راهکار روانشناختی معصوم علیه السلام در نیکی به نا اهل چیست؟
راهکار روانشناختی معصوم علیه السلام در نیکی به نا اهل چیست؟
یک قاعده روانشناختی را از فرمایش معصوم [سلام الله علیه] باید یاد بگیریم و آن این است که باید به همه نیکی کنیم؛ حتی به کافر. چون به کسی که نیکی میکنیم، لازم نیست حتماً مسلمان باشد. اما به کسی که لایق نیست، نباید نیکی کنیم؛ چون موجب ایجاد تنفر و گریز بیشتر او می شود. یکی از این موارد وقتی است که کسی از ما اعلام انزجار میکند.
پس مثل باران باشید که به همه موجودات میبارد. اما استثنایی که وجود دارد این است که چون بعضی ها نیکی را تبدیل به بدی میکنند، به اینها نیکی نکنید. آنها افرادی هستند که ساختار افکارشان مبدل است. یعنی خوبی را تبدیل به بدی میکنند. در روایت هست که یک عده قلیلی هستند که افراد لعین و پست هستند. اگر به آنها خوبی و مهربانی کنید، آنقدر پست و خودشیفته هستند که خوبی را با بدی پاسخ میدهند. در این مورد فرموده اند، اگر کسی لیاقت احسان و نیکی شما را ندارد، احسان خود را ضایع نکنید. برای همین است که معصوم [سلام الله علیه] فرمود: در خوبی کردن به کسی که قدرشناس نیست، خیری نیست. پس در اینجا نباید محبت را ضایع کرد. اگر انسان بخواهد محبت کند، باید به کسی محبت کند که لیاقت دریافت محبت را داشته باشد. بعضی ها لیاقت محبت را ندارند و شما هرچقدر به آنها محبت کنید، بدتر و فراری تر می شوند و حالشان بدتر می شود. اینها در مقابل محبتی که به آنان می شود، حتی در موضع تنفر یا حسادت و یا در موضع دشمنی قرار میگیرند. یعنی محبت های شما موجب می شود تا ناراحتی ها و کینه های آنها بیشتر شود. در این جور موارد، نباید به اینها احسان و محبت کرد.
گاهی در روابط عاشقانه و عاطفی بین دو نفر هم این قاعده حاکم است. اگر کسی از شما اعلام انزجار و تنفر کند، نیاز نیست که به او محبت کنید. چون این ابراز محبت و احسان در او نفرت بیشتری ایجاد می کند.
علی علیهالسلام در خصوص کسانی که برای محبت کردن به آنان نا اهل هستند، فرمود: ما رأیت ذلاً مثل اشتغال قلبی بفارغ القلب منی = هیچ ذلتی را مثل این ندیدم که دلم به کسی مشغول باشد که دلش به من مشغول نیست.»[مجموعة ورام، ج1، ص: 16-با اختلاف نسخه]
حضرت صادق (سلام الله علیه) فرمود: در چهار چیز هدر رفتن وجود دارد: بذر در شوره زار؛ چراغ در نور ماه؛ غذا خوردن با شکم سیر؛ و خوبی کردن به کسی که شایستگی و لیاقت خوبی کردن را ندارد. در واقع جذبی از محبت ندارد و این، یعنی ضایع کردن محبت.
گاهی خیلی از محبت هایی که پدر و مادر ها به بچه ها می کنند؛ یا خواهر برادرها به هم می کنند، فقط ضایع کردن محبت است. چون این محبت را در راه معصیت و گناه به کار می گیرند. در چنین وضعی، ما نباید سرویس دهنده ی بچه ها باشیم. خدمت کردن به چنین فرزندانی، کار را خراب می کند. خیلی از پدر و مادرها سوال می کنند که بچه ما کارهای خلاف انجام می دهد و بی ادب و طلبکار است؛ آیا به او محبت کنیم؟ جواب این است که بچه ای که بی ادب و طلبکار و خلافکار است؛ به هیچ وجه محبت کردن به او جایز نیست. چون هر چه دریافت کند قساوت و شقاوتش بیشتر می شود. پیامبر[سلام الله علیه و آله ] فرمود: خدا لعنت کند پدر و مادری که باعث میشوند بچه هایشان نسبت به آنها بی ادبی کنند. وقتی یک بچه بیش از حد محبت دریافت کند و خدمات بگیرد، جری تر می شود، پدر و مادر با این محبت، انسانیت به خرج نداده اند، بلکه قساوت به خرج داده اند. در حق بچه جنایت کرده اند، چون بچه از پدر و مادر دور می شود عاق والدین می شود.
