تصنیف صبح : مرو ای گل مرو مشو از من جدا(بیژن ترقی)
تصنیف صبح
مرو ای گل مرو مشو از من جدا
شب غربت کجاست مه تابان کجاست
نشستم به رهت که سرسبز است
چو رفتی سحر از شب من پر زد
یادت آمد گل بر در زد
مرو ای گل مرو مشو از من جدا
شب غربت کجاست مه تابان کجاست
یادم کن ز صحرا چو بگذشتی
از دشت هامون ز دریا چو بگذشتی
یادی کن ای ماهم از داغ جان کاهم
از بر لاله ها تنها چو بگذشتی
یادم کن ز صحرا چو بگذشتی
از دشت هامونز دریا چو بگذشتی
یادی کن ای ماهم از داغ جان کاهم
از بر لاله ها تنها چو بگذشتی
مرو ای گل مرو مشو از من جدا
شب غربت کجاست مه تابان کجاست
صبح سپیده من چو گلزار امید من شکوفا شد
چو من ز سرمستی بزن دستی که دل غرق تمنا شد
با این مهجوری اندوه دوری ای دل چون شادی
این گونه مسروری
گفتم با یادش بال و پری گیرم چون مه بر بام گردون گذرم
ای دل چه سازم من این بخت پر بسته از ما بگسسته
نه شور پرن
مرو ای گل مرو مشو از من جدا
شب غربت کجاست مه تابان کجاست
بیژن ترقی
- بازدید: 383
- 0