ویژگیهای ماه مبارک رمضان 24
بسم الله الرحمن الرحیم
امامت بر حق علی علیه السلام ادامه نبوت است
ان الله تبارک و تعالی خلقتنی و ایاک و اصطفانی و ایاک و اختارنی للنبوة و اختارک للامامة فمن انکر امامتک فقد انکر نبوتی ؛
ای علی ! خدای عزوجل من و تو را براستی خلق فرمود و لطف مخصوص به ما داشت و از میان مردم ، مرا به نبوت برگزید و تو را برای امامت اختیار کرد؛ پس هر کس امامت تو را انکار کند، در حقیقت او نبوت مرا انکار کرده است .
منظور از اختیار خداوند، این دو نور پاک ؛ را برای نبوت و امامت این است که چون خدای عزوجل می داند اینها در مقام عبودیت و بندگی ، و فرمان برداری ، و اخلاص و اطاعت نهایت درجه را دارا هستند. بنابراین خداوند ایشان را برگزید و پیغمبر و امام قرار داد. همچنین آنان را نسبت به سایر ائمه برتر دانست .
امامت همانند نبوت باید از طرف خدا باشد
نکته:
فرقی که ما شیعیان با برادران سنی داریم ، همین است که ما می گوییم : همانطور که انتخاب منصب شامخ رسالت ، به اختیار خدا است و نمی شود مردم دور هم جمع شوند و پیغمبری برای خود انتخاب کنند، بلکه باید خدا انتخاب کند وباید معجزه داشته باشد، تا دلیل بر رسالت و پیامبر او باشد، همین طور، امام را باید خدا انتخاب کند و به خلافت و جانشینی پیغمبر منسوب فرماید و نمی شود مردم ، دور هم جمع شوند و شورا کنند و خلیفه و امام را معین کنند و باید حتما امام معجزه داشته باشد، و امتیازاتی داشته باشد، که دیگران نداشته باشند تا دلیل بر امامت او باشد.
ولی اهل سنت عقیده دارند که پیامبر، خلیفه و جانشین معین نکرد و مردم را به حال خود واگذاشت در این هنگام ، اهل حل و عقد جمع شدند و ابوبکر را که از همه پیرتر بود به خلافت انتخاب کردند.
این عقیده ، به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله حتی کار کدخدای یک ده را هم انجام نداد که برای خودش جانشین تعین کند.
جانشین پیامبر را خدا معین کرده است
وقتی به روایات مراجعه می کنیم ، می بینیم در روایات و احادیث بی شماری ، رسول اکرم صلی الله علیه و آله جانشینان خود را، دوازده امام علیهم السلام معرفی نموده است و در بعضی از آنها، هنگامی که از امام سوال می شود که امام بعد از خودتان را معین کنید، حضرت می فرماید،: والله ما ذلک الینا؛
ما امام را معین نمی کنیم ، بلکه ما او را معرفی می کنیم و تنها خدا است که امام را برمی گزیند، و اسامی آنان را رسول اکرم صلی الله علیه و آله با برنامه هر کدام بیان فرموده است .
مرحوم شیخ حر عاملی در باب نهم کتاب اثبات الهداة احادیثی را که دلالت بر امامت دوازده امام علیهم السلام دارد، جمع آوری فرموده است :
از صفحه 433 تا 675 جلد اول ، نهصد و بیست و هفت حدیث از طرق علمای شیعه
و از صفحه 6756 تا 735 دویست و هفتاد و هشت حدیث از طرق حدیث از طرق علمای اهل سنت ، در این موضوع نقل فرموده است
و مرحوم مجلسی در بحارالانوار، نیز سی صد و چهارده حدیث از علمای شیعه و تعداد زیادی ، از علمای اهل سنت که شماره گذاری نکرده بیان فرموده است
همچنین روایات زیادی از بیست و هفت نفر از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله - از موافق و مخالف - آورده است که در تمام آنها حضرت فرموده است : خلفای من دوازده نفرند
و در بعضی نیز فرموده است : کلهم من صلب علی علیه السلام
و در بعضی دیگر فرموده : کلهم من قریش
در بعضی کتهم من بنی هاشم آمده است . در چندین روایت نیز فرموده : بعد نقباء بنی اسرائیل . و این امر اشاره می کند به این آیه از قرآن کریم که می فرماید:
و لقد اخذالله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا و قال الله انی معکم
ما دوازده نقیب برای بنی اسرائیل فرستادیم در این آیه ، خداوند بعث و برانگیختن را به خود نسبت داده است و در چندین روایت فرموده اند: آخر هم المهدی یا آخر قائمهم که غیبت طولانی دارد و پس از ظهور دنیای پر از ظلم و جود را بدل به عدل و داد خواهد فرمود و از جمله روایات روایتی است که از جابربن سمرة از رسول اکرم صلی الله علیه و آله از سی و چهار طرق نقل شده است و مسلما تواتر معنوی دارد که این مطالب از آن حضرت صادر شده است ؛ آن جا که می فرماید:
قال کنت مع ابی عندالنبی فسمعته یقول یکون بعدی اثنا عشرا میرا ثم اخفی صوته فسئلت ابی فقال قال : کلهم من قریش ؛
همراه پدرم ، خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بودم ، شنیدم ، که حضرت فرمود: بعد از من دوازده نفر امیر خواهند بود، بعد صدای حضرت را نشنیدم ؛ از پدرم پرسیدیم : چه فرمود؟ پدرم گفت : فرمود تمام آن ها از قریش هستند.
در روایت دیگری که برای ما بشارت است بحارالانوار، از کفایة الاثر ثقة جلیل علی بن محمد خزاز قمی نقل می کند، به سندی از ابان بن تغلب از ابی جعفر الباقر علیه السلام که فرمود:
قال : سئلته عن الائمة فقال : والله لعهد عهده الینا رسول الله صلی الله علیه و آله ان الائمة بعده اثنا عشر، تسعة من صلب الحسین ، و من المهدی الذی یقیم الدین فی آخر الزمان ، من احبنا حشر من حفرته معنا و من ابغضنا اوردنا او رد واحدا منا حشر من حفرته الی النار، و قد خاب من افتری .
از امام باقر علیه السلام در مورد امامان پرسیدیم ؛ او فرمود: به خدا قسم ! این عهد و پیمانی است که رسول خدا، با ما بسته است (یعنی از طرف ما نیست ) به درستی که امامان بعد از حضرت دوازده نفرند، که نه نفر، از صلب امام حسین هستند حضرت مهدی هم از ما می باشد؛ همان کسی که در آخر الزمان ، دین را استوار می کند هر کس ما را دوست داشته باشد (البته با شرائطش ) از همان دوران قبرش با ما خواهد بود، و هر کس با ما دشمن یا ما را قبول نداشته باشد و رد کند، یا یکی از ما را رد کند، از همان قریش ، به سوی آتش رهسپار می شود و به تحقیق که در زیان و ضرر است ، کسی که بر خدا افترا بندد.
روایت شیرین دیگری را کفایة الاثر نقل فرموده که اثبات لهداة فقط چند جمله از آن را آورده است بنده ترجمه قسمتی از آن را نقل می کنم :
زهری که یکی از اصحاب امام سجاد علیه السلام است می گوید:
در زمان بیماری علی بن الحسین علیه السلام که بعد از آن وفات نمود، خدمتش رسیدم ... پس از مدتی پسرش محمد علیه السلام نیز بر آن حضرت وارد شد آن حضرت ، مدتی طولانی با وی سخن گفت و شنیدم که در جمله کلمات خویش فرمود: علیک بحسن الخلق عرض کردم : یابن رسول الله اگر امر و قضای الهی فرا رسد، بعد از شما به چه کسی رجوع کنیم ؟ (در دلم گذشته بو که حضرت از موت خود خبر می دهد) حضرت فرمود: به این پسرم ، و اشاره به فرزندش محمد علیه السلام کرد و فرمود: همانا اوست وصی من و وارث و من و صندوق و معدن علم من و شکافنده علوم . عرض کردم : یابن رسول الله ! معنای باقرالعلوم چیست ؟ فرمود: به زودی شیعیان خالص من ، به خدمتش مراوده کنند، و او برای ایشان علم را می شکافد. زهری می گوید: پس از این امام فرزندش را برای حاجتی به بازار فرستاد؛ چون برگشت عرض کردم : یابن رسول الله ! چرا اولاد بزرگ خود را وصی و جانشین قرار ندادی ؟ فرمود: زهری ! امامت به بزرگی و کوچک نیست این عهد و پیمانی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله با ما فرموده است و در صحیفه ای به این گونه نوشته شده است که اوصیای او، دوازده نفرند اسامی آنها با اسم پدر و مادر و مشخصات نوشته شده است (که ما آنها را معرفی می کنیم ، نه تعیین ) بعد حضرت فرمود: از صلب پسرم - محمد - هفت نفر از اوصیای رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون می آیند، که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از جمله ایشان است .
