باطن شب قدر در کلام استاد میرباقری
حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر
روایت دیگری هست که مرحوم مجلسی در بحار ج 34 ص 91 نقل کردند که «اللیله فاطمه والقدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر» شب قدر ماه رمضان ارتباطی با ولی خدا دارد، من تلقی ام این است که حقیقت شب قدر درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است، انسان اگر به آن محیط امن ولایت الهیه وارد نشود که «ولایه علی بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی»[1] شب قدری ندارد، خطرپذیر است، باید وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پیدا کند، کما اینکه «لا اله الا الله حصنی»[2]، «ولایت علی ابن ابیطالب» هم حصن است. روایت سلسله الذهب را قریب به چهار هزار نفر به دست در نیشابور می نوشتند، وقتی کجاوه حضرت حرکت کرد گفتند: یک حدیث نقل کنید، حضرت با سند از آباءشان، از نبی مکرم اسلام(ص)، از جبرائیل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی»[3] و سر را بیرون آوردند و گفتند: «بشروطها و أنا من شروطها»، پذیرش و ولایت اولیای الهی شرط و مقوم توحید است. اگر انسان به محیط ایمن والهی و آن وادی امن وارد نشود، خطر پذیر است، شیطان، نفس، دیگران تهدیدش می کنند. و من گمان می کنم که حقیقت شب قدر هم همین باشد. اینکه شب قدر در ماه رمضان است، بعید نیست معنایش این باشد که درک حقیقت آن مقام ولایت الهیه هم دراین ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، درکنار او بیش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمی کند. یک شب که با ولی خدا سالک باشی و به آن وادی ایمن راه یابی، آن یک شب از هزار شب که خودت راه بردی بهتر است.
درک شب قدر هم غیر از بیدار بودن است؛ ممکن است آدم بیدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعای جوشن کبیر بخواند، همه کارها را بکند ولی به درک شب قدر نرسیده باشد. درک شب قدر ورود به محیط ایمن الهی است که دراین روایت می فرماید «فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر». این روایت نقشه گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج باید دنبال گنج یاب رفت. انسان باید آستین ها را بالا بزند تا پیدا کند، صرف نقشه گنج برای رسیدن به گنج کافی نیست؛ «فمن عرف فاطمه حق معرفیها فقد أدرک لیله القدر». سپس هشدار می دهند که خیال نکنید به معرفت تام حضرت می رسید «و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها»[4] که در روایت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.
در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می گویند زهرا؟ فرمود: «لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته فلما اشرف أضاءت السماوات والارض بنورها و غشیت ابصار الملائکه»[5] وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، خدا فرمود: «هذا نور من نوری أسکنته فی سماتی خلقنه من عظمتی أخرجه من صلب نبی من أنبیایی»[6] او را در آن نقطه آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسیر رسول الله(ص) به عالم دنیا تنزلش دادم. بنابر این معرفت امام و معرفت صدیقه طاهره سلام الله علیها درک حقیقت شب قدراست.
ابتلاء و بلاء حضرت زهرا سلام الله علیها حلقه اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولایت است. اگر ابتلاء ایشان نبود فتنه های شیطان همه را جدا می کرد. حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پیوند همه اولیاء و همه خوبان به مقام نبوت و ولایت است. درباطن عالم هر کسی متصل می شود از این راه متصل می شود، حلقه اتصالی باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد.
اخبات و انکسار، جبران فضیلت های از دست رفته
بعد از اینکه فضیلت های ماه در دعای چهل و چهارم بیان می شود، حضرت در دعای چهل و پنجم با رمضان وداع می کنند. حضرت دراین دعا یک درس به ما می دهند؛ عده ای ماه رمضان را پشت سر گذاشته اند وبهره های این ماه را برده اند خوشابه حالشان، اما در مورد باقی افراد حضرت می فرمایند خدایا ما در مقابل این ماه که از دست دادیم، در مقابل تفریط و کوتاهی خودمان درحق این ماه مصیبت زده هستیم. منکسر هستیم که چرا ماه خدا آمد و ما نه از شبهایش بهره بردیم و نه از روزهایش واین ماه از ما جدا می شود و دیگر بر نمی گردد. ماه بعدی که می آید یک رمضان دیگری است. این روایات را مرحوم شیخ حر در باب جهاد با نفس بیان کرده اند که روزی می آید به آدم می گوید من دیگری تکرار نمی شوم، خیال نکنی فردا من هستم! فردا یک روز دیگری است، من می روم و دیگرهم به دنیا بر نمی گردم، مواظب باش بهره ات را از من ببری. ماه رمضان هم اینگونه است؛ بر فرض انسان زنده باشد، ماه رمضان بعد که این ماه رمضان نیست. حالا حضرت یک راهی به ما یاد داده اند که اگر بتوانیم جبران کنیم؛ البته این مخصوص روز آخر ماه است. همانطور که انسان باید در ابتدای روز همت کند و مصمم باشد که گناه نکند، آخر روز هم باید توبه کند که خدایا بالاخره ما در ظرف خودمان تخلف هایی داشتیم و باید از این تخلف ها توبه کند، در ماه رمضان هم اول ماه انسان باید مهیا بشود برای بهره بردن، آخر ماه باید اینگونه از خدا عذرخواهی کند و به فضل خدا امیدوار باشد.
حضرت به ما آموخته اند: «واجبر مصیبتنا بشهرنا، و بارک لنا فی یوم عیدنا و فطرنا»[7]، «اللهم فلک الحمد اقرار اً بالا ساءه، و اعترافا بالاضاعه»[8] خدایا ما تو را حمد می کنیم در کار تو نقصی نیست، تو را فقط باید ستود، تو ماه طهور را قراردادی، ملائکه ات را آماده کرده بودی، شیاطین را در غل و زنجیر کرده بودی، بنابر این باید تو را ستود، من کوتاهی کردم و از این ماه بهره مند نشدم. حالا هم اقرار به بدی های خودم دارم و هم اعتراف به تضییع حق تو. حالا در مقابل این اسائه و اضائه ها چه داریم؟ آنچه که ما داریم برای تو این است: «ولک من قلوبنا عقد الندم». قلب ما با ندامت گره خورده است، پشیمان هستیم، بی تفاوت نیستیم که شهر الطهور تمام شد. روز آخر ماه است و عده ای پاک شدند و موحد شدند، خداشناس شدند، امام شناس شدند و مقام ولایت الهیه را یافتند و ما دست خالی هستیم.
«و من ألسنتنا صدق الاعتذار» از جانب زبان ما نیز برای تو عذر حقیقی و صادقانه داریم، نه اینکه بگوییم خدایا تو نخواستی که ما برسیم، نه! کار از طرف تو تمام بود، ما نخواستیم، ما تضییع کردیم.
«فأجرنا علی ما أصابنا فیه من التفریط»[9] دعا را باید از معصوم یاد گرفت؛ خدایا از تفریطهایی که به ما رسیده، مصیبت زده ایم! در مقابل این تو به ما پاداش بده. چه پاداشی؟ «اجرا نستدرک به الفضل المرغوب فیه» اجری که با آن تدارک کنیم فضلی را که از کف رفته است. «و نعتاض به من انواع الدخر المحروص علیه» عوض همه آن گنجهایی که بر آن حریص هستیم که ما به دست نیاوردیم و از کنار آن گذشتیم، یعنی انسان می تواند با انکسار و ندامت خودش، با عقد الندم و صدق الاعتذار از تفریط های خودش هم بهره مند بشود.
خدا رحمت کند استادی داشتیم، می گفت بچه را می فرستی قوری را بشوید، می اندازد می شکند؛ دو حالت دارد: یک موقع می آید سرش را هم بالا می گیرد می گوید شکست که شکست، شما هم تنبیه می کنید؛ مستحق تنبیه است. یک موقع می آید می بینید منکسر است و خجالت زده است، رویش نمی آید که بیاید داخل، شما به او روحیه می دهید می گویید چیزی نشده است، قوری مال شکستن است، یک قوری دیگر می خریم. می فرمود: اگر انسان از گناهانش هم به اخبات رسید، این انکسار بهره می دهد. اما عبادتی هم که سرت را بالا بگیری و بگویی من روزه را که گرفتم، نماز را هم که خواندم، چه کم گذاشته بودم؟! مستحق چوب خوردن است. انسان در درگاه خدای متعال باید هر کاری هم که کرده باشد، از حد تقصیر بیرون نرود، خیال نکند که بندگی انجام داده است! انسان وقتی می بیند یک عده ای شب تا صبح در سجده و رکوع بوده اند، تازه می فهمد که کاری نکرده است.
این صدق الاعتذار و عقدالندم تدارک نقص هاست. ذیل این دعا بالاتر از این هم دارد که خدایا ماه های رمضانی می آید که ما زنده نیستیم بندگان تو می آیند بندگی می کنند، خدایا هر چه به آنها می دهی به ما هم بده. خیلی طمع بزرگی است! اینگونه باید انسان در کرم خدای متعال طمع کند. اخبات و انکسار و این رجاء این دو اگر در انسان پیدا شد، جبران همه کاستی های انسان را می کند.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری
****************************************
پی نوشت ها:
****************************************
[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص: 631
[2] بحار الانوار، ج 94، ص: 120 بحار الانوار، ج 94، ص: 120
[3] التوحید للصدوق، ص: 52
[4] به درستی که فاطمه نامیده شد چرا که خلق از معرفت حقیقی او عاجزند.
[5] زیرا خداوند متعال او را از نور با عظمت خود آفرید، و هنگامی که نورش درخشیدن گرفت آسمانها و زمین به نور او روشن شدند و چشمان ملائکه خیره ماند.» علل الشرایع، ج 1، ص: 971
[6] خداوند فرمود: این شعبه ای از نور من است که آن را آفریده ام و از صلب یکی از پیامبرانم که او را بر سایر پیامبران برتری داده ام، خارج می نمایم.
[7] جبران کن مصیبت ما را (بخاطر از دست دادن فضایل ماه) و برای ما در روز عید و روز روزه گشودن مان مبارک و نیکو گردان.
[8] تو را است سپاس و حالیکه به بدکرداری اقرار کننده و بتباه ساختن (تقصیر در اعمال) اعتراف کننده ایم.
[9] پس ما را بر (اعتراف بکوتاهی در اعمال و پشیمانی از) تقصیر که در آن ماه بما رسیده اجر و پاداش ده. پس ما را بر (اعتراف بکوتاهی در اعمال و پشیمانی از) تقصیر که در آن ماه بما رسیده اجر و پاداش ده.
- وبلاگ رامین عشقی
- بازدید: 781
- 2