پیرو راستین

تاریخ ارسال:پ, 01/10/1396 - 18:12
گوهر پارسایی
سخنرانی حضرت آیت الله ناصری حفظه الله

مقدمه
در خطبه معروف متّقین، نقل شده که نوف بکالی می گوید:(1) با امیرالمؤمنین (علیه السلام)کاری داشتم. به اتفاق همام و چند نفر از اصحاب، عازم دیدار آن حضرت شدیم. مقداری که رفتیم، دیدیم حضرت دارند تشریف می آورند. عرض کردیم: «یا امیرالمؤمنین! ما می خواستیم به محضر شما مشرف شویم». فرمودند: «به مسجد برویم». به مسجد که رسیدیم، دیدیم عده ای با همدیگر سرگرم بازی بودند. وقتی حضرت را دیدند، بلند شدند و سلام و عرض ادب کردند. حضرت پرسیدند: «شما که هستید؟» عرض کردند: «ما عده ای از دوستان و شیعیان شما هستیم». حضرت نگاهی کردند و فرمودند: «من در شما علامت و نشانه های شیعه را نمی بینم». آن ها هیچ نگفتند. ابتدا جُندَب و رَبیع از حضرت، دربارۀ علائم شیعیان پرسیدند و حضرت به طور خلاصه فرمودند: «تقوا پیشه کنید و احسان نمایید که خدا با احسان کنندگان است».
هّمام که عابد کوشایی بود، جلو آمد و عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! شما را به خدایی که شما اهل بیت را کرامت بخشید و اختصاصاتی عطا فرمود و انتخابتان کرد و برتری داد قسم می دهم که نشانه های شیعیان را بیان فرمایید». حضرت دست همام را گرفتند و وارد مسجد شدند و جمعیت هم پشت سرشان رفتند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) ابتدا دو رکعت نماز خواندند و سپس دست هّمام را گرفتند و فرمودند: «ای هّمام! من را قسم نده. علامت های شیعه را برایتان می گویم» سپس چنین می فرمایند:
یَا هَمَّامُ! اتَّقِ اللهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللهَ مَع الَّذِینَ اتقوا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ.
 یعنی از علامت ها و نشانه های شیعه، این است که با تقوا باشد و به دیگران احسان کند.
 کلاه برداری از دیگران نکن، خودت را از گناهان حفظ کن و در مقام احسان به دیگران هم باش. همین طور که خیر خودت را می خواهی، خیر برادر دینی ات را هم بخواه. یکی از علامت های شیعه، همین است. در این قسمت، حضرت یکی از علامت های شیعه را تقوا معرفی می کنند.

هر چیزی اثری دارد
اینکه حضرت فرمودند من آثار شیعه بودن و محبت داشتن را در شما نمی بینم، به چه معناست؟ مگر شیعه بودن هم آثاری دارد؟ مگر علاقه مند به ولایت بودن، آثار و علایمی دارد که انسان ببیند و بفهمد؟
جواب، این است که بله؛ این ها آثار دارند. خود شما می گویید هر چیزی اثری دارد. جمادات و نباتات هر یک، اثری دارند. اعمال و رفتار و گفتار ما هم هر یک، اثری دارند. همین طور که «انکحتُ»(2) برای ازدواج اثر دارد صیغه های دیگر هم اثری دیگر دارد. هر یک از این الفاظ، اثری دارد؛ افعال هم همین طور است.
هرفعلی، اثری دارد. این آثار ظاهری است که من و شما می بینیم؛ اما اعمال و رفتار و کردار ما یک آثار باطنی هم دارد، غیر از آنکه من و شما می بینیم. صریح قرآن است و آن، مربوط به بحث تجسم اعمال است. اعمال ما، صورت برزخی دارد. کتاب معراج السعاده را مطالعه کنید. کتابی اخلاقی و بسیار عالی و به زبان فارسی است. مؤلف آن، غذای بهشتی خورده و این کتاب را نوشته که داستان آن، معروف است. این کتاب در امور اخلاقی، هم درد را گفته هم دوا را بیان کرده است. بعضی کتب اخلاق، فقط درد را گفته اند و بعضی از آن ها فقط دوا را گفته اند؛ ولی این کتاب، هم درد را تشریح کرده و علامت های آن را گفته و هم داروی آن را بیان کرده است.
در اواخر این کتاب، مرحوم نراقی بیان کرده که نماز، چه صورت برزخی دارد؟ روزه چه صورت برزخی دارد؟ قرآن خواندن چه صورتی دارد؟
مرحوم نراقی; نوشته است که هر مقدار از نماز که با توجه به حق است، یک صورت برزخی زیبایی می یابد؛ مثل یک ملکی که خیلی زیبا و خوش صورت است. هر مقداری که در نماز، حواست بیشتر جمع باشد، این صورت، زیباتر و قشنگ تر است و برای شما تا قیامت می ماند. منظورم این است که هر عملی اثری دارد؛ هر چند آن اثر را من نمی بینم؛ اما آن ها که چشم برزخی دارند، می بینند.

