الگوهای اخلاقی در حوزه

تاریخ ارسال:چ, 05/04/1396 - 22:15
کرامت
برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام جعفر ناصری

بسم الله الرحمن الرحیم الرحیم و الحمد لله و الصلاه و …
 از قدیم در حوزه های علمیه مرسوم بوده که چهارشنبه ها را به علوم اخلاقی اختصاص می دادند، بزرگانی در حوزه بودند که با یک ساعت صحبت آن ها در هفته، طلبه ها از نظر اخلاقی تأمین بودند. برخی شاگردان حضرت امام (ره)نقل می کردند که ما پس از صحبت ایشان در روزهای چهارشنبه  تا هفته آینده از جهت روحی تأمین بودیم، ولی حوزه های ما به مرور زمان، مخصوصاً از بعد اخلاق، نه تنها از جهت کیفت رشد نکرده بلکه شاید بتوان گفت که در بعضی مصادیق تنزّل یا توقّف هم کرده باشد. متأسفانه برخی لازم نمی دانند و پی گیری نمی کنند. اما علم اخلاق، خودسازی، خودشناسی حقیقتی است که از ابتدا مورد توجه بوده و خوشبختانه شاید الآن هم بیش ترین مسئله مورد توجّه جوانان مخصوصاً طلبه های جوان، همین است و این یک مسئله اساسی است که حتی درس و تحصیل بدون آن به نتیجه ای نمی رسد، در حوزه های ما همیشه افرادی بوده اند که از جهت مقامات علمی و معنوی همسایه انبیاء بوده اند و اگر رغبتی، شوق و عشقی به خودسازی در ما هست؛ اثر نفوس آن بزرگان است و خدا خدمت های ماندگاری به دست آن ها اجرا و پیاده می کرده است، مانند مرحوم شیخ عباس قمی و میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که استاد امام ره و بزرگان دیگر بودند؛ کتاب های ایشان از بهترین کتبی است که در اخلاق و عبادات نوشته شده و شاید خیلی از نکات اخلاقی دقیق و نکات سلوکی منحصراً در کتابهای این مرحوم موجود است. مانند: اسرار الصلوه و المراقبات. این بزرگوار، شاگرد ملاحسینقلی همدانی بوده که هم ازجهت علمی در فقه، اصول و… و هم از جهت معنوی از اکابر و بزرگان بودند؛ به قدری هوا در این بزرگان کشته شده بود که غیر از خدای متعال هیچ چیزی آن ها را مشغول نمی کرد و متوجّه به چیزی نبودند. تمام توجهشان به خدمات دینی، علوم قرآن، فرهنگ اهل بیت ع و علوم اخلاقی بود. جمع کردن بین این ابعاد و زوایای مختلف کار هر کس نیست ولی کسی این مطلب را می فهمد که حداقل ۲۰-۳۰ سال زحمت بکشد چون مشغول شدن به یک بعد انسان را از ابعاد دیگرغافل می کند، ولی این ها جامع این علوم بودند و متوجه به خدا بودند و خدا هم به آن ها توجه داشته و الحمد لله ما مصادیق زیادی در بین علما داریم. نمونه دیگر از خدمات ماندگار توسط شهید اول و شهید ثانی ارائه شده که همان کتاب لمعتین است و بی جهت به عنوان کتاب  درسی حوزه در حوزه ها ماندگار نشده بلکه ناشی از برکات بیداری شب این بزرگان و خلوص و اخلاصی است؛که در مسیر اهل بیت عهم داشته اند و لذا در همه حوزه های علمیه علوم اسلامی، حوزه های شیعه درخشش خاصی دارد. خدای متعال ما را در خوب مسیری قرار داده است.
اکنون برای حوزویان، طی مسیر خودشناسی یک ضرورت است که اگر آن را پیدا نکنیم از درس بهره نمی بریم. جامعه شیعی محض و خالص کسی را که از جهت درسی خیلی خوب است اما از جهت توسل، تعبّد، تقوا و اعتقادات صحیح کم می آورد را نمی پذیرد. جامعه شیعی ما روحانیت را با این شرایط می پذیرد، و اگر هم کسی بدون شرایط مدتی مشغول بود یا به او مشغول بودند اندک زمانی طول می کشد چون ائمه اطهار عهم و خدای متعال، پشت صحنه و ناظر به قضایا هستند.
زمینه چینی حوزه های شیعی از زمان امام باقر ع و امام صادق (ع) انجام شد و در زمان امام هادی و امام عسگری ع که برای مسئله غیبت و افتادن روال به دست فقهای جامع الشرایط و پیدا شدن این حوزه های علمیه با این نیّت های خالص ادامه یافت. شرایطی که خود ائمه عهم برای فقیه گفته اند شرایط محکمی است که از همین زمان طلبگی باید آن را پایه ریزی کرد؛ مانند: عدالت، تقوا و اعتقادات صحیح. اگر انسان زمان را از دست بدهد بعداً به دست آوردن موقعیت، خیلی سخت می شود.
چرا در قرآن از تقلید از علمای یهود مذمت شده است
مضمون حدیثی(۱)است که امام عسگری (ع) نقل می فرماید «به حضرت صادق (ع)عرض شد در قرآن خدای متعال از مقلِّدین یهود و نصارا مذمت می کند، چه فرقی بین دین ما و دین یهود و مسیحیت هست حضرت فرمودند: فرقش در این است که علمای آن ها علمای سوءبودند، همه فحشا و منکرات را مرتکب می شدند وهمچنان جامعه دنبال آن ها می رفت، نه علمای ما آن طورند و نه جامعه ما».
اگر عالمی خودش را با مسائل تقوائی و اعتقادات صحیح و تعبدی وفق نداد جامعه او را کنار می زند.
ارتباط باخدا:
مرحوم آیت الله بروجردی در ایام طلبگی در حوزه اصفهان بودند؛ ایشان نقل کرده بود که در زمان طلبگی به گونه ای ارتباط با خدای متعال داشتم که گاهی وقتی می خواستم به مهمانی بروم یا رفقا دعوت می کردند؛ راهنمایی می شدم و به من گفته می شد: «آقا سید حسین!! آنجا برو آنجا نرو!» این بزرگان علما با این پایه اعتقادی و توسلی و تعبّدی و تقوایی و اعتقادی صحیح، آیت الله بروجردی می شدند؛ منتهی نسبت به تحصیل ملکه تقوا و توجه به اخلاق سعی و زحمت و تلاش داشتند؛ هر چه اشتغالات فکری انسان به سمت مادیات به معنی الاعم برود درصد اخلاق پائین می آید. این که خداوند متعال به پیامبر ص ما می فرماید: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» تعریف بزرگی است که در چند کلمه آمده است. خدایی که کمتر کلمه عظیم را استفاده می کند برای خلق و خوی رسول الله ص این کلمه را استفاده می کند برای اینکه در تمام ابعاد کاملترین است درگذشت از دنیا، توجه به خلق و صفات فاضله.
درحقیقت خلق، اخلاق و خوی همان صفاتی است که انسان کسب کرده و هریک، حد اعتدالی دارد که یک انسان صحیح ، سالم، اخلاقی و عادل باید در مسیر حد اعتدال آن پیش برود.
عالم عامل :
مرحوم نراقیین از بزرگترین علمای ما بودند که در دوره سید بحرالعلوم زندگی می کردند. مرحوم نراقی پدر (ملا مهدی) یک دوره علم اخلاق به نام جامع السعادات به عربی نوشته است و پسر ایشان (ملا احمد) این کتاب را به فارسی روان ترجمه کرده و نام آن را معراج السعاده گذارده. نقل شده که جامع السعادات خیلی زود در بین حوزه های علمیه جا باز کرد. بعد از این مرحوم نراقی به عراق رفت. در نجف رسم بوده که وقتی آقایان ایران که از علما، فضلا و مشاهیر قابل توجه، بودند به آنجا می رفتند آقایان عراق به دیدن آنها رفته و سپس ایشان بازدیدی از آنها به عمل می آوردند. مرحوم ملا مهدی در نجف منزلی گرفتند و آقایان یکی پس از دیگری به دیدن ایشان می آمدند، ولی سید بحر العلوم نیامد مرحوم نراقی به دوستانشان گفتند: “خوب است ما خدمت سید برویم”. به سر درس ایشان رفتند؛ آنجا هم سید توجهی نکرد یکی دو روز گذشت مرحوم نراقی به دوستانشان گفتند: “وقتی بگیرید تا به منزل ایشان برویم”. وقتی به منزل ایشان رفتند نیز، سید به استقبال نیامد و همچنان در بالا نشسته بود. مرحوم نراقی وارد اتاق شدند و نشستند و شروع به صحبت کردند و جلسه گرم شد. کمی که گذشت سید بحر العلوم بلند شدند و مرحوم نراقی را در آغوش گرفته و بوسیدند و احترام کردند و او را در جای خود نشاندند و ملاقات حدوداً یک ساعت به طول انجامید. سپس سید جهت بازدید به منزل ایشان رفتند وقتی دوستان سید، علت را پرسیدند؛ ایشان فرموده بود من شنیدم که ایشان یک دوره اخلاقیات نوشته اند؛ کتاب او را خواندم و دیدم الحق کتاب خوبی است و یک دوره انسان سازی و خود سازی است؛ وقتی ایشان آمد خواستم که محکی بزنم که ایشان خودش را اصلاح کرده و آیا اهل عمل هست ! وقتی که به دیدنش نرفتم و توجه نکردم دیدم او اصلاً هوا ندارد و این گونه شد که روشم را عوض کردم. یعنی محک می زدند که ببینند کسی که جامع السعاده نوشته خودش هم اهل عمل هست یا صرف نوشتن است وقتی کتاب ارزش پیدا می کند که کاتب و مؤلف آنچه که نوشته خودش هم طی کرده باشد در سوره منافقون است که خدا می فرماید: آنها می¬گویند که تو رسول خدائی ولی خدا می گویند که اینها دروغگویند حرفشان حسابی است ولی به آن اعتقادی ندارند! لذا انسان در کتاب، منبر، مقاله و حرف زدن عادی باید یک پشتوانه حقی داشته باشد، یک سرّی باشد؛ یعنی صادق و عادل باشد. خوشبختانه در حوزه های علمیه افرادی بودند که مانند انبیاء بنی اسرائیل بودند و ما هم در صورتی موفق می شویم که پا جای پای آنها بگذاریم که آن ها را الگو قرار دهیم.
قَالَ رسول الله ص‏ عُلَمَاءُ أُمَّتِی‏ کَأَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ:(۲)
چند هفته پیش خدمت آیت الله بهجت ره بودیم صحبت از وضع حوزه ها شد و این که کتاب قدما را باید به سبک جدید تدوین کرد و در اختیار طلاب گذاشت ایشان می فرمودند: « این اعتقاد را دارم اما خیلی از مسائل هست که قابل تغییر نیست و در علمای گذشته بوده که الان باید برای حوزه های علمیه درس باشد؛ سعیشان، تقوایشان، زحماتشان، آن ها اهل کرامت بودند» عرض می کنم یک دوره انسان شناسی عملی را رفته بودند و خودشان کامل بودند الان باید حوزه های ما به این حد برسد که توجه همه دنیا از مسلمان و غیر مسلمان در زمینه معارف، خودسازی، خود شناسی و خدا شناسی به حوزه علمیه ما باشد؛ این مسئله امکان توقف ندارد؛ گریه انبیاء و ائمه عهم توبه، استغفار، مناجات التائبین، مناجات المحبّین نشانگر این است که این راه، خیلی عمیق است و طلبگی یعنی: پرچم داری خدا شناسی؛ یعنی: سربازی امام زمان (عج) . ما نباید همیشه درحال شرمندگی باشیم که نتوانسته ایم؛ با سعی و تلاش ما، خداوند عنایت می کند چنان چه فرمود: « لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی» زمانی مردم برای خودسازی و خودشناسی فقط در حوزه ها به دنبال انسانهای کامل می گشتند و می افتند.
حکایت:
مرحوم شیخ جعفر شوشتری در سفری از عراق به قصد زیارت آقا علی بن موسی الرضا ع به ایران آمدند؛ به تهران که رسیدند مردم از ایشان خواهش کردند در ماه رمضان در مسجد سید عزیز الله (یا ارگ) که هر سال ظهرهای ماه رمضان نماز جماعت و منبر برقرار است و هیئت دولت(زمان قاجار) هم می آیند و جلسه خوب و شلوغی است؛ شما نماز و منبر این مسجد را به عهده بگیرید؛ ایشان قبول کردند. ابتدای زمزمه کمونیستی وبی خدایی در ایران بود. نقل می کنند که شیخ جعفر شوشتری یک روز در مسجد بین صحبت هایش بالای منبر گفت: ” اخیراً چنین زمزمه شده که عالم ماورائی نیست، بعضی ها قائلند که خدائی نیست؛ مردم من در مقابل این همه جمعیت که در مسجد نشسته اعلام می کنم که خدا هست اگر کسی می گوید، نیست برخیزد و آن جمله را در مسجد در مقابل جمع بگوید اگر در جا نمرد همه بدانید که خدا نیست!” احدی جرأت بلند شدن نکرد! زدن این حرف هم پشتوانه ای می خواهد که جز انبیا نداشتند، در مراجعه به علمای بزرگ دیده می شود که خیلی از مسائل، بسیار فراتر از مسائل فقهی ساده بود ولی چون خود شناسی، خداشناسی و اعتقاد صحیح داشتند، قرآن را شناخته بودند، توحید را از قرآن و روایات گرفته بودند و پیوند با عالم معنا خورده بودند، پشتوانه داشتند و ما هم باید انشاءالله برای ادامه دادن حوزه ها در مسیر خود، راه همان بزرگان را برویم. انسان تا زاویه ای از خودشناسی و خدا شناسی برایش باز نشود فرقی با دیگران نمی کند یعنی علوم فقهی وقتی نور می آورد که فرد، اهل تقوا، عبادت، ارتباط و توسل با اهل بیت عهم باشم. حاج آقا[آیت الله ناصری] همیشه اینگونه سفارش می کردند که در صحبت برای طلاب باید آنها را به دو امر و دو جهت سوق داد تا پایان کارشان به خیر باشد یکی جهت جدّیت در تحصیل و یکی توسل به امام زمان عج که در این دو جهت هم تقوا هست، هم عدالت و خلاصه همه چیز هست چون، مسیر پاکان است و هیچ کس نمی تواند راه پیدا کند مگر اینکه اهل تقوا شده باشد.
تشرف خدمت حضرت مهدی عج :
تشرفاتی که نوشته شده مختلفند گاهی معلوم نیست که خود امام زمان (عج) را دیده باشند ولی برخی از تشرفات بسیار روشن و شفاف است و خیلی قابل استفاده است؛ مرحوم شیخ عباس قمی جریان بغدادی را نوشته و این جزء تشرفات خوب است. خدا رحمت کند آقای کافی را که جریان علی بن مهزیار اهوازی را می گفتند. دو علی بن مهزیار داریم. آن که الان در اهواز مدفون است از روات و محدثین و مورد وثوق امام رضا (ع) و امام جواد(ع )بوده است ولی تشرّف نقل شده مربوط به ایشان نیست آن تشرف مربوط به اواخر غیبت صغری است که علی بن مهزیار بیست سفر حج مشرف می شود و منصرف می شود و یک شب خواب می بیند که به او می گویند امسال هم به حج برو. با قافله به نجف می آید و سپس به مدینه و بعد مکه در طی سفر حالش حال عاشق بود و همواره منتظر. حرم امیر المؤمنین خبری نشد، مسجد کوفه، مسجد سهله، حرم ابا عبدالله (ع )یک روز دو روز، یک هفته دو هفته نا امید و ناراحت بود. با قافله به مدینه آمد؛ در بقیع گریه و زاری نمود؛ خبری نشد. به مکه رفت و اعمال را انجام داد، در عرفات ناله کرد؛ خبری نشد. پس از اعمال حج مشغول طواف در خانه خدا بودکه فردی باهیبت با برد یمانی را دید. می گوید تا او را دیدم یک دفعه حالتی به من دست داد و هیبتش مرا گرفت. پرسید از کجا هستی گفتم از اهواز گفت: ابن خصیب را می شناسی گفتم: بله مرحوم شد. گفت: خدا رحمتش کند! علی بن مهزیار را می شناسی گفتم: خودم هستم. گفت: خوشا به حالت! اجازه داده شدی که خدمت آقا برسی. من مأمورم که شما را خدمت امام زمان عج ببرم. وعده کردیم و به راه افتادیم. صبح به آن وادی که خیمه آقا امام زمان عج بود رسیدیم. وارد خیمه شد و اجازه گرفت. رفتم داخل پرده خیمه را کنار زدم دیدم یک آقای جوانی روبرو روی نمدی با دو بالشت چهار زانو نشسته و با انگشت سبابه دست راست به زمین اشاره می کند. سلام کردم آقا بهتر از من جواب دادند. و فرمودند: “پسر مهزیار مدتی است که قیافه تو در ذهنم ترسیم شده چرا دیر آمدی !” حالا یک نفر مثل او که فکر می کرد که عاشق است و بیست سفر حج رفته حالا می بیند قضیه بر عکس است آقا می فرماید تو کجا بودی ! گفت: «یا بن رسول الله لم اَجِد مَن یَدُلُّنی عَلَیک!؛کسی را نیافتم که مرا خدمت شما بیاورد» آقا فرمودند: خیر دلیلش این نیست او که امسال تو را به اینجا آورد؛ بیست سال پیش هم می توانست بیاورد. سپس آقا سه دلیل آوردند که این از قطعه های خوب این تشرّف است و لکِنَّکُم کَثَّرتُم اَلاَموال، تو هنوز امام زمانی نشده بودی همیشه در فکر اقتصادت بودی و قَطَعتُم اَلرَّحِم. صله رحم نکردی. وتَجَبَّرتُم عَلی فُقَراءِ المؤمنین؛ اگر جایی فقیر مؤمنی دیدی کمک که نکردی هیچ بر مشکلش هم افزودی. فقرا مورد عنایت اهل بیت عهم همیشه فقراء مادی نیستند، فقرا علمی و فقرا فرهنگی را هم شامل است. ارتباط این بخش سوم با روحانیت بسیارمهم است. گروهی هستند که همه اسلام را در لباس ما می بینند اگر حرکتی از ما صادر شود که ذهن او را مغشوش کند هم به او ظلم کرده ایم و هم به لباس و هم به امام زمان (عج ). حضرت فرمودند زور گفتی “تحیرتم” هم دارد یعنی مؤمنین را گیج کردی! علی بن مهزیار روی خاک ها نشست .گفت: التوبه التوبه یا بن رسول الله الاقاله الاقاله ببخشیدآقا! کمی گریه کرد، و حضرت توبه او را پذیرفتند. ما یک چنین معادن و منابعی از وحی خدا در اختیار داریم تا خود و مردم را نجات دهیم. امیدواریم که آقا از فضل و کرم خودشان اسم ما را در طومار سربازانشان بنویسند و زیارت ایشان نصیب ما شود و از بهترین سربازان و مبلّغین دین اجدادشان باشیم. با صلوات بر محمد وآل محمد.
------------
پی نوشت:
۱- ر.ک ، وسائل الشیعه ؛ ج‏۲۷ ؛ ص۱۳۱
۲- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۲، ص
-----------
منبع : چشمه زلال

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط