عوامل بصیرت از نگاه امام علی (علیه السلام)/بخش اول

تاریخ ارسال:چ, 10/08/1395 - 20:27
علی ولی الله
حسین سهرابی؛

چکیده

 بصیرت در حقیقت، حاصل بررسی موشکافانه همه ابعاد دور و نزدیک یک مسئله و فراهم آوردن یک معرفت ویژه نسبت به آن به منظور ارزیابی واقعی و ژرف آن مسئله است، به طوری که هیچ گونه تردید و تزلزل در آن راه نیابد.

بصیرت با این مفهوم عمیق، در دیدگاه امیرالمومنین (علیه السلام) جایگاهی رفیع دارد. از نظر حضرت، ارزش انسان، وابسته به معرفت و بصیرت او است و ایمان آنگاه برای مومن سودمند است که همراه نور بصیرت باشد.

با توجه به این جایگاه بلند، مقاله با واکاوی سخنان حضرت به دنبال مبانی و عوامل ایجاد بصیرت می باشد، زیرا کسب این ویژگی که در سرنوشت انسان نقشی حتمی دارد، قطعا مستلزم حصول ملکاتی است که در لایه های عمیق وجود انسان رسوخ کرده باشد. نتیجه این جستجو، پژوهشگر را به مبانی مختلف رهنمون می کند که مهمترین آن ها عبارتند از تقوی، زهد، تفکر و عبرت.

تقوی رابطه ای مستقیم در کسب فهم عمیق دارد. پیمودن صراط مستقیم به دلیل خطرات و پرتگاه های بسیاری که در مسیر آن قرار دارد، جز با عنایت و هدایت الهی ممکن نیست و تقوی، این چراغ هدایت را در قلب انسان پرهیزگار فروزان می کند.

از زهد به عنوان عامل دیگر بصیرت یاد می شود. دلبستگی به دنیا و برقرار کردن رابطه محبتی با آن، چشم و گوش دل آدمی را نسبت به حقایق آن کور و کر می کند و پرده غفلت را بر عیوب دنیا قرار می دهد.

تفکر، زمینه ساز بصیرت است و راهگشای هدایت انسان. اگر بصیرت به معنای رسیدن انسان به درجه ای از درک و فهم تلقی گردد که بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آن بنگرد ، بی تردید «عبرت» یکی از راه هایی است که می تواند انسان را به این مقصد برساند.

طرح مسئله

 موضوع بصیرت در جامعه دینی به ویژه جامعه اسلامی جایگاه ویژه ای دارد و پرداختن به آن از ضروریات حتمی چنین جامعه ای می باشد زیرا جامعه اسلامی به معنی واقعی آن یعنی حاکم شدن احکام و دستورات نورانی شرع مقدس و به یک معنا جاری شدن همه خیرها و نیکوئی ها در ابعاد فردی و اجتماعی جامعه است و به تحقیق استیلای حق و خیر، محو شر و باطل را به دنبال دارد و این مهم هرگز مورد پسند و رضایت باطل و باطل گرایان نخواهد بود. به همین خاطر مقابله ای سخت و بی امان و رویاروئی همیشگی بین حق و باطل و خیر و شر برپا میگردد. در این میان هرچه جبهه حق بر مبانی خود استوارتر و پایدارتر بایستد, قطعاً هجمه های باطل و ترفندهای آن بیشتر و پیچیده تر خواهد شد . در همین عرصه است که ضرورت وجود بصیرت مطرح می گردد.

بدیهی است ابعاد بحث بصیرت تنها محدود به بعد اجتماعی و سیاسی زندگی انسانی نمی گردد بلکه ضرورت آن در همه ابعاد فردی و اجتماعی انسان ونیز ابعاد اعتقادی و اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی و . . . او رخ می نماید. از طرفی، بصیرت را نمی توان صرف دانش و آگاهی معنا کرد، هم چنان که بعضی چنین تعریفی دارند، زیرا چه بسا دانشمندانی که در تشخیص راه حق از باطل، آن گاه که بر سر دو راهی قرار گرفته و یا در گرد و غبار فتنه گرفتار آیند درمانده گردند و توانائی رهایی از این حیرانی و سرگردانی را بدست نیاورند، در حالی که مهمترین اثر و کارکرد بصیرت، یافتن راه از بیراهه است.

بی تردید پی بردن و دریافت صحیح واقعیات از بین انبوه رخدادها و تحولات زندگی با توجه به سرعت آنها، تعدد فعل و انفعالات و پیچیدگی و درهم آمیختگی روابط علّی و معلولی زندگی اجتماعی، و ظهور و بروز پدیده های مختلف اجتماعی و فرهنگی و...، مستلزم ژرف نگری و بصیرت است. اما این بصیرت صرفاً با انباشت اطلاعات در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... حاصل نمی شود، بلکه بصیرت مولود عوامل عمیق نهفته در لایه های درون آدمی است که بدون آنها، انبوه اطلاعات، صرفاً لایه ای غیرقابل اعتماد از دانایی برای انسان ایجاد می نماید و یا ممکن است خود، عامل گمراهی و تیره روزی او گردد.

در فرهنگ قرآنی و معارف دینی عوامل متعددی برای ایجاد بصیرت شمارش شده است . از مهمترین این عوامل می-توان به ایمان، تقوی، عبرت، زهد، تفکر، اخلاص، خردمندی و..... اشاره نمود.

با بررسی کلام گهربار امیرالمؤمنین علی( علیه السلام)، عوامل تقوی، زهد، عبرت، تفکر به عنوان عوامل ایجاد بصیرت و روشن بینی به وضوح و به دفعات در خطابه ها و حکمت های ایشان بیان شده است.

1. تقوی

یکی از مهم ترین توصیه های حضرت امیر (علیه السلام) به شیعیان خود، موضوع تقوی است. بر اساس احادیثی که تمیمی آمدی تحت این عنوان از امام (علیه السلام) جمع آوری کرده است، حضرت خویشتن داری را به معنی نگهداری انسان از هر آن چه او را به گناه وا می دارد ذکر می کند و نیز دوری گزیدن از محرمات بلکه از مشتبهات می داند. از دیدگاه حضرت، تقوی ذخیرۀ روز بازگشت و قلعه و حصار مؤمن است . ایشان نیاز انسان به تقوی را بیشتر از نیاز او به توشه های دنیا می داند (نک: همو، ص268-270). حضرت در موارد متعددی به رابطه تقوی و بصیرت و تأثیر مستقیم تقوی بر روشن بینی اشاره فرموده  است.

1 .1. محبوب ترین بندگان خدا

 پیمودن مسیر حق بدون چراغ هدایت منجر به توقف و یا انحراف از مسیر و هدف می شود و این چراغ در قلب متقی تلألو می کند .به علاوه گام نهادن در مسیر اعتدال که آن را فضیلت عفت نام نهاده اند، با معاشرت و مشارکت با فسق و فجور مردم هواپرست امکان ندارد و این شخص متقی است که با فضیلت دانش و حکمت، راه اعتدال را می پیماید . استمرار حرکت سعادتمند تنها در مسیری اتفاق خواهد افتاد که نشانه های حق دائما جهت حرکت را به سائر الی الله نشان دهد و این تقوی است که قدم به قدم راهپیمای طریق حق را با برهان و دلیل و نمایاندن نشانه های حق، سیر می-دهد.

علی(علیه السلام) در یکی از خطابه های خود صفات پرهیزکاران و سالکان طریق حق و بصیرت و روشن بخشی ناشی از آن را با عالی ترین مضامین بیان فرموده :

«عِبادَاللهِ اِنَّ مَنْ اَحَبَّ عِبَادِاللَّهِ اِلَیهِ عَبداً اَعَانَهُ اِللهُ عَلَی نَفْسِهِ ........... قَدْ اَبْصَرَ طَریقَه و سَلَک سَبیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ، و قَطَعَ غَمارَه، وَاسْتَمْسَک مِنَ الْعُری بِاَوثَقِها، و من الجِبَالِ بَاَمْتَنِها، فَهُوَ مِنَ الْیقینِ عَلَی مِثْلِ ضُوءِالشَّمْسِ.[1]

ای بندگان خدا از محبوب ترین بندگان نزد خداوند، کسی است که او را در راه پیروزی بر(هواهای سرکش) نفسش یاری کرده است..... (این اخلاص و جهاد با نفس) او را از نابینایی رهایی بخشیده و از زمره هواپرستان خارج ساخته است. کلید درهای هدایت و قفل درهای گمراهی گردیده، راه هدایت را با بصیرت دریافته و در آن گام نهاده و نشانه های این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات، گذشته است. از میان دستگیره های هدایت، به مطمئن ترین آن ها چنگ زده و از رشته های نجات به محکم ترین آن ها متمسک شده است. به همین دلیل در مقام یقین به آن جا رسیده که حقایق را همانند نور آفتاب می بیند»(سید رضی،خ87).

امام با بیان این نکته که پیمودن صراط مستقیم به دلیل خطرات و پرتگاه های بسیار نهفته در این راه جز با عنایت و هدایت الهی ممکن نیست، پرهیزگاران و عارفان طریق حق را معرفی می نماید و سپس به بیان نتایج این اعانت و دستگیری خداوند می پردازد. از جمله می فرماید: «فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ .... در نتیجه، چراغ هدایت در قلب او روشن شده و وسیله پذیرائی برای روزی که در پیش دارد برای خود فراهم ساخته است». فروزان شدن چراغ هدایت در قلب انسان پرهیزگار، اشاره به تابیدن انوار علوم و معارف الهی بر قلب اوست و به تعبیر قرآن:« اِتَّقُوالله و یعَلّمِکمُ الله، از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور مى ‏کند». (بقره/ 282) در حقیقت معارف الهی، میوه شیرینی است که پرهیزگار از درخت تقوی و مجاهدت با نفس می چیند.

امام در ادامه سخن، به شش صفت اشاره می فرماید که براساس گزارش بعضی شارحان، اوصاف پیشین را تکمیل می کند. به عبارت دیگر صفات پیشین اکثراً بر نتایج علمی تقوی تأکید کرده است و این شش صفت بر نتایج و جنبه های علمی و عقیدتی تقوی تکیه می کند، آنجا که می فرماید: « قد ابصر طریقه و ... اشاره به این امر دارد که پرهیزگار از صفت نابینایی دور شده و حجاب های خودپرستی و هواپرستی را کنار زده و راه را یافته و نشانه ها و علامات عبور از دریاهای متلاطم شهوات را شناخته است و به محکم ترین ریسمان و دستگیره های هدایت که قرآن مجید و رهنمودهای حضرات معصومین (علیهم السلام) و راسخان در علم هستند، تمسک نموده است. این صفات و طی این طریق، بنده خالص خدا را به مقام حق الیقین می رساند و لذا چشم حق بین او گشوده می شود و حقایق را با چشم دل همچون روشنائی آفتاب می بیند ( نک: مکارم شیرازی،3/546- 548).

با نگاهی کلی به این خطبه در می یابیم که مولی الموحدین علی (علیه السلام) مکرّر به آگاهی و بصیرت و معرفت و راهنما و هادی بودن به عنوان نتایج تقوی اشاره فرموده  است، لذا ابن میثم در شرح این خطبه به 12 اثر تقوی در ایجاد بصیرت اشاره می کند از جمله اینکه:

زَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ: این عبارت به روشن شدن نور معرفت الهی در آینۀ ضمیر متقی اشاره دارد.

نَظَرَ فَاَبْصَرَ: پرهیزگار به حقیقت آسمان ها و زمین و تجلیات خداوند به دیده بصیرت می نگرد و حق تعالی را در آن ها مشاهده می کند.

فَخَرَجَ مِن صِفةِ  العَمی: او به خاطر دارا بودن فضیلت دانش و حکمت و عدم معاشرت و مشارکت در فسق و فجور مردم هواپرست و گام نهادن در مسیر اعتدال یعنی فضیلت عفت، در مسیر حق، بصیر و بینا و از کوری جهل بری می باشد.

فَصارَ مِن مَفاتیحِ اَبوابِ الهُدی: وی با ویژگی های برشمرده، کلید گشایش درهای هدایت است، درهایی که عارفان بر آن ایستاده و از طریق آن به پیشگاه حق وارد می شوند. اینان به مقامی می رسند که کلید گشایش مشکلات در راه ماندگان و چراغ فرا راه جاهلان می گردند.

قَد اَبصَرَ طَریقَهُ: پرهیزگار با دید روشن و آگاهی کامل، طریق حق را شناخته است.

وَ سَلَک سَبیلَهُ: و در عمل هم در این راه گام گذاشته است.

وَ قد عَرَفَ مِنارِهِ: این راه پیمای طریق حق با برهان و دلیل، نشانه های حق را می شناسد.

فَهُوَ مِن الیقینِ عَلی مِثلِ ضُوءِ الشَمسِ: گویا نور یقین را به طور کامل جذب کرده و با چشم بصیرت، عالم ملکوت را نظاره می نماید با همان وضوحی که چشم ظاهر، نور خورشید را می بیند.

(قد نصب نفسه) مِصباحُ ظُلُماتِ: او چراغ تاریکی هاست که گمشدگان وادی ظلمانی جهالت را به سوی حق هدایت می کند.

دَفّاعُ مُعضِلاتِ: وی رافع دشواری هاست، یعنی حیرت ناشی از بروز مشکلاتی که ابهام در حق و تشخیص آن از باطل به وجود می آورد را رفع می کند و بندگان خدا را از سقوط در مهالک جهل و نادانی و شبهات نجات می دهد.

دَلیلُ فَلَوات: پرهیزگاران و عارفان، راهنمایان طریق حق و آشنایان با منازل و خطرات این وادی هستند و با بصیرت خود سالکان را ارشاد و هدایت می کنند.

یقُولُ فَیفْهِمُ: سخن او قابل فهم است، زیرا او عین حقیقت را بدون این که دچار شبهه شود مشاهده می کند، لذا در آن چه می گوید اختلافی که ناشی از جهل باشد وجود ندارد (نک: همو، 2/ 290- 295).

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.