کرامتی از اولیای الهی
یکی از علمای مهم قم، نقل می کردند که یکی از مردان خدا به منزل ما آمد. دیدیم از اولیای الهی است و طیّ الارض(3) و طیّ الهواء(4) دارد. ظهر او را نگه داشتیم. مشغول صحبت بودیم و ما را موعظه و نصیحت می کرد که یکی از دوستانم آمد. گفتم: «فلانی! خوشا به سعادت تو. بیا که یکی از اولیای الهی و از همراهان امام زمان(علیه السلام)  اینجاست. بیا او را ببین». تا آن شخص وارد شد، آن مرد الهی بلند شد و با حالتی خاص از رفیق ما خواست که بیرون برود. رفیق ما رنگ از صورتش پرید و برگشت و از خانه بیرون رفت. من هم نشستم و خجالت کشیدم؛ ولی به آن ولّی خدا حرفی نزدم.
یک مقداری نشستیم، تا اینکه گفت: «خوب، اجازه دهید مرخص بشویم». گفتم: «دفعه بعد، چه وقت تشریف می آورید؟» گفت: «من خودم اینجا نیامدم که بگویم بعد چه وقت می آیم؟ به من اجازه دادند که اینجا آمدم. دفعه بعد را هم خدا می داند. شاید هم تا آخر نیامدم».
آن مرد الهی رفت و چیزی طول نکشید که رفیق ما آمد؛ در حالی که غسل کرده بود و عرق از سر و صورت او می چکید. به او گفتم: «مؤمن! چه شد؟ قضیه چه بود؟» گفت: «صبح که بیدار شدم، دیدم غسل بر من واجب شده است؛ ولی برای کاری عجله داشتم. گفتم: حالا می روم سراغ کارم و بعد از آن، می روم غسل می کنم. وضو گرفتم و رفتم؛ اما غسل را فراموش کردم و نماز ظهر و عصرم را هم بدون غسل خواندم. ناهارم را هم خوردم و آمدم به شما سری بزنم، تا اینکه آن آقا این حرف را زد و یادم آمد که غسل برایم واجب شده بود. دویدم و رفتم غسلم را انجام دادم و نمازم را هم هنوز نخواندم».
آن ولی خدا گفته بود: «بوی تعفنش، محله را گرفته است». بله برادر من! هر عملی یک اثری دارد؛ مثلاً وقتی وضو گرفتی، یک نورانیتی با تو هست که خودت نمی بینی، من هم نمی بینم؛ اما آن ها که چشمشان باز است، می بینند. وضو نداشته باشی، یک گرد و غباری اطراف تو دور می زند. من نمی بینم؛ ولی آن ها که می بینند، می فهمند. اما اگر جنابت باشد، ظلمت می شود و همان بوی تعفنی را داردکه ماشین های تخلیه چاه فاضلاب دارند. همۀ احکام الهی این طور است و هر عملی اثری دارد. وقتی کسی با حقیقت باشد، حقیقت جلوه ای در وجود او دارد که پیدا است. آن ها که می دانند، در پیشانی افراد می خوانند.