آدم قدر شناس با کسی که فقط به زبان تشکر می کند، فرق دارد
قدرشناس کسی نیست که فقط به زبان تشکر می کند. این با کسی که واقعا قدرشناس است فرق دارد. قدر شناس واقعی، حتی ممکن است زبان تشکر نداشته باشد و یا آن طور که شایسته است، نتواند تشکر کند؛ اما در عمل و واقعا قدر شناس باشد. کسانی هستند که فقط تشکر می کنند؛ اما در عمل قدرشناس نیست.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «المَعروفُ كَنزٌ فَانظُرْ عِندَ مَن تُودِعُهُ، الاصطِناعُ ذُخرٌ فَارتَدْ عِندَ مَن تَضَعُهُ[غرر الحكم : 1539 ـ 1540]= خوبى، یك گنج است؛ پس، بنگر كه آن را به كه مى سپارى؛ احسان یك اندوخته است، پس، مراقب باش كه آن را نزد چه كسی مى گذارى». همانطور که گفتم، عده کمی از انسانها هستند که لیاقت محبت کردن ندارند. در حالی که اکثر انسانها اعم از کافر و مسلمان، لیاقت مهرورزی و محبت را دارند و آن را به خوبی دریافت می کنند و قدرش را هم می دانند.
از موارد ضایع کردن محبت، انتظار تشکر از دیگران است
معصوم [سلام الله علیه] می فرماید: یکی از موارد ضایع کردن محبت کردن به دیگران این است که از او انتظار تشکر داشته باشید. پس اگر انتظار داشته باشید در قبال کاری که برای کسی انجام داده اید، از شما تشکر کند، ضایع کردن محبت است. شما محبت کن، ولی از هیچ کس توقع تشکر نداشته باش. فقط دنبال این باشد که به اهلش محبت کنید تا نیازش برطرف شود. حالا تشکر کرد یا نکرد، تو خودت را وابسته به تشکر دیگران نکن.
این موضوع را شاعر چه زیبا به شعر در آورده که می گوید:
احسان هنری نیست به امید تلافی نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید (صائب تبریزی)
قرآن نیز می فرماید کار را فقط برای خدا انجام دهید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[سوره انسان/8و9] = و به [پاس] دوستى [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراك مى دادند؛ ما براى خشنودى خداست كه به شما مى خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم.» یعنی اهل بیت با وجودی که خودشان نیاز به غذا داشتند؛ اما برای خشنودی خدا، به مسکین و یتیم و اسیر اطعام کردند، بدون این که انتظار پاداش و تشکر داشته باشند.
کمالِ احسان و کار نیک، این است که با منت نباشد
کمال یک کار نیک، به این است که انسان به محض انجام آن، آن را فراموش کند، تا کارش کامل شود و به کمال برسد. متاسفانه بعضی افراد، بعد از احسان و نیکی کردن، مرتب آن را به رخ افراد می کشند و منت می گذارند. این کار درستی نیست.
بعضی ملت ها عاطفه خیلی ضعیفی دارند. مثلاً اگر تو کار خیلی بزرگی برایش انجام دهی، فقط می گوید تشکر و یا ممکن است فقط سرش را تکان دهد. مثل ما ایرانی ها نیستند که با خونگرمی و با صفا تشکر می کنیم. آنها سنت و فرهنگ شان سرد و بی روح و بی عاطفه است. در محبت کردن، خیلی به همدیگر ابراز علاقه نمی کنند. در فیلم هایشان هم می بینید که در هیجانی ترین حالتها و بیشترین محبتها هم خیلی تکانی نمی خورند. بنابراین نباید توقعی داشته باشید که اگر خوبی به این ملت ها کردید، خیلی عکس العمل نشان دهند.
سیره ی اهل بیت[سلام الله علیهم] اینطور بود که بخش زیادی از سرمایه شان را به دشمنان شان می دادند. به کسانی لطف می کردند که به آنها بد می گفتند و آنان را نفرین می کردند. اما هیچ وقت حضرات نمی گفتند که ما این کار را کردیم. امیرالمومنین علیه السلام به کسانی خدمت می کرد که جلوی حضرت او را نفرین می کردند. حضرت هیچ وقت نمی گفت من علی هستم که دارم به شما خدمت می کنم. این خیلی قدرت می خواهد که کسی احسان کند و فقط رضایت الله را بخواهد. کتمان احسان و محبت، یکی از گنج های الهی است. همه ائمه علیهمالسلام اینگونه بودند. با آدم های نمک نشناسی روبرو بودند که از نزدیکترین اقوام آنها بودند؛ ولی با حضرات کینه و دشمنی داشتند. معمولاً همه شان بعد از مرگ اهل بیت علیهمالسلام می فهمیدند که آن کسی که به آنها، آن خدمات را می داده، فلانی بود.
