احسان چیست؟

تاریخ ارسال:س, 11/02/1397 - 23:44
احسان

«عفو کردن دیگران» یعنی، حس انتقام و کینه گرفتن از کسی به خاطر خطاهایش، در وجودتان نباشد. عفو یعنی من اصلاً خیال ندارم بدی او را با بدی جبران کنم. چون من بد نیستم؛ من حیوان نیستم؛ من انسان هستم. من آفریده شده ام تا اخلاق الهی پیدا کنم. به هیچ وجه از کارهای زشت دیگران که در حق من شده، چیزی به دل نمی گیرم که بخواهم جبران کنم و انتقام بگیرم.

احسان، جلسه اول، 91/05/17

احسان به چه معناست؟

هرچند که در سلسله مباحث شرح زیارت جامعه کبیره هنوز به فقره ی «عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ» نرسیده ایم، اما از آنجا که بحث احسان در ذیل این فقره تعریف می شود، از هم اکنون این بحث را در همین قالب ارائه می کنیم.

احسان به معنای خوبی کردن است. «احسان» و «محسن» از اسمهای خدا هستند. برای همین در دعا خدا را قسم می دهیم به امام حسین علیه‌السلام و می گوییم: «یا قدیم الاحسان! بحق الحسین». هدف ما از بحث احسان این است که برسیم به جایی که مثل خدا اهل احسان شویم. یعنی به دیگران بی دریغ و تا جایی که از دستمان بر می آید، نیکی کنیم.

برای دستیابی به اسم «احسان» باید شبیه صاحب و رب احسان شویم

همه انسانها کمال مطلق را دوست دارند و در دنیا به دنبال آن می گردند؛ اما اکثر افراد، مصداق آن را نمی شناسند. تنها عده ی کمی مصداق آن را می شناسند و می فهمند که مصداق کمال مطلق الله است و راه تقرب به سوی او را می جویند تا شبیه خدا شوند.

تقرب به الله، ما را عاشق او می کند و انسان دلش می خواهد شبیه الله شود. چون مصداق کمال مطلق، الله و رب انسان «ربی الاعلی» و «ربی العظیم» پروردگارِ بلندمرتبه و عظیم است. این در حالی است که انسان در زندگی رب های مختلفی هم دارد. مثل، پدر، مادر، معلم و استاد و ... . در مورد رب بودن والدین، این آیه از قرآن را داریم که در نماز والدین هم می خوانیم: « رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا[سوره اسراء/24] = پروردگارا آن دو را رحمت كن، چنان كه مرا در خردى پروردند». اما تنها کسی که انسان می خواهد شبیه او بشود و کمالات او را بگیرد، رب اعلی، الله است.

برای شبیه شدن به الله، باید اسماء زیبای خدا را در خود متجلی کرد

خداوند تبارک و تعالی اسماء بینهایت دارد و ما در دعای جوشن کبیر اسماء خدا را می خوانیم که در واقع اسمهای خود ماست. چون از روح خدا در همه ی ما دمیده شده، همان اسمها هم در ما هست و با تقرب به خدا آن اسم ها را بروز می دهیم و اساساً هدف از خلقت انسان هم همین است که انسان به این قدرت برسد. ذاتاً خودِ انسان هم به کمتر از این راضی نمی شود. حیات دنیا و همه ی مسائلی که در دنیا هست، مثل عبادت، احیا، نماز، زیارت، روزه، خمس، زکات، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، زندگی کردن، کار، جهاد، تفریح، مشکلات زندگی، تمام اینها برای این است که انسان در این صحنه ها بتواند «اسم» جذب کند و به رب خودش نزدیک شود. خداوند یک میدان با عظمتی به نام دنیا ایجاد کرده است و در آن بی نهایت ارتباط برای ما قرار داده و در هر ارتباطی قاعده و قانونی گذاشته تا ما بتوانیم با رعایت این قواعد به الله نزدیک شویم و تخلق به اسم خدا پیدا کنیم.

مثلاً اولین شرط ورود به مجلسی مثل احیاء شب قدر و بهره برداری از مغفرت خدا، این است که انسان کینه ی هیچ کس را به دل نداشته باشد. یعنی بتواند دیگران را عفو کند و مغفرت داشته باشد. در واقع اسم عفو و غفور را جذب کند. اما بعضی ها نمی توانند دیگران را ببخشند، پس خودشان هم مشمول مغفرت خدا قرار نمی گیرند. بعضی ها دیگران را فقط عفو می کنند و مشمول عفو می شوند. عده ای نسبت به دیگران علاوه بر عفو، مغفرت هم دارند و مشمول هر دو اسم خدا می شوند. همانطور که قبلاً گفتیم و یک بار دیگر تکرار می کنیم، عفو با مغفرت فرق دارد. عفو یعنی گذشتن از جزای شخص؛ و مغفرت یعنی ندید گرفتن گناه او. یعنی طوری رفتار کنی که انگار که شخص هیچ گناهی نکرده است. یعنی حفظ دوستی و محبت با طرف مقابل مثل حالت قبل.

چگونه می‌توان اهل مغفرت و عفو بود؟

اهل مغفرت بودن، یعنی چگونه می توان اسامی «غفور و عفو» را جذب کرد؟ برای جذب این اسامی، خداوند در دنیا زمینه ای را فراهم می کند تا دیگران در حق ما ظلم کنند، اشتباه کنند و ما یاد بگیریم تا آنان را عفو کنیم و بالاتر از آن، بتوانیم مغفرت و «صفح» داشته باشیم. اما اگر کسی شما را اذیت نکند، چگونه می توانید اسم «غفور» خدا را جذب کنید؟

قرآن می فرماید،کسی که می خواهد مشمول عفو و مغفرت الهی قرار بگیرد، باید خودش هم اهل عفو و مغفرت باشد. فعل امر هم به کار برده و می فرماید باید: « وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ[سوره نور/22]= و باید عفو كنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید كه خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است».
«عفو کردن دیگران» یعنی، حس انتقام و کینه گرفتن از کسی به خاطر خطاهایش، در وجودتان نباشد. عفو یعنی من اصلاً خیال ندارم بدی او را با بدی جبران کنم. چون من بد نیستم؛ من حیوان نیستم؛ من انسان هستم. من آفریده شده ام تا اخلاق الهی پیدا کنم. به هیچ وجه از کارهای زشت دیگران که در حق من شده، چیزی به دل نمی گیرم که بخواهم جبران کنم و انتقام بگیرم.
وقتی انسان اهل مغفرت شد، خدا هم مغفرتش را شامل حال او می کند. خداوند در آیه مذکور سوال می‌کند: آیا شما نمی خواهید خودتان مشمول مغفرت خدا شوید؟ اگر می خواهید مشمول مغفرت خدا شوید و خدا گذشته ی شما را ندید بگیرد، شما هم باید عرضه داشته باشید و گذشته ی دیگران را ندید بگیرید.
اگر کسی با آشغالها و عفونت هایی که از دیگران در دل دارد، به مجلس احیاء بیاید، نمی تواند مشمول مغفرت خدا قرار بگیرد. باید بتوانی هر چقدر زباله و عفونت و تاریکی که دیگران در شما ایجاد کرده اند، همه را قبل از مجلس احیاء بیرون بریزی. بعد بگویی، خدایا! من می خواهم شبیه تو بشوم، می خواهم مَثَل تو بشوم. هیچ چیز از هیچ کس در دلم نیست، پس تو هم با من همین گونه رفتار کن.

به ازای هر رابطه، یک ضابطه و دستورالعمل وجود دارد

ما به تعداد هر رابطه‌ای که با دیگران داریم، یک ضابطه و یک سلسله دستورالعمل داریم. علی علیه السلام می فرماید:« اِتَّقُوا اللّه َ فی عِبادِهِ و بِلادِهِ فإنّكُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ و البَهائمِ، أطِیعُوا اللّهو لا تَعصُوه[نهج البلاغة : الخطبة 167.]= از خدا بترسید درباره بندگان او و سرزمین‌هایش؛ زیرا شما حتى نسبت به قطعه هاى زمین ها و چهارپایان نیز باید پاسخگو باشید. از خدا اطاعت كنید و نافرمانى او را نكنید». اهل احسان به این ضابطه ها دقت می کنند.

