بررسی اخلاق و تغییر مناسک آن با توجه به جریان تولی و تبری/بخش دوم
سوال: پس برای رسیدن به توحید نیاز به تولی و تبری است و مناسک است؟
جواب: بله و البته اخلاق. برای رسیدن به توحید باید به اخلاق هم عمل کرد یعنی خلق کریمه نبی اکرم هم باید در ما محقق شود. دشمن نبی اکرم که شیطان و جهل است یک صفات رذیله ای دارند. و آنرا در عالم منتشر می کنند. ما باید آن اخلاق را بشناسیم و از آن اخلاق اجتناب کنیم. اگر کسی این اخلاق را نشناخت و نتوانست مصادیق آنرا بشناسد و گرفتار آن اخلاق شد، به همان اندازه روحش از ولایت نبی اکرم بیرون می رود. پس وقتی امام رضا(ع) می فرماید که من شرط توحید هستم، فقط شرط باطن توحید نیست. بلکه ظاهر توحید هم به آن مشروط است. همه وادی توحید مقید به امام است. یعنی نماز و زکات بدون امام نماز و زکات نیست و این قرارداد نیست یعنی اینگونه نیست که خدا بگوید اگر فلانی را نپذیری نمازت را قبول نمی کنم بلکه خداوند امام را صراط توحید قرار داده است و نماز شأنی از شئون امام است. اگر کسی به حقیقت نماز برسد به یکی از شئون ولایت نبی اکرم رسیده است. مُصلی آن کسی است که در نمازش نوری از نماز نبی اکرم باشد. زکاتش، زکات نبی اکرم است. اینکه در زیارت نبی اکرم داریم که شما اقامه صلاة و زکات کردید یعنی همین. یعنی هر کس که نماز می خواند نه بازی و لهو و لعب باشد (که شیطان چهار هزارسال دو رکعت نماز خواند) بلکه معراج باشد و اگر قبول بشود به تبع آن اعمال دیگر قبول می شود؛ آن نماز شعاعی از نماز نبی اکرم است. معنی اقامه صلاة به غیر از این نیست.
و البته اینکه گفتیم اصل اخلاق توحید و خشوع در مقابل خداست این خشوع از سر محبت است. گاهی خشوع از سر خوف و گاهی از سر طمع در رحمت است و گاهی از سر حب است. خشوع نبی اکرم از سَر حب است. همه ما باید به اینجا برسیم. پیامبر به همه می گویند که بالا بیایید اگر می خواهید به این کلمه لا اله الا الله برسید که «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً»(آل عمران/64) و آن این است که جز خدا را نپرستید. پس ما باید حرکت کنیم تا به این مقام ها برسیم. حال اشاره بکنم که ما در مقابل توسعه غربی، بحث تعالی را مطرح می کنیم. یعنی همانطور که آنها در توسعه یک مقصدی را برای همه روابط اجتماعی قائل هستند و می خواهند جامعه را در مسیری حرکت بدهند و به توسعه برسانند. ما هم می گوییم تمام شئون جامعه را باید در مسیری قرار داد که به تعالی برسند. و آن تعالی این است که جز خدا کسی را نپرستید.
خب پس گاهی انسان از سر محبت خشوع می کند و گاهی از عذاب خدا می ترسد و خاشع می شود. مثلجهنمیان در جهنم که از سر ذل خاشع می شوند که در دعای ابوحمزه می گویند «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ خُشُوعَ الْإِیمَانِ قَبْلَ خُشُوعٍ الذُّلِّ فِی النَّار»(6) مثل بعضی کودکان که گاهی محبت معلم را درک نمی کند لذا برای تربیت او بر او سخت و تندی می کنند و آنوقت خاشع می شوند. عده ای هم در جهنم تازه خاشع می شوند که آن خشوع از ذل است. و خشوع ایمان نیست. پس عده ای در دنیا خشوع از سر ترس دارند ولی خشوع نبی اکرم از سَر حب است.
سوال: پس چرا بعضی ها با اینکه نماز می خوانند ولی بددهان هستند و صفات زشت رذیله را دارند؟
جواب: خب نماز خواندن مراتبی دارد و انسان به اندازه ای که نماز می خواند متنعم از آثار نماز می شود. نماز یک کسی معراج است و نماز کسی دیگر مرتبه پایین است. ولی هیچ کس نماز را ذیل نبی اکرم و اهل بیت نمی خواند مگر اینکه این نماز برایش رشد بیاورد. ولی رشد و نماز درجاتی دارد. به اندازه ای که حقیقت نماز (که در نماز مناسک ظاهری و ولایت و عبودیت هست) در انسان محقق بشود نماز در انسان اثر می کند. از طرفی گاهی انسان نماز می خواند و بعد گناه می کند و بخاطر همین نمازش اثر نمی کند. یعنی از طرفی وارد وادی ولایت می شود و بعد پایش را از وادی ولایت و توحید بیرون می گذارد. بعضی ها چهل سال است که نماز شب می خوانند ولی این چهل سال تغییر نکرده است. زیرا بعد از نماز شبش آنرا از دست داده است. حفظ مراتبی که انسان بدست می آورد، شرط این است که به مراتب بالاتر برسد. اینکه می گویند: هر روز نماز بخوانید برای این است که هر روز به مرتبه بالاتری از توحید برسیم. ولی چه کسی می تواند با هر نماز یک عروج بالاتری پیدا کند؟ کسی که نماز قبلی را حفظ کرده باشد. مثلا انسان چهل سال نماز می خواند ولی چون گناه می کند سر خط اول است. یعنی برایش معراجی حاصل نمی شود. مثلاً داریم که اگر غیبت کنید تا چهل روز نمازش ما قبول نمی شود یعنی تکلیف از گردن شما ساقط شده است ولی معراجی بدست نمی آورید. چون انسان خودش حجاب درست کرده است مگر اینکه انسان استغفار کند و خدا آنرا بپذیرد، آنگاه راه باز می شود و نماز اثر می کند.
پس این روایت را که من خواندم غرض این بود که کلمه لا اله الا الله همه دین است. اخلاق، شریعت، فقه، عرفان و ولایت همه در همین کلمه است و همه اینها مقید به امام رضا(ع) است. سجده در مقابل خداوند واقع نمی شود مگر با ولایت. تخلق به اخلاق کریمه جز با ولایت بدست نمی آید. هیچ کس بدون ولایت به الوهیت خدا و غرق در خدا شدن، نمی رسد. حکمت المتأهلین، حکمت امام رضا(ع) است. اخلاق آنها، اخلاق امام رضا(ع) است. طریق همه مراتب دین همین است. قوام توحید به اوست و این قوام همه شئون توحید است و اخلاق هم بدون امام بی معناست.
اما خاصیت این حرف چیست؟ علامه طباطبایی می گویند: اخلاق بر محور توحید خاصیتش این است که معنای متخلق بودن را عوض می کند. و می گوید که اگر به محبت خدا نرسیدی، خلق توحیدی در تو پیدا نمی شود. راه رسیدن به اخلاق این است که مقامات توحیدی را درک بکنی. قرآن انسان را به لاحول ولا قوة الابالله و اسماء حسنی ارجاع می دهد. وقتی انسان غرق در این مقامات شد، اخلاق بدنبال آن می آید. بنده هم اضافه کردم که تبری و تولی قید اخلاق است و این همان است که حدیث عقل و جهل می گوید.
امام صادق(ع)، در این حدیث نورانی عقل و جهل را توضیح دادند که عقل نبی اکرم است و صفات کریمه، قوای ایشان هستند و جهل هم سپاه شیطان است و آنها با نبی اکرم دشمنی می کنند و قلوب و افکار را ظلمانی می کنند و صفات جهل در عالم قوای آنهاست. بعد حضرت فرمودند: این خصال خوب جمع نمی شود مگر در نبی یا وصی پیامبر باشد یا مومنی که خدا قلبش را امتحان کرده باشد.
این یک اصطلاح است در روایات که داریم: ولایت ما امر صعب و دشواری است و نمی توانند تحمل کنند آنرا مگر نبی و انبیاء و فرشتگان و مومنی که امتحانش را پس داده باشد. پس صفات نورانی رسول اکرم به کسی می رسد که ولایتش را تحمل کند. یعنی اصل در اخلاق تحمل ولایت است. اگر این ولایت را تحمل کند، همه 75 صفت نبی اکرم که جنود ایشان است در او هم وجود دارد. البته به اندازه ظرف خودش ولی همه شعاع را در قلب دارد. در ادامه می فرماید: اما بقیه محبین و شیعیان ما هیچ کدام خالی نیستند از اینکه بعضی از این جنود در آنها باشد تا اینکه به مرحله کمال اخلاق برسند. برای کمال هم باید از لشکر جهل پاک بشوند. تا یک صفت جهل در انسان وجود دارد صفت عقل در انسان کامل نمی شود. تا یک صفت شیطان در قلب ما جای دارد، تمام صفات نبی اکرم در قلب ما جاری نمی شود. وقتی همه جنود عقل آمد، در درجه عالی قرار می گیرد و در مرتبه انبیاء و اوصیاء می نشیند. یعنی مومن کامل در مرتبه آنهاست. پس کلید تحمل ولایت است.
سوال: این تحمل یعنی چه؟
جواب: یعنی مومنین زمینه ای در خودشان ایجاد کردند که قابلیت داشته باشند که آن صفت به آنها داده بشود. که یکی از آنها درگیری با جنود جهل و پاک شده از آنهاست. لذا درگیری، محور تهذیب اخلاق است که همان جهاد اکبر است. همان طور که انبیاء ذیل نبی اکرم هستند مومنین هم ذیل نبی اکرم هستند. بعد امام فرمود: درک این مقام یعنی همنشینی با انبیاء به معرفت عقل و جنود است. و نیز جهل را هم با جنودش بشناسد و از آنها دوری کند. معرفت شناخت ظاهری نیست. معرفت بعد از تسلیم و تصدیق پیدا می شود. که حقیقت این قوا در وجود انسان محقق می شود. اما حالا این رویکرد چه تاثیری در علم اخلاق دارد؟ این را بحث می کنیم.
فقط خلاصه اشاره کنم که شما هر چه که در سلوک اخلاقی بخواهید در زیارت سیدالشهداء آمده است. سالک به کجا می خواهد برسد که در این زیارت نیست؟! اما آیا این بحث در کتب اخلاقی جایی دارد؟! و بدانید که راه همین است و بقیه راهها رفتنی نیست. یعنی اگر نبی اکرم خودش تحمل بلا نمی کرد، احدی به توحید نمی رسید. یعنی ابلیس و جنود شیطان با قوایی که دارد همه را برده بود. خود ایشان بار درگیری را تحمل کردند. مسیر سلوک ما می شود، مسیر سلوک با بلای نبی اکرم. و آنوقت ارکان سلوک اخلاقی عوض می شود. نه اینکه واجبات و محرمات عوض شود. سلوک که بدون واجبات و محرمات و صفات حمیده امکان ندارد ولی مسیر عوض خواهد شد. یعنی اگر قرآن اخلاق توحیدی را مطرح کی کند مسیر و تعریف اخلاق را عوض می کند؛ یعنی حتی دیگر سیری که در کتب اخلاقی ما بیان شده است (مثل کتاب جامع السادات) غیر از مسر قرآنی می شود که آن کامل تر و بالاتر خواهد بود. پس بر مناسک سلوک اثر می گذارد.
اصلاً چطور می شود در مدت شصت سال سالک الی الله شد و این راه را رفت؟ خیلی از کتب اخلاقی، سالهای زیادی را برای پیمودن این راه می خواهد که گاهی شصت هزار سال هم برای آن کم است. عرض ما این است که اگر تولی و تبری اصل شد، این راه رفتنی می شود. یعنی با بلای ولی خدا می شود سالک شد. مناسک، روزه و حج طور دیگری طی می شود. هرچند تمام این مناسک باید انجام شود. لذا کسی که به زیارت سید الشهداء می رود، می تواند هفتاد هزار حج در زیارت را بدست بیاورد. یا هزار سال جهاد در راه خدا در رکاب یک پیغمبر بدست می آورد. یا انفاق هزاران بار شتر را در زیارت بدست بیاورد. همه اینها را انسان می تواند در زیارت بدست بیاورد. پس طریق سلوک عوض می شود. بجای اینکه انسان هفتاد هزار حج برود کار دیگری می کند.
نبی اکرم به امیرالمومینن فرمودند که من شش جمله به شما می گویم که شش صد هزار جمله است. وقتی مردم به کثرت عمل مشغول هستند شما به برگزیده یا خالص عمل مشغول باش. شب قدر است که انسان را می رساند. انسان با این عمر کم چطور می تواند با کثرت عمل به جایی برسد؟ لذا مسیر سلوک عوض می شود. مثلا یکی از مناسک آن می شود زیارت یا سیر با بلای ولی خدا و مانند اینها.
سوال: صفحه 485 قرآن کریم را تلاوت می کنیم که آیات 16 تا 22 سوره مبارکه شوری است. توضیح بفرمایید.
پاسخ: در این صفحه داریم که «مَنْ كانَ یریدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فی حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ یریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیب» هر کس حرث آخرت را بخواهد ما محصول او زیاد می کنیم. وقتی محصول می رسد و قابل برداشت می شود به آن حرث می کنند. کسی که برای محصول آخرت کار می کند به او می دهیم و اضافه بر آن هم می دهیم. و اگر کسی در حرث دنیا باشد به اندازه حکمت و صلاحدید خودمان از محصول دنیا به او می دهیم ولی در آخرت نصیبی ندارد.
فرق انسان ها در همین است. همه انسان ها در دنیا تلاش می کنند، منتها عده ای اراده شان را بیش از دنیا تعلق می گیرد، پنجره های عالم برایشان برداشته می شود و درهای غیبت باز می شود و اراده شان به بیش از دنیا تعلق می گیرد. آنچه اینها از خدا می خواهند، خدا بیشتر از آن را می دهد. آنهایی که حرث دنیا را می خواهند خدا به آنها می دهد ولی بیش از دنیا نصیبی ندارند. و متاع دنیا هم فانی و قلیل است.
در روایتی حرث الآخرة را معرفت امیرالمومنین و معرفت امام معنا کرده اند. کسی که در دنیا تلاش می کند که محصولی که در دنیا برداشت می کند معرفت امام باشد، خدا او را به معرفت و ولایت می رساند. یعنی همه کارهایش مقدمه معرفت است. که معرفت امام همان معرفت الله است. و اگر کسی معرفت امام را خواست، خدا هم به او معرفت می دهد و هم در دوره ائمه برمی گردد و از حقیقت ولایت و توحید که در عالم ظاهر می شود متنعم می شود. از نکات رجعت این است که مومنینی که کامل شده اند و دل شان می خواسته از ولایت بهره مند بشوند ولی حجاب ها نمی گذاشته، درعصر ولایت که عصر ظهور است برمی گردند و از ولایت متنعم می شوند.
*****************************************
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری
*****************************************
پی نوشت ها:
(6) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 598.
- وبلاگ رامین عشقی
- بازدید: 962
- 1