بررسی آداب زیارت و زائر

تاریخ ارسال:چ, 10/01/1395 - 00:12
استاد میرباقری
بررسی پدیده زیارت و آداب آن و بهره مندی بیشتر / نگاه کلان به زائر و پدیده زیارت و توسعه شهرهای زیارت

متن زیر جلسه یازدهم گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد که در تاریخ 16 شهریور ماه سال 92 برگزار شده است. این جلسه که مصادف با ایام ابتدایی ذی القعده بوده از حرم حضرت معصومه(س) بطور مستقیم پخش شده است. در این گفتگو ایشان با اشاره به اهمیت زیارت و نکاتی و درجاتی که در زیارت قابل دسترسی است به آداب و مسائلی پرداختند که بهره مندی انسان را از زیارت بیشتر می کند. در ادامه ایشان به آثار اجتماعی زیارت در جامعه مومنین اشاره کرده و به تحلیل جریان توسعه شهرهای زیارتی می پردازند. در انتها ایشان با اشاره به مقاماتی از حضرت معصومه(س) نکاتی را درباره این شخصیت بزرگوار و فوق العاده بیان می کنند.

سوال: بحث عوالم ما و معصومین بود. با توجه به این عوالم و سلوک ما در این عوالم و اینکه در جوار حرم حضرت معصومه و ایام میلاد ایشان است درمورد چگونگی یک زیارت کامل و برکات آن توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم. و صل الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین. یک نکته ای که در باب زیارت قابل تأمل است این است که در عوالمی که ما با ائمه داشته ایم، ممکن است عهدهایمان با آنها کهنه و فراموش شده باشد و زیارت نوعی احیاء و تجدید همه این عهدها و پیمان هایی است که در عوالم میثاق، ارواح و انوار و... بوده است. در واقع انسان زائر در سیر خودش به سوی خدا، عهدهایی (عهد توحید و عبودیت، عهد ولایت، عهد تبعیت از نبی اکرم) بسته است که با زیارت آنها را تجدید می کند. در روایت هم داریم: از تمام عهد شیعیان هر امام، این است که با آن امام، عهدشان را تجدید کنند و به زیارت بروند.

زیارت ابعادی دارد که من دو سه تای آن را در این فرصت فقط می توانم اشاره کنم. یکی از آن ابعاد سیر معنوی است که در زیارت برای زائر اتفاق می افتد و سلوکی است که او با امام خودش دارد. در روایات به این زاویه خیلی پرداخته شده است. گاهی توضیح داده شده است که در برابر هر قدمی که فرد برای مسیر زیارت امام برمی دارد، حسنه ای برایش نوشته می شود و سیئه ای از او پاک می شود. گاهی اگر زیارت کامل باشد برای هر قدم از زیارت ،ثواب حج عمره برای فرد نوشته می شود. در روایات گاهی ثواب زیارت را تا هفتاد هزار حج مقبول هم نوشته اند. در کامل الزیارات در باب بیتوته محضر امام رضا، روایتی نورانی از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است. از حضرت سوال شد که زیارت فرزند شما چقدر ثواب دارد؟ امام فرمود: هفت حج، فرد تعجب کرد، امام فرمود: هفتاد حج. باز تعجب کرد امام فرمود: هفت صد حج. بیشتر تعجب کرد امام فرمود: هفت هزار حج، و بعد ثوابش را تا هفتاد هزار حج بیان کردند. یعنی اگر کسی یک شب در حرم امام رضا(ع) بیتوته کند، ثواب هفتاد هزار حج مقبول را دارد.حج یک عمل عادی نیست و با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

از نبی اکرم نقل شده که یکی از متموّلین اطراف مکه در زمان پیامبر موفق به سفر حج نشده بود. پیامبر از سفر حج برمی گشتند. او از پیامبر پرسید که من امسال موفق نشدم به سفر حج بروم، چقدر باید بپردازم تا آن را جبران کنم؟ پیامبر فرمود: اگر به اندازه این کوه طلا و نقره بدهی نمی توان حج را جبران کنی. پس حج یک عبادت معمولی نیست. آن وقت زیارت امام رضا(ع) ثواب هفتاد هزار حج مقبوله دارد. یعنی انسان هفتاد هزار سال عمر کند و هرسال هم حج برود و هرسال هم حجش مقبول شود. در حالی که می شود در یک زیارت و یک شب بیتوته کردن نزد امام رضا این را به دست آورد.