این که می فرماید:« و بِلادِهِ»،‌یعنی در مورد شهرهای خدا، زمین های خدا هم شما نمی توانید هر طور دلتان می خواهد رفتار کنید. جنگل، سبزه زار، دشت، کویر، زمین های موات، چشمه ها و ... هر کدام دستورالعمل خاص خود را دارند. ما حق نداریم با چشمه، آب، رودخانه، جنگل و ... هر طوری دل مان بخواهد رفتار کنیم. چون هم در دنیا و هم در روز قیامت گرفتار می شویم. حضرت می فرماید، همه شما تا روز قیامت در مورد برخوردتان با زمین های خدا و چهارپایان و گیاهان مسئولید. در روایت داریم کسی که به حیوانات توهین کند، مشمول لعنت خدا می شود. حیوانات شخصیت‌های بسیار بزرگ و برجسته ای دارند. حیوانات خیلی محترمند. آن قدر مهم هستند که ما احکامی درباره حقوق حیوانات داریم. چون حیوانات صاحب روح و صاحب تشخیص و صاحب شعور هستند. در روز قیامت بسیاری از حیوانات را جلوی چشم ما به بهشت می برند. یکی از شکنجه های جهنمی ها همین است که خر و گاوهای خودشان را در بهشت می بینند و خودشان را می بینند که این طرف ایستاده و گرفتارند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: « رب مركوب خیر من راكبها و أكثر ذكراً لله منه = چه بسیار مرکبهایی که از صاحبشان بهتر هستند. چون ذکرشان از صاحبشان بیشتر است». یعنی عبادت و نمازی دارند،‌ بهتر از صاحبشان. قرآن می فرماید: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَه ُ [نور/41.] = همه ستایش و نیایش خود را مى‏ دانند». در بسیاری از موارد به تعبیر قرآن شعور، فهم و عبادت و اطاعت حیوانات، از انسان بیشتر است. رحم، عواطف و نوع دوستی، خدمت به هم نوعشان، حتی خدمت به غیر هم نوعشان هم از ما بیشتر است. حیوانات گاهی بچه های حیوان های دیگر را بزرگ می کنند. گاهی به خاطر هم نوع خود، جان شان را به خطر می اندازند. اگر انسان از یک حیوان عقب بیفتد، روز قیامت چه کار می خواهد بکند؟

نتیجه جذب اسم احسان، خروجی های نیک است

بستری که اسم احسان برای ما ایجاد می‌کند، این است که ما بتوانیم خروجی‌های مادی، عاطفی، علمی، معنوی و... زیادی داشته باشیم. زیرا قرار است ما شخصیتی بشویم در مرتبه ای که بهشت هر یک از ما، به اندازه ای همه ی آسمانها و زمین باشد. این تعارف و شوخی نیست، آیات الهی است. بهشت هر نفر به اندازه همه ی آسمانها و زمین است: « وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ[ آل عمران/133] = و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است، بشتابید».انسان می خواهد در آن بهشتی که به اندازه ی همه ی آسمانها و زمین است به پادشاهی برسد:« وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَ مُلْكًا كَبِیرًا[انسان/20] = و چون بدانجا بنگرى، [سرزمینى از] نعمت و كشورى پهناور مى ‏بینى». یعنی یک بهشتی، بینهایت ارتباط دارد؛ ارتباط با الله، ملائکة الله، انبیاء، ائمه، اولیاء، علما، شهدا، صدیقین، صالحین، فقرا، مریض ها مستضعفین، حیوانات، گیاهان. در تمام این ارتباطات هم باید با قاعده و قانونمند رفتار کند. قاعده هایی که باید در دنیا آنها را یاد بگیرد.

