از برت دامن کشان ، رفتم ای نامهربان - معینی کرمانشاهی
از برت دامن کشان ، رفتم ای نامهربان
شاعر: معینی کرمانشاهی
----------------------------------------------
از برت دامن کشان ، رفتم ای نامهربان از من آزرده دل ، کی دگر بینی نشان
رفتم که رفتم ، رفتم که رفتم
....................
ازمن دیوانه بگذر بگذرای جانانه بگذر
هرچه بودی هرکه بودم بی خبر رفتم که رفتم ، رفتم که رفتم
....................
شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو
هرچه بودی هرکه بودم بی خبر رفتم که رفتم ، رفتم که رفتم
....................
بعد از این ، بعد از این ، کن فراموشم که رفتم
دیگر ازدست تو می نمی نوشم که رفتم
بادل زود آشنا ، گشتم از دامت رها
بی وفا بی وفا بی وفا رفتم که رفتم }2
من نگویم که به درد دل من گوش کنید بهتر آن است که این قصه فراموش کنید
عاشقان را بگذارید بنالند همه }2
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
- بازدید: 696
- 3