موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک (22 ربیع الاول سالروز اعطاء فدک)
موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک
وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا(اسراء:26)
موقعیت فدک
فدک از جمله قراء و قصبات حجاز و حوالی خیبر است که با مدینه منوره دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان ما به 130 کیلومتر می رسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستان های فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل می داده و خرمای آن مشهور بوده و از بافته های فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است.
فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته طبری مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار می رود. (مدینه شناسی، سیّد محمّد باقر نجفی، ج 2، ص 489)و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن نوح بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بوده اند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است. (مدینه شناسی، سیّد محمّد باقر نجفی، ج 2، ص 490)بنا به نوشته مؤلّف کتاب مدینه شناسی که خود از محلّ فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقاً در مرز شرقی خیبر دارای موقعیّت مشخّصی است. به گفته مؤلّف فوق الذکر، تا پایان سال 1975 میلادی، این منطقه شامل 21 روستا و دارای 11000 نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از 1400 نفر نبوده است. (مدینه شناسی، ج 2، ص 492)
فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پر محصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستان های فدک، پس از آنکه در تصرف پیامبر قرار گرفت، گزارش هایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستان هایش در قرن ششم هجری معادل نخلستان های کوفه بوده است. (فدک در تاریخ، ص 27)
ابن ابی الحدید می نویسد: وقتی عمر بر نیمی از فدک با یهودیان مصالحه کرد از مال عراق پنجاه هزار درهم به آنان داد. (شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 108)
سیّد بن طاووس در کشف المحجّه گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی می گوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است. (بیت الاحزان، ص 82)
از اینجا می توان علّت واگذاری این سرزمین پرحاصل به فاطمه زهرا علیها السلام از طرف پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله و به امر پروردگار متعال در آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّه» را استنباط کرد. بدیهی است با زندگی زاهدانه ای که اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم داشتند آنان را برای اداره معیشت شخصی به این مبلغ نیازی نبوده و حکمت دیگری در این امر مهمّ باید باشد که شاید بتوان گفت: هدف از این واگذاری داشتن بنیه مالی و توان اقتصادی جهت اداره حکومت اسلامی بوده که می بایست در خاندان پیامبر مستقر می شد. همانگونه که تصرّف فدک و خارج ساختن آن از دست اهل بیت به وسیله دستگاه خلافت را در همین نکته باید جستجو کرد که به شرح آن خواهیم رسید.
دلیل بخشش
بر طبق اخبار و احادیثی که به ما رسیده پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فدک را به حضرت زهرا واگذار نموده است. از باب نمونه:
ابوسعید خدری روایت کرده که وقتی آیه «وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه فرمود: فدک مال تو باشد.
عطیه روایت کرده که وقتی آیه «وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ» نازل شد رسول خدا فاطمه علیها السلام را نزد خویش طلبید و فدک را به او واگذار کرد.
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فدک را به حضرت فاطمه واگذار نمود. (کشف الغمه، ج 2، ص 102) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود: وقتی که آیه «وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ وَالْمِسْکینَ» (سوره اسراء آیه 26) نازل شد پیغمبر اکرم به جبرئیل فرمود: مسکین را می شناسم ذوی القربی چه کسانی هستند؟ عرض کرد: اقارب تو می باشند. پس رسول خدا امام حسن و امام حسین و فاطمه علیهم السلام را به نزد خویش خواند و فرمود: خدا به من دستور داده که حق شما را بدهم. بدین جهت فدک را به شما واگذار کردم.
ابان بن تغلب می گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: آیا رسول خدا فدک را به فاطمه داده بود؟ فرمود: فدک از جانب خدا برای فاطمه تعیین شده بود.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیها السلام به نزد ابوبکر آمد و فدک را مطالبه نمود.
ابوبکر گفت: باید برای مدعای خودت شاهد بیاوری. ام ایمن برای ادای شهادت حاضر شد. ابوبکر به او گفت: به چه شهادت می دهی؟ گفت: شهادت می دهم که جبرئیل نزد محمد آمد و عرض کرد: خدا می فرماید: «وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ» پیامبر به جبرئیل فرمود: ازخدا سئوال کن ذوی القربی چه کسانی هستند؟ عرض کرد: فاطمه ذوی القربی است. پس رسول خدا فدک را به فاطمه واگذار نمود. (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 287.)
ابن عباس روایت کرده که وقتی آیه «وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ» نازل شد رسول خدا فدک را به فاطمه علیها السلام واگذار کرد. (در المنثور، ج 4، ص 1777) از این قبیل احادیث که در شأن نزول آیه وارد شده استفاده می شود که رسول خدا از جانب پروردگار جهان مأموریت داشته که فدک را به عنوان حق ذوی القربی در اختیار فاطمه زهرا قرار دهد و بدین وسیله بنیان اقتصادی خانواده حضرت علی علیه السلام را که در راه اسلام آن همه جهاد و فداکاری نمود تقویت نماید.
اعطای فدک به فاطمه به دستور خداوند و توسط پیامبر
پس از فتح فدک، آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» نازل شد، یعنی «حق خویشان را به آنان بده». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جبرئیل پرسید: منظور چه کسانی هستند و این حق کدام است؟ جبرئیل از طرف خداوند عرضه داشت: «فدک را به فاطمه عطا کن».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضرت زهرا علیها السلام را فراخواند و فرمود: خداوند فدک را برای پدرت فتح کرد، و چون لشکر اسلام آنجا را فتح نکرده اند مخصوص من است و تعلقی به مسلمانان ندارد و هر تصمیمی بخواهم درباره آن می گیرم. دستور خداوند نیز بر عطای آن به تو نازل شده است. از سوی دیگر مهریه مادرت خدیجه بر عهده پدرت مانده است، و پدرت در قبال مهریه مادرت و به دستور خداوند فدک را به تو عطا می کند. آن را برای خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش.
حضرت زهرا علیها السلام عرض کرد: تا شما زنده هستید من نمی خواهم تصرفی در آن داشته باشم. شما بر جان و مال من صاحب اختیار هستید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ترس آن دارم که نا اهلان، تصرف نکردن تو در زمان حیاتم را بهانه ای قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع کنند. عرض کرد: آنگونه که صلاح می دانید عمل کنید. (بحار الانوار، ج 21، ص22ـ25؛ ج29، ص105)
فتح و اعطای فدک به فاطمه
«فدک» سرزمینی آباد در سراشیبی خیبر با چشمه ای پر آب و منطقه وسیع کشاورزی و قلعه ای مهم بود و نخلستان هایش از خیبر بیشتر بود. ساکنان آن عده ای از یهود بودند که با اهل خیبر در ارتباط بودند و رئیس آنان در روز فتح آنجا مردی بنام یوشع بن نون بود. نام این سرزمین هم به اسم «فدک بن هام» اول کسی است که در آنجا سکونت یافته است. (معجم البلدان، ج 4، ص 238.) این باغها در شمال مدینه واقع شده بود و هم اکنون نیز باقی است و فاصله آن تا مدینه حدود 100 کیلومتر است.
فتح فدک به دست پیامبر و امیرالمؤمنین
پس از فتح خیبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدک را آورد. در این فرمان تصریح شده بود که این اقدام می بایست توسط شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام انجام شود، و مسلمانان در آن شرکت نکنند.
آن دو بزرگوار، اسلحه لازم را برداشتند و اسبهای خود را آماده کردند و در تاریکی شب از لشکر جدا شدند و از خیبر حرکت کردند تا به سرزمین فدک رسیدند و کنار قلعه آن آمدند. فتح یک قلعه توسط دو نفر کاری بود استثنایی و می بایست حساب شده انجام شود، و پشتیبانی خداوند که همیشه بدرقه راه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود مسیر ماجرا را به سوی پیروزی پیش می برد.
مردم فدک که پیگیر اخبار فتح خیبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه عظیم را دریافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهای آن را محکم بسته بودند و شبی سراسر اضطراب را می گذراندند.
در چنین شرایطی که بر داخل قلعه حکم فرما بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام به پای قلعه رسیدند و به صورت عادی هیچ راهی برای نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوی دیگر نباید افراد داخل قلعه وجود کسی را بیرون قلعه احساس می کردند. تصمیم بر آن شد که مخفیانه از دیوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صدای بلند اذان بگویند. در این صورت اهل قلعه خود را در محاصره دیده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است که تصمیم بر فرار می گیرند و به راحتی می توان اقدامی بزرگ را به انجام رساند.
امیرالمؤمنین علیه السلام بر کتف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند کرد، و با معجزه الهی امیرالمؤمنین علیه السلام از دیوار قلعه فدک بالا رفت. آنگاه که بر فراز دیوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صدای تکبیر بلند نمود.
مردم قلعه فدک که گمان می کردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار کنان رو به سوی درب قلعه نهادند و آن را باز کردند و خارج شدند تا در زمین های بیرون قلعه پراکنده شوند. امیرالمؤمنین علیه السلام از دیوار قلعه پایین آمد و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که بیرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگیر شدند و هیجده نفر از بزرگان آنان به دست امیرالمؤمنین علیه السلام به قتل رسیدند و در نتیجه بقیه تسلیم شدند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود و فرزندان آنان را اسیر نمود و غنائم را همراه آنان به مدینه آورد.
فدک، ملک شخصی پیامبر
یهودیان فدک از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درخواست کردند خودشان را آزاد کند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه کند. حضرت این پیشنهاد را قبول کرد و امیرالمؤمنین علیه السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه کرد و قرار بر این شد که «هر کس از اهل فدک مسلمان شود خمس اموال او را بگیرند و هر کس بر دین خود باقی بماند همه اموالش را بگیرند».
این قرارداد بین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یهود فدک به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا به عنوان همیشه تاریخ بدان عمل شود.
این درباره جان و اموال شخصی آنان بود، و سرزمین فدک بعنوان ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درآمد و قرار شد سالیانه یکصد و بیست هزار دینار (سکه) طلا بعنوان درآمد فدک ارسال نمایند.
ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدن فدک بر اساس حکم صریح قرآن است، زیرا این سرزمین بدون لشکرکشی مسلمانان و بدون کوچکترین دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن می فرماید: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی... فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ، وَلکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَنْ یَشاءُ...» (سوره حشر) طبق این آیه صریح قرآن سرزمین هایی که بدون لشکرکشی مسلمانان فتح شود، حتی اگر اهل آنجا خودشان به عنوان تسلیم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیایند، این مناطق و غنائم و اسرای آن ملک خاص حضرت است، و مسلمانان هیچ حقی در آن نخواهند داشت و حضرت به عنوان اموال شخصی خود هر تصمیمی بخواهد می تواند درباره آنها بگیرد.
لذا سرزمین فدک به صورت یکپارچه از آن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شد که می بایست مردم فدک در آن کار می کردند و درآمد آن را به حضرت تسلیم می نمودند و فقط اجرت دریافت می کردند. (بحار الانوار، ج 21، ص22؛ ج29، ص110؛ تهذیب الاحکام، ج1، ص424؛ الخرائج، ج1،)
سند و شاهد بر ملکیت فدک
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ورقه ای خواست و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایی پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه السلام آن را نوشت، و خود حضرت با ام ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا فرمود: «ام ایمن زنی از اهل بهشت است». حضرت زهرا علیها السلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آن را عیناً نزد ابوبکر آورد و بعنوان مدرک ارائه فرمود. (بحار الانوار، ج 21، ص 23) .
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مردم را در منزل حضرت زهرا علیها السلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند که فدک از آن فاطمه علیها السلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطایی فاطمه علیها السلام بین مردم تقسیم کردند، و بدین صورت تصرف مالکانه فاطمه علیها السلام در فدک را به آنان نشان دادند.
واگذاری فدک به حضرت فاطمه
مهم ترین موضوعی که بین حضرت زهرا و ابوبکر مورد نزاع واقع شد فدک بود. حضرت فاطمه علیها السلام مدعی بود رسول خدا در زمان حیاتش فدک را به وی بخشیده لیکن ابوبکر منکر بود. نزاع مذکور در ابتدا یک مرافعه عادی، بود لیکن بعداً به صورت یکی از حوادث حساس تاریخ درآمد که آثار و نتایجش سالیان دراز دامنگیر جامعه مسلمین بوده و هست. برای این که حق روشن گردد باید چند مطلب بررسی شود.
مطلب اول: آیا پیغمبر اکرم شرعاً حق داشته مقداری از اراضی دولتی را به دخترش ببخشد یا نه؟ ممکن است کسی بگوید: غنائم و اموال دولتی به عموم ملت تعلق دارد. زمین های دولتی باید به ملک دولت باقی بماند و عوائد آنها در احداث امور خیریه عام المنفعه به مصرف برسد. بنابراین، برای پیغمبری که از هر گونه خطا و لغزش مصونیت دارد ممکن نیست فدک را که یک ملک خالصه بوده به دخترش واگذار کند.
در پاسخ این مطلب می توان گفت: بحث انفال و اموال دولت اسلامی یک بحث دامنه دار و دشواری است که در این اوراق کوتاه نمی تواند به طور عمیق مورد بررسی قرار گیرد. لیکن به طور اختصار و نتیجه گیری می توان گفت که: گرچه فدک یکی از غنائم و اموال عمومی بود و به مقام نبوت و امامت یعنی حاکم شرعی اسلام تعلق داشت لیکن چنان که قبلاً گفته شد بدون توسل به جنگ برای مسلمانان مفتوح شد و بر طبق نصوص اسلامی و سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این گونه اموال جزء اموال خالصه پیغمبر محسوب می شود. البته املاک خالصه ملک شخصی نیست و به مقام حاکم شرعی اسلام تعلق دارد ولی با سایر اموال عمومی فرق دارد. اختیار آنها در دست پیغمبر است اما در مورد مصرف محدودیتی ندارد و دارای اختیارات وسیع و دامنه داری است. مصرف آنها به صلاحدید و مصلحت اندیشی او واگذار شده است. حتی اگر مصالح عمومی اقتضا کرد می تواند قطعه یا قطعاتی از آن را به شخص یا اشخاص معینی واگذار کند که از منافع آن بهره مند شوند. این قبیل تصرفات در اسلام بی سابقه نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قطعاتی از اراضی خالصه را به اشخاصی واگذار نموده که اصطلاحاً اقطاع نامیده می شود.
بلاذری می نویسد: رسول خدا قطعاتی از زمین های بنی نضیر را به «ابوبکر» و «عبدالرحمان بن عوف» و «ابودجانه» و غیر اینها واگذار نمود.
باز هم بلاذری می نویسد: رسول خدا یک قطعه از زمین های بنی نضیر را با درختان خرما به «زبیر بن عوام» واگذار کرد.
همو می نویسد: رسول خدا یک قطعه زمین را که دارای کوه و معدن بود به «بلال» واگذار نمود.
و می نویسد: رسول خدا چهار قطعه زمین به علی بن ابی طالب علیه السلام واگذار کرد. (فتوح البلدان، ص 27ـ34) .
پس نباید در این جهت تردید نمود که حاکم شرعی اسلام حق دارد مقداری از اراضی خالصه را به شخص معینی واگذار کند که از منافع آن استفاده نماید. پیغمبر اسلام نسبت به بعضی از افراد این عمل را انجام داده است. علی بن ابی طالب علیه السلام و ابوبکر و عمر و عثمان نیز از این قبیل بخشش ها داشته اند.
بنابراین، از لحاظ قوانین شرع مانع ندارد که رسول خدا اراضی فدک را به فاطمه زهرا علیها السلام واگذار نموده باشد لیکن اثبات آن محتاج به دلیل است.
دست کاشته های پیامبر در فدک
در سرزمین فدک یازده درخت خرما بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دست مبارک خود آنها را کاشته بودند. در زمانهایی که فدک در دست فرزندان زهرا علیها السلام بود در ایام حج میوه های آن یازده درخت را جداگانه می چیدند و بعنوان هدیه ای گرانقدر به حاجیان تقدیم می کردند. متقابلاً حجاج با دریافت این تبرک، هدایا و اموال قابل توجهی به آنان می دادند.
متوکل، فدک را از دست بنی فاطمه خارج ساخت و آن را به شخصی بنام «مازیار» داد. مازیار شخصی را از بصره فرستاد تا آنها را بریدند و یادگارهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از بین بردند. همین شخص وقتی به بصره بازگشت مبتلا به فلج شد. (شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 107) .
بدین صورت غصب های متوالی بر سر ملک شخصی فاطمه علیها السلام در تاریخ تکرار شد و اگر در مواردی باز پس داده شد به دست ائمه علیهم السلام ندادند، بلکه به یکی از سادات می سپردند.
روضه:
فاطمه سلام الله علیها بعد از پدر
بعد از آنکه ملائکه از خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمدند، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواست، و به کسانی که در حجره بودند فرمود: از نزد من بیرون روید، و به ام سلمه دستور داد کنار درب حجره قرار گیرد تا کسی نزدیک نیاید، و ام سلمه همین کار را کرد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! نزدیک من بیا. علی علیه السلام نزدیک آمد
بعد دست فاطمه علیها السلام را گرفت و به مدت طولانی بر سینه اش گذارد، و با دست دیگر دست علی علیه السلام را گرفت. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواست سخن بگوید گریه بر او غلبه کرد و نتوانست سخن بگوید و با گریه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه سخت گریه کرد و همچنین علی و حسن و حسین علیهم السلام گریستند.
فاطمه علیها السلام فرمود: یا رسول الله! با گریه قلب مرا پاره کردی و جگرم را سوزاندی. ای سرور و سید پیامبران از اولین و آخرین و ای امین و پیامبر و حبیب و نبی پروردگار! بعد از تو حال فرزندانم چگونه خواهد شد با آن ذلت و خواری که بعد از تو به من می رسد؟ چه کسی به حال برادرت و ناصر دینت علی علیه السلام می رسد؟ چه کسی وحی خدا را یاری می کند؟
سپس فاطمه علیها السلام گریست و خود را روی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم انداخت و او را بوسید. بعد علی و حسن و حسین علیهم السلام خودشان را روی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم انداختند.
حضرت سرش را به سوی آنان بلند کرد، در حالیکه دست فاطمه علیها السلام در دستش بود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست فاطمه علیها السلام را در دست علی علیه السلام گذارد، و فرمود: یا اباالحسن! این امانت خدا و امانت رسول خدا نزد توست. درباره او خدا را و مرا در نظر داشته باش. و تو این کار را می کنی.
یا علی! این فاطمه به خدا قسم سرور و بانوی زنان اهل بهشت از اولین و آخرین است. به خدا قسم این مریم کبری است. بدان به خدا قسم تا جانم به اینجا (یعنی حلقومم) برسد برای او و تو دعا می کنم، و آنچه از خدا خواسته ام به من عطا کرده است.
یا علی! آنچه فاطمه به تو امر می کند انجام بده چون من چیزهایی را به او دستور داده ام که جبرئیل به آنها دستور داده بود. بدان یا علی من راضی هستم از کسی که دخترم فاطمه از او راضی باشد و نیز پروردگارم و فرشتگان از او راضی باشند.
یا علی! وای بر کسی که به او ستم کند. وای بر کسی که حق او را از بین ببرد. وای بر کسی که حرمت او را هتک کند. وای بر کسی که در خانه او را بسوزاند. وای بر کسی که همسر او را آزار دهد. وای بر کسی که به او سخت بگیرد و او را از خانه بیرون آورد. بارالها! من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را نام برد، و فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام را به خود چسبانید، و فرمود: بارالها! من با آنان و با کسانی که پیرو آنانند در سلم و صفا هستم، و اذعان دارم که آنان داخل بهشت می شوند، و در جنگ هستم با کسانی که آنان را دشمن بدارند و به آنها ستم کنند و از آنان جلو بیفتند و یا از آنان و شیعیانشان عقب بمانند.
اذعان دارم که آنان داخل آتش جهنم می شوند. والله یا فاطمه! من راضی نمی شوم تا تو راضی شوی. نه به خدا قسم من راضی نمی شوم تا تو راضی شوی. نه به خدا قسم راضی نمی شوم تا تو راضی شوی. (بحار الانوار، ج 22، ص 484)
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام صدیقی
- وبلاگ عظیم محمودی
- بازدید: 1084
- 1