خیرخواهی برای همه، حتی اهل برزخ، از خروجی های احسان است
یکی از تراوشات وجودی محسن و اهل احسان این است که به میلیاردها انسان که به برزخ رفته اند خیر می رساند. نه مثل بعضی از افراد که فقط پدر و مادر و اموات خودشان را مد نظر می گیرند.
شما در بهترین دعاهای ماه مبارک رمضان با مسئولیت بی نهایت، نسبت به همه چیز روبرو هستید. یکی از آن دعاها دعای «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» است که در روایت داریم این دعا را اگر کسی بعد از هر نمازش بخواند، خداوند گناهان گذشته و حال و آینده اش را می بخشد. چون انسان در این دعا شخصیتاً به خدا خیلی نزدیک می شود. یعنی چون مَثَل الله است، برای همه چیز نگرانی و دلشوره دارد و به فکر همه چیز و همه کس هست. یعنی شخص آنقدر مهربان است که نسبت به کسانی که از دنیا رفته اند هم نگرانی دارد. نه فقط اموات خودش، بلکه نسبت به هر کسی که از دنیا رفته و دستش کوتاه شده، همینطور است.
قدیمی های ما چقدر با ادب به ما یاد دادند که برای بد وارثان و بی وارثان هم دعا کنید. انسان باید به فکر همه ی اموات باشد. شخصیت محسن و نیکوکار طوری است که اصلاً نمی تواند به دیگران فکر نکند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم= کسی که صبح می‌کند و اهتمام به امور همه ی مسلمان ها ندارد، مسلمان نیست». آیت الله بهجت «ره» می فرمود: «من اگر برای مسلمانها هم دعا نکنم، شب ها برای چینی ها هم دعا می کنم».
برای هر کس که در گرفتاری است دعا باید کرد. الان میانمار، لبنان، عراق و سوریه را نگاه کنید. چون شیعه هستند، چه بلاهایی را بر سر آنها می‌آورند! عملاً و صریحاً رهبرشان اعلام کرده بود که ای شیعیان ابی سفیان! ای شیعیان معاویه و یزید! حرم دختر علی خراب کنید. اسم گردان هایشان را می‌گذارند: گردان شمر بن ذی‌الجوشن؛ گردان یزید ابن معاویه. همان کاری که با سیدالشهدا و بچه ها سیدالشهدا و خاندان سیدالشهدا کرده بودند را دارند با شیعیان ائمه انجام می‌دهند. جنگ، جنگ بین حق و باطل، بین شجره خبیثه و شجره ی طیبه هنوز وجود دارد تا ان شاءالله صاحب اصلی بیاید. باید برای آمدنش دعا کرد. مهمترین دعا و بزرگترین آرزوی یک شیعه و یک محسن، دعا برای امام زمان علیه‌السلام است. چون یک مؤمن و محسن، به فکر همه چیز و همه کس هست و این دعای « اللهم ادخل علی اهل القبور السرور، اللهم اغن کل فقیر» فقط در صورت آمدن امام زمان محقق می شود.

تلاش برای رفع موانع ظهور، از دیگر خروجی های اهل احسان است

محسن هر کار و تلاشی بتواند، می کند تا زودتر موانع ظهور حضرت برطرف شود و همه نجات پیدا کنند و دیگر گناهی به آسمان نرود که عرشیان، فرشته‌ها، ائمه و انبیاء اذیت شوند. محسن یک شخص مهربان و یک شخص عملیاتی است. علاوه بر اینکه همه‌ی نیروهای خود را به کار می برد، نیروی صدها، هزاران و میلیونها انسان دیگر را نیز برای برطرف کردن شر و بدی، بسیج می‌کند. چون محسن برای همه مهربان و دلسوز است.
اگر به سیدالشهدا می گوید: «ان یجعلنی معکم فی الدنیا و آلاخره= خدا من را با شما در دنیا و آخرت قرار دهد»؛ همین مقام را برای بقیه هم می خواهد. ائمه اصلاً تک خور نیستند. اگر خودشان در مقام محمود هستند، می گویند شما هم بیایید به مقام محمود ما برسید. نه اینکه شما بیایید در بهشت زیردست ما باشید. ببینید که آنها چقدر سخاوت دارند و مهربانند! اینها می خواهند در مقامی باشند که ما کنارشان باشیم. محسن شخصیتش اینطوری تربیت شده که اصلاً اهل حسادت و بخل نیست. نمی خواهد یک نفر یک پله از او عقب تر باشد. می خواهد همه با خودش هم ردیف باشند. اگر کسی چیزی داشته باشد که خودش ندارد، به جای اینکه حسادت کند، لذت می برد. حتی از پیشرفت دیگران لذت می برد. کسی که عرضه دارد از داشتن های دیگران لذت ببرد و از نداشتن خود، احساس کوچکی و حسادت نکند، این شخص در همه‌ی آن پیشرفتهایی که طرف مقابل می‌کند، سهیم و شریک بوده و به خدا خیلی نزدیک تر است. ولی کسی که کوچک بین است، سوء ظن به خدا دارد. شخص حسود، متکبر و بخیل، سوء ظن به خدا دارد. اصلاً مشکل حسود، بخیل، متکبر، شخص بداخلاق، شخص زودرنج و حساس، صرفاً یک مشکل اخلاقی نیست؛ بلکه یک مشکل عقیدتی است. او خدا را باور نکرده؛ انبیاء و آخرت را باور نکرده که هنوز گرفتار این رذایل است. هنوز می خواهد دیگران عقب باشند و او جلو باشد. هنوز چشم و همچشمی در زندگی دارد. هنوز می‌خواهد رقابت داشته باشد. هنوز می خواهد سوادش، پول، خانه، مبلمان، ثروت و دارایی ها و موقعیتش را به رخ خانواده و همه فرزندان و فامیل بکشد.
معصوم علیه‌السلام می‌فرمایند: معروف چه آدم خوبی است. عجیب است، می‌گویند نیکی شخص خوبی است. از نیکی، تعبیر به انسان کرده است. آنهایی که اهل ظرافت هستند، می فهمند که چرا حضرت اسم شخص را روی نیکی گذاشته است.

اهل احسان، با هر خروجی، از الله احسان دریافت می کنند

در این جلسه فقط داریم پایه های بحث را می‌گوییم که مبانی بحث احسان چیست. ما فقط یک کار اخلاقی نمی خواهیم بکنیم و بگوییم که بله خوب است انسان خوش اخلاق باشد و به دیگران احسان کند و نیکوکار و اهل خیر باشد. اصلاً بحث این نیست. بحث این است که ما در احسان و در مهربانی ها، دائماً خروجی داریم. هیچ چیز را در خودمان نگه نمی داریم. هر چه خروجی داشته باشید، ورودی هایتان از الله بیشتر است. هر که می خواهد از بینهایت جذب کند، باید محدود ها را رد کند.
کسی که بخل در مال دارد؛ بخل در آبرو، بخل در علم، بخل در معنویت دارد و دوست دارد که دیگران به او نرسند، بخل در اخلاقیات دارد، نمی تواند چیزی کسب کند. در روایت داریم که بخل نسبت به صلوات، بخل نسبت به سلام، بخل نسبت به لبخند، خروجی ندارد. کمترین علامت یک کسی که باطنش باطن انسانی است، این است که صبح که از خواب بر می‌خیزد، می‌خندد و جلوتر از همه به خانواده ی خودش سلام می کند. به محل کار می رود، لبخند می زند. کسی که نمی تواند لبخند بزند بخیل است. کسی که نمی تواند روبوسی کند؛ نمی تواند نوازش بکند؛ نمی تواند حرف قشنگ بزند؛ این آدم یک آدم بخیل است و هیچ خروجی ندارد. کسی که می داند دیگران چه توقعی از او دارند و می‌فهمد و متوجه نیاز دیگران هست و آن توقع را به جا نمی آورد، این آدم بخیل است. خدا نیاورد روزی را که انسان بفهمد، ذوی الحقوق هایش خصوصا پدر و مادر یا اساتید، علما، اولیا، ائمه توقعی دارند و اجابت نکند. می داند این بچه الان احتیاج به بخشش، نوازش، مهربانی، خنده، ندید گرفتن ایراد و لغزش دارد، اما تنبیه می کند و داد می زند و او را مؤاخذه و سرزنش می‌کند. تو الان فکر کن و ببین طرف مقابلت از تو چه می خواهد؛ نه اینکه تو دوست داری چطوری با او رفتار کنی؛ چهطور دلت خنک می شود؛ چطور تخلیه می شوی. کسی که خودش را با دیگران تخلیه می کند، این آدم عقده ای است. آدم کوچک و جهنمی و اهل فشار قبر است.
پس به مبانی احسان دقت کنید. در احسان، دیگران همه حریف تمرین ما هستند. ما در احسان فقط با یک نفر سر و کار داریم و آن هم الله است. ما قرار است شبیه الله تبارک و تعالی شویم و تخلق به اخلاق الهی پیدا کنیم. ما در احسان، فقط از الله جزا می خواهیم. اهل بیت علیه‌السلام سه روز غذای شان را به یتیم، مسکین و اسیر دادند تا در موردشان این آیه نازل شد:« وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[سوره انسان/ 8 و9] = و به [پاس] دوستى [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراك مى‏ دادند؛ ما براى خشنودى خداست كه به شما مى ‏خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏ خواهیم». 
بعضی ها کار خیر می کنند، اما منت می‌گذارند و بارها می پرسند خوب بود؟ صفا کردید؟ خوشمزه بود؟ نظرت چیست؟ ولی از آن طرف هم به ما امر شده که اگر کسی برایتان کاری کرد، شما باید از او تعریف و تشکر کنید. ما باید به این دو جهت توجه داشته باشیم.

نیکی کردنِ اهل احسان، به معنی ترحم نیست

برای خدا کار کردن یعنی این که در آیه می فرماید: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ=ما شما رااطعام می کنیم، برای وجه خدا».یعنی ما برای اینکه وجه خدا متوجه ما بشود و خدا لبخندی به ما بزند، این کار را کردیم. یعنی در هر کاری ما فقط خدا را می خواهیم. اصلاً قرار است ما به خدا برسیم. پس دقت کنید، ما در احسان نمی خواهیم به کسی ترحم کنیم. مثلاً امشب من پنج پرس چلوکباب برگ گرفتم و دارم به خانه می برم؛ دیدم این فقیر هم اینجا هست، این کباب از گلوی من پایین نمی رود. حالا یک پرس چلوکباب هم به این فقیر می دهم تا خودم راحت تر بتوانم این غذا را فرو ببرم.
معصوم علیه‌السلام تعبیر عجیبی دارد برای شخصی که اهل احسان است و می فرماید: «شخصی که اهل احسان است، مثل باران می ماند که سراغ همه اعم از خوب و بد می رود». شخص محسن مثل آفتاب بر خوب و بد می تابد. محسن خود به دنبال نیازمند می گردد.

مصادیقی از معروف در قرآن

قرآن تأکید زیادی بر انجام معروف دارد. معروف یعنی نیک، قشنگ و خوب. در سوره بقره آیه 178 می فرماید:« فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ= به طور پسندیده پیروى كند».
در آیه بعدی می‌فرماید: «وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ[سوره بقره/241] = و فرض است بر مردان پرهیزگار كه زنان طلاق داده شده را به شایستگى چیزى دهند». یعنی اگر زن را طلاق دادید، با خشونت و بداخلاقی و محروم کردن نباشد. یا اینکه مهریه اش را آنقدر گرو نگه نداری که مجبور شود بدون مهریه برود. یعنی وقتی که مهریه اش را طلب دارد و الان هم نمی خواهد با تو زندگی کند، به او فشار نیاوری که مهریه اش را ببخشد. زن هم از آن طرف باید مراعات حال مرد را بکند. اگر می دانی واقعاً نمی تواند مهریه را یک جا بپردازد، قسط بندی اش کن. ولی همه اش باید قشنگ باشد. اگر می خواهید دعوا هم بکنید، با شرافت و مردانه باشد. انسان با شرافت، اختلافاتش را هم با شرافت حل می‌کند. قرآن می گوید، اگر عرضه دارید، با هم به نیکی زندگی کنید و اگر عرضه ندارید، به نیکی از هم جدا شوید و همدیگر را شکنجه ندهید. می خواهی وصیت بنویسی، برای همسرت طوری وصیت بنویس که بچه ها حق همسرت را نخورند و فردا این زن بدبخت و بی کس نشود.

« قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ [بقره/263.]= گفتارى پسندیده (در برابر نیازمندان‏) و گذشت (از اصرار و تندىِ آنان‏) بهتر از صدقه‏ اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى ‏نیاز بردبار است».

«وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[نساء/19]= و با آنان، به طور شایسته رفتار كنید!» با همسران تان به نیکی رفتار کنید. بدجنسی، خودخواهی، منیّت در روابط تان نباشد. گروکشی از همدیگر و نیش زدن، نق زدن، غر زدن، ایراد گرفتن، فشار آوردن از طریق خانواده، فشار آوردن از طریق لغزشهای اعضای خانواده، فشار آوردن از طریق لغزشهای خود همسر نباشد. نباید فقط نقاط منفی را بینیم؛ باید نقاط مثبت را هم ببینیم و آنها را پرورش بدهیم. با رفتارهای نامناسب نه تنها ما به خدا نزدیک نمی شویم؛ بلکه خیلی هم دور می شویم.

« تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ[آل عمران/110]= امر به معروف می‌‏كنید». اینکه امر به معروف می کنند یعنی هم خودشان نیکوکارند، و هم کارهای قشنگ را به دیگران توصیه می کنند.

استاد محمد شجاعی

منبع:montazer.ir

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.