فضایل و ویژگی های حضرت زینب سلام الله علیها/بخش اول

تاریخ ارسال:چ, 01/23/1396 - 17:47
حضرت زینب(سلام الله علیها)

فضایل و ویژگی های حضرت زینب سلام الله علیها
زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج  سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت  با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با برکت  خویش، مشکلات و رنج هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل کرد. این سختى ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود. (1)
او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مى نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم » مى گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آن ها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت  شهادت نوشیدند. (2)
آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت. در این مقاله برآنیم که گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان نماییم.
 زینت پدر
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مى  کنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیهاالسلام والدین او این کار را به پیامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند.
پیامبر صلى الله علیه وآله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معناى «زینت پدر» است  براى این دختر انتخاب نمود. (3)
علم الهى
مهمترین امتیاز انسان نسبت  به سایر موجودات - حتى ملائکه - دانش و بینش اوست. « وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکه فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین. قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم .»(4) ؛« سپس علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت. بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى  گویید، اسامى این ها را به من خبر دهید. عرض کردند: تو منزهى. ما چیزى جز آن چه به ما تعلیم داده اى نمى  دانیم؛ تو دانا و حکیمى.»
و برترین علم ها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى » باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضرعلیه السلام مى  فرماید:« وعلمناه من لدنا علما.» (5) ؛«علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم.»
زینب علیهاالسلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمه  اش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه (6)؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
 عبادت و بندگى
زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است. «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون » (7) ؛ «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند.»
او عبادت ها و نماز شب هاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الى غد لقد نصلى لربنا اللیله وندعوه و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوه له وتلاوه کتابه وکثره الدعاء والاستغفار (8) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت  بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در بـــام دوســـت پــرواز کنند
هر جـــا که درى بـود به شــب در بندند
الا در دوست را که شب باز کنند
حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:«ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشده الجوع والضعف (9)؛ عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»
امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده اش مى  فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل (10)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست  یازیده است.
 عفت و پاکدامنى
عفت و پاکدامنى، برازنده  ترین زینت زنان، و گران قیمت  ترین گوهر براى آنان است. زینب علیهاالسلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:«ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه(11)؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مى  ورزد،- یعنی قدرت انجام گناه را دارد ولی از آن دوری می کند- نزدیک است که انسان عفیف فرشته اى از فرشتگان باشد.»
یحیى مازنى روایت کرده است :
"مدتها در مدینه در خدمت حضرت على (ع ) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه زینب (سلام الله علیها ) دختر امیرالمؤ منین (علیه السلام ) بود. به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایى از او به گوشم نرسید.
به هنگامى که مى خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) برود، شبانه از خانه بیرون مى رفت ، در حالى که حسن (علیه السلام ) در سمت راست او و حسین (علیه السلام ) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (علیه السلام ) پیش رویش راه مى رفتند.
هنگامى که به قبر شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نزدیک مى شد، حضرت على (علیه السلام ) جلو مى رفت و نور چراغ را کم مى کرد. یک بار امام حسن (علیه السلام) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤ ال کرد، حضرت فرمود: مى ترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند."
زینب کبرى عفت  خویش را حتى در سخت  ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت  بر عفت  خویش پاى مى فشرد. مورخین نوشته  اند: « وهى تستر وجهها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (12)؛ او صورت خود را با دستش مى پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»
شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و مى  گوید:
ورثت زینب من امها
کل الذى جرى علیها وصار
زادت ابنه على امها
تهدى من دارها الى شر دار
تستر بالیمنى وجهها فان
اعوزها الستر تمد الیسار
«زینب تمامى آن چه را بر مادر گذشت به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافه اى برداشت که از خانه اش به بد ترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).
صورت را[در اسارت] با دست راست مى  پوشاند و اگر نیاز می شد،از دست چپ هم بهره مى  برد. »
و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مى  آورد که « ا من العدل یا ابن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت  ستورهن و ابدیت وجوههن (13)؛ اى پسر آزاد شده  هاى[جدمان پیامبراسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت هاى آنان را آشکار ساختى.»
 ولایت مدارى
قرآن بدون هیچ قید و شرطى در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه وآله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهارعلیهم السلام میدهد.« اطیعواالله واطیعواالرسول واولى الامرمنکم » (14)؛ «از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.»
زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (15) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) ... سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (16)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.
از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (17)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (18)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.
از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت  بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان ... خیمه ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.» (19)
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیهاالسلام از جان امام سجاد علیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.
الف- در روز عاشورا؛ هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواست  یارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد. زینب با سرعت  حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مى  گردد. (20)
ب- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمه  ها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیهاالسلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمى گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر مى خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21)
ج- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد:« والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر مى خواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش.»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم. او را واگذارید.
البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است. اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیهاالسلام جان فرزندان خویش را حفظ و آن ها را به میدان جنگ اعزام نمى کرد.
آنکـــه قلبـــش از بلا سـرشار بود
دخت زهرا زینب غمخوار بود
او ولایت را به دوشش مى کشیـد
چـون امـام عصر او بیمار بود
بــا طنیــن خطبــه  هاى حیــدرى
ســخــت او رسواگر کفار بود

ادامه دارد...
----------------------------------------------
پى  نوشت:

1- شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه) ج 3، ص 46.
2- همان، ج 3، ص 210.
3- همان، ج 3، ص 39.
4- بقره/31- 32.
5- کهف/65.
6- شیخ عباس قمى، منتهى الآمال،(تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم،1331 ه . ش) ج 1، ص 298.
7- ذاریات/56.
8- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج 6، ص 238.
9- ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62.
10- همان، ص 61- 62.
11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.
12- جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص 345.
13- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار،(بیروت، داراحیاء التراث العربى)، ج 45، ص 134.
14- نساء/59.
15- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
16- الکوکب الدرى، ج 1، ص 196.
17- بحارالانوار، ج 45، صص 110- 111.
18- همان، ج 45، ص 133.
19- همان، ج 45، ص 58، ومعالى السبطین، ج 2، ص 88 .
20- بحارالانوار، ج 45، ص 46.
21- همان، ج 45، ص 61 .

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.