سوال: این زیارت باید مقوله پیچیده ای باشد یا همین زیاراتی که می رویم کافی است؟

همین زیارت هایی که مشرف می شویم، منتها زیارت ظاهر و باطن و درجاتی دارد. مثل نماز. بعضی ها وقتی نماز می خوانند عروج می کنند و برمی گردند. بعضی ها هم نه در بازارش است و نمازش را هم الحمدالله می خواند. در کتابخانه و در بازارش است و نماز تمام می شود. همان طور که نماز درجات و مراتب دارد زیارت هم درجات و مراتب دارد.

سوال: یعنی به حضور قلب و معرفت مربوط می شود؟

این ها تعبیرات ساده اش است. یعنی به اندازه ای که انسان زائر می شود و به اندازه ای که وارد وادی ولایت امام می شود، با امام سیر می کند. چون زیارت در واقع یک سیر و سفر کامل الی الله است و در زیارت مقصد خداست. این سفر الی الله از وادی ولایت عبور می کند و به این بستگی دارد که انسان تا چه درجه ایی وارد وادی ولایت شود. مثلا دنیا صراط ماست، درجات ما در آخرت تابع این است که ما در دنیا چقدر در راه صراط بوده ایم و در کدام درجه صراط بوده ایم. در قیامت به ما می گویند «اقرأ و ارق»[1] به اندازه ای که قرآن در انسان تنزل و تجلی پیدا کرده است، به همان اندازه درجه دارد. زیارت هم همین گونه است به اندازه ای که انسان زائر می شود و درهای محیط ولایت برای انسان باز می شود (که این محیط ولایت عوالمی دارد)، به همان اندازه درجه پیدا می کند.و این روایات می گوید که می شود با زیارت امام رضا(ع) این قدر ثواب بدست آورد.

از این بالاتر هم در بعضی روایات دارد در زیارت عرفه فردی گفت که نشد امسال به مکه بروم ولی «تعرفت بکربلا» عرفه را در کربلا درک کردم. امام فرمود: چیزی از دست تو نرفته است. او گفت: عرفات را از دست داده ام! امام فرمود: چیزی از کف تو نرفته است. تعجب کرد و امام ثواب زیارت کربلا را برای او بیان کردند تا به اینجا رسید که فرمود (این را دیگر برای همه نگویید و به اهلش بگویید): هر کس امام حسین(ع) را در عرفه زیارت کند «زار الله فی عرشه»[2] یعنی یک لقائی با پروردگار، آن هم لقائی فی مقام العرش. چه تعبیری کنم گاهی این تعبیرات رهزن می شود. شاید بتوان گفت تجلیات فوق عرشی حضرت حق از آستان امام حسین در عرفه درک می شود. پس زیارت یک سیر کامل الی الله است. منتها این سیر از وادی ولایت عبور می کند و معبر ما به سوی خدا، وادی ولایت است. نمی تواند کسی از وادی ولایت عبور نکند و به سرّ توحید راه پیدا کند.

زیارت، سلوک ما با امام و عهدهایی است که با امام بسته بودیم. عهدهای ما با امام عهدی مستقل از عبودیت نیست. یعنی بنا بوده است که ما تبعیت محض داشته باشیم و آنها ما را در این وادی راهبری کنند. ما در این دنیا عهدهای مان را با امام تجدید می کنیم و این می شود زیارت. زیارت سفری است الی الله که اگر کسی این سفر را درست درک کند پایانش لقاء الله است. یعنی زیارت خدای متعال «کمن زار الله فوق عرشه یا فوق کرسیّه». این حقیقت باید برای انسان میسر شود و این شدنی است. البته زیارت آداب و مناسکی دارد که بدون آن آداب و مناسک و مقدمات این اتفاق نمی افتد؛ ولی  اگر کسی جزو مومنین بود و آداب را رعایت کرد، متناسب با مراتب وارد این وادی می شود. در این راه سرمایه ی انسان فقط توکل به خداست. کسی که می خواهد پا در وادی ولایت نهد جز با توکل شدنی نیست.

در زیارت معروفه امام رضا(ع) جملاتی است که تعبیر لطیفی در آن است. قبل از اینکه از در خانه تان بیرون بروید این جملات را بگویید: «بسم الله و بالله و الی الله و الی ابن رسول الله و حسبی الله و توکلت علی الله اللهم الیک اردت و ما عندک قصدت»[3] هشت جمله است و هشت مقام است. این سیر با بسم الله واقع می شود و رفتن در وادی ولایت جز با بسم الله و بالله و استعانت من الله واقع نمی شود و این وادی، وادی نیست که با توان ما درک شود و سیر برای ما اتفاق نمی افتد. این سفر به سوی کجاست؟ «بسم الله و بالله و الی الله» به سوی خدای متعال و ابن رسول الله است. سرمایه ما چیست؟ «حسبی الله و توکلت علی الله» یعنی زائر سرش را به خدا می سپارد و در این وادی با اعتماد قدم می گذارد. واقعا فراز و نشیب بیابان عشق دام بلاست. انسان باید سر به خدا بسپارد و برود. «حسبی الله و توکلت علی الله اللهم الیک اردت مراد من الیک و ما عندک قصدت» و مقصد ما در این سفر «الیک اردت و ما عندک قصدت». از در خانه وقتی می خواهی بیرون بیایی باید این گونه باشد و بعد اگر زائر، زائر باشد در هر قدمی که به سوی زیارت برمی دارد، حجابی برداشته می شود. و در هر قدم، زیارتی اتفاق می افتد که ثواب حج عمره را دارد. اگر این طور شد، «فاذن لی فی الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولیائک» تفضلا به او اجازه ورود خاص می دهند، درهای حرم باز می شود و ورود به ملکوت و باطن حرم پیدا می شود که باطن بیت النور است. «بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر»(نور/36) برای انسان پیدا می شود و به مقام ذکر و حضور می رسد.

حرم ائمه سقف ندارد از جمله این حرم که واقعا سقف ندارد. روایت داریم که بیوت ما سقف ندارد و سقف شان عرش است. در خانه های دیگر اگر انسان بالا رود به سقف دنیا می خورد. اینجا حجاب دنیا نیست لذا کسی که حرم برود «کمن زار الله فی عرشه ، فوق عرشه، فوق کرسیه». وقتی وارد این وادی شوید، سیر در وادی نور آغاز می شود و اجازه رفعت و ذکر و حضور به انسان داده می شود تا چه قدر انسان بتواند در زیارت سیر کند. گاهی زائر واقعا در یک بیتوته در محضر امام رضا یا محضر امیرالمومنین یا سیدالشهدا تا هفتاد هزار حج سیر می کند.

من همین قدر بگویم خبری که در این مشاهد است آن قدر مهم است که «مختلف الملائکه» است. یعنی ملائکه از عالم ملکوت سرازیر می شوند. از این لطیف تر مختلف الانبیاء است. انبیاء در آن رفت و آمد می کنند و 124 هزار پیامبر شب های جمعه می آیند و یک خبری اینجا اتفاق می افتد. پس سهم ما از این خبرها به اندازه ای است که از ما حجاب را برمی دارند و ما زائر می شویم. البته اگر کسی اهل اعتماد و امید بر حضرت حق و گشاده دستی ائمه باشد قاعدتا بهره بیشتری می برد.

سوال: ما چه کاری باید انجام دهیم که برکات زیارات شامل حال ما شود؟

یک مقدارش این است که آداب زیارت را رعایت کنید و زیارت خودش یک سلوک کامل است. یعنی سیر و سفر الی الله است. خداوند می فرماید: «ففروا الی الله» (ذاریات/50) از بت های تان، از شرکتان و از آلهه تان به سوی خدا فرار کنید. در روایات این به حج تفسیر شده است. آن وقت اگر ثواب هفتاد هزار حج در زیارت است یعنی اگر کسی واقعا بخواهد از بتکده ها بیرون برود باید سوی امام برود. اگر کسی رو به امام و خلیفة الله رفت از شرک نجات پیدا می کند.

اینکه به ملائکه گفته شد که سجده کنید این برای همین است که نجات از خُیلا و استکبار و بت هایی که انسان را محاصره کرده اند، جز با سجده و تواضع اتفاق نمی افتد و این گونه انسان موحد می شود. در واقع زیارت سیر در وادی توحید، موحد شدن و سیر به طرف امام و تجدید عهدهاست که باید آداب آن رعایت بشود و عوالم قبل و بعد از ما هم در آن موثر است. و این آداب اگر رعایت شد آن عهد نامه ما با امام تجدید می شود و آن می شود زیارتنامه ما. اگر کسی این زیارت نامه را خوب بخواند در هر سلام سلوکی با امام دارد و بابی از توحید و ولایت به روی او باز می شود. این اجمالی از زیارت است و اگر زائر زیارت را درک کرد باید الی الابد در آن وادی بماند و نباید از آن وادی بیرون بیاید. مثل اینکه وقتی درهای ماه رمضان به سوی او باز شد، دیگر بسته نشود. اگر از وادی ولایت دری به سوی انسان باز شد، زائر باید طوری زائر بشود که این در الی الابد روی او باز بماند. باید مراقب باشیم که حجاب هایی که از انسان برداشته می شود و باطن وادی ولایت و درهای غیب حقیقت که به روی انسان گشوده می شود، باز بماند.

اما اگر این زیارت محقق شد و ما زائر شدیم، آثاری در تکوین دارد و آثاری در تاریخ اجتماعی ما دارد که این ها هم باید مورد بحث و دقت قرار بگیرد. آثار تکوینی آن بماند که عالم چطور با زیارت امام عوض می شود و رشد می کند. یعنی عالم ملائکه به زیارت امام می آیند و ملکوت هم با زیارت امام رشد می کند. این توضیح بماند.

و اما آثاری در حیات اجتماعی ما دارد که حول امام، تاریخ مومنین و موحدین شکل می گیرد و این زیارت تاریخ ساز است. یعنی روابط ما را حول امام شکل می دهد و کم کم با زیارت، جامعه حول الامام درست می شود. طبق روایات بین ما مومنین روابط عمیقی وجود دارد. ما بابی در کافی داریم که فرمود: «المومن اخ المومن»[4] آن چیزی که در شعر سعدی آمده که «بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند» این در روایات ما راجع به بنی آدم نیست راجع به مومنین است. فرمود مومنین اعضای یک پیکر هستند و بعد در روایات دارد که اگر یکی رنج ببیند، دیگری هم رنج می بیند. اگر غصه دار شود دیگری هم غصه دار می شود. یعنی رابطه ای که گاهی می گویند در همزاد ها از نظر روحی است مثلا بین دو خواهر یا برادر دوقلو؛ که واقعا اگر یکیشان غصه دار شود دیگری هم غصه دار می شود، فرمود بین مومنین این رابطه به شدیدترین وجه است. بعد توضیح می دهند زیرا مومن برادر مومن است از پدر و مادر. منتها این پدر و مادر را فقط پدر و مادر ظاهری نبینید. فرمود: «المؤمن ابوه النور و امه الرحمة»[5] لذاست که مومنین با یکدیگر یک ارتباط عمیقی دارند. اتصال روح مومنین به روح الله «اشد من اتصال شعاع الشمس الی الشمس»[6] از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. پس همه ی ما شعاع یک خورشید هستیم و واقعا از یک پیکریم. این ارتباط عمیقی که بین مومنین است و واقعا عمیق ترین نوع ارتباط است، حجابی روی آن افتاده است.

اینکه این قدر به سفارش کرده اند که مومنین مواظب هم باشند برای این است که فرمود: اگر مومنی پشت در شما آمد و شما می توانستید او را اجابت کنید اما او را پشت در نگه داشتید و او را اجابت نکردید و بی اعتنایی کردید، ولایت از شما اخذ می شود. یعنی رابطه ی بین دو مومن رابطه ی ولایت است. یعنی این ارتباطی که بین ما است، از سنخ ارتباط با امام است. ما نباید روابطمان را از راه دیگری تعریف کنیم. بلا تشبیه مثلا بزرگ خانواده، مثل یک نخ تسبیح می ماند و واقعا یک رشته رحمت است تا هست همه دور هم جمعند اما وقتی می رود گسسته می شوند. الان حقیقتا این نخ تسبیح پاره شده است و بساط رحمت بین ما جمع شده است. این که باید قدر بزرگان را دانست چون واقعا آنها نخ تسبیح هستند. این تشبیه درباره امام صحیح نیست بلکه امام مثل خورشیدی است که همه شعاع ها حول او جمع می شوند و ارواح همچین ارتباط عمیقی با یکدیگر دارند. اما فرمود: «یقطعون ما امر الله به ان یوصل» (بقره/27) یعنی شیاطین رشته ی ارتباط با امام را قطع کردند. لذا در تمدن امروز ارتباط ها یک جور دیگر تعریف می شود. یعنی ارتباط بین اقوام و ارتباط ایمانی از بین می رود و به یک ارتباط ناسیونالیستی و یا یک روابط بین المللی حول یک فرهنگ و ایدئولژی دیگری تبدیل می شود. یعنی آن روابط را قطع می کنند و جایش روابط دیگری می گذارند. رابطه های عشیره ای و فامیلی در جامعه ای های مدرن وجود ندارد و تبدیل به خانواده های کوچک و بعد خانواده های تک سلولی و گاهی یک نفره شده است و ارتباطات دیگری جای آن ارتباطات را گرفته است. مثلا حیوانات جای ارحام را می گیرند. وقتی آن رابطه را قطع کردید یک رابطه ی ظلمانی و دنیایی جای آن می آید. ارتباط ما با امام باید مبدأ احیای این روابط باشد.

به نظر من زیارت روابط را از نوع احیا می کند. یعنی وقتی انسان زائر با امام پیوند خورد، از این پس همدیگر را حول امام احساس می کنند و احساس نمی کنند که جزائر مستقل اند. همدیگر را پیوسته به هم احساس می کنند و به یکدیگر محبت می کنند. من واقعا خودم این را تجربه کردم در حرم امام رضا که می روم  احساس می کنم که به تمام زائران نزدیک هستم، با اینکه از نظر ظاهری و قومی و نژادی با آنها اختلاف دارم. حتی احساس می کنم که به این ها از اقوام نزدیک خودم نزدیک تر هستم. در روز عاشورا شمایی که در مراسم شرکت می کنید احساس می کنید که با هم همدل هستید و کنار یکدیگر احساس امنیت می کنید. یعنی همه خودمان را منتسب به امام می دانیم و همه حول یک امام جمع شده ایم. این رابطه باید برقرار شود و محور روابط شود و حولش جامعه پردازی شود. اتفاقا یکی از راه های احیای این ارتباط زیارت است و البته این اتفاق هم افتاده است، مثلا حول زیارت ائمه، شهرها و جوامع شیعی و بالاتر، تعلقات شیعیان شکل گرفته است.

در کربلا در زیارت اربعین انسان احساس می کند که همه همدیگر را دوست دارند و آن تعلقات ریخته است. رئیس یک عشیره که در عشیره نمی توان به او گفت که بالای چشمت ابرو است، پای زائران را می شوید و التماس می کنند که لباس هایتان را به من بدهید که بشویم و خستگی آنها را در می کند. یعنی همه حول الامام هستند. این رابطه محبت آمیز حول امام، باید دائمی بشود و اتفاقا شده است. من فکر می کنم یکی از آثار هجرت امام رضا(ع) این بوده است که جامعه ی شیعه حول امام رضا(ع) شکل گرفته است. درعراق و ایران جامعه ی شیعی حول امام شکل گرفته است. امام باید محور تشکل اجتماعی  باشد و همه  روابط ما حول امام شکل بگیرد. یکی ازعواملی که حجاب ها را کنار می گذارد و ما می توانیم رابطه حقیقیمان را ببینیم و با هم احساس تباین نکنیم، زیارت الامام است. وقتی روابط ظلمانی کنار می رود آن وقت با زیارت روابط حول امام احیاء می شود.

تاریخ تشیع و تاریخ جامعه ی مومنین مرهون زیارت است و به نظرم این نوع مناسکی است که بیشتر مسلمانان قبول دارند. بگذریم از برخی فرق انحرافی مثل وهابی ها که با زیارت مخالفت می کنند آنها جایی در بین اهل سنت ندارند. آنها فرقه ای هستند که اعتقادات خاص خودشان را دارند و حتی با زیارت نبی اکرم هم مشکل دارند. نوع مومنین و مسلمانان این طور نیستند و به زیارت نبی اکرم و آقازاده ها می روند. این زیارت باید محور تشکل اسلامی بشود. این نکته اول و نکته دیگری که باید انشاالله عرض کنم تذکراتی است که باید حول این محور داده شود که زیارت به یک توریسم تبدیل نشود.

پس زیارت یک سفر کامل الی الله است که از وادی ولایت عبور می کند( این نکته اول) و(نکته دوم) زیارت باید مبدا آثاری بین مومنین باشد و باید مبدا شکل گیری جامعه ی مومنین حول الامام باشد. یعنی شخصیت مزوری که ما او را زیارت می کنیم باید سرچشمه و محور سلوک و تعاطف و تراحم اجتماعی یعنی محبت و عاطفه اجتماعی باشد و بعد ما حول آن جامعه بسازیم و روابطمان بر اساس او شکل بگیرد. ما نباید بگذاریم که کفار و شیاطین این رشته پیوند ما با امام و این رحمت الهی را قطع کنند. البته آنها به دنبال این کار هستند «یقطعون ما امر الله به ان یوصل» (بقره/27) آنها روابط اجتماعی را حول محور دیگری شکل می دهند که ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد.

زیارت یک توریسم نیست. یعنی سفری نیست که با انگیزه ابتهاجات مادی و کامجویی مادی اتفاق افتد و با نگاه اقتصادی به آن نگاه شود. زیارت سفر الی الله است و اصولا به نظرم می آید که همه سفرها باید این طوری باشد. یعنی حتی سفرهای تفریحی ما هم باید سیر الی الله باشد و در آن یک سیر معنوی اتفاق بیفتد. آنچه در توریسم اتفاق می افتد برعکس است و گاهی سفرهای معنوی به گردشگری مادی و محاسبات اقتصادی تبدیل می شوند. ما نباید به زیارت و زائر این طور نگاه کنیم.

در روایات داریم که وقتی زائر به زیارت امام حسین(ع) می رود ملائک به استقبال او می آیند، او را بدرقه می کنند و برای او استغفار می کنند و امام از عالم بالا نازل به اوست و بقیه مقامات. زیارتی که بیتوته یک شبش ثواب هفتاد هزار حج را دارد، نباید به آن زیارت محاسبه اقتصادی و ریالی کرد. کما اینکه در نگاه توسعه غربی هم این طور نیست. آنها توریسم و گردشگری را یکی از ابزار روابط اجتماعی و گسترش و بسط تمدن می دانند و این طور نیست که بگویند فقط یک پدیده اقتصادی است. بلکه در سفر انتقال فرهنگ صورت می گیرد، حول آن تمدن و روابط اجتماعی شکل می گیرد و فرآیند اثر گذاری در توسعه دارد. ما هم باید به زیارت ائمه این طور نگاه کنیم. زیارت یک امری است که حولش جامعه متقین و مومنین شکل می گیرد و روابطشان تهذیب و اصلاح و احیاء می شود. بنابراین این نگاه درست نیست که زائر یک مسافری است که بدنبال احتیاجات مادی خودش است و یک درآمد اقتصادی هم برای ما دارد. روابط ما نباید این گونه باشد.

آماری دیدم که خیلی هم نگران کننده بود که ما مثلا در هر سال آنقدر زائر از فلان کشور داریم و هر نفر آنقدر دلار هزینه می کند. این نگاه به زائر نگاه بدی است. مومنین هم باید این را توجه داشته باشند که زائر، زائر امام رضا است. همین طوری که وقتی ما میهمان مردم عراق هستیم در واقع میهمان امام حسین(ع) هستیم و آنها نباید به ما بعنوان یک سرچشمه درآمد اقتصادی نگاه کنند و از این زاویه به ما احترام کنند؛ بلکه باید ما را میهمان امام حسین(ع) بدانند و همان کاری که در زیارت اربعین می کنند و در آن ولایت احیاء می شود، همان کار را باید در همه اوقات انجام دهند. ما هم باید نسبت به آنها گونه باشیم. آنها میهمان امام رضا هستند. وقتی به شهرهایی مثل قم که حرم اهل بیت است می آیند میهمان اهل بیت هستند. بنابراین باید به عنوان میهمان اهل بیت مورد تکریم قرار بگیرند. پس نباید به زائر نگاه اقتصادی کرد. البته خداوند مسائل مادی اش را به شکل بهتری جبران خواهد کرد که این ماجرایی دارد. پس نباید زیارت تبدیل به توریسم بشود برعکس باید سفرهای توریستی را به سفر الی الله تبدیل کنیم. باید انگیزه های آن را رشد بدهیم و به بهانه ی تفریحات سالم، چیزی دیگر را جایگزین زیارت قرار ندهیم.

در ضمن نباید به زائر نگاه قومیتی داشت. عرب و عجم ندارد «لا فخر لعربی و لا عجمی و لا عجمی و لا عربی». نسبت های عشیره ای و قومیتی و نژادی و ناسیونالیستی ما را به هم پیوند نمی دهند بلکه رابطه ی اصلی مومنین رابطه با ولی شان است و همان که عرض کردم «المومن اخ المومن» مومن برادر مومن است. بنابراین باید به این هم این طور نگاه کنیم. کما اینکه شما متوقع هستید وقتی به کشورهای عربی برای زیارت می روید، به شما به عنوان یک زائر نگاه کنند و نگاههشان نگاه عرب و عجم نباشد، ماهم باید همین را درک کنیم. نگاه عربی و عجمی داشتن توهین به زائر و اهل بیت است. نه ما وقتی به عراق می رویم عجمی هستیم نه آن بزرگواران وقتی به ایران می آیند عربی هستند. بلکه همه ما مومن و زائر هستیم و کرامت ما به زائر بودن و حول امام بودن ماست. باید این نگاه را تقویت کنیم و همدیگر را تکریم کنیم تا روابط مان حول امام شکل بگیرد.

همان طور که آنها به توریسم به عنوان یک پدیده ی بیش از اقتصاد نگاه می کنند و بعنوان یک پدیده فرهنگی که با آن جابجایی فرهنگی اتفاق می افتد نگاه می کنند، حقیقتا زیارت هم پدیده ذی وجودی است که می شود حول آن شهر و تمدن اسلامی را ساخت و شکل داد. نکته دیگری که به نظر من قابل تامل است این است که نباید مقابل زیارتگاه ها قطب گردشگری درست کنیم. یعنی به طور کلی به گمان من در فرهنگ اسلام این شهربازی ها و این محیط های اعتکاف دنیایی که گاهی انسان در آن دو روز ، سه روز اشتغال به دنیا دارد؛ هیچ جایی ندارد و صرف اینکه ما وسط این مجموعه توریستی، یک مسجد قرار بدهیم این توجیه پذیر نیست.

گاهی حول شهر مسجد را می سازند ولی گاهی شهر را می سازند و مسجد هم به عنوان عنصر دخیل در شهر می بینند که این غلط است. به تعبیر دیگر گاهی یک مجموعه توریستی می سازند و مسجد هم می سازند به عنوان اینکه گردشگر مذهبی هم جمع شود. می گویند ما مسجد می سازیم که گردشگرهای مذهبی هم احساس کنند که اینجا امکانات مورد نیازشان است و بیایند در این گردشگری ما سهیم بشوند. یعنی به مسجد نگاه مادی می کنند. گاهی هم حول مسجد فرهنگ می سازند اینکه ما می گوییم مسجد و حرم باید قبله ی شهر باشد، معنایش این نیست که فقط از نظر کاربرد فیزیکی، شهر باید حول حرم شکل بگیرد. بلکه روح و فرهنگ شهر و تمدنی که در این شهر شکل می گیرد باید حول امام و ولایت حقه باشد.

من گاهی اوقات نگران هستم چون ساختن قطب گردشگری در مقابل زیارت روابط دیگری را دامن می زند. من گاهی می ترسم این بزرگوارانی که با حسن نیت این کار را می کنند جزء کسانی باشند که «یقطعون ما امر الله به أن یوصل». یعنی شهر امام رضا(ع) که قطب تشیع است و حولش فرهنگ شیعه شکل می گیرد را به قطب گردشگری تبدیل کنیم که رقیب امام رضا(ع) بشود یا به عنوان یک مکمل باشد. مگر گردشگری مادی مکمل حرم امام رضا است؟ این به معنی مخالفت با تفریح نیست. این که تفریح را در فرهنگ لیبرالیستی سامان بدهیم و آن را مکمل زیارت امام رضا(ع) قرار بدهیم، جای تامل دارد. ما نمی توانیم چیزی که دارای یک قطب دیگری است و فرهنگ دیگری درش است را مکمل زیارت قرار دهیم، بلکه حرم امام رضا(ع) باید محور توسعه ی شهر و تفریح ما باشد. یعنی تفریح باید تعریف جدیدی پیدا کند.

عرض کردم گاهی شهرک های تفریحی ساخته می شود که مانند اعتکافات ما در مساجد سه روز طول می کشد که انسان از این طرف شهرک داخل شود و از آن طرف شهرک بیرون بیاید. و همه اش هم تنوع و ابتهاجات مادی است. انسان وقتی بیرون می آید به قدری غرق در لذات مادی می شود و در روحش شدت روانی نسبت به دنیا پیدا می شود که دیگر حاضر نیست به زندگی عادی برگردد. مثل کسانی که به اعتکاف می روند وقتی اعتکاف به آنها مزه می کند دیگر حاضر نیستند به زندگی عادی خودشان برگردند و خیلی برایشان دشوار است.

آیا زائری که ملائکه به استقبال شان می آیند یک طعمه اقتصادی است و ما باید نگاه کنیم که چقدر دلار می آورد و خرج می کند؟ اگر زائردلار بیشتری خرج کرد او را بیشتر تحویل بگیریم و اگر کمتر خرج کرد او را کمتر تحویل بگیریم یا نگاه ما به زائر باید مثل نگاه روز اربعین در کربلا باشد که کار ندارند چه کاره است و در چه مقامی است و آن کسی هم که پذیرایی می کند هم دنبال این چیزها نیست. آن کسی که پذیرایی می کند رئیس عشیره است و می آید و ساده ترین و سبک ترین خدمت را می کند و از زائری که به او خدمت می دهد هم نمی پرسد که از چه درجه ای است.

نباید در مقابل زیارت قطب دیگری ترتیب داد و یک مفهوم دیگری از مسافرت و سیر را شکل داد. ترکیب سازی به این راحتی واقع نمی شود. این مخالفت با تفریحات سالم نیست و این در جای خودش حتما باید باشد. فرض کنیم در قم یک شهرفرودگاهی بزنیم و مقابل حرم حضرت معصومه(س) برای ایجاد درآمد یک توریسم راه بیندازیم. خوب بروید این را جای دیگر بسازید. چه ضرورتی دارد که در شهری که حرم اهل بیت است و می تواند قطب یک توسعه ی فرهنگی باشد و همه روابط حول آن شکل گیرد، آن را بسازید؟! چه ضرورتی دارد که ما همچین تلاشی را بکنیم منتها بیاییم و قطب دیگری را در مقابل حرم راه بیندازیم

