چگونگی غلبه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
بسم الله الرحمن الرحیم.
ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم …
یکی از سؤالات مطرح درباره حضرت بقیه الله علیه السلام این است که حضرت، موقع ظهور با چه نیرویی با این حکومت های جهانی و این ابرقدرت ها می جنگد، آیا به اسلحه های آتش زای روز مجهز است؟
دو جواب برای این سؤال، قابل طرح است.
جواب اول
حضرت، یک اسلحه ای فوق اسلحه آن ها می آورد و تمامشان را نابود می کند. به دلیل روایتی از امام صادق علیه السلام که فرمود:
أبَى اللهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب؛(1)
خداوند هر کاری را با اسباب پیش می برد.
از حضرت آدم علیه السلام تا به حال، تمام حکومت های الهی، با وسایل روز جلو رفته اند. همه انبیا با وسایل روز با حکومت های باطل می جنگیدند که یا غالب می شدند یا مغلوب. حضرت بقیه الله علیه السلام هم با وسایل روز می آید و خدا اِبا می کند از این که برخلاف طبیعت، امری را ایجاد بکند.
این حرف عده ای از روشن فکرهای امروز است.
جواب دوم
ما جواب اول را قبول نداریم و برای پاسخ، از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که مخزن اسرار الهی و واسطه غیب و شهود هستند سؤال می کنیم. آن بزرگواران می فرمایند: جریان طبیعی این است که ایجاد امور و تحقق بعضی مسایل با اسباب عادی است؛ اما در طول تاریخ، گاهی اوقات هم بر خلاف وسایل عادی، حق بر باطل غالب شده است؛ برای نمونه:
مقابله های غیر طبیعی در طول تاریخ
دشمنان حضرت ابراهیم علیه السلام آتش افروخته و این بزرگوار را روی منجنیق گذاشتند. جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، ملک موکّل آب و ملک موکّل باد، همه آمدند و گفتند: «اگر امری دارید، بفرمایید.» حضرت ابراهیم فرمود: «نه؛ با شما کاری ندارم». گفتند: «پس با که کار دارید؟» فرمود: «خدا را دارم.» چه معرفتی! چه حقیقتی! الان منجنیق حاضر است و او را در آتش می اندازند؛ ولی می گوید: نه، من خدا را دارم. حضرت جبرئیل گفت: «خوب! از او بخواه». گفت: «خدا خودش می داند؛ حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ بِحَالِی»(2)آنجا که عیان است، چه حاجت به بیان است؟ هر کاری خودش صلاح می داند، انجام می دهد. این، مرتبه کمال ایمان است. خدا را قسم می دهیم به عزت محمد و آل محمد علیهم السلام، چنین ایمانی را به همه ما عنایت بکند. حضرت ابراهیم را در آتش انداختند. یک دفعه وضع تغییر کرد. از طرف حضرت حق خطاب شد: «یا نارُ کونی برداً و سلاما»(3)بر خلاف طبیعت و با اسباب غیر عادی و معنوی، حق بر باطل غالب شد.
نجات کعبه
همه شنیده ایم که ابرهه با فیل های جنگی آمد خانه خدا را خراب بکند. قبل از ورود به مکه، بارهایشان را فرود آوردند. ابرهه دستور داد شترهای حضرت عبدالمطلب را بگیرید. شترها را گرفتند. حضرت عبدالمطلب با چند نفر آمد. گفتند: «این، رئیس و بزرگ مکه و بزرگ بنی هاشم است». ابرهه خودش را جمع و جور کرد که حالا عبدالمطلب آمده است و می خواهد شفاعت بکند که کعبه را تخریب نکنید. گفت: «برای چه آمده ای؟» گفت: «چرا شترهای من را گرفتند؟» ابرهه گفت: «گمان کردم اینجا آمده ای شفاعت کنی که کعبه را خراب نکنم». حضرت عبدالمطلب گفت:
«انا رَبُّ الاِبِل و لِلْبَیْت ربُّ؛ من مالک شترها هستم و این خانه هم مالک و خدایی دارد [خودش نگه داری می کند. اگر می توانی، برو آن را خراب کن]». ابرهه تصمیم گرفت بیاید که یک دفعه لشکر خدا رسید. چقدر هم دست و نشان های این لشکر الهی عالی بود. پرنده هایی آمدند با سنگ هایی آتشین که یکی از این سنگ ها خطا نمی رفت. هر کدام از این ابابیل بالای سر آن ها می آمدند سنگ را رها می کردند، می خورد مغز سرش و پایین می افتاد و می مرد.(4)اینجا خدا بر خلاف طبیعت این کار را کرد.
نجات حضرت سجاد علیه السلام
داستان حضرت سجاد علیه السلام مشهور است که در بیابان، دزدی یقه حضرت را گرفت و گفت: «پیاده شو؛ می خواهم تو را بکشم و مالت را هم ببرم». حضرت فرمود: «بیا هر چه داریم، برادروار قسمت می کنیم و نصفش را تو حلال بردار و برو، نصف آن هم مال من باشد». گفت: «به جز این که تو را بکشم و تمام مالت را ببرم، راضی نمی شوم». حضرت فرمود: «خوب حالا که این طور است، بیا هر چه داریم مال تو باشد. فقط مقداری آب و یک لقمه نان برای من بگذار؛ به اندازه ای که به مدینه برسم. همه آن را تو بردار حلال و طیب و طاهر و برو». گفت: «نه، باید تو را بکشم». حضرت فرمود: «[خدا را در نظر بیاور] پس خدا کجاست؟» گفت: «خدا خواب است». وقتی گفت خدا خواب است، حضرت فرمود: «بگیرید دشمن خدا را». دو تا شیر پیدا شدند یکی سر او را گرفت و یکی پایش را و او را بلعیدند.(5)
این ماجرا هم برخلاف طبیعت بود.
جنگ حضرت بقیه الله علیه السلام
حکومت حضرت بقیه الله روحی له الفداء نیز بر خلاف جریان عادی محقق می شود. خدا و انبیا و اهل بیت علیهم السلام همه از حکومت جهانی او خبر دادند و این که این مرد الهی می آید و دنیا را پر از عدل و داد می کند.
داستان آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله
یک از دوستان، برای من چنین نقل کرد:
چند سال قبل از فوت حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله از وی سؤال شد: «حضرت که می آیند، با چه اسلحه ای می جنگند؟» در جواب می گوید: «پاشو برویم». می گفت: تهران بودیم رفتیم ترمینال شمس العماره. ایشان اشاره کرد؛ ماشین ها که در خیابان حرکت می کردند، همه ایستادند. هیچ ماشینی حرکت نمی کرد. ماشین دارد کار می کند؛ اما راه نمی رود. این ها همه متعجب شدند که چطور شد؟ مرحوم حاج شیخ حسنعلی به رفیقش گفت: «دیدی؟» گفت: «بله» بعد اشاره کرد که بروید و ماشین ها هم حرکت کردند ولی نفهمیدند چه کسی نگه داشت و چه کسی فرستاد؟ آقا شیخ حسنعلی گفت: «من، یکی از کفش جفت کن های ملازمان حضرت هستم. خدا این قدرت را به من داده است. آن وقت ملازمان حضرت چه؟ خود حضرت چه؟ جمیع عالم وجود به اختیار او است».
حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمود:
مَا خَلَقَ اللهُ شَیْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَهِ لَنَا؛(6)
آنچه خدا ایجاد کرده، به او دستور داده است که از ما متابعت بکند.
علاوه بر این که یکی از القاب حضرت بقیه الله «مُبْدِئُُ الآیات»(7)است. حضرت، آیات الهی و معجزات الهی را ظاهر می کند. قدرت الهی به وسیله حضرت ظاهر می شود. در کشف الغمّه و منابع دیگر هم هست که بر سر حضرت، ابری سایه می اندازد. کسی در آن ابر هست که فریاد می کشد: «این، حضرت مهدی و خلیفه خداست از او تبعیت کنید».(8)در کتاب کشف الغمّه و الزام النّاصب و نجم الثاقب و … هست که در زمان حضرت، گرگ و میش یک جا چرا می کنند.(9)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
وقت ظهور، ملائکه موقنین و منزلین و کروبین و حضرت جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و دیگر ملائکه، حضرت را یاری می کنند.(10)
نه این که این ها اختصاصی به حضرت داشته باشد، حضرت اباعبدالله علیه السلام هم همین طور بوده است. البته حضرت امام حسین علیه السلام به ملائکه اجازه ورود به جنگ نداد و فرمود: «نه! من تسلیم حقم. هر چه او می خواهد».(11)خدا می خواهد به وسیله خون من و شهادت من اسلام و قرآن را آبیاری کند. الآن هم ملائکه، انصار و یاور حضرت بقیه الله هستند.
چرا امام زمان علیه السلام با سلاح روز نمی جنگد؟
حضرت بقیه الله روحی و ارواح الفداء، مَظْهَر و مُظْهِر جمیع صفات جلال و جمال حق است. حضرت بقیه الله، مَظْهَر و مُظْهِر اسماء شریف «یا عدل» و «یا حکیم» است. امام زمان می خواهد عدل واقعی را پیاده کند. حالا اگر بنا شد که دشمن مثلاً بمب اتم بیندازد و حضرت هم یک بمب اتم بالاتری استفاده کند، چقدر مظلوم کشته می شود؟ چقدر بچه بی گناه کشته می شود؟ این برخلاف عدل الهی است. امام زمان به هیچ قیمتی حاضر نیست یک دانه گندم را از دهان مورچه بگیرد. جدش امیرالمؤمنین علیه السلام هم همین طور بود. حضرت بقیه الله که تشریف می آورد، تمام این اسلحه ها از کار خواهد افتاد. وقتی حاج شیخ حسنعلی رحمه الله با یک اشاره، این قدرت را داشته که آن وسایل را از کار بیندازد، آن حضرت قدرت ندارد این ماده اتمی را از بین ببرد؟!
