وفای به عهد و عاقبت عهد شکنی

تاریخ ارسال:پ, 10/23/1395 - 01:55
وفای به عهد
فاطمه محمدی؛

وفاء از ریشه «وفی» و به معنای چیزی را به تمام و كمال رساندن است. حفظ و نگهداری پی درپی از چیزی را نیز، عهد گویند. در نتیجه، وفای به عهد بدین معناست كه عهد بدون كم و كاست و مطابق وعده انجام شود. (المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، ص ۸۷۸، ۵۹۱؛ قاموس قرآن، علی اكبر قرشی، ج۸، ص۲۳۰)
وفای به عهد در قرآن
واژه «عهد» در قرآن به سه معنا به كار رفته است:
الف) گاهی به معنای سفارش و تاكید كردن به كار رفته كه لازمه آن امر و فرمان است. در این باره می توان به آیه ۶۰ سوره یس اشاره كرد كه خداوند می فرماید: «ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را نپرستید؟ زیرا وی دشمن آشكار شماست.»
ب) در بعضی موارد نیز، كلمه عهد به معنای یكی از مناصب الهی و مقامات آسمانی است كه به كسی داده می شود؛ مانند منصب نبوت و امامت. در این باره می توان به آیه ۱۲۴ سوره بقره اشاره كرد كه حق تعالی در این آیه می فرماید: «پیمان من ]كه امامت و پیشوایی است[ به ستمكاران نمی رسد.»
ج) در برخی موارد نیز، عهد به معنای قرارداد دو طرفه آمده است كه اصطلاحا به آن معاهده گفته می شود. عهد به این معنا گاهی بین دو نفر، دو گروه، دو جامعه، جامعه و فرد، جامعه و گروه، گروه و فرد و گاهی نیز بین خدا و انسان تحقق می یابد. در این باره می توان به آیه ۲۳ سوره احزاب اشاره كرد كه خداوند می فرماید:
«از مؤمنان مردانی هستند كه به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند ]و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود[ صادقانه وفا كردند.»
بیش ترین كار برد عهد در قرآن كریم به معنای سوم عهد اختصاص دارد كه از زوایای مختلف اخلاقی، فقهی و حقوقی به بررسی آن پرداخته شده است. وفای به عهد نیز، مربوط به بعد اخلاقی معاهدات است.
تعابیر دیگری كه در قرآن برای عهد به كار رفته، واژه هایی نظیر «عقد»، «میثاق»، «وعده» و «بیعت» است كه رایج ترین واژه در این رابطه، خود واژه عهد است. تعابیری هم كه برای پای بندی به عهد در آیات قرآن به كار رفته، واژه هایی نظیر «وفا» و «رعایت» است كه بیش از همه وفا كاربرد دارد. (اخلاق در قرآن، محمدتقی مصباح یزدی، ج۳، صص۱۸۲ ۱۷۶)
اهمیت وفای به عهد
وفای به عهد، یكی از بدیهی ترین ارزش های اجتماعی است كه مقبولیت عمومی دارد. در واقع، حسن وفای به عهد و قبح عهدشكنی از امور فطری است كه برای هر انسانی قابل فهم است. به عبارتی دیگر، انسان برای درك حسن وفای به عهد و قبح عهدشكنی، به راهنمایی شرع و اقامه برهان نیاز ندارد.
به همین جهت، زمانی كه به تاریخ جوامع می نگریم، به وضوح مشاهده می كنیم كه پای بندی به معاهدات، یكی از اصول اخلاق اجتماعی مورد توجه آن ها بوده است. در حقیقت، هیچ اجتماعی راه زندگی اجتماعی و پیشرفت به سوی مقاصد خود را، جز به وسیله پای بندی به معاهدات هموار نمی بیند.
حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند: هیچ موضوعی همانند وفای به عهد در میان مردم با تمام اختلافاتی كه دارند، مورد اتفاق نیست. حتی مشركان هم، پیمان ها را در میان خود محترم می شمردند، زیرا عواقب پیمان شكنی را دریافته بودند. (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
قرآن نیز، به این دلیل كه متعرض اصلاح زندگی اجتماعی بشر شده، همان گونه كه به اصلاح زندگی افراد اهتمام نموده است، به طور گسترده به بیان اهمیت وفای به عهد پرداخته است. آیات پیرامون این بحث را می توان به دو دسته تقسیم كرد: دسته اول، آیاتی هستند كه به طور مستقیم اهمیت وفای به عهد را مطرح می كنند و دسته دوم به طور غیرمستقیم به بیان این مطلب پرداخته اند.
الف) دسته اول؛ آیاتی كه به طور مستقیم اهمیت وفای به عهد را مطرح می كنند. در این آیات با روش های گوناگون به اهمیت این موضوع اشاره شده است. این روش ها عبارتند از: توصیه اكید به وفای به عهد، ذكر وفای به عهد به عنوان صفت برجسته انسان مؤمن و ذكر وفای به عهد به عنوان یكی از اساسی ترین صفت نیكوكاران.
۱) توصیه اكید به وفای به عهد: آیات بسیاری در قرآن وجود دارد كه به شكل عام یا خاص، نسبت به وفای به عهد توصیه اكید كرده است. مهم ترین آیه ای كه می توان در این رابطه نام برد، آیه ۳۴ سوره اسراء است. خداوند در این آیه می فرماید:«به پیمان ]خود [ وفا كنید، زیرا كه از پیمان پرسش خواهد شد.» «عهد» در این آیه، مطلق آمده، در نتیجه عمومیت را می رساند و حكم آیه، همه عهدها را در برمی گیرد. (تفسیر آسان، محمدجواد نجفی خمینی، ج۱۰، ص۳۹؛ تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۷، ص۵۷)
با توجه به این آیه و آیاتی نظیر آن، به وضوح مشاهده می شود كه قرآن كریم نسبت به وفای به عهد در همه معانی و مصادیقی كه دارد، توصیه اكید فرموده است. چه وفای به عهد به نفع صاحب عهد باشد یا به ضرر او، چه طرف مقابل مشرك باشد یا مسلمان، چه عهد بزرگ و مهم باشد یا كوچك و بی اهمیت. خلاصه آن كه قرآن وجوب وفای به عهد را به طور مطلق دستور داده و تحت هیچ شرایطی و با هیچ عذر و بهانه ای، نقض آن را جایز ندانسته است. مگر جایی كه عدالت، نقض عهد را حكم كند.
مساله عهد و پیمان، بیش از هر سوره ای، در سوره توبه مورد بحث و توجه قرار گرفته است. بیش از ده آیه از اول این سوره، مربوط به مساله عهد است. آن گونه كه سیاق آیات نشان می دهد، این آیات بعد از فتح مكه نازل شده اند. بعد از آن كه خدای تعالی در آن روز مشركان را خوار كرد و قوت و شوكتشان را از بین برد، در این آیات بر مسلمانان واجب كرده كه سرزمین تحت تصرف خود را از پلیدی شرك پاك كنند. به همین منظور، خون مشركان را بدون هیچ قید و شرطی هدر كرده، مگر این كه ایمان آورند. با این همه تهدید، جمعی از مشركان را كه بین آن ها و مسلمانان عهدی برقرار شده و عهد خود را نشكسته اند، استثناء كرده و فرموده كه متعرض آن ها نشوند و اجازه هیچ گونه آزار و اذیت آنان را به مسلمانان نداده است. حتی به مسلمین دستور می دهد كه عهد آنان را تا پایان موعد مقرر محترم شمارند. با این كه روزگار، روزگار ضعف مشركین و قوت شوكت مسلمین بود و هیچ عاملی نمی توانست مانع از آزار و اذیت مسلمانان شود. همه این ها به خاطر احترامی است كه قرآن برای عهد و پیمان قائل است. (المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، ج۵، ص۱۶۰)
۲) ذكر وفای به عهد به عنوان صفت برجسته انسان مومن: خداوند در آیات نخستین سوره مومنون، برجسته ترین صفات مومنان را بیان می كند. این صفات نشانگر رفتاری ریشه دار و ژرف در شخصیت مومنان است. در این آیات به شش صفت از مهم ترین و اساسی ترین صفات آنان اشاره شده كه در بیان پنجمین صفت از اوصاف آن ها در آیه ۸ آمده: «و آنان كه امانت ها و پیمان ها را رعایت می كنند.» (تفسیر هدایت، مترجمان، ج۸، ص ۱۵۳ ۱۴۶)
ذكر وفای به عهد به عنوان صفت برجسته یك انسان مومن در قرآن و قرار گرفتن این صفت در كنار دیگر اوصاف اساسی او نظیر خشوع در نماز، روی گردانی از كارهای لغو، پرداخت زكات، پاكدامنی و محافظت بر نمازها، نشان دهنده اهمیت والای وفای به عهد است.
۳) ذكر وفای به عهد به عنوان یكی از اساسی ترین صفت نیكوكاران: در آیه ۱۷۷ سوره بقره، پانزده صفت نیك در قالب اصول مهم اعتقادی، عملی و اخلاقی برای نیكوكاران واقعی بیان شده است. در بخش اعتقاد به مساله ایمان به خدا، فرشتگان، انبیاء، قیامت و كتب آسمانی اشاره شده و در بخش عمل به برپایی نماز، پرداخت زكات، آزاد نمودن بردگان و صبر اشاره گردیده است. در قسمت اخلاقی نیز، وفای به عهد و دل كندن از مادیات و ترحم به فقرا، به عنوان اصول این بخش معرفی شده اند. (تفسیر نور، محسن قرائتی، ج ۱ ص ۲۷۰)
ذكر وفای به عهد به عنوان یكی از اصول اخلاق نیكوكاران واقعی و قرارگرفتن این شاخصه مهم اخلاقی در كنار اساسی ترین مسائل اعتقادی و عملی، نشان دهنده جایگاه ویژه وفای به عهد است.
برخورد با عهدشكنان
دسته دوم؛ آیاتی كه به طور غیرمستقیم بیانگر اهمیت وفای به عهد هستند. در این آیات نیز، با روش های گوناگونی به طور غیرمستقیم به اهمیت این موضوع اشاره شده است. این روش ها عبارتند از: سرزنش عهدشكنان، برخورد شدید با عهدشكنان و بیان پیامدهای سوء عهدشكنی.
۱) سرزنش عهد شكنان: خداوند در آیات بسیاری عهدشكنان را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد. مثلا در آیه ۲ و ۳ سوره صف می فرماید: «ای كسانی كه ایمان آوردید، چرا چیزی می گویید كه انجام نمی دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چیزی را بگویید و انجام ندهید.» با توجه به سخنی از حضرت علی (ع) می توان فهمید كه منظور از سخنان بی عمل در آیه، عهدشكنی است. (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
گاهی اوقات، لحن آیات در مقام سرزنش عهدشكنان از این هم خشن تر می شود مثلا در نخستین آیه از سوره توبه كه به علامت خشم و غضب الهی و سنگینی گناه عهد شكنی بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز شده، مسأله نقض عهدگروهی از مشركین به عنوان یك گناه كبیره و كاری بسیار ناپسند كه موجب برائت خدا و رسول است، مطرح شده است. (اخلاق در قرآن، محمدتقی مصباح یزدی، ج ۳، ص ۱۸۹)
در آیه ۵۶ سوره انفال نیز، خداوند بدترین جنبندگان را كسانی معرفی می كند كه كفر ورزیدند و پی در پی عهد خود را می شكنند.
از رهگذر این آیات كه با گزنده ترین تعابیر، عهدشكنان را مورد نكوهش قرار می دهد، قبح شدید عهدشكنی و ارزش و اهمیت وفای به عهد، آشكار می شود.
۲) برخورد شدید با عهدشكنان: از جمله برنامه های اصولی قرآن، مبارزه با ظلم و ریشه كن كردن آن در هر لباس و به هر شكلی كه هست، می باشد. بی تردید، عهدشكنی از مصادیق بارز ظلم و تجاوز به حقوق دیگران است. به همین جهت، در قرآن حكم شده كه اگر یكی از طرفین معاهده بدون هیچ مجوزی معاهده را نقض كرد، آن معاهده ملغی و باطل است. به طرف مقابل نیز اجازه داده شده كه به همان مقدار كه به حق او تجاوز شده، به حق طرف مقابل تجاوز نماید. (المیزان فی تفسیرالقرآن، محمدحسین طباطبایی، ج۵، ص ۱۶۰)
ذكر این نكته نیز ضروری است كه میزان و چگونگی تجاوز به حق ناقض عهد، به وسیله احكام شرعی مشخص می شود كه در معاهدات مختلف، حكم آن متفاوت است. برای نمونه، می توان به ماجرای معاهده مشركین با مسلمانان اشاره كرد كه در آیات نخستین سوره توبه، مفصل درباره نقض این معاهده توسط مشركین و چگونگی رفتار مسلمانان با آن ها بحث شده است.
