نشانه يقين
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
كلينى به اسنادش از اسحاق بن عمّار نقل مى كند:(1) از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: رسول خدا در مسجد، نماز صبح را با مردم خواند. جوانى را ديد كه كم خوابى از چهره و حركاتش پديدار بود. رنگش به زردى گراييده و چشمش نحيف گشته و چشمانش در گودى فرو رفته بود. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بدو فرمود: اى فلانى ! شبت را چگونه سپرى كرده اى ؟
جوان گفت : در حال يقين ، رسول خدا از سخن او به شگفت آمد و فرمود: هر يقينى را، حقيقتى و نشانى است . حقيقت و نشانه يقين تو چيست ؟
گفت : اى رسول خدا! حقيقت يقين من آن است كه مرا به حزن آورده و خوابم را ربوده و روزم را تشنه نموده است . پس از دنيا و مافيها دورى جسته ام ؛ گويى به عرش خدايم مى نگرم ، و مى بينم كه حساب و حشر خلايق برپاست و من در آنانم . اهل بهشت در بهشتند و به تعارف و معارفه مشغولند و بر بالش و تخت خود، تكيه داده اند. و گويى اهل دوزخ را مى بينم كه در حال شكنجه و عذابند و كمك مى طلبند و زفير آتش را مى شنوم و در گوش خود، حسّ مى نمايم . (چون سخن جوان به اين جا رسيد) پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روى به اصحابش نمود و فرمود: اين بنده اى است كه خداوند دلش را به ايمان نورانى فرموده است . سپس رو به آن جوان كرد و بدو فرمود: خود را بر همين حال حفظ كن !
جوان عرض كرد: اى رسول خدا! من استدعا دارم كه از خداوند طلب نماييد، تا در ركاب شما به شهادت رسم .
پس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواسته او را اجابت نمود و از خداوند، شهادت او را طلبيد. بدين ترتيب ، آن جوان مدتى بعد در يكى از غزوات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از نه نفر شهيد به شهادت رسيد، كه او شهيد دهمين بود.(2) (3)
منبع:
1- اصول كافى ، معرب كتاب ايمان كفر، ج 2، ص 44.
2- كلينى ، اصول كافى (معّرب )، ج 2، باب حقيقت ايمان ، كتاب ايمان و كفر، ص 44.
3- رساله لقاءالله ، ص 173 - 172.
- بازدید: 310
- 0