قرآن می فرماید، اگر شما آشکارا صدقه بدهید و انفاق کنید خوب است؛ ولی اگر مخفیانه باشد، خیلی بهتر است. چون انسانها نیاز دارند که انفاق های آشکار را ببینند. همه مومنین موظفند برخی از اموال شان را آشکارا صدقه بدهند و خمس و زکات پرداخت کنند؛ ولی بخش اعظم شان را مخفیانه انجام دهند و کسی آن را نفهمد.
نگاه غلط و منفی، باعث قدرنشناسی نسبت به احسان می شود
علی [سلام الله علیه] فرمود:« هرگاه به آدم پست احسان کنید، او به سبب همین محبت تو، به تو بدی میکند.» یعنی او محبت را دریافت میکند؛ اما تبدیل به دشمنی میکند. خیلی عجیب است آدم هایی هستند که میزان بدبینی، نفهمی، انحراف و اعوجاج روحی آنها به قدری است که وقتی محبتی وارد کانال وجودی آنها می شود، از آن طرف کینه و دشمنی از او صادر می شود و گاهی حسادت. افرادی که خیلی حسودند، هیچ وقت نمیتوانند محبت کسی که مورد حسادت شان است را دریافت کنند. با این که پاک است و نیت بدی هم ندارد، ولی هر چه به او محبت کنی، نمی تواند دریافت کند.
معمولاً بچه ها محبت را از زن بابا یا شوهر مادر نمی توانند خوب دریافت کنند. این به خاطر نگاه غلط و منفی است که وجود دارد. حسادت ها و نفهمی ها باعث می شود که وجود انسان، اعوجاج پیدا کرده و به کسی که نسبت به او بغض و حسادت دارد، با دیده ی انتقاد، نگاه کند و دیگر نمی تواند محبت هایش را ببیند. شاگردانی که نسبت به استادان اعوجاج ذهنی و حسادت دارند، اینگونه اند. وقتی سر کلاس می نشینند فقط برای غلط گیری و انتقاد از استاد می نشینند. حرف های خوبِ استاد را هم به بد و منفی می بینند.
معصوم [سلام الله علیه] فرمود: کسی که به نااهل احسان کند، به معروف و خوبی، ظلم کرده است. خیلی وقت ها افراط و تفریط های زیادی را در روابط بین افراد می بینیم. مثلاً شوهر معتاد و اهل مشروب است و انحراف های دیگری هم دارد و زن به جای این که جلوی او محکم بایستد، می گوید به خاطر بچه هایم سکوت کرده ام و طلاق نمی گیرم. طلاق که در اینجا بد نیست. طلاق خیلی جاها خوب هم هست. منظور از خیلی جاها، همین جنایت ها و انحرافاتی است که مثال زدم. هر چند که در بیشتر موارد طلاق درست نیست؛ اما گاهی زن با سکوت و سازشکاری بیهوده و محبت بی جا در برابر این مرد که انواع انحرافات را دارد، یک مرد قلدرِ ظالم و بی حیایی تربیت می کند. در نقطه مقابل، گاهی یک مرد باعث پرورش یک زن ظالم می شود. یک آدم تنوع طلب، هرزه و منحرف تربیت کرده که خودِ این مرد هم در ظلم او شریک است. انسان باید خیلی دقت کند که از همان ابتدا جلوی انحرافات را بگیرد و ظالم پروری نکند.
چطور می شود به ظالم محبت و کمک کرد؟
معصوم [سلام الله علیه]در روایت مهمی فرمودند به ظالم محبت کنید، با ظالم دوستی و کمکش کنید. اما چگونه؟ فرمودند، به این شکل کمک کنید که نگذارید ظلم کند. با امر به معروف و نهی از منکر و مراتبی که این امر به معروف و نهی از منکر دارد، جلوی او را بگیرید. گاهی این کار زبانی است؛ گاهی تندشدن است؛ زمانی قهر کردن است؛ گاهی ترک کردن و گاهی تهدید به طلاق و حتی طلاق آزمایشی است، تا بالاخره این اصلاح شود.
گاهی لازم است انسان حتی از فرزند خودش شکایت کند. بچه ای که دست روی پدر و مادر بلند کند، دیگر چی می خواهد بشود. این پدر و مادر این بچه را زندان بیندازند و به اعدام بدهند برایش بهتر است که زنده باشد و این همه جنایت کند. این که دلم نمی آید او را در زندان بیندازم، این محبت گوسفندی است. یک محبت جنایتکارانه است. یک محبت ظالمانه است. خوب بچه را بینداز تا کتک بخورد و سختی بکشد تا آدم شود. بگذار یک ذره سختی بکشد تا بلکه درست شود. یا بچه های لوس، ظالم و نازک نارنجی که در اثر محبت های بی جای پدر و مادرها تربیت می شوند. معلم یک حرف درشت به بچه لوس می گوید، پدر و مادر به جای این که از معلم جانبداری کنند، می روند مدرسه و به معلم می گویند که چرا با بچه من اینطوری حرف زدی؟ این کار درستی نیست. این بچه باید حرف درشت بشنود. اگر نشنود، فردا در اجتماع و در خانواده دچار مشکل می شود. تا حرفی به او بگویند، قهر می کند. بچه ها باید قوی بار بیایند. بخصوص از 14 سال به بالا بچه ها باید در معرض سختی هایی قرار بگیرند؛ حرف تند بشنوند؛ یک ذره اذیت شوند تا قوی و پوست کلفت شوند. محبت ها و دفاع های بیجای والدین، بچه ها را ضعیف، لوس، زودرنج، پرتوقع و خودخواه بار می آورد.
فاعل کار خیر، بهتر از خود کار خیر است
گاهی یک کار ممکن است خوب و مورد قبول باشد و گاهی ممکن است خودِ انسان و کننده کار، مورد قبول باشد و بهتر از عمل این است که خود شخص مورد قبول قرار گیرد.
در روایت داریم، فاعل خیر، از خود خیر بهتر است. قیمت کننده کار که کار از او صادر می شود، بیشتر از خود کار است. این چیزی است که همه درک نمی کنند. خیلی وقتها متأسفانه افراد دوست دارند که به آنها محبت و خدمت شود؛ اما صادر کننده محبت و خدمت برایشان خیلی قیمت ندارد. فاعل خیر، تا زمانی برایشان قیمت دارد که دارد خدمت رسانی و محبت می کند. ولی دقت کنید که حضرت می فرماید خیلی خوب است که فاعل خیر را بیشتر دوست داشته باشیم تا خود عمل.
مثلاً، می بینی، 10 سال، 20 سال است زنش به او خدمت می کند و هزارتا خوبی دارد؛ اما مرد، هنوز عاشق این زن نیست و فقط دریافت کننده خدمات اوست. اگر یک ذره این خدمات قطع شود، داد و فریاد می زند و قهر می کند؛ یا کتک می زند و تهدید می کند. اگر زن مریض شود و نتواند آن خدمات را بدهد، دیگر مرد آن کسی که این همه خوبی ها از او بیرون می آمده را نمی بیند و کر و کور است. این کوری ها بیشتر در مردها هست و گاهی اوقات در زنها هم دیده می شود. برای همین هم پیامبر می فرماید اکثر زنها کافر هستند و جهنمی می شوند. این کافر به معنی کافر عقیدتی و فقهی نیست. کافر به معنای پوشاننده است. وقتی پیامبر این حدیث را فرمودند، زنها اعتراض کردند. حضرت فرمود، شما کافر به حق شوهر هستید. خوبی های شوهران تان را کم می بینید. توقعات تان از شوهران تان زیاد است. کافر یعنی پوشاننده ی محبت ها و پوشاننده ی شخصیت و زحمات و حقوق شوهر. این کفر عملی است که در مردها هم هست.
پس انسان باید بفهمد و روح تشکر داشته باشد و خیرات و محبت های فرزندان و همسرش را ببیند. همسر شما در خانه شما عمری گذرانده در خانه شما و بچه به دنیا آورده و زحمت کشیده و به سن بالا رسیده، زحماتی کشیده که هیچ کدامش شرعاً به عهده اش نبوده، بلکه فقط وظایف اخلاقی بوده. باید زن هم مرد را ببیند و شاکر باشد. کسی که روح شکرگزاری ندارد، از رحمت خدا خیلی دور می شود.