علامت داشتن شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام)
شیعه بودن هم مانند همه رفتارها و حالات انسان، باید اثری داشته باشد. شیعیان علی (علیه السلام) هم علامت دارند. عزیز من! اگر ما فقط به اسم اکتفا بکنیم، فایده ندارد.
اگر من ادعا کنم با تقوا هستم، می گویند: دلیل تو چیست؟ کدام اعمالت بر تقوایت دلالت می کند؟ به کدام اعمال و فرمایش های علی (علیه السلام)  عمل می کنم که پیرو او هستم؟ بله؛ من برای اینکه ناامید نشوم، می توانم بگویم از محبان آن ها هستم. حتماً دوستشان داریم؛ خدا هم می داند که به آن ها محبت داریم، ولو از شیعیان آن ها نیستم. من کجا و شیعه علی کجا؟ لکن برادر ها یک کاری بکنیم که این محبت و علاقه را نگه داریم. اگر بی بند و باری زیاد شد، معصیت و مخالفت زیاد شد، تبعیت از شیطان زیاد شد، دیگر محبت ها هم کم رنگ می شود. وقتی ظلمت زیاد شد، حجاب های ظلمانی زیاد شد، به کلی، آن نور ولایت از بین می رود. اگر انسان بخواهد به مقاماتی برسد، اگر بخواهد در عالم برزخ و قیامتِ خود خیلی آسایش داشته باشد، باید کاری بکند که علی (علیه السلام) او را به اینکه تابع من است بپذیرد.
عده ای درِ خانه حضرت سجاد (علیه السلام)  را زدند. خدمتکار ایشان در را باز کرد و پرسید: «شما که هستید؟» گفتند: «به حضرت عرض کنید که ما از شیعیان شما هستیم که از بلاد دور آمده ایم». وقتی خادم آمد به حضرت عرض کرد، حضرت، شتابان پشت در رفتند تا مبادا شیعیان ایشان معطل بشوند. موقعی که در را باز کردند، نگاه نمودند و فرمودند: «به خدا قسم! این ها دروغ می گویند. این ها دروغ می گویند و از شیعیان ما نیستند. کجاست آثار سجود در چهره هاشان؟ کجاست آثارعبادت در ایشان؟ شیعیان ما به عبادتشان شناخته می شوند ….».(5)
دربارۀ حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) هم، چنین روایتی نقل شده است که عده ای از ایران رفته بودند به طوس و به خادم حضرت عرض کردند: «ما شیعیان آقا هستیم و قصد دیدار حضرت را داریم»؛ اما حضرت، آن ها را شصت روز راه ندادند. ناراحت شدند و با خود گفتند: عجب! ما شصت روز اینجا مانده ایم و راهمان نداند. ما دیگر نمی توانیم به وطنمان برویم. آبرویمان رفته است. می رویم خودکشی می کنیم یا به بیابان ها می رویم تا تلف شویم. ما باید بفهمیم حضرت چرا ما را راه ندادند؟» بالاخره تقاضا کردند تا خدمت حضرت رسیدند. حضرت فرمودند:« شما مطلبی را ادعا کردید که از آن، دور بودید. آثار شیعه در شما نیست».(6)
 بله؛ سلمان فارسی از شیعیان بود؛ رُشید حجری از شیعیان بود؛ اویس قرنی از شیعیان بود، میثم تمار از شیعیان بود، کمیل بن زیاد نخعی از شیعیان بود؛ این ها از شیعیان بودند. من و شما چه نشانی از شیعه علی داریم؟ کدام آثار شیعه در من و شما هست؟ شیعه بودن که به اسم نیست.

معنای شیعه
شیعه، به معنای تابع و دنبال رو است. شما می گویید: تشییع جنازه کردیم؛ یعنی دنبال جنازه رفتیم. شیعه و تشیّع و تشییع از یک ماده هستند. حالا آیا ما پیرو علی (علیه السلام) هستیم؟ ما با کدام اعمالمان پیرو علی هستیم؟ بیاییم کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم همین طور است؟ یک فکری به حال خودمان بکنیم. اگر من بگویم: از شیعیان حضرت هستم؛ در حالی که کلاه برداری ها می کنم، این چطور با شیعه بودن سازگاری دارد؟ اینکه می گویم از شیعیان امیرالمؤمنین هستیم و هزار خلاف شرع انجام می دهیم، نمی دانم چطور با هم سازش دارد! این مجالس که به عنوان جشن و برای خشنودی اهل بیت: می گیریم و چه خلاف شرع هایی که در آن انجام نمی گیرد، نمی دانم واقعاً این ها چطور با شیعه بودن سازش دارد. جلسات جشنی که برای عقد و عروسی و …  می گیریم، چه قدر خلاف شرع ها انجام می گیرد و چقدر پول های بی مورد مصرف می شود! تازه باز هم ادعا می کنیم که از شیعیان علی (علیه السلام) هستیم.
این چه تشیّعی است که هیچ چیز به آن ضرر نمی زند؟! ربا می خورد و ضرر به تشیع او نمی زند. هزار خلاف شرع می کند و ضرر به تشیعش نمی زند. برخی خواهرها با بدحجابی می روند و می آیند و با این حال، ضرر به تشیعشان نمی زند. من نمی دانم این چه تشیّعی است که این قدر محکم است که هیچ چیزی به آن ضرر نمی زند. این طور نیست عزیز من! روز قیامتی هست. ۱۲۴هزار پیغمبر آمدند و خبر دادند که روز قیامتی هست. اگر یک دکتر یهودی به من بگوید: «فلان غذا را نخور؛ چون برایت ضرر دارد»، نمی خورم؛ چون دکتر است. یهودی است؛ اما به قول او اعتنا می کنم. ۱۲۴هزار پیغمبر آمدند و گفتند: «این روش شما، روش دینی نیست، خداپسند نیست. روشت را تغییر بده و دینی عمل بکن»؛ اما هیچ خبری از تغییر نیست.

شیعه واقعی شدن
خوب اگر حالا کسی بپرسد: ما از اول تا حالا همین طور بوده  ایم که گفتی. از این به بعد چه کار کنیم؟ ناصری اول تا حالا هرچه بوده، اشتباه کرده تا حالا. اسماً شیعه بوده؛ ولی حالا می خواهد حقیقتاً شیعه بشود. چه کار باید بکند؟
در جواب عرض می کنم که با کریمان کارها دشوار نیست. از گذشته هایت یک توبه بکن. وقت و بی وقت، دو رکعت نماز بخوان و بگو: «خدایا! من اشتباه کردم، غلط کردم، نفهمیدم. حالا آمدم درِ خانه تو». به جان امام زمان (علیه السلام) قسم! ممکن نیست خدا دست رد بزند. خدا می پذیرد. اگر نخواهد بپذیرد، کجا برویم؟ چه بکنیم؟ مگر جای دیگری هم داریم برویم؟ خودش فرموده است که یأس از رحمت الهی، از گناهان کبیره است. من هر کاری که کرده ام از اول عمرم تا حالا، اگر الآن پشیمان شدم و می خواهم واقعاً پیرو اهل بیت عصمت و طهارت: باشم، چاره آن، همین است که حق الناس به گردنم نباشد. حق الناس اگر هست باید بپردازم. اگر هم ندارم که بپردازم، تصمیم بگیرم بعداً بدهم و از این به بعد طبق دستورات اهل بیت: عمل بکنم؛ در نتیجه می شوم از شیعیان علی (علیه السلام). سلمان از اول که سلمان نبود. اباذر که از اول، اباذر نبود. همه آن ها تدریجاً به این مقامات رسیدند. مخصوصاً در ماه مبارک رمضان، درِ رحمت خدا باز است. درِ عفو و مغفرت او باز است. عفو می کند، می بخشد، احسان می کند، می پذیرد.

 

----------------------
پی نوشت:
1.بحار الأنوار، علامه مجلسى، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج ۶۵، ص ۱۹۳.
2.یعنی «به نکاح در آوردم» که منظور، جاری کردن صیغه ازدواج است که موجب پیوند زناشویی می شود.
3.طی الارض، یعنی پیچیده شدن زمین و پهلو تهی کردن، یا چسبیدن نقطه مبدأ به مقصد است و منظور از آن، قدرت طی کردن مسافت های زیاد در زمان بسیار کم است.
4.منظور از طی الهواء، قدرت طی مسیر در آسمان است.
5.بحارالأنوار، ج ۶۵، ص ۱۶۹.
6.همان، ص ۱۵۸.
----------------------
منبع: محو دلدار

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط