گاهی افرادِ راه گم کرده را می گرفته باعث می شده خدای متعال نصیبشان را زیاد می کرده و هدایت و عصمتش شامل حالشان می شده است. رحمتی که افراد را می گرفته زمینه ساز رشد و ترقی آن ها می شده و در نهایت، مایه نجاتشان بوده است.
قرآن کریم، دعا و خواستۀ اصحاب کهف را چنین نقل می فرماید:
رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً؛۴
پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز.
دقت در این آیه هم نشان می دهد که وقتی رحمت خدا شامل حال کسی بشود، اسباب و مقدمات رشد او فراهم می گردد و در نهایت، درمان و نجات پیدا می کند.
رحمت و دریافت علوم حقیقی
قرآن، اشاره دارد که علم به گونه ای بعد از فراگیری رحمت به عبد، القا می شود؛ یعنی افاضه علوم، معلول یک نوع فراگیری رحمت است. در مورد حضرت خضر۷ می فرماید:
فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْما؛۵
[در آن جا] بندهاى از بندگان ما را یافتند که رحمت [و موهبت عظیمى] از سوى خود به او داده و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.
این رحمت، هر چه هست، خیلی برکات دارد. یکی از برکات آن ، علم است؛ البته علمی که قرآن می گوید با علمی که الآن مصطلح در اجتماع هست، بسیار فرق می کند. علم حقیقی، آن است که قرآن کریم، آن را علم می نامد و می داند.
شرط اینکه علمی لدنی به دست آید، این است که بر اثر عبودیت، شخص را رحمت فرا گرفته باشد و در نتیجه در محضر حق باشد، تا علم لدّنُی نصیبش بشود. برای دریافت علوم لدنّی، باید دائم در محضر حق بود. دریافت این علوم، با فاصله و بُعد از حق تعالی، حاصل نمی شود. کسی که علم لدنی نصیبش می شود، برای این است که لدن الله [نزد خداوند]دائم مشغول است و پیوسته در ذکر و یاد خداست. در محضر حق است که این علوم نصیبش می شود. وقتی رحمت، کسی را گرفت و چنین علومی حاصل شد، طبیعتاً نیاز به اصطلاحات ندارد. در خطبه متقین هم حضرت امیر۷ در مورد یکی از مقامات اهل تقوای حقیقی، چنین تعبیر می کنند:
هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَه؛۶
علم و دانش با بینایى حقیقى به ایشان هجوم آورده است.
برای چنین افرادی، واقعاً علوم، هجوم می آورد و این یک حقیقت است.
رحمت و رفع مشکلات
همچنین موقع گرفتار شدن انسان به ابتلائات، باز می بینیم زمانی ابتلائات برداشته می شود که یک نوع رحمتی از خدای متعال انسان را فرابگیرد. در این مواقع اگر یک فضل و رحمتی انسان را بگیرد، بلاها و مشکلات رفع می شود؛ مثلاً در آیاتی که اول سوره مریم هست، احوال حضرت زکریا۷ را توصیف می کند و نحوه برطرف شدن مشکلات او را بیان می نماید؛ از جمله ناراحتی ایشان درباره فرزند و اولاد و طلب فرزند.
قرآن هنگامی که می خواهد زندگی این بزرگوار را بیان کند، می فرماید:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ* کهیعص* ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا؛۷
به نام خداوند رحمت گر مهربان، کاف، ها، یا، عین، صاد.* [این] یادى از رحمت پروردگار تو [درباره] بندهاش زکریاست.
قرآن، ماجرای زندگی ایشان را با ذکر و عنوان رحمت شروع می کند؛ یعنی ذکر رحمت که شد، دیگر دنبالش برکات و فرزند می آید.
در ادامه، قرآن می فرماید که حضرت زکریا در مورد نگرانی از فرزند نداشتن به خداوند متعال عرض کرد:
قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا؛۸
گفت: «ای پروردگارم! استخوانم سست شده و شعله پیرى تمام سرم را فراگرفته و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده ام».
پس از آن، بیان می کند که این بزرگوار، حاجت های خود را گرفته است.
اگر در آیات قرآن دقت کنید، می بینید که درمان نامۀ قرآنی برای همه دردها وجود دارد؛ منتها باید این درمان ها استخراج و طبقه بندی شود.
رحمت و اصلاح تعاملات اجتماعی
قرآن کریم، یکی از مبادی مشکلات اخلاقی را سختی و قساوت دل معرفی کرده و راه درمان آن را رسیدن به نرمی دل از طریق جذب رحمت الهی بیان نموده است. در سوره مبارک آل عمران فرمود:
فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛۹
به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان [=مردم] نرم [و مهربان] شدى. و اگر خشن و سنگ دل بودى، از اطراف تو پراکنده مى شدند.
در قسمت دوم آیه، پراکندگی و دور شدن افراد را بر خشونت و سنگ دلی معلق می کند و می فرماید: اگر سخت دل و سنگ دل بودی، مردم از اطراف تو پراکنده می شدند؛ پس درگیری ها، کج خلقی ها و… منشأ خاصی دارند و از یک زاویۀ دیگری می آیند که همان قساوت و سختی دل است.
گاهی کمبود و کاستی در شخصیت است که انسان را سخت می کند و یک نوع تجبّر می آورد. این کاستی در شخصیت، انسان را درگیر می کند و عوارض خودش را به دنبال دارد؛ از جمله برخی رذائل و سوء مدیریت ها بر خویشتن و همچنین سوء مدیریت بر روابط اجتماعی و تعامل ها. منشأ این سختی ها، گاهی ضعف و ذلت نفسانی است که البته این نوع ذلت، غیر از آن ذلت ممدوح در مقابل حق تعالی است.
در روابط اجتماعی، وقتی دو شخصیت کنار هم قرار می گیرند، کیفیت مدارا، کیفیت تعامل و پذیرش، کیفیت نفوذ طرفینی آن دو با هم متفاوت است و به خصوصیات شخصیتی و نفسانی دو طرف بستگی دارد؛ چرا که ساختارهای شخصیتی افراد متفاوت است. کم اتفاق می افتد که افراد مختلف بتوانند در کنار هم التیام پیدا بکنند. بر اساس آیه شریف، در این تعامل میان انسان ها هر چه که توسل به رحمت الهی و دریافت آن رحمت بیشتر باشد، چه بسا این رحمت فراگیر، تعاملات انسان را روان تر می کند.
از این آیه «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللهِ لِنتَ لهم» به دست می آید که رحمت الهی، چقدر ارتباط و تعامل با اجتماع را آسان می کند.
پس رحمت الهی دارویی غیبی و عالی است. در قرآن خیلی از امور، با مستند شدن به رحمت الهی حل می شوند؛ البته باید مبادی و مبانی کسب و جذب رحمت الهی و قواعد آن را پیدا کرد.
——————————————————————–
پی نوشت ها
۱. سوره قلم: ۴۹.
۲. رک: البرهان، ج۵، ص۴۶۴؛ التبیان، ج۱۰، ص۹۰.
۳. سوره یوسف: ۵۳.
۴. سوره کهف: ۱۰.
۵. سوره کهف: ۶۵.
۶. نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص ۴۹۷.
۷. سوره مریم: ۱-۲.
۸. سوره مریم: ۴.
۹. سوره آل عمران: ۱۵۹.
منبع :چشمه زلال
- وبلاگ جاهدکاظمی
- بازدید: 749
- 1