انسان وقتی محبتی یا هدیه ای دریافت میکند، اگر یک آدم کوچک و ضعیف باشد، به این نگاه می کند که چه به او داده اند یا چه خدمتی و محبتی به او کرده اند. اما اگر یک آدم کریم و بزرگ باشد که روح انسانی دارد، همیشه به شخصیتی که این خروجی را انجام می دهد، نگاه می کند. به روحی که این محبت را انجام می دهد، نگاه می کند. به اخلاص آنها توجه می کند. ما باید روح تولید کننده معروف را ببینیم.
بزرگ شمردن احسان خود، باعث تکبر می شود
امام علی [سلام الله علیه] فرمودند: نفس را با کوچک شمردن طاعات خوار کن تا دچار عجب و غرور و تکبر و منت گذاشتن سر خدا و خلق خدا نشوید.
حضرت می فرمایند: «اِستَقلِلْ مِن نَفسِكَ كَثیرَ الطّاعَةِ للّه؛ إزراءً عَلَى النَّفسِ و تَعَرُّضا لِلعَفوِ [ تحف العقول : 285]= هر چند نفْست بسیار طاعت خدا كند، باز آن را كم بشمار تا بدین وسیله نفْس را زبون سازى و خود را در معرض عفو [خدا] قرار دهى.»
طاعت های زیاد، باعث نشود که خودت را بزرگ ببینی و کسی که نماز نمی خواند یا حجاب درستی ندارد را کوچک ببینی. این خیلی خطرناک است که انسان وقتی خوب می شود، دیگران را بد ببیند. یکی از آفت های خوبی کردن که جزء حملات شیطان محسوب می شود، همین است. شیطان گاهی از کمالات فرد استفاده کرده و او را منحرف می کند. مثلاً عبادت کرده و می گوید به به چقدر ما برای خدا کار کردیم! اگر طاعت کردی و موفق شدی، بگو الحمدلله. این مال خداست که قدرت، فهم و امکانش را داده. هر چقدر انسان طاعت می کند، باید بدهکارتر شود، اگر طلبکارتر شد معلوم است که خیلی بدبخت است.
همه خوبی ها از جانب خدا صادر می شود
خداوند پیامبر[صلی الله علیه وآله] خود را اینگونه هشدار میدهد. در سوره نصر میفرماید:«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ؛ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا[سوره نصر، آیه1-3]= به نام خداوند بخشنده مهربان؛ چون یارى خدا و پیروزى فرارسد؛ و ببینى كه مردم دسته دسته در دین خدا درآیند؛ پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش و از او آمرزش خواه كه وى همواره توبه پذیر است.»
بعد از نصر و فتح الهی، وقتی دیدی، مردم فوج فوج وارد دین الهی می شوند، برو توبه کن. مگر پیامبر چه گناهی کرده که توبه کند؟ نصر و فتح خدا آمده و مردم وارد دین خدا شده اند. پیامبر چرا توبه کند؟ امید هم می دهد که خدا ترا می بخشد. گناه پیامبر اینجا چیست که خدا می گوید، استغفار کن؟ معنی اش این است که وقتی نصر و فتح آمد و تو دیدی که مردم وارد دین خدا شدند، این دید، دید غلطی است. مردم وارد دین خدا نمی شوند، این خداست که به مردم عنایت می کند و مردم را وارد دین خودش می کند. می بینید چقدر لطیف است؟ چقدر در سوره نصر توحید قوی وجود دارد! یعنی وقتی هدایت شدن مردم را دیدی و به مردم انتصاب دادی، یا رسول الله برو توبه کن. چون درست نگاه نکردی. در واقع پیامبر که اینگونه نگاه نمی کند. اما خدا به ما می گوید. به در می گوید که دیوار بشنود.
مثلِ «مردم الحمدلله این کار ها را کردند؛ مردم راهپیمایی 22 بهمن آمده بودند؛ و ...» بگو خدا چقدر دلهای مردم را نرم کرد و به آنها توفیق داد، به آنها عقلانیت داد که آنها آمدند. به آنها سعادت داد که بیایند از دین خدا دفاع کنند. سعادت داد که شهید شوند. سعادت داد که خیرات کنند. خدا این کارها را کرد. یعنی حتی آن موقعی که همه می ریزند و کمک می کنند و کار می کنند، تو باید خدا را ببینی. وقتی می بینید که مردم دارند حماسه می آفرینند، باید بروید و خدا را شکر کنید. چون الحمدلله همه قشنگی ها و کمالات مال خود خداست.