ضمنا ناگفته نماند، که دوازده نفر، خلیفه و جانشین پیامبر با هیچ یک از مذاهب اسلامی تطبیق نمی کند، جز ما شیعه دوازده امامی ؛ چون خلفای جور - چه از بنی امیه و چه از بنی عباس و چه غیر از آنان - خیلی بیش از دوازده نفرند.
و اختارنی للنبوة و اختارک للامامة
مرحوم محدث صاحب وسائل الشیعه شیخ حر عاملی رحمة الله در کتاب الهداة آنها را آورده است .
نهصد و بیست و هفت حدیث از طریق شیعه و دویست و هفتاد و هشت حدیث از طریق عامه و در مجموع هزار و دویست و پنج حدیث .
این فقط روایات مربوط به دوازده امام علیه السلام است و امام روایات وارده در شاءن به مخصوص امیرالمؤمنین علیه السلام و آیات نازل شده درباره آن حضرت که الی ما شاء الله است
و در مورد هر یک از صفات برجسته آن بزرگوار از علم و حلم و شجاعت و ایمان و تقوی و... دوست و دشمن احادیث بی شماری نقل کرده اند؛ از جمله مثلا حدیث شریف انا مدینة العلم و علی بابها. که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است من شهر علمم و علی دروازه آن است که تواتر لفظی به عین همین کلمات دارد.
صرفنظر از علما و دانشمندان شیعه که این حدیث را نقل فرموده اند، مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر صد و چهل و سه نفر از دانشمندان غیر شیعه اهل تسنن را با ذکر نام کتاب و شماره صفحه ، نام می برد که همگی ، این حدیث را نقل نموده اند؛ و در آخر می فرماید: مرحوم سید میرحامد حسین موسوی ، در کتاب عبقات الانوار نص کلمات و گفتار این دانشمندان را آورده است و بعد، اسم بیست و یک نفر از این دانشمندان را نقل می کند که صریحا گفته اند: این حدیث حدیث صحیح و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله صادر شده است .
جریان سوره توبه و آیات برائت
از جمله موضوعاتی که دلالت بر افضیلت امیرالمومنین علیه السلام از هر جهت بر تمام اصحاب دارد و ثابت می کند که علی علیه السلام به تمام معنا، با رسول خدا صلی الله علیه و آله است ، جریان ، سوره برائت است . تمام تاریخ نویسان و مفسران شیعه و سنی معتقدند که : وقتی این سوره نازل شد و پیمان هایی را که مشرکان با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتند، لغو کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابتدا فرمان ابلاغ آن را به ابوبکر داد، تا در مکه در موقع حج برای عموم مردم بخواند. ابوبکر نیز حرکت کرد و رفت ؛ ولی بعد، رسول خدا فرمود: جبرییل نازل شد و از طرف خدا دستور داد که این حکم را یا خودم باید ببرم ، یا مردی از اهل بیتم . پس علی را سوار بر شتر خودش نمود و دنبال ابوبکر فرستاد. در ذی الحلیفه مسجد شجره (که میقات و محل محرم شدن حاجیان است و در یک فرسخی مدینه واقع است و الان تقریبا متصل به شهر است ) یا جای دیگری به او رسید و فرمان را از او گرفت . ابوبکر محزون و غمناک برگشت و از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: مگر آیه ای در شاءن من نازل شده است ؟ فرمود:امرت ان ابلغه انا او رجل من اهل بیتی؛
در تفسیر نمونه، ده نفر از علمای اهل سنت را نام می برد که در کتب خود این موضوع را نقل نموده اند. و در آخر کلامش انصافا کلمات شیرینی دارد؛ آنجا که می فرماید: در این جریان ، اشاره ای بر این که کسی را که وحی مبین ، قابل نمی داند، که فقط چند آیه از قرآن را تبلیغ کند و برگردانده می شود، چطور صلاحیت دارد و ایمن دارد که تمام دین اسلام را به مردم برساند، و احکام و مصالح مردم را به آنها برساند؟!