سوال: آیا می توان از راه دور از آثار وبرکات زیارت بهره مند شد؟

پاسخ: بله. البته حضور در این مشاهد یک فضائل خاص دارد ولی زیارت اولیاء خدا مختص به راه نزدیک نیست وهمین ارتباط حقیقتا از راه دور برقرارمی شود. در روایات در باب سید الشدا دیده اید که فرمود آیا هر روز به زیارت جدم می روی؟ گفت: که من راهم خیلی دور است. فرمود که هر روز به بلندی بروید و به راست و چپ آسمان نگاه کنید و بگویید: «السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» که ثواب یک حج عمره ی مقبوله را دارد. زیارت اولیاء خدا از راه دور هم اتفاق می افتد و حقیقتا ارتباط برقرار می شود.

همین که شما زیارت زائرین را دوست داشته باشید در ثواب آنها شریک می شوید. مثلا کسی نماز شب می خواند و شما نماز شب او را دوست دارید، پس شما در ثواب نمازشب او شریک هستید البته خدا از ثواب آنها کم نمی کند و از پیمانه آنها تفضلا چیزی هم به شما می دهد و اگر کسی کار بدی را هم دوست داشته باشد گرفتار جرم آن می شود. این که می گویند معروف را با قلب خودتان دوست داشته باشید یعنی همین. اگر انسان زائرین و زیارت آنها را دوست دارد در ثواب زیارتشان شریک است چه دور باشد چه نزدیک. فردی به امیرالمومنین گفت که ای کاش برادرم بود و پیروزی شما را در جنگ جمل می دید. امام فرمود: «أ هوی اخیک معنا»[7] آیا او دلش با ماست؟ گفت: بله، امام فرمود: اقوامی با ما هستند که هنوز به دنیا نیامده اند چون دلشان با ماست اگر دلتان با حضرت معصومه باشد میهمان حضرت هستید.

این فیض خیلی عام تر از این حرف هاست که ما خیال می کنیم. حضرت فرمود: اگر کسی نگاه محبت آمیز به پدر و مادرش بکند خداوند ثواب یک حج را به او خواهد دارد. فردی پرسید: ممکن است که کسی صد بار این کار را در روز انجام بدهد. (من نقل به معنا می کنم.) امام فرمود: مگر تو بخیل هستی؟ دستگاه خدا با عظمت است. خوب  صدبار نگاه می کند و خداوند ثواب صد حج به او می دهد. این در دستگاه وسیع الهی چه اشکالی دارد؟ پس شما می توانید از دور از بهترین زائران حضرت باشید و بیشترین ثواب به شما برسد.

یک جمله هم راجع به حضرت معصومه اشاره کنم تلقی من این است که وجود مقدس حضرت معصومه(س) از آن بیت النورها و مشکات الانوارهایی است که انوار چهارده معصوم در آن تجلی دارد. لذا در حرم ایشان چهارده معصوم به نحو حاضر زیارت می شوند. عظمت حضرت معصومه(س) فوق العاده است و می ارزد انسان از اقصی نقاط دنیا فقط برای همین زیارت بیاید. شاهدش هم این است که  امام رضا(ع) فرمود: هر کس حضرت معصومه(س) را زیارت کند «وجب له الجنة» اهل بهشت است. امام صادق(ع) می فرماید: «بشفاعتها» به شفاعت حضرت معصومه(س) «باجمعهم» همه شیعیان من وارد بهشت می شوند. من نمی دانم این چه مقامی است «و إنّ لک عند الله شأنا من شأن» اما یکی از شئون ولایت چهارده معصوم به خصوص صدیقه طاهره، در ایشان متجلی است و لذا ایشان می توانند «شفاعت فی الجنه» بکنند. یعنی درجات جنت که درجات توحید و ولایت است و ظاهرش بهشت است و باطنش بیت الولایة و دار الولایة و مقامات توحیدی است، همه این درجات به شفاعت ایشان بدست می آید. ایشان می تواند در این عوالم ما را را دستگیری و هدایت بکند. خلاصه خیلی حجاب های باطنی و ظاهری دراین حرم برداشته شده است و برداشته می شود. انشاء الله همه ما زائر باشیم از راه دور و نزدیک و خداوند ما را عارف به مقام ائمه قرار بدهد و برکات آنها را بر ما نازل کند.

 

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله میرباقری

******************************************

پی نوشت ها:

******************************************
[1] الكافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 606
[2] كامل الزیارات، النص، ص: 172
[3] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 267
[4] تحف العقول، النص، ص: 296
[5] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 80
[6] الكافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 166
[7] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 55

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.