دهم رجب: ولادت امام جواد علیه السلام
تولد امام محمدتقی علیه السلام را دهم رجب نوشته اند. او را جواد لقب داده اند و این بلور واژه جواد، حداقل از تلألویی دوسویه برخوردار است. از یک سو، از روح آزاد امام جواد علیه السلام حکایت دارد که بدون اندک تعلقی به اموال دنیوی، بی حساب، جود می ورزد و بخشش می کند.
قرار بر کف آزادگان نگیرد مال
نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال[1]
از سویی دیگر، حاکی از تعلق خاطر او به آدمیان است. کدام نبی و کدام امام و کدام انسان بزرگ، از حال آدمیان غافل بوده است و به اوضاع آنها بی تفاوت؟! مگر می شود انسانی با خدا در ارتباط باشد، ولی خانواده خدا را که مردم باشند، از خود براند؟! جواد یعنی آنکه نسبت به خانواده خدا، مهر می ورزد و دلسوز است. اساسا همواره انسان های بزرگ، با دیدن رنج آدمیان، رنج می بردند و عیش آنها کاسته می شد.
گیرم نشاط و شادی دنیا را
یکسر به دامن دل من ریزند
یا آنچه محنت آور و نازیباست
یکباره از دلم همه بگریزند
آیا در آن زمان که بخندم شاد
لرزان لبی ز ناله نخواهد سوخت
چشمی ز پشت قطره ای اشک گرم
بر نقش غم نگاه نخواهد دوخت
آخر کنار حسرت و رنج ای دوست
فارغ کجا توان شد و خندید؟
آن اشک را چگونه نباید دید؟
وان ناله را چگونه توان نشنید؟
از ویژگی های امام جواد علیه السلام رسیدن به منصب امامت در سنین کودکی است. البته جای شگفتی نیست؛ زیرا به یحیی علیه السلام نیز در خردسالی، نبوت اعطا شد ؛ چنان که خداوند در این رابطه می فرماید: «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبیّا؛ ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم».(مریم: 12)
و نیز عیسی مسیح علیه السلام در گهواره سخن گفت که: «خداوند به من کتاب داده است؛ آتانی الْکِتابَ(مریم: 30)؛ یعنی او در گهواره نبی بوده است.
طفل را در مهد پیغامبر کند
وز همه پیرانْشْ بالغ تر کند[2]
علی بن اسباط که یکی از یاران امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام بود، می گوید: روزی به محضر امام جواد علیه السلامرسیدم. در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافه او را به ذهن خود بسپارم و پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بیان کنم. درست در همین لحظه امام جواد علیه السلام که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابر من نشست و به من توجه کرد و فرمود: ای علی بن اسباط! کاری که خداوند در مسئله امامت انجام داده، مانند کاری است که در مورد نبوت انجام داده است. خداوند درباره حضرت یحیی علیه السلاممی فرماید: ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت دادیم. و درباره یوسف علیه السلاممی فرماید: هنگامی که او به حد رشد رسید، به او حکم نبوت و علم دادیم. درباره حضرت موسی علیه السلامنیز می فرماید: چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم نبوت و علم دادیم. بنابراین، همان گونه که ممکن است خداوند، علم و حکمت را در سن چهل سالگی به شخصی عنایت کند، ممکن است همان حکمت را در دوران کودکی نیز عطا نماید.[3]
اسماعیل بن عباس هاشمی گوید: روز عیدی خدمت امام جواد علیه السلامرفتم و شکایت کردم از تنگی معاش. آن حضرت، از زیر مصلای خود، قدری خاک گرفت و به برکت دست مبارک او، تبدیل به طلای ناب شد. آن را به بازار بردم و فروختم و از فقر نجات پیدا کردم.[4]
عمربن فرج گوید: به امام جواد علیه السلام گفتم: شیعیان تو ادعا می کنند که تو هر آبی را که در دجله هست، وزن آن را می دانی. حضرت فرمود: آیا حق تعالی آن قدرت را دارد که اگر بخواهد، علم را به یک پشه واگذار کند؟ گفتم: بله قدرت دارد. فرمود: من نزد خداوند از پشه و از بیشتر خلق خدا گرامی ترم.[5]
از سخنان امام جواد علیه السلام است:
1. عزت مؤمن در آن است که از مردم بی نیاز باشد.[6]
2. مؤمن به سه چیز محتاج است: توفیق از طرف خداوند، واعظی در درون که او را پیوسته موعظه کند، و قبول کردن نصیحت از آنکه او را نصیحت می نماید.[7]
3. هرکه از هوای نفس پیروی کند، در واقع آرزوی دشمن خویش را برآورده است.[8]
پی نوشت:
[1] سعدی
[2] عطار
[3] اصول کافى، ج1، ص 384.
[4] حسین حماصیان، زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، ص 371.
[5] شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ص 1118.
[6] همان، ص 1131 ـ 1133.
[7] همان.
[8] همان.
- وبلاگ ziaossalehin.ir
- بازدید: 725
- 0