موقعیت جناب شیخ در پیشگاه امام رضاعلیه السلام

تاریخ ارسال:س, 01/07/1397 - 07:08

یکی از شاگردان معروف مرحوم جناب شیخ در منبر نقل فرمودند که روزی جناب شیخ به من فرمودند: زمانی قصد نمودم از مشهد مقدّس به اصفهان که محل تولدم می باشد عزیمت و در آنجا ساکن شوم. شب هنگام در عالم رؤیا مشاهده نمودم که در صحن عتیق می باشم. در این هنگام افرادی چند، تخت مجللی را آوردند و در ضلع شرقی صحن مقابل ایوان مطهر قرار دادند. سپس مشاهده نمودم که حضرت ثامن الحجج علیه السلام در کمال جلال و جبروت خاصی تشریف فرما شده و بر روی تخت قرار گرفتند. در این هنگام درب ورودی بست بالای خیابان باز شد و گروه های مختلفی با اشکال متفاوتی وارد می شدند و از

جلو تختی که حضرت جلوس فرموده بودند رژه وار عبور می کردند. و در حالی که انبوه جمعیت از مقابل آن حضرت عبور می کردند ایشان نسبت به یک یک آنها با نگاه ولایتی که مظهر «عین اللَّه ناظره» می باشد اظهار تفقد می فرمودند. به یاد دارم در آن هنگامه گوسفندی با بره خویش وقتی به حضور حضرتش رسید آن وجود گرامی دست مبارک را از روی لطف و مهربانی بر پشت مادر و بره کشید. من در مقابل این همه ترحم و تفقد حضرت که تجلی صفات الهی نسبت به زائرین خویش در وجود ایشان می باشد که در خواب برای من به منصه ظهور و بروز رسیده بود از کثرت شوق به هیجان آمده و از خواب بیدار شدم. پس از این رؤیا به خود آمدم و به فکر فرو رفتم و با خود حدیث نفس نموده که آیا سزاوار است خود را از این اقیانوس بی کرانه لطف و عنایت ثامن الحجج علیه السلام بی بهره نموده و از بارگاه ملکوتی حضرتش صرف نظر نمایم و رهسپار دیار خود اصفهان شوم. لذا از تصمیم خود منصرف شده و عرض پوزش از درگاه حضرتش نموده و وصیت کردم که پس از مرگم قبرم را در آن مکانی که محل جلوس مولایم بود و در خواب مشاهده نموده بودم قرار داده و به خاکم بسپارند.

حقیر بارها که موفق به تشرف به ساحت مولا علی بن موسی الرضاعلیه السلام شدم به زیارت قبر جناب شیخ به همان محل رفتم و از پروردگار متعال طلب رحمت از برای معظم له نمودم. سزوار دیدم در این زمینه اشعاری را که حضرت آیت اللَّه جناب
آقای وحید خراسانی در مدح ثامن الحجج علیه السلام سروده به عنوان «ختامه مسک» تقدیم نمایم
.

این روضه که رشک روضه رضوان است رضوان به در روضه او دربان است سایند بر این زمین ملائک رخ خویش چون عرش برین فرش این ایوان است ایوان حریم وی خرد دید و بگفت گوی فلک اندر خم این چوگان است سرّ ملکوت است در این مخزن فُلک یا در دل خاک گنج حقّ پنهان است چون نقطه خال توست در مرکز خاک این چرخ برین گرد زمین گردان است هرچند اذا زلزلت الارض شود

خرگاه تو را خدای پشتیبان است شاها چو وحیدی سگ کهف تو شود
نازد به جهان که از جوانمردان است السلام علی نور اللَّه فی ظلمات الارض