در روایت دارد موقعی که حضرت تشریف می آورد، لشکر عظیمی را همراه نماینده ای به طرف قسطنتنیه می فرستد. به نماینده هم می فرماید هر مطلبی که خواستی عمل بکنی، به کف دستت نگاه بکن، روی آن، تکلیفت نوشته شده است. تمام نماینده های حضرت، به کف دست نگاه می کنند و به مطلب نوشته شده عمل می کنند. بعد به دریاچه ای می رسند و می خواهند وارد قسطنطنیه بشوند. اصحاب حضرت دعایی می خوانند و ذکری می گویند و روی آب راه می روند. مردم قسطنطنیه می گویند: «عجب! اگر این ها که روی آب راه می روند، لشکر او هستند، خودش دیگر چیست؟». همگی تسلیم می شوند و درهای شهرها را به روی لشکر امام زمان علیه السلام باز می کنند و از آن ها پذیرایی می کنند.(12) حضرت این گونه جلو می روند. در روایت است که شانزده فرسخ راه، لشکرگاه حضرت است. با آن ها می خواهد دنیا را بگیرد. این کار با نیروی الهی انجام می شود.
در روایات متعددی است که همه اصحاب حضرت بقیه الله، طیّ الارض یا طیّ الهواء دارند.(13)یکی از دوستان، می گفت:
من دیدم یکی از این اشخاص را که طیّ الهوا داشت. به طرف آسمان رفت و سیر می کرد. گفت: ما ده نفر هستیم. یک آیه قرآن است که می خوانیم. بعضی از ما یک بار و بعضی ده بار این آیه قرآن را می خوانیم، سپس بدن ما طرف آسمان بلند می شود. آن قدر بالا می رویم که زمین به اندازه فندقی می شود. از آنجا مستقیم به کربلا می رویم و آنجا می آییم پایین. به حرم می رویم و زیارت می کنیم و بر می گردیم.
با این اوصاف، خود حضرت چه قدرتی دارد؟!
ما چنین آقایی را داریم. به جان خودش قسم! لحظه ای از من و شما غافل نیست. خود حضرت فرمود:
انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم؛(14)
ما شما را فراموش نمی کنیم.
امام زمان است! نه تنها من و شما را! هیچ کدام از موجودات را فراموش نمی کند. از تمام اعمال و رفتار و کردار و گفتار ما مطلع است و می بیند. ما را دوست دارد و به ما دعا می کند. شب و نصف شب، مدینه مشرف می شود، مکه مشرف می شود، حرم جدش امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف می شود و شروع به دعا می کند. در روایات متعددی دارد، عصر به عصر پرونده ما را به دستش می دهند. نگاه می کند که این بنده چقدر مخالفت کرده است! محاسنش را روی دست می گیرد و می گوید: خداوندا! این بنده را به من ببخش و خدا هم می بخشد. یکی از منافع امام زمان علیه السلام همین است.
خدا شاهد است امام زمان علیه السلام به همه شماها لطف دارد، عنایت دارد، توجه دارد. هر مشکلی دارید، در هر بعدی از ابعاد «یابن الحسن، یابن الحسن» را فراموش نکنید.
---------------
پی نوشت ها:
1.کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ ش، ج ۱، ص ۱۸۳.
2.بحارالأنوار، علامه مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت – لبنان، ۱۴۰۴ ق، ج ۶۸، ص ۱۵۶؛ تفسیر نمونه، ج۱۳، ص ۴۴۵.
3.سوره انبیا: ۶۹.
4.البرهان، ج ۵، ص ۷۶۱،
5.بحارالأنوار، ج ۴۶، باب ۳.
6.همان، ج ۴۴، ص ۱۸۳.
7.العبقری الحسان، علی اکبر نهاوندی، قم، انتشارات مسجد جمکران، اول، ۱۳۸۶ ش، ج ۲، ص ۱۷۶.
8.بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۸۱.
9.همان، ج ۵۲، ص ۳۱۶ و ۳۸۴.
10.بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۴۸.
11.کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص ۲۶۰؛ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۱۲.
12.الغیبه للنعمانی، محمد بن ابراهیم نعمانی، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۹۷ ق، ص ۳۱۹.
13.بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۶.
14.الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۹۵.
-----------------
منبع : محو دلدار
- وبلاگ جاهدکاظمی
- بازدید: 866
- 0