بنده عرض می کنم نتیجه آن که اگر تعصب کنار برود، این معنا به وضوح درک می شود و مشخص می گردد که رسول اکرم صلی الله علیه و آله با این کار، برتری امیرالمؤمنین علیه السلام را بر تمام صحابه آشکار ساخته است .
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
رد خلافت علی علیه السلام رد نبوت است
فمن انکر امامتک فقد انکر نبوتی ؛
یا علی ؟ هر کس امامت و خلافت تو را نکار کند، به تحقیق و نبوت مرا انکار فرموده است این بدین معناست که نبوت من و خلافت تو لازم و ملزوم یکدیگرند و از هم جدا نمی شوند، و قابل تفکیک نیستند.
در تفسیر آیات اول سوره معارج که می فرماید:
سئل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع من الله ذی المعارج
احادیثی از طرق شیعه و سنی وارده شده است که این عذاب ، مربوط به شخصی به نام حارث بن نعمان فهری بوده است او بعد از آن که پیامبر، در غدیر خم علی علیه السلام را به خلافت و جانشینی خود انتخاب کرد، خدمت حضرت آمد و گفت : من این موضوع را قبول ندارم .
همچنین شیخ طبرسی در مجمع البیان از ابوالقاسیم حسکانی حنفی (از علمای مهم اهل سنت که کتابی درباره حدیث غدیر نوشته است ) به سلسله سندی از امام صادق علیه السلام از پدرانش چنین نقل می کند که حضرت فرمود:
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ؛ هر کس من ، ولی و صاحب اختیار او هستم ، علی مولا و صاحب اختیار اوست ، این موضوع ، در شهرها منتشر شد. پس نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر آمد و گفت : تو به ما دستور دادی که شهادت دهیم به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات ما نیز همه را پذیرفتیم ؛ ولی باز به همه اینها راضی نشدی و حالا این جوان را به خلافت خود منصوب کردی و گفتی : من کنت مولاه فعلی مولاه آیا این مسئله از طرف خودت می باشد یا امری است از طرف خدای متعال ؟
رسول خدا فرمود: به آن خدایی که جز او معبودی نیست ، به راستی که این ، از طرف خدا است ، نعمان روی برگردان در حالی که می گفت :
اللهم ان کان هذا هوالحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء ؛
خدایا! اگر این موضوع حق است ، از آسمان سنگ بر ما بفرست ! پس همان وقت - پیش از آن که به شترش برسد و سوار شود - سنگی از آسمان بر او فرود آمد و به مغز سرش خورد و از دبرش بیرون آمد و به هلاکت رسید؛ پس آیه نازل شد (ساءل سائل بعذاب واقع ....).
