رابطه «علم» و «اخلاق»
در آيات مورد بحث ديديم كه قرآن مجيد كرارا تعليم كتاب و حكمت را در كنار تزكيه و پاكسازى اخلاقى قرار مىدهد; گاه «تزكيه» را بر «تعليم» مقدم مىدارد، و گاه «تعليم» و بر «تزكيه»; و اين نشان مىدهد كه ميان اين دو رابطه عميقى است.
يعنى هنگامى كه انسان از خوبى و بدى اعمال و صفات اخلاقى آگاه گردد و آثار و پيامدهاى هر يك از صفات «فضيلت» و «رذيلت» را بداند، بىشك در تربيت و پرورش او مؤثر است; بطورى كه مىتوان گفتبسيارى از زشتيهاى عمل و اخلاق، از ناآگاهيها سرچشمه مىگيرد. به همين دليل، اگر علم و آگاهى جاى جهل و نادانى را بگيرد، و به تعبير ديگر، سطح فرهنگ بالا برود، بسيارى از زشتيها جاى خود را به زيبائيها، و بسيارى از مفاسد اخلاقى جاى خود را به محاسن اخلاقى مىدهد; ولى بايد توجه داشت اين مساله كليت ندارد.
و متاسفانه گاه در اين مساله مبالغه شده، گروهى راه افراط را پيش گرفته، و گروهى راه تفريط را.
گروهى به پيروى از گفتار معروف سقراط، فيلسوف يونانى، كه معتقد بود علم و كمتسرچشمه اخلاق حميده است، و رذائل اخلاقى معلول جهل و نادانى است، عقيده دارند كه تنها راه براى مبارزه با رذائل اخلاق و پيدايش فضائل اخلاقى گسترش علم و دانش و بالا بردن سطح افكار جامعه است، و به اين ترتيب «فضيلت» مساوى با «معرفت» مىشود.
آنها مىگويند هيچ كس آگاهانه به دنبال بدى و شر نمىرود، و اگر خوبى را تشخيص دهد آن را رها نمىسازد، پس وظيفه ما آن است كه هم براى خود و هم ديگران كسب آگاهى كنيم، و نتايجخير و شر، و بد و نيكو را بدانيم، تا جوانههاى فضائل اخلاقى بر شاخسار وجود ما ظاهر شود!
در مقابل شايد كسانى هستند كه مايلند رابطه اين دو را بكلى نفى كنند، و بگويند كه دانش و هوشيارى در افراد آلوده، سبب مىشود كه جنايات را هوشيارانهتر انجام دهند، و طبق مثل معروف: «دزدانى كه با چراغ مىآيند، كالاهاى گزيدهتر مىبرند!»
ولى انصاف اين است كه رابطه علم و اخلاق را نه مىتوان بكلى انكار كرد و نه مىتوان بطور كامل، اخلاق را معلول علم دانست.
شاهد اين سخن تجارب زندهاى است كه از جامعه كسب كردهايم; افراد آلودهاى بودند كه وقتى آنها را به حسن و قبح اعمالشان آگاه كردهايم، و به نتايجسوء اعمال و افعال بد آشنا شدهاند، دست از كار خود برداشته، و گرايش به خوبيها پيدا كردهاند، حتى در خودمان نيز اين تجربه را داشتهايم.
در مقابل افرادى را مىشناسيم كه آگاهى كافى به نيك و بد اعمال و نتايج و آثار آن دارند ولى همچنان به بدى ادامه مىدهند، و اخلاق سوء بر وجود آنها حاكم است.
اينها همه به خاطر آن است كه انسان موجودى است دو بعدى، يك بعد وجود او را علم و ادراك و آگاهى تشكيل مىدهد، و يك بعد وجود او را اميال و غرائز و شهوات; به همين دليل، گاه با ميل و اختيار خود بعد اول را ترجيح مىدهد و گاه دوم را.
از اينجا روشن مىشود، آنها كه يكى از دو قول بالا را پذيرفتهاند انسان را يك بعدى فرض كرده، و توجه به بعد ديگر وجود انسان نداشتهاند.
از آيات ديگر قرآن نيز بخوبى مىتوان آنچه را كه گفتيم استفاده كرد.
قرآن مجيد در چندين آيه به رابطهاى ميان جهل و اعمال سوء اشاره كرده است; مثلا، مىفرمايد: «انه من عمل منكم سوء بجهالة ثم تاب من بعده واصلح فانه غفور رحيم; هر كس از شما كار بدى از روى نادانى انجام دهد، سپس توبه و اصلاح و جبران نمايد، خداوند آمرزنده و مهربان است.» (سوره انعام، آيه54)
شبيه همين معنى در سوره نساء، آيه17 و سوره نحل، آيه119 نيز آمده است.
بديهى است منظور در اينجا جهل مطلق نيست كه با توبه سازگار نباشد بلكه مرتبهاى از مراتب جهل است كه اگر بر طرف گردد انسان به راه حق روى مىآورد.
در جلد اول از دوره اول پيام قرآن در آنجا كه بحث درباره معرفت و شناخت آمده، آيات بسيارى نقل كردهايم كه از آنها استفاده مىشد، جهل سرچشمه كفر است، جهل سرچشمه اشاعه فساد، تعصب و لجاجت، بهانه جويى، تقليد كوركورانه، اختلاف و پراكندگى، سوءظن و بدبينى، جسارت و بىادبى و در يك جمله جهل مايه دگرگون شدن بسيارى از ارزشها است!
از سوى ديگر، در بعضى از آيات صريحا مىگويد: «كسانى هستند كه با علم و آگاهى، راه غلط را مىپيمايند; مثلا، درباره آل فرعون مىفرمايد: «وجحدوا بها واستيقنتها انفسهم ظلما وعلوا; آنها آيات ما را از روى ظلم و سركشى انكار كردند در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.» (سوره نمل، آيه14)
و درباره گروهى از اهل كتاب مىفرمايد: «ويقولون على الله الكذب وهم يعلمون; آنها بر خدا دروغ مىبندند در حالى كه مىدانند.» (سوره آل عمران، آيه75).
شبيه همين معنى در چند آيهبعد از آن نيز آمده است (سوره آل عمران، آيه78).
علم و آگاهى در اين آيه ممكن است اشاره به آگاهى بر موضوع دروغ باشد، ولى باز هم شاهد مدعاى ما است، چرا كه حكم عقل و شرع درباره دروغ و زشتى آن، چيزى نيست كه بر كسى مكتوم باشد.
تجربيات روزمره نيز اين واقعيت را نشان مىدهد كه آگاهى بر زيانهاى اخلاق رذيله در بسيارى از موارد مىتواند باز دارنده باشد، و در عين حال موارد زيادى هم ديده مىشود كه افراد آگاه، دستبه اعمال سوء زده، و اخلاق رذيله را براى خود ترجيح مىدهند. و به اين ترتيب، مكتب واسطه در اينجا با واقعيتها منطبقتر است. (دقت كنيد)
- بازدید: 894
- 8