ماجرا از این قرار بود كه گروه هایی از غیرمسلمانان در حدیبیه و مانند آن، پیمان ترك مخاصمه با رسول خدا(ص) بسته بودند. اما پس از مدتی، بعضی از گروه های مشركین یك جانبه و بدون هیچ مجوزی پیمانشان را نقض نمودند. زمانی كه مشركین بدون اعلام قبلی معاهده ای را كه هنوز وقت آن به سر نرسیده بود نقض كردند، خداوند نیز با لحن بسیار تند، الغای آن معاهدات را اعلام كرد. سپس چهار ماه برای آن ها مهلت قرار داد كه در كار خود فكر كنند و آخرین رأی خود را با آزادی هر چه تمام تر اعلام دارند. اگر در این مدت ایمان آورند، نجات می یابند و اگر نه باید خود را آماده پیكار با مسلمانان كنند. این فرمان در مراسم برائت از مشركین در سال نهم هجرت، به دستور پیامبر و توسط حضرت علی(ع) اعلام شد. (تفسیر نمونه، ناصر مكارم شیرازی و همكاران، ج ۷، ص ۲۸۲، ۲۷۵)
در آیاتی نظیر آیه ۵۷ سوره انفال، خداوند در رابطه با كسانی كه مدام با مسلمانان عهد می بندند ولی آن را نقض می كنند، دستور برخورد شدیدتری می دهد. خداوند در این آیه به پیامبر دستور می دهد كه اگر آنان را در میدان جنگ یافتی، آن چنان آن ها را درهم بكوب كه جمعیت هایی كه پشت سر آن ها قرار دارند عبرت گیرند و پراكنده شوند و عرض اندام نكنند.
لحن شدید این آیات در رابطه با عهدشكنان، حاكی از اهمیت ویژه وفای به عهد و احترام به معاهدات است.
۳) بیان پیامدهای شوم عهدشكنی: یكی از روش هایی كه در قرآن برای نشان دادن اهمیت وفای به عهد به كار رفته، بیان پیامدهای سوءعهدشكنی است. از خلال آیات قرآن به دست می آید كه عهدشكنی پیامدهای شوم گمراهی، قساوت، خیانت و دروغ، شرمساری، بی اعتمادی، جنگ و خونریزی، فرجام بد، لعنت، عذاب و انحطاط را به دنبال دارد. (فروغ بی پایان، عبدالمجید معادیخواه، ص ۲۰۳)
فلسفه احترام به معاهدات
در سوره اعراف، بعد از اشاره به سرگذشت دردناك اقوام پیشین و بیان بخشی از نقاط ضعف و انحراف آن ها، در آیه ۱۰۲ آمده: «و در بیشتر آن ها عهدی ]استوار[ نیافتیم و بیشترشان را جدا نافرمان یافتیم.» در رابطه با این كه مقصود از عهد در این آیه چیست، مفسران اقوال زیادی ذكر كرده اند.
اما نكته، قابل توجهی كه آیه درصدد بیان آن است این كه مساله پیمان شكنی و عدم پای بندی به عهدها، یكی از عوامل مهم در بدبختی همه امت ها بوده است. (اخلاق در قرآن، ناصر مكارم شیرازی و همكاران، ج ۳، ص ۲۵۲).
آن چه كه زیربنای حیات اجتماعی را در زمینه های گوناگون خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... تشكیل می دهد، معاهدات است. اگر این معاهدات به استحكام خود باقی بمانند، جامعه به سمت پیشرفت حركت كرده و در نتیجه حیات آن برقرار می ماند. ولی اگر در استحكام معاهدات، تزلزلی به وجود آید. جامعه به سمت انحطاط سوق می یابد و در نتیجه حیات آن مختل می شود.
عهدشكنی عامل بسیار مهمی برای ایجاد تزلزل در استحكام معاهدات است. زمانی كه عهدشكنی منش و رفتار جامعه ای گردد، دروغ و خیانت در میان آنها رواج می یابد. درنتیجه، افراد جامعه نسبت به یكدیگر بدبین و بی اعتماد می شوند. این امور، افراد جامعه را از هم جدا كرده و اتحاد آنها را از بین می برد.
علاوه بر این هرج و مرج، دشمنان نیز فرصت را مغتنم شمرده و از این تفرقه استفاده می كنند و به آسانی برچنین جامعه ای مسلط می شوند. چه بسا كه دراین میان، جنگ و خونریزی و ویرانی شهرها و روستاها نیز اتفاق بیفتد.
بدیهی است كه چنین جامعه ای هرگز قادر نخواهد بود كه از دستاوردهای كنونی خویش دفاع كند، چه رسد به این كه به سمت پیشرفت حركت نماید. درنتیجه، این جامعه به سمت نابودی سوق می یابد.
نابودی حیات جامعه، نابودی حیات افراد را نیز به دنبال خواهد داشت. زیرا حیات جوامع و افراد، به طور غیرقابل انكاری درهم تنیده است. درحقیقت، عهدشكنان با نقض معاهدات، آتشی را برپا می كنند كه نه تنها دیگران درآن آتش می سوزند، بلكه عاقبت نیز خودشان در آن گرفتار خواهند شد. به همین جهت، قرآن عهدشكنی را نوعی حماقت معرفی كرده است. زیرا هیچ انسان عاقلی، تیشه بر ریش، خود نمی زند.
ارتباط ایمان و وفای به عهد
همان گونه كه بیان شد، در بعضی از آیات نظیر آیه ۸سوره مؤمنون، وفای به عهد به عنوان یكی از اوصاف لازم و برجسته انسان مؤمن معرفی شده است. اما در بعضی از آیات دیگر نظیرآیه ۳ سوره صف، خداوند عهدشكنانی را با عنوان مؤمن مورد خطاب قرارداده و آنها را به خاطر عهدشكنی ملامت می كند.
حال ممكن است این سؤال پیش آید؛ اگر وفای به عهد از اوصاف برجسته یك انسان مومن است، چرا خداوند در بعضی از آیات، عهدشكنانی را مؤمن نامیده و آنها را به خاطر عهدشكنی هایشان ملامت می كند؟
درپاسخ به این سؤال ابتدا باید بگوییم كه با توجه به آیات فراوان و اقوال مفسرین، ایمان دارای مراتبی است كه این مراتب با وفای به عهد، ارتباط كاملا مستقیمی دارد. به عبارت دیگر، هر چه انسان از مراتب بالاتری از ایمان برخوردار باشد، میزان پای بندی او به معاهدات نیز بیشتر خواهد بود. اما هرچه از مراتب پایین تری از ایمان برخوردار باشد، به همان اندازه میزان پای بندی او به معاهدات نیز كم تر می شود.
آن دسته از آیات كه وفای به عهد را از اوصاف لازم و برجسته یك انسان مؤمن معرفی می كند، درصدد توصیف مؤمنان راستین است. مؤمنانی كه از درجات بالای ایمان برخوردارند و اقوالشان با كردارشان هماهنگ شده است. مكررا در آیات قرآن مشاهده می شود كه خداوند چنین افرادی را مدح و ثنا می كند.
اما آن دسته از آیات كه عهدشكنان را مؤمن نامیده، درصدد توصیف مؤمنان ضعیف الایمان است. مؤمنانی كه از مراتب پایینی از ایمان برخوردارند و هنوز سخنانشان با عملشان هماهنگ نشده است. مكررا درآیات قرآن مشاهده می شود كه خداوند چنین افرادی را به خاطرعهدشكنی هایشان مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد. حتی گاه چنین افرادی را منافق می نامد. زیرا از نظر قرآن عهدشكنی نشانه بارزی از وجود نفاق در آدمی است. (المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱۴، ص۲۹۰؛ اخلاق درقرآن، محمد تقی مصباح یزدی، ج ۳، ص ۱۸۳)
این سخن قرآن در روایات معتبر كه قرائن قطعی برای تفسیر آیات قرآن هستند نیز منعكس شده است. در روایتی از پیامبر (ص) وارد شده كه فرمودند: هرگاه سه خصلت در وجود كسی باشد، او منافق است. هرچند كه روزه بگیرد و نماز هم بخواند. یكی از این سه خصلت كه حضرت برای چنین شخصی بیان می كند، عهدشكنی است. (الكافی، شیخ كلینی، ج ۲، ص ۲۹۰)

 

***************************

منبع:روزنامه كيهان

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط