فطرت / جلسه ی نهم

تاریخ ارسال:ي, 01/05/1397 - 23:01
فطرت
استاد علیپور مرندی

چكیده جلسات قبل این شد كه :
قرآن ما را توجه فرمودند به اینكه ماازجهات مختلف، تحت مراقبه دقیق و شدید هستیم و لحظه به لحظه حركات ما تبدیل می شود به یك شخصیت دیگرو توسط ملائكه الله در عالم بعدی،پس از اتمام دوران این عالم،وجداشدن ازبدن مادی، براساس همان كارهای لحظه به لحظه زندگی پیچیده ای را تشكیل می دهد.حتی همانظور كه جلسه پیش اشاره شد،قرآن می فرماید: هیچ لفظی از شما صادر نمی شود مگر اینكه ماموری دارد (هست) كه آن را می گیرد. و توضیح دادیم كه منظور از نامه اعمال،وجود كاغذو طومارو قلم و....نیست.اگر افق فكری ما،درپهنه هستی،این چنین باز شود و پیوستگی دقیق و بسیار حساس این عالم ها را توجه كردیم (كنیم)،خودبه خود،حالتی پیش می آید درما،كه ماهم خودمان مراقب خودمان باشیم.این (مطلب) در قرآن به صراحت امر شده و یكی از ضروریات زندگی است. این مراقبه،زیربنا و ركن سیروسلوك است و بقیه مراقبه ها،به بركت نورانیت این مراقبه، باطن آنها ظهور می كند.منهای این (مراقبه)،هردستورالعملی را باهرقدرت مجاهده انجام دهیم، آثار آن ظهور پیدا نخواهد كرد. چون با نورانیت آن آثار آنها ظاهر خواهد شد.
در سوره حشر آیه 18 می فرماید: " یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ"
اینكه فرموده " یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ" یك مطلب است، " وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ" یك مطلب دیگر و " وَاتَّقُوا اللَّهَ" مطلب سوم و " إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ" یك مطلب دیگر است.
از اول تا آخر همه در باره مراقبه است.:
اولا خطاب،برای مومنین است. (چراكه) تا كسی وارد چنین وادی نشده و افق فكری او در پیوستگی این عالم با عالم غیب باز نشده، اینگونه مطالب برای او قابل درك نیست و چه بسا مسخره هم بكند. مانند بچه ای كه به كلاس رفته و چون نمی تواند پیوستگی مطالب مطرح شده در كلاس را برای زندگی 20سال آینده ربط دهد،بنابراین بالاترین پیروزی برای او،این شده است كه مثلا بر روی صندلی تازه نشسته است یا اینكه زورگفتم وصندلی تازه را من گرفتم یااینكه در بهترین كلاس نشستم ویااینكه درورزش كاپیتان شدم.یعنی لذتهایی راكه در این دوره محدودبرمی دارد،آنقدركوچك است كه به همین ها دل خوش می كند.
پس قرآن،كسانی راخطاب می كند كه ایمان آورده اند:" یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ" اینجا تقوای الهی را دوبار تكرار میكند:اولی انجام وظیفه است،انجام واجبات و ترك محرمات.
پس می فرماید :" وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ" باید توجه كند(نگاه كند) نفسی كه چه فرستاده است (یاتوجه كند نفسی به آنچه كه فرستاده است.)
اگر انسان تقوای اولی را پیشه كند،قابلیت پیدا می كند به نفس و فطرت خود برسد (منظور،تقوای اولی در آیه است ) و این نفس توجه كندكه نه آنكه من،هیكل خودم هستم.یعنی آنقدرمجاهده كنیم كه به من برسیم كه مجاهده ضروری می خواهد ومهم.اگربرسیم،تازه واردآستانه سیروسلوك شده ایم.اما هرچه الان انجام می دهیم،نمی توانیم حس كنیم كه منم كه می بینم (بلكه به چشم توجه می كنم،حداكثر اگر كمی از این علوم دبیرستانی بلدباشیم،می گوئیم كه بله مركزبینایی درمغزاست!) منم كه صحبت می كنم.منم كه می شنوم. نمی توانم بفهمم كه من می گویم،من می شنوم.هنوز نرسیده ایم، اگر برسیم.
مثالی جلسه قبل مطرح شد كه یك قالب یخ دو جور شنا می كند. یكی اینكه از این طرف استخر به آن طرف می رود. اما یك شنای دیگر دارد و آن اینكه ازدرون خود،ذوب می شود و حس می كند كه من همان آبم. ما شبیه همان قالب یخیم كه هنوز درهیكل خود شناوریم. اما اینكه برسیم كه من خود را احساس كنیم و به بركت آن،هستی را احساس كنیم و اینكه من از جنس همان هستی است، كه اصلاسرنوشت انسان راعوض می كند(هنوز به آن نرسیده ایم )
(اگرانسان )ایمان اولی  پیداكرد و آنگاه آن (ایمان اولی ) را در ترك محرمات و انجام واجبات جدی بگیرد.(واگر هم) قبلا خیلی سرسری زندگی می كرد،همه راشروع كرد پاك كرد،آنگاه آمادگی پیدامی كند.
مطلب را بیش از این باز نمی كنم. بازكردن این گونه مطالب،به جز اینكه تخیلات را تحریك كند،فایده ای ندارد. رسیدنی است و ممكن است!
اگر انجام واجبات و ترك محرمات را خیلی جدی بگیرد، آنگاه كم كم می تواند برسد. خیلی هم راه دور ودرازی ندارد. راهی بسیار نزدیك و مستقیم، من را احساس خواهدكرد.
آن وقت (وقتی به حقیقت نفس رسید) این نفس باید توجه پیدا كند. یعنی حقیقت خود انسان (باید توجه پیداكند) كه چی؟ " مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ" به آنچه كه فرستاده است برای فردا.
اینجا مرحوم علامه طباطبائی بیانی دارندكه:
تقوای بعدی چی هست؟ (می فرمایند): اگر انسان به چنین رشدی برسد و مشاهده كند كه اعمال او تبدیل می شود به یك حقایق حساستر و بالاتر،آن وقت جدی و حساس خواهدشد چون اهمیت آن رافهمید.
علامه طباطبائی مثالی را می آورند: مثلا كسی كالائی را درست می كند. یك وقت،كالا آن قدر اهمیت دارد كه دوباره آن را بررسی می كند،كه نكند اشكالی داشته باشد. با دید یك مشتری ریزبین به آن نگاه می كند. این همان تقوای دوم است. نگاه كردن برای اصلاح نواقصی كه احیانا داشته باشد.
(دراینجا هم ) من توجه خواهدكرد كه چی درست می كند؟ در رحم مادر، خودمان اختیار دخالت در ساختار این جسم نداشتیم، اما الان دست خودمان است. (آیا) اگر آن جا هم اختیار،دست خودم بود، وقتی چشم و گوش را درست می كردم،توجه نمی كردم، این چشم و گوش،یك عمر قرار است برای من كاركند.
آنجا را میگوئیم من كاره ای نبودم،بالاخره هرطورشد،چندروزی بعد،خاك می شود! الان من برای زندگی آن عالم، دوست زیبائی را درست می كنم (باید توجه كنم كه ) این دوست باید خیلی باوفاباشد،ثابت قدم باشد و وسط راه مرا رها نكند و.... باغی را كه برای آن عالم درست كردم و.... همه را درست وارسی می كنم.الان دست خودم است و می دانم. اگر از باطن به این رسیدم،دیگر نمی گویم كارخیر انجام دادم و تمام شد! یكبار كار خیر كردم،10باربررسی می كنم : نكند آفت باشد،نكند ازبین برود و....
چنین انسانی از عجب و غرور و توقعات طلبكارانه از خدا و خودبرتربینی وهرچه كه هرعمل صالحی را،بعدازانجام،تهدیدمی كندبه دوراست.
" إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ " هم،مراقبه خداست برای ما،كه قبلا بحث شد.
اگر انسان این مراقبه را بكند،نفسش را می بیند.بعد قرآن می فرماید:" وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ"
ونباشید مانند كسانی كه خدارافراموش كردند،پس درنتیجه خداهم آنهارا به فراموشی انداخت،حقیقت خودشان راازخودشان.(كه تهدیدبزرگی است!) ودرنقطه مقابل،مژده بزرگی است كه اگر(مجاهده كنید) به چنین حقیقتی می رسید. چون انسان اگربه این برسد، همچنانكه در بحث" وَلِلّهِ غَیبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ....." مطرح كردیم،می رسد به اینكه مالكیت این عالم،مال الله است.اگربه این رسید،دیگرخودش رافراموش نخواهد كرد. اما اگر به خدا نرسید،البته خداحقیقت خودش را ازخودش فراموش خواهد كرد.
مثل همان بچه كه در جلسه قبل مطرح كردیم.بچه ای كه تازه راه رفتن یادگرفته وقتی برایش كفش قرمز می خرند، اودیگر تمام توجهش به راه رفتن نیست، به كفش است. آنروز اصلا ازخوشحالی ناهارنمی خورد.آنقدر ازخوددورشده كه به این جسم هم توجه ندارد.به كفش و لباسی كه پوشیده نگاه می كند. توجه از این بدن هم دورتررفته است. حتی روزی بود كه این راهم متوجه نبود. اگر اورادرگهواره طلائی هم می گذاشتی متوجه نبود.حتی گریه كردن خودراهم متوجه نبود.
" فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ" :خدا حقیقت خودشان راازخودشان به فراموشی انداخته،مصیبت بزرگی است.
" أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ" :آنها،همانهافاسقند.
پس این مراقبه،اصول و ریشه سیرالی الله است.پس حداقل دوكاررابایدانجام دهیم:
1 – ازراه اینكه همه گناهان خود را كه ازاول انجام داده ایم شروع كنیم،آنها را پاك كنیم.و بعد،انجام واجبات و ترك محرمات، نه مستحبات. مستحبات ای بسا از شیطان باشد و مارابه مستحباتی مشغول كند و از وظایف اصلی،بازدارد،و ده سال هم كاركند و به جائی نرسد.انجام مستحبات باید درحدمتوسط باشد (كه درجلسات بعد،حدآن توضیح داداه خواهدشد).
هركجانفس هوس مستحب كرد آن را بگذاریم كنار.جلوترازآن واجبات است.این خودبخود،آثارش ظهور خواهدكردوازدرون احساس خواهد كردكه چه حالاتی می یابد.
2 – همان خود تمركز ذهن است. كه آرام آرام مارابه تفكر و توجه برساند. فعلادرتمركزذهن كاركند:
صبح كه ازخواب بلند شدیم به همان مسائل خواب و رویا و.... كه درجلسات گذشته مطرح شد توجه كنیم و توجه می كنیم كه من هیچ قدرتی ندارم.هرصبح مرامثل كارگری به این عالم می آورند و هرشب هم می برند.هرچه صبح بیدارشدیم و احساس كردیم كه من هم كارگری برای آفرینش نظام بسیاربالاتر هستم،همان رختخواب،تصمیم می گیرم،اهمیت ماموریت را درك میكنم كه تشكیلات خلقت،به من سپرده شده و باچنین احساسی ازخداكمك می خواهد. این تصمیم صبحی خیلی اثردارد و اصلا انرژی ایجاد میكند و درمراقبه روزانه اثردارد.
(این انرژی اولیه خیلی مهم است ) مثلا صبح می رویم به نانوائی،می بینیم كه بسته است.سراغ دومی و سومی هم می رویم. می بینیم آنهاهم بسته است. به چهارمی كه می خواهیم برویم،دیگر حوصله نداریم و می گوئیم امروز دیگر بیسكویت می خوریم و دنبال چهارمی و پنجمی نمی رویم. چرا اینطوری شد؟ چون صبح،اراده اش را درحدنانوائی اولی گرفته بود.بعداز 20یا30متر،دیگر حركت صفرشد. اما همان فردصبح می گوید : می خواهم به كوهپیمائی بروم.انگارانرژی رادرعضلات ، پرمی كند،كه این انرژی، غیر از انرژی غذاست. از عالم روح است. یك كیلومتر هم پیاده روی می كند،اما هیچ خسته نمی شود.
یا مثلا كسی را سرزده هل می دهی، می افتد درجوب و خیس می شود. حتی نمی تواند چند سانتیمتر بپرد تا در جوب نیفتد.چون اراده نكرده بودوانرژی لازم را ندارد. اما فرد وقتی اراده پرش می كند، اگر خوب دقت كند، انرژی هایی را می مكد و به عضلات خود پر می كند كه غیر از انرژی غذاست. می رود عقب و می آید  می پرد و سه متر آن طرف جوب هم می پرد و هیچ طوری هم نمی شود.
اراده اولیه خیلی مهم است (اگرنباشد،نمی شود) لذا فرد همین كارهای خوب را هم انجام می دهد اما با غفلت انجام میدهد. پس باید فرد درحالت خوابیده (درهمان اول بیداری صبح) یا نشسته،به عالم رویا بیاندیشد و هیچی بودن خود و..... و سپس همه اراده را جمع می كند كه من تا شب، یك عالم جدید و فوق العاده پیچیده ای را خودم می سازم كه آن هم خودم خواهدشد(در عالم دیگر.) لذا تصمیم می گیرد و انرژی می گیرد و آنگاه ازخواب بیدار می شود. یك حالت توجه پیدا می شود كه آن حالت توجه،خیلی عجیب است و یواش یواش خودش اثرش را می گذارد. و انسان خودش در خودش جمع می شود. (ومراقبه روزانه ادامه می یابد). اول سخت است. به این شكل كه هی فراموش می كند و یا خستگی ایجاد می كند كه آن هم به دلیل بدآموزی است.(اما كم كم توجه از چند دقیقه فراتر می رود و خستگی هم ایجاد نمی شود.) انجام واجبات و ترك محرمات (هم) از درون،استعدادایجاد می كند كه دیگر فشار نیاوریم (برای توجه)،كم كم به راحتی می توانیم این كار را انجام دهیم، از آن طرف هم تمركز آن را تقویت می كند و كمك می كند. وقتی فرد تمركز می كند خودش در خودش، چه قیامت و غوغایی می شود. اصلا دوباره متولد می شود.  همانند اینكه وقتی اشعه خورشید در كانون عدسی جمع می شود تحول عظیمی را ایجاد می كند. اشعه خورشیدی كه در مدت 10 ساعت یك پرده را هم گرم نمی كرد، با تمركز در نقطه كانونی،به جایی می رسد كه یك تخته كلفت را هم می سوزاند،اما وقتی پخش شد دیگر هیچ می شود. حواس پنجگانه از یك طرف و (نبود) تمركز از درون، خودش را پخش می كند و از همان اول صبح هیچ می كند. این تمركز كردن اول،مجاهده می خواهد اما شدنی است.  دستور قرآن است. اصلا خلق شدیم برای این راه. غیر از این راه، واقعا زندگی بچه گانه است. تنه فرقش این است كه آن بچه به آن كفش قرمز مشغول است و من هم به یك چیز دیگر ولی هردو از حقیقت خود بی خبریم !
-------------------
منبع: جزوه فطرت

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط