کوچک نشمردن هیچ عمل خیر
کوچک نشمردن هیچ عمل خیر - هیچ عمل خیری نباید کوچک شمرده شود
انسان حق ندارد هیچ عمل خیری را کوچک بداند. چه بسا همان عمل کوچک، نجات بخش او باشد. در روایت داریم که هروقت کار خیری به شما محول شد، نگویید ما که زیاد از این کارها میکنیم، حالا از خیر این یکی بگذریم. چون انسان حالات و زمانهای مختلف را نمی شناسد. ممکن است در زمانی و درحالت و شرایط خاصی خداوند رحمت بیشتری را برای انسان بفرستد که او از آن غافل است.
مثلاً لطف یک خانم خانه همیشه شامل حال بچهها و شوهرش میشود. همیشه چای، شربت و غذا آماده میکند؛ اما یک موقع خاص این چای، چای دیگریست و مثلا همسرش میگوید این چای خیلی به موقع بود؛ یا این غذا خیلی به موقع بود. یا مرد خانه خیلی وقتها خرید میکند و میآید؛ ولی در یک موقع خاصی برای زن معنای دیگری دارد. الله تبارک و تعالی همیشه حُسنِ حال دارد و خوشحال است. برای همین است که در دعا از او میخواهیم:«اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک[مفاتیح الجنان ، =خدایا! بدی حال مرا با خوبی حال خودت دگرگون کن». گاهی در یک زمان بخصوصی یک کار کوچک خیلی میگیرد و این حسن حال خداوند، بیشتر از زمان های دیگر شامل حال انسان می گردد.
چه وقت یک کار خیر کوچک اثرگذار است؟
خیلی از افراد بودهاند که کارهای بزرگی کردهاند؛ ولی در لحظات خاصی یک کار کوچک که به جا و درست انجام شده، توانسته خیلی از آدمها را خوشحال کند. برای همین هیچ وقت انسان نباید این ها را ندید بگیرد و کوچک بشمارد.
در جلسه قبل روایتی از امام صادق علیهالسلام بیان کردیم که شخصی درباره علامت قبولی یک عمل یا شخص سوال کرد و حضرت پاسخ دادند که علامت قبولی یک عمل آن است که درست سر جای خودش قرار بگیرد. علامت اینکه خدا خیر یک نفر یا خود یک نفر را قبول میکند، این است که این خیر درست و به جا خرج شده باشد. مثلاً میلیاردها تومان برای امام حسین هزینه میشود؛ اما مقدار کمی از آن به جا است. بیشترین مقدار بی جا هزینه میشود و اسراف است. حضرت ثواب را هم ممکن است به طرف بدهد. چون بالاخره او یک کاری کرده؛ ولی این کجا و قبول شدن و پذیرفته شدن عمل او کجا؟
یک بنده خدایی میگفت، یک حسینیه داریم، خیلی شیک و عالی در یک جای خیلی خوب. گفتم چه میکنید در آنجا؟ گفت، فقط ده روز اول محرم عزاداری میکنیم؛ اما در طول سال درش بسته است. یعنی هیچ خاصیتی ندارد. بعضی مساجد هم همین طور هستند. مساجدی داریم شیک، عالی، خیلی هزینه های زیادی برایشان شده، چهار نفر یک دفعه داغ شده اند و این مساجد را بنا کرده اند.
برای اثرگذاری بیشتر باید روی اهمِ کارها وقت گذاشت
آدم زیرک اگر بخواهد کارش قبول شود، نه تنها باید کارش مهم باشد، بلکه باید اهم باشد. یعنی وقت نداریم که فقط به کارهای مهم بپردازیم. باید وقتمان را روی کارهای اهم بگذاریم. مقام معظم رهبری فرمود کار فرهنگی در کشور خیلی میشود؛ ولی اصلاً اثری برای مردم ندارد. آنقدر کارهای فرهنگی داریم که میلیاردها تومان هم برایش هزینه میشود. میبینیم که این همه مجلات، روزنامهها، شب نامهها، کلاس ها و جلسات هست، اما هیچ فایده ی اثر گذاری برای مردم ندارند. ما چقدر فعالیت های مذهبی داریم که اثر خوبی ندارند؛ بلکه بعضا ضد مذهب هم میشوند.