فرد نادانی به خدا گفت: خدایا 50 سال عبادتت را کردم و هیچ چیز از تو نخواستم. خداوند به پیغمبر فرمود، برو به او بگو، اگر 50 سال عبادت کردی، کی به تو عمر و حیات، سلامتی و توفیق و فهم داد؟ این خودش بالاترین چیزهایی است که نیاز داشتی. در این مدت من داشتم به تو می دادم. می توانستم کاری کنم که تو نتوانی دو رکعت نماز بخوانی و صدایم کنی.
هیچ سرطانی در روح انسان بدتر از بی میلی معنوی نیست. هیچ درد و هیچ نکبت و هیچ عفونتی بدتر از این نیست که انسان هیچ میلی نسبت به تهجد، ذکر، شب زنده داری، نماز، روزه و قرآن و معنویت نداشته باشد. خدا از کسانی که خیلی متنفر هست، می گوید تو دیگر نمی خواهد نماز بخوانی. نمی خواهد من را صدا کنی. برو برای خودت زندگی کن و هر چه هم بخواهی به تو می دهم. زن بیشتر می خواهی؟ پول بیشتر می خواهی؟ دنیا می خواهی؟ ثروت می خواهی؟ لذت می خواهی؟ همه را به تو می دهم. فقط دیگر به من نگاه نکن. این خیلی خطرناک است.
پس انسان خیلی کیف میکند وقتی که میبیند اگر الان گناه هم می کند، هنوز پایش به مسجد میرود. هنوز حرم میرود. یعنی هنوز راهت می دهند. اما اگر یک موقع دیدی که توفیق پیدا نمیکنی و میبینی هیچ حس و حالی نداری و دلت مرده و اصلاً حس مسجد و حرم نداری، یعنی آن طرف راهت نمی دهند. اصلاً حرفت را هم کسی نمی شنود. اینها کسانی هستند که خدا می فرماید: «لا یکلمهم الله یوم القیامة[آیه 77 سوره آل عمران]= خدا در روز قیامت با این ها حرف نمی زند». خیلی خطرناک است که خدا به کسی بگوید تو دیگر قرآن نخوان. نماز نخوان. مسجد نرو. روزه نگیر. یک قاقا دست آدم بدهند و بگویند برو برای خودت مشغول باش.
برای همین امام زمان علیهالسلام فرمود واجب است تا نماز خواندی زود سجده شکر کنی. یعنی خدایا شکر که به من اجازه دادی که همین چند دقیقه با شما حرف بزنم. درحالی که در واقع، حرف هم نزدیم و نماز هم که نخواندیم و فقط ادایش را درآوردیم و بی ادبی کردیم.
باید بگوییم: خدایا! ما هیچ کاره بودیم. تو ما را به مسجد آوردی. تو به ما دین دادی، دل دادی، روح دادی، تو به ما همه چیز عطا کردی.
در بین این چند میلیارد نفر جمعیت کره زمین به چند نفر ولایت اهل بیت داده اند؟ به چند نفر اشک و حس و روح داده اند که شب جمعه از خانه بزنند بیرون و بر همه کشش ها و وسوسه ها غلبه کنند؟ این خودش یک قدرت است. کی موانع را برطرف کرد؟ کی این قدرت را داد؟ کی دعوت کرده؟ اگر بگویی خودم، خیلی خطرناک می شود. انسان در تمام این لحظات، خودش را باید مهمان خدا بداند. در روایت داریم پیغمبر وقتی سر سفره می نشست، مثل یک برده غذا می خورد.
«ما بنا من نعمت فمنک[البلد الأمین ، جلد یازدهم ، صفحه ۲۸]= هیچ نعمتی نیست مگر این که مال توست.» پس کارهایت را کم ببین که نفست پررو نشود. اگر این طوری دیدی، خود را در معرض عفو خدا قرار می دهی. باید بگوییم: خدایا همه این نعمتها را تو به ما دادی، ممنونیم. بنده ای که مرتب از خدا تشکر کند، آنقدر محبوب خداوند می شود که خداوند او را مورد عفو قرار می دهد. یعنی اگر گناهی هم بکند، پاسوز ندارد. اگر یک موقعی پایش لغزید خدا به او گیر نمی دهد. دیگر جزایی ندارد. این خیلی مهم است که انسان مورد عفو الهی قرار بگیرد.
نویسنده : استاد محمد شجاعی
- وبلاگ میکائیل حیدری
- بازدید: 1222
- 1