به غیر از روایات شیعه که بعضی از آنها را بحارالانوار، ذکر کرده است ، مرحوم علامه امینی در الغدیر سی نفر از دانشمندان اهل سنت را با ذکر کتاب و شماره صفحه نام می برد، که این موضوع را نقل نموده اند و نص کلام آنها را آورده است و در آخر کلامش بحثهای مفصل و شیرینی آورده است - برای نمونه تعدادی از آنها را نام می برم :
1. تفسیر غریب القرآن ، نوشته حافظ ابوعبید هروی ؛
2. تفسیر شفاء الصدور، نوشته ابوبکر نقاش ؛
3. تفسیر الکشف و البیان ، نوشته ابواسحاق ثعالبی ؛
4. تفسیر ابوبکر یحیی القرطبی ؛
5. تذکرة ابواسحاق ثعلبی ؛
6. فرائد المسطین ، نوشته حموینی ؛
7. دررالسمطین ، نوشته شیخ محمد زرندی حنفی ؛
8. دعاء الهداة ، نوشته حاکم ابوالقاسم حسکانی ؛
9. تذکرة سبط ابن الجوزی حنفی ؛
10. تفسیر سراج المنیر، نوشته شمس الدین شافعی ؛
11. تفسیر ابوالسعود المعمادی ؛
12.نورالابصار، نوشته سید مؤ من شبلنجی ؛
13. هدایة السعدا، شهاب الدین احمد دولت آبادی ؛
14. فیض الغدیر ، شیخ مناوی شافعی ؛
15. شرح جامع الصغیر نوشته سیوطی
با وجود تمام این روایات و حتی با نقل آنها، توسط برادران اهل سنت و با پذیرفتن این اصل که انکار امکانات ، انکار نبوت است ، چون لازم و ملزوم هم دیگرند، بعد از همه اینها، باز آنها امامت امیرالمؤمنین را انکار می کنند، و باکی ندارند. روی همین جهت که عرض شد رسول اکرم صلی الله علیه و آله این همه سفارش علی علیه السلام و اهل بیتش را نموده است تا اتمام حجت کامل شود.
در کتاب بحارالانوار، در باب حبه ایمان و بغضه کفر و نفاق از امالی شیخ طوسی به سندی از جابر چنین نقل می کند:
قال: سمعت ابن مسعود یقول قال النبی صلی الله علیه و آله حرمت النار علی من آمن بی واحب علیا و تولاه و لعن الله من ماری علیا و ناواه علی منی کجلدة مابین العین و الحاجب ؛ .
شنیدم که ابن مسعود می گفت : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس که به من ایمان بیاورد و علی را دوست داشته باشدت و ولایت او را پذیرفته باشد، آتش بر او حرام می شود و خداوند لعن می کند هر کس را که منکر حق علی شود و با او دشمنی کند؛ زیرا علی نسبت به من مثل پلک چشم است .
در روایت دیگری از روضه کافی که به چند مضمون ، در جاهای گوناگون نقل شده به سندی از ابن عباس چنین نقل می کند که :
قال رسول الله صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام لواجتمعت الخلائق علی ولایتک لما خلق الله النار ولکن انت وشیعتک الفائزون یوم القیامة
رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر تمام مخلوقات ، ولایت تو را می پذیرفتند. خداوند آتش جهم را خلق نمی فرمود. و لیکن یا علی ! تو و شیعیانت روز قیامت رستگارید. حب علی علیه السلام نشانه ایمان و بغض او علامت نفاق است .
روایت سوم را هم توجه بفرمایید: در بحارالانوار از مناقب ، از تاریخ بغداد و شرف المصطفی و شرح الالکانی به سندی از ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می کند:
انه نظر الی علی بن ابیطالب علیه السلام فقال انت سید فی الدنیا و سید فی الاخرة من احبک فقد احبنی و من ابحین فقد احب الله و من ابغضک فقد ابغضنی من ابغضنی فقد ابغض الله ؛
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام نگاه کرد، سپس فرمود: تو آقا و سیدی در دنیا، و آقا و سید خواهی بود در آخرت . هر کس تو را دوست داشته باشد پس به تحقیق مرا دوست داشته باشد و هر کس با تو دشمن باشد، پس به تحقیق با من دشمن است و هر کس با من دشمن باشد، پس به تحقیق با خدا دشمن است .
عجیب این است که این روایات را دانشمندان اهل سنت نیز نقل کرده اند.
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید:
فی الخبر الصحیح المتفق علیه انه لایحبه الا مؤ من ولایبغض الا منافق و حسبک بهذا الخبر ففیه وحده کفایه
در خبر صحیحی که در مورد اتفاق همه دانشمندان است ، چنین آمده است که : دوستدار علی نیست ، مگر آنکه مؤ من باشد و دشمن نمی دارد علی را شخصی مگر اینکه منافق باشد.
بعد می گوید و همین خبر به تنهایی (در اثبات حق ) تو را کفایت می کند
همچنین در بحارالانوار، از مناقب ، از مام باقر علیه السلام چنین نقل می کند:
انه جاء رجل الی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال : یا رسول الله من قال لااله الاالله مؤ من ؟ قال : ان اعدائنا تلحق بالیهود و النصاری ، انکم لاتدخلون الجنة حتی تحبونی و کذب من زعم انه یحبنی و یبغض هذا - یعنی علیا علیه السلام ؛
مردی آمد خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پرسید: یا رسول الله ! آیا هر کس که بگوید: لااله الاالله ، مؤ من است ؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پاسخ داد: به درستی که دشمنان ما با یهود و نصاری ملحق خواهند شد (یعنی گویند لااله الاالله ممکن است دشمن ما باشد) به راستی شما هرگز داخل بهشت نخواهید شد؛ مگر آنکه مرا دوست داشته باشید دروغ می گوید هر کس خیال می کند مرا دوست می دارد، در حالی که دشمن این شخص باشد و مقصود حضرت علی علیه السلام بود.
مرحوم حکیم ابوالقاسم فردوسی وقتی اشعار شاهنامه را در عرض سی سال برای سلطان محمود سرود و به قول خودش :
بسی رنج دیدم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
قرار بود، برای هر هزار، شعر، هزار مثقال طلا به او بدهند که صرف ساختن سدی بکند؛ ولی در پایان ، وقتی افراد حسود به سلطان محمود خبر دادند که فردوسی رافضی و شیعی است و سلطان سنی متعصب بود، به جای شصت هزار مثقال طلا، پنجاه هزار درهم نقره داد (چون شاهنامه هزار بیت است ) تقریبا از یک دهم هم کمتر. به همین دلیل فردوسی اشعاری در هجو سلطان محمود گفت و شبانه از غزنین به زادگاهش طوس فرار کرد و در مدح امیرالمؤمنین و اهل بیت و اصرار بر تشیعش اشعاری سرود من از مهر این دو شه نگذرم.
مرا غمزه کردند کان بد سخن به مدح نبی و علی شد کهن
منم بنده هر دو، تا رستاخیز اگر شه کند پیکرم ریز ریز
من از مهر این هر دو شه نگذرم اگر تیغ شه بگذرد بر سرم
نباشد جز از بی پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش
نترسم که دارم ز روشن دلی به دل مهرجان نبی و علی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم علی ام در است درست این سخن گفت پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخن را ز اوست تو گویی ، دو گوشم بر آواز اوست
منم بنده آل بیت نبی سر افکنده بر خاک پای وصی
بدین زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم
ذکر توسل ؛ ورود اهل بیت به مجلس ابن زیاد
سلام الله علیک یا امیرالمؤمنین ! خودت مظلوم بودی ، اولادت مظلوم بودند و حتی شیعیانت هم به جرم آن که دوست تو هستند، باید مورد ستم قرار گیرند.
خودش شهید شد، حسنش شهید شد، زینبش اسیر شد، شهر به شهر و دیار به دیار آنها را بردند، از کربلا تا کوفه از کوفه تا شام ؛ در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید که امام زین العابدین فرمود: و کان الحبل فی عنقی و فی کتف و عمتی زینب و الاطفال بیننا و کلما قصرنا عن المشی ضربونا بالسیاط
ما را با ریسمان بسته بودند یک طرف آن بر گردن من و یک طرف آن به شانه عمه ام زینب بود و اطفال بین ما بودند، و هر کدام از ما در راه رفتن کندی می نمود ما را با تازیانه می زدند.
لاحول ولاقوة الابالله العلی العظیم .
- وبلاگ عظیم محمودی
- بازدید: 1069
- 1