ما در بخش های «حسی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی» تلفات زیاد داریم. پس اگر کار حسی میخواهیم بکنیم، به جا، کارهای خیالی به جا، وهمی به جا، کارهای عقلی و فوق عقلی هم باید به جا باشد. مثلاً یک فرد بیسلیقه برای شادی روح پدر و مادرش مثلاً دو کیلو خرما بگیرد و سر قبرشان پخش کند. خیلی ها این خرما را نمی خورند و این اسراف است. اگر می خواهی خوراکی برای میت خیرات کنی؛ یک کیلو را ببر بده به یک خانواده که شکم سیر بخورند. چون بعضی ها در موطن حس هستند و هزینه ها و خیرهایشان حسی، بعضی ها خیالی، بعضی ها وهمی و بعضی ها هزینه های عقلی می کنند. بعضی ها که در موطن فوق عقل هستند، خیرهای فوق عقلی میکنند که هر کدام درجاتی دارند.
آنقدر شام و ناهار دادن ها و سفره هایی که میافتد و کتاب هایی که چاپ می شود، قرآن هایی که چاپ می شوند، مجالس و روضه هایی که برگزار می شوند، دعاهای توسل، دعاهای کمیل، دعاهای ندبه، آنقدر تلفات دارند که نگو. ما بعد از انقلاب، بیش از هر زمان دیگری، به مردم مذهب خوراندیم. در همه شبکه های تلویزیون دارد مذهب داده می شود. نماز جمعه ها، مساجد، موقعیت ها و مناسبت ها، همه جا، مذهب به مردم می دهند. ولی میبینیم از نظر آمار طلاق، رتبه چهارم دنیا را داریم. این مذهب اگر قرار باشد اثر بگذارد، طلاق نباید باشد. چون حضرت فرمود، هرجا ایمان باشد، عشق به همسر بالا می رود. محال است اگر مذهب به معنای واقعی داده شود، طلاق اتفاق بیفتد.
پس این مذهب هایی که دریافت کرده ایم که خیلی هم دریافت می کنیم، سر جای خودش نمی نشیند. این خطبه، این سخنرانی، این هیئت، این عزاداری و این سینه زدن، بر سرجایش نمینشیند. چون اگر سر جایش می نشست، تولید شادی و آرامش میکرد. بنابراین، هر فعالیت مذهبی هم به درد نمی خورد. انجمن اسلامی و هیئت و موسسات فرهنگی زیادی داریم، وقتی محصول کار را نگاه میکنی، می بینی که هیچ قدرتی، نورانیتی، تحول و حرکتی ایجاد نمیکند. حال کسی با دقت، می آید روی تاثیرگذاری سرمایه گذاری می کند. «یکی مرد جنگی به از صد هزار» و نتایج خوبی هم میگیرد.
دعا و کمک خواستن از خدا در انجام کارهای خیر
گاهی کارهای خیر انسان، علیه خودش تمام می شود. از این رو باید دعا و توسل کنیم و از خدا بخواهیم، خدایا نگذار استعدادم، عمرم، پولم، سرمایه ام، ذهنم، هوشم علیه من بشوند. خدایا اعمال خیر من را علیه من تمام نکن.
در دعای بعد از زیارت ائمه میگوییم: خدایا یک قلب پاک بده، عقل کامل بده؛ ولی اینها علیه من نشوند. آدم باید از کارهای خوبش خیلی بترسد. باید بیش از آنکه از گناهش میترسد، از خوبی ها، از خیرات و خدمات و زحماتش بترسد. نمیدانیم روزیمان کجاست. نمیدانیم چه جوری باید زندگی کنیم. اما تسلیم بودن خیلی خوب است. راضی بودن خیلی خوب است. شاکر بودن خیلی خوب است.
برای همین هم آدم به توسل و دعا خیلی احتیاج دارد. تعقیب نماز عشاء، یکی از زیباترین تعقیبات نماز است. «اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَیْسَ لِی عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقِی، وَ إِنَّمَا أَطْلُبُهُ بِخَطَرَاتٍ تَخْطُرُ عَلَى قَلْبِی، فَأَجُولُ فِی طَلَبِهِ الْبُلْدَانَ، فَأَنَا فِیمَا أَنَا طَالِبٌ كَالْحَیْرَانِ، لا أَدْرِی أَ فِی سَهْلٍ هُوَ أَمْ فِی جَبَلٍ، أَمْ فِی أَرْضٍ أَمْ فِی سَمَاءٍ= خدایا من نمی دانم روزی ام در کجاست، و آن را تنها بر پایه گمان هایی که بر خاطرم می گذرد می جویم، و از این رو در جستجوی آن شهرها را زیر پا میگذارم. پس در آنچه که خواهان آنم، همچون حیرت زدگانم. نمی دانم آیا در دشت است یا در کوه؟ در زمین است یا در آسمان؟» خدایا من نمیدانم رزق من کجاست. خدایا مسبب آن تویی. خدایا یک جای خوب ما را ببر. ما وقتی نداریم، سرمایه ای هم نداریم، عمر ما، جوانی ما، آنچه که هست، حداقل های ما را تو برکت بده.
بعد از آن جمله قشنگی دارد:« وَ لا تُعَنِّنِی بِطَلَبِ مَا لَمْ تُقَدِّرْ لِی فِیهِ رِزْقاً فَإِنَّكَ غَنِیٌّ عَنْ عَذَابِی [عَنَائِی ] ، وَ أَنَا فَقِیرٌ إِلَى رَحْمَتِكَ = و با طلب آنچه برایم در آن روزی مقدر نکرده ای، به زحمتم میفکن، چرا که تو از آزردن من بی نیازی، و من به رحمتت نیازمندم».
دیدید به خیلی ها می گویند، خوش به حالش. چقدر آدم موفقی است. در حالی که خدا اصلاً او را نپذیرفته است. خداوند در قرآن راجع به حضرت مریم سلاماللهعلیها میفرماید:« فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ = پس پروردگارش وى [=مریم] را با حسن قبول پذیرا شد.» خدا مریم را قبول کرد. یک موقع هایی آدم میگوید قبول باشد؛ یک موقعی باید گفت خدا آدم را قبول کند. این شک همیشه با ما هست که ما این همه تلاش میکنیم؛ اما نمیدانیم واقعاً امام زمان ما را قبول میکند یا نه. ما خیلی آدم موفق تر و بهتر و بزرگ تر از خودمان دیده ایم که قبول نشده اند. یک دفعه آدم میترسد که اگر آنها قبول نشدند، ما چه کنیم؟ این ترس، به حق و به جا است. گریه حق است. ذلت حق است. التماس حق است. دلشوره داشتن حق است. توسل حق است. ولی ناامید بودن حق نیست. مهم این است که ما بالاخره قبول می شویم یا نه. از مدینه چند هزار نفر با امام حسین علیهالسلام تا کربلا آمدند؛ اما قبول نشدند. عده ای با ابن سعد به جنگ امام حسین آمدند؛ اما ده ها نفرشان برای یاری امام حسین علیهالسلام قبول می شوند. حتی در لشکر عمر سعد قبولی بوده. پس آدم باید همیشه برای عاقبت به خیری خودش دعا کند.
نویسنده : استاد محمد شجاعی
- وبلاگ میکائیل حیدری
- بازدید: 1313
- 3