مقتل نگاری شيعيان (از آغاز تا پايان قرن پنجم هجری)

تاریخ ارسال:ج, 06/05/1395 - 22:57
تاریخ مقتل نگاری شیعیان
محمدجواد ياوری

تأکید قرآن بر توجه به تاریخ و عبرت آموزی از آن سبب توجه مسلمانان به علم تاریخ و تاریخ نگاری گردید. تاریخ نگاری اسلامی در آغازین مرحله خود با سیره نگاری رونق گرفت. شیعیان نیز با وجود همه موانع، سعی خود را به کار بسته و علاوه بر نگارش سیره، در دیگر گونه های تاریخ نگاری از جمله مقتل نگاری نیز تلاش كردند و آثار با ارزشی را به وجود آوردند. کتاب های مقتل نگاری شیعیان، بیشتر بیان شرح حال شهادت امامان معصوم (علیه السلام) و شخصیت­های برجسته شیعه از جمله حجر بن عدی است. این نوشتار تلاش دارد تا با مراجعه به منابع فهرست نویسی شیعیان از جمله نجاشی، شیخ طوسی و دیگران به گردآوری و بیان شرح حال و شخصیت مقتل نگاران شیعه از آغاز تا پایان قرن پنجم هجری بپردازد.

سیر تاریخ نگاری شیعه
توجه و تأكید قرآن كریم بر تاریخ و قصص تاریخی و سفارش به عبرت آموزی از آنها، عاملی شد كه مسلمانان به حفظ و تدوین سیره پیامبر• برای الگو گرفتن از آن بپردازند. سیره نگاری نیز زمینه توجه مسلمانان به علم تاریخ را فراهم ساخت و مورخان از اهل سنت و شیعه موضوعات جدید تاریخی را دست مایه پژوهش و امعان نظر خود قرار دادند. یكی از گونه های اصلی تاریخ نگاری مسلمانان مقتل نگاری است. به ویژه با عنایت به نحوه شهادت بعضی از امامان شیعه، این گرایش از تاریخ نگاری در میان شیعیان مورد توجه خاص قرار گرفت.

در دوره پیدایی تاریخ نگاری اسلامی، شیعیان به موازات اهل سنت، تاریخ نگاری را با رویكرد خاص خود آغاز كردند. موضوعات گوناگون سیره نبوی، جنگ های پیامبر، مقاتل، وقایع عصر ائمه(علیهم السلام) و نیز تاریخ تحولات عراق و مدینه از موضوعاتی بود که شیعیان به آنها علاقه مند بودند و به هیچ روی خود را جدای از آن تحولات نمی دیدند. در این میان، جنبش های شیعی یا متمایل به تشیع و یا حتی مخالف دولت اموی برای شیعیان مهم تر بود، زیرا آنها شاهد بودند که به هر روی سیره نبوی نگارش می یابد، اما اخبار علویان و جنبش های شیعی از میان می رود یا تحریف می شود. از سوی دیگر، موضوعاتی نظیر تاریخ خلفا نمی توانست توجه شیعیان را به خود جلب کند؛ زیرا شیعه پیوندی میان تاریخ خود و تاریخ آنها نمی­دید.[1] با وجود همه مشکلات و موانع بر سر راه تاریخ نگاری شیعه، تلاش محققان شیعه به ثمر نشست و تاریخ پر از ظلم علیه شیعیان به ثبت رسید و به نسل های بعد منتقل گردید.

اولین رگه های تدوین و نگارش تاریخ توسط شیعیان در قالب سیره، تک نگاری (مقتل و وقایع نگاری) و ... شكل گرفت؛ از برجسته ترین مورخان شیعه در عصر ائمه اطهار میتوان از ابان بن عثمان بجلی یاد کرد. وی کتاب با ارزشی در اخبار انبیا و نیز سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نوشت که متأسفانه تنها بخشی از آن بر جای مانده است.[2]

موانع تاریخ نگاری شیعی
تاریخ و تاریخ نگاری با عنایت به اهمیتی که در اسلام دارد، مورد توجه خاص ائمه اطهار(علیهم السلام) و شیعیان بوده است. امام علی(علیه السلام) در نامه ای به امام حسن(علیه السلام) بر توجه به تاریخ و درس آموزی تأكید كرده و می فرماید:
ای پسرم، من اگر چه به اندازه پیشینیان زندگی نکرده ام، اما با نظر به اعمال آنها و تفکر در تاریخ و سیر در آثار باقی مانده از آنها، گویی یکی از آنها هستم.[3]

با وجود تأکید اسلام و ائمه(علیهم السلام) به مطالعه تاریخ، ادعا می شود كه شیعیان نسبت به دیگر مسلمانان اقبال كمتری به تاریخ داشته اند؛ اما با امعان نظر در تاریخ نگاری اسلامی و شیعی، روشن می شود كه شیعیان به این امر بی توجه نبوده اند و دلیل آن هم آثار مفید و ارزشمندی است که در زمینه تاریخ از خود به جای گذاشته­اند.[4] لیكن پر کار نبودن آنها در حوزه تاریخ نگاری، در آغاز کار دلایل مختلفی دارد. اولاً، بخشی از محتویات تاریخ عبارت است از بیان و نقل حق و باطل و معرفی پیروان هر یک از آنها، كه با عنایت به اوضاع سیاسی پس از رحلت پیامبر• كه حتی تا مدتی نگارش و بیان سنت پیامبر • هم ممنوع بود، امکان بیان حقایق، کمتر وجود داشت؛ زیرا طرفداران حق، به خصوص شیعیان، تحت انواع فشارهای سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قرار داشتند و در برخی موارد شیعیان برای حفظ جان و مال خود مجبور به تقیه می­شدند و عقاید خود را پنهان نگه می داشتند؛ برای مثال خالد بن عبدالله قسری از ابن شهاب زهری درخواست تدوین سیره كرد. ابن شهاب در پاسخ وی گفت: «احیانا در لابه لای سیره از علی(علیه السلام) سخن به میان می­آید. آیا با وجود این می­توانم به این کار بپردازم؟» خالد بن عبدالله گفت: «اگر ذکر نام او با آمیزه ای از تنقیص و خرده گیری باشد، مانعی ندارد».[5]

همچنین در گزارش دیگری آمده است: «نصر بن علی جهضمی به علت نقل یک روایت در فضیلت علی و فاطمه و حسنین(علیهم السلام) از طرف متوکل عباسی محکوم به هزار ضربه شلاق شد».[6]

این گونه گزارش ها حاکی از اوج فشارهای حاکمان اموی و عباسی بر روند نگارش تاریخ تشیع و امامان شیعه حتی از سوی اهل سنت است تا چه رسد به تاریخ نگاری شیعیان.

با همه موانع و مشکلات پیش روی شیعیان در نگارش تاریخ شیعه و امامان معصوم(علیهم السلام)، شیعیان گونه­های مختلف و بی نظیری از تاریخ نگاری را خلق كردند از جمله؛

سیره نویسی؛[7] تاریخ دودمانی؛[8] تک نگاری[9]، مقتل نویسی، فتن و حروب؛[10] تاریخ عمومی[11] و ... .

تک نگاری در وقایع مهم تاریخی
تک نگاری حادثه ها، یک گونه از نوشته­های تاریخی است که مسلمانان در ثبت وقایع مهم از آن بهره جسته­اند. چنین نوشته­هایی اغلب درباره روزهای پر حادثه و سرنوشت ساز مسلمانان بود. تک نگاری از این جهت شباهتی با ایام العرب دارد. نظم موجود در این تک نگاری ها بر اساس حوادثی است که منجر به یک واقعه مهم شده است، به طوری که در شکل بیان حادثه، تنها ترتیب داخلی تحولات ریز آن حادثه رعایت می شود.[12]

در قرون نخستین اسلامی تک نگاری­های تاریخی در میان شیعه[13] و سنی رواج داشت. البته این گونه از تاریخ نگاری منحصر به ثبت حوادث نظامی و سیاسی نبود بلکه آنچه از موضوعات اجتماعی و مذهبی را که می­توانست از زاویه تاریخی مورد علاقه مورخ قرار گیرد، شامل می شد، همانند کتاب المعمرین كه برای شناساندن کسانی که عمر طولانی کرده­اند نگارش یافت.
در تک نگاری، قالب­های مختلفی وجود دارد. یکی از تلاش­های جدی مورخان در تدوین تک نگاری، مقتل نویسی است.

مقتل نگاری
در بررسی تاریخ تشیع، آنچه روشن است ظلم و ستم و فشارهای سیاسی حاکمان اموی و عباسی بر شیعیان است. شروع این فشارها از زمان رحلت پیامبر• بود که به شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) منجر گردید. محرومیت­ها و رنج های 25 ساله امام علی(علیه السلام) که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشت و نیز تبعید و شهادت افرادی مثل ابوذر، نمونه­هایی از این فشارها بود. اوج این مصیبت­ها بعد از شهادت امام علی(علیه السلام) اتفاق افتاد. معاویه به محض صلح با امام حسن(علیه السلام) و به دست گرفتن قدرت، به تعقیب شیعیان پرداخت. از جمله جنایات معاویه در این زمان شهادت مظلومانه حجر بن عدی و یارانش بود. بعد از معاویه نیز روش خصومت علیه شیعیان و علویان ادامه یافت، تا آن که در محرم سال 61 حادثه کربلا به وجود آمد و بزرگترین مصیبت را بر خاندان پیامبر• و شیعیان وارد کرد. بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرکوبی شیعیان شدت بیشتری پیدا کرد و دوره خلافت مروانیان دوره اوج خفقان بود به گونه ای كه برای اولین بار در تاریخ اسلام، بر دهان آزادی خواهانی چون میثم تمار، لگام زدند. جنایت علیه شیعه مخصوص بنی امیه نبود؛ بنی عباس هم كه با شعار «الرّضا من آل محمّد» روی كار آمدند به گونه ای بدتر عمل می کردند.

مقتل نگاری شیعیان بازگو کننده تاریخ سرخ و خونین شیعه است که علما و مورخان شیعه برای پاسداشت بخشی از تاریخ شیعیان نگاشته اند. 

در آغازین مرحله از نگارش تاریخ شیعه، اندیشمندان شیعه کتاب هایی با عنوان مقتل نگاری و عمدتاً درباره شهادت امام علی(علیه السلام) تألیف كردند. بعد از شهادت امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) مقتل نگاری رونق بیشتری یافت. بیشتر کتاب های نوشته شده تحت عنوان «مقتل الحسین» امروزه فقط یا نامی از آنها در فهرست نگاری ها باقی است و یا بخشی از آنها به صورت پراکنده در متون متأخر نقل شده است.

نکته قابل توجه در خصوص شیوه بحث در این مقاله این است كه مقتل نگاری شیعیان از آغاز تدوین و نگارش، بر اساس تاریخ حیات و وفات آنها به همراه شرح مختصری از زندگی این نویسندگان و وضعیت فعلی آثار آنان در منابع رجالی و فهرست نگاری ارائه شده است.

مقتل نگاران شیعه
1. اصبغ بن نباته (زنده در زمان امیر المؤمنین علی(علیه السلام))

ابوالقاسم «اصبغ بن نباته المجاشعی التمیمی الحنظلی» از اصحاب خاص امام علی(علیه السلام) بود و بسیاری از روایات خویش را از آن حضرت نقل كرده است. از جمله روایت های نقل شده از وی، عهدنامه مالک اشتر نخعی و وصیت نامه آن حضرت به محمدبن حنفیه است.[14]

اصبغ بن نباته در جنگ های جمل و صفین در کنار حضرت علی(علیه السلام) حضور داشت و به علت تقوا و اعتمادی که امام به او داشت، او را «شرطة الخمیس» قرار داده بود. [15]

او به ثبت و ضبط تاریخ شیعه نیز همت گماشت. از او در زمینه تک نگاری، کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین نقل شده، كه اکنون تنها روایاتی از آن در برخی منابع تاریخی باقی مانده است. مشهور است كه مقتل الحسین ابن نباته كهن ترین مقاتل است. آقا بزرگ طهرانی در الذریعه درباره مقتل الحسین اصبغ بن نباته می نویسد:

«اقول و الظاهر انه اول من کتب مقتل الحسین و کتابه اسبق کتب المقاتل»؛[16] به نظر من چنین برمی­آید اولین کسی که به نگارش کتاب مقتل الحسین اقدام كرد اصبغ بن نباته است و کتابش از دیگر کتب مقتل قدیمی تر است.

شیخ طوسی نیز در الفهرست، کتاب مقتل الحسین بن علی را از آثار وی می داند.[17] براساس گزارش شیخ صدوق، اصبغ بن نباته شهادت امام حسین(علیه السلام) را درک کرده[18] اما نكته قابل تأمل این كه در گزارش های تاریخی، هیچ خبری درباره واقعه عاشورا از او نقل نشده است، از این رو آنچه صحیح به نظر می رسد آن است که قاسم فرزند اصبغ که راوی برخی از اخبار واقعه عاشورا است، دارای کتاب مقتلی بوده است[19]، چنان که طبری،[20] ابوالفرج اصفهانی،[21] شیخ صدوق[22] و سبط بن جوزی،[23] اخباری را به یک یا چند واسطه از قاسم نقل می کنند.

درباره تاریخ تولد و وفات اصبغ بن نباته، منابع رجالی زمان دقیقی را ثبت نکرده اند. نجاشی درباره وی چنین می گوید: «بعد از امام علی(علیه السلام) در قید حیات بوده است».[24] اما مؤلف الذریعه تاریخ وفات او را بعد از صد سال می داند.[25]

2. جابربن یزید الجعفی (وفات حدود 128 ه .)

جابر یکی از بزرگان کوفه بود. وی مورخ، مفسر و از نخستین مؤلفان تک نگاری­های متعدد شیعه بوده که شیخ طوسی[26] و نجاشی[27] وی را در زمره اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می­دانند. شیخ مفید نیز او را از یاران صادقین(علیه السلام) دانسته و معتقد است هیچ گونه طعن و ذمی درباره او پذیرفتنی نیست.[28] اما نجاشی او را توثیق نکرده و به ذکر تضعیف دیگران درباره وی پرداخته است.[29]

رجالیون اهل سنت نیز علاوه بر معرفی وی به عنوان راوی شیعه مذهب، او را تضعیف کرده و از او با تعبیر«احد العلماء الشیعه، رافضی[30] و یعتقد بالرجعه...» یاد کرده اند. اما با این وصف، اهل سنت تعداد زیادی از روایت های جابر را نقل كرده و به او اطمینان دارند. به نظر می رسد یکی از دلایل تضعیف جابر نزد رجالیون سنی، تشیع و اعتقاد او به اصل شیعی رجعت است. 

با این اوصاف، جابر از بزرگان و اصحاب ائمه بوده و جای هیچ گونه تردیدی درباره شخصیت وی وجود ندارد. و امام صادق(علیه السلام) درباره جابر می گوید: «رحمت خدا بر جابر که بر ما راست می­گوید و لعنت خدا بر مغیرة بن سعید که بر ما کذب می گوید».[31]

جابر در زمینه فقه، تفسیر، تاریخ و معارف اسلامی صاحب تألیفاتی است. او درباره تاریخ، به ویژه مقتل نگاری، کتاب های ذیل را نگاشته است:[32]

کتاب الجمل؛ کتاب صفین؛ کتاب نهروان؛ کتاب مقتل امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛ کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)؛

روایت­های بسیاری از جابر در منابع روایی و تاریخی از جمله در کتاب وقعة الصفین نصر بن مزاحم و هم­چنین كتاب تاریخ طبری باقی مانده است. اما اثر ارزشمند وی با نام مقتل الحسین اکنون موجود نیست. تاریخ وفات او را سال های 127، 128 و 129 هجری گزارش كرده اند.

3. جعفر بن عفان طائی(وفات150 ه .)

جعفربن عفان از مرثیه سرایان و شاعران بنام شیعه است که توفیق مرثیه سرایی در محضر امام صادق(علیه السلام) را یافته بود. گفته می شود کتاب وی به نام المراثی در دویست ورقه بوده است.[33] این اثر نیز اکنون در دسترس نیست.

 

4. ابو مخنف لوط بن یحیی بن سعید بن سالم الازدی الغامدی (وفات157ه .)

لوط بن یحیی از آخرین تاریخ نگاران عصر اموی بود. او عمدتاً درباره تحولات تاریخی این دوره به تألیف تک نگاری هایی همت گماشت که تاریخ نگاران بعدی از آنها بهره برده­اند. به گفته ولهازن:

ابو مخنف با علاقه خاص و به تفصیل، موضوعات مربوط به خوارج و قیام های شیعه و شورش عراقیان را مورد بررسی قرار می دهد و بیشتر، روایت های کوفی را نقل می کند. همدلی او معطوف به عراق و علی(علیه السلام) است.[34]

ابو مخنف، بنابر گفته نجاشی، «بزرگ مورخان کوفه بوده است».[35]

شیخ طوسی در الفهرست بعد از معرفی شخصیت ابو مخنف، یحیی پدر او را از اصحاب امام حسن و حسین(علیه السلام) می­داند.[36] بنابر گفته نویسنده قاموس الرجال، یحیی بن سلیم از طرف امیر المؤمنین(علیه السلام) والی همدان تا اصفهان بوده که امام علی(علیه السلام) با ارسال نامه ای او را به شرکت در جنگ صفین فرا خواند.[37]

استاد یوسفی غروی در مقدمه کتاب وقعة الطف لابی مخنف، درباره شخصیت ابی مخنف می نویسد:

«انه لم یکن شیعیاً و من صحابة الائمة بالمعنی المصطلح الشیعی الامامی، الذی یعبر عنه العامه بالرافضی، و إنّما کان شیعیاً فی الرأی و الهوی کأکثر الکوفیین»؛ او از جمله شیعیان و اصحاب ائمه به معنای مصطلح و معروف در نزد شیعه امامی که اهل سنت از آن به رافضی تعبیر می کنند، نیست بلکه به درستی او در نظر و گرایش شیعه بود همانند اکثر کوفیان... .[38]

اما تعبیراتی که رجالیون سنّی درباره ابومخنف به کار برده­اند، بر تشیع او دلالت می کند:

«ابو مخنف لوط بن یحیی اخباری شیعی تالف، متروک»؛[39] ابومخنف لوط بن یحیی از مورخان شیعه بوده كه تألیفاتی دارد، اما روایات وی را معتبر نمی­دانند.

نجاشی و شیخ طوسی اگر چه درباره امامی بودن وی سکوت کرده اند، اما او را در زمره مصنفین شیعی در آثار خود ذکر کرده اند؛ زیرا اصل تألیف کتاب نجاشی برای ذکر شیعیان امامی است و اگر از غیر امامی ها نام ببرد، تذکراتی مثل فساد مذهب و... را می دهد؛ بنابراین نجاشی در مورد وی می­گوید: «و کان یسکن الی ما یرویه روی عن جعفر بن محمد(علیه السلام)».[40] سکوت نجاشی می تواند مؤیدی برای شیعه بودن ابو مخنف باشد. در مجموع به نظر می­رسد که تشیع او همانند دیگر شیعیان عراق و کوفه، اعتقادی نبوده است، اما او را جزو شیعیان محبتی قرار داده­اند، زیرا علاقه مند به ثبت و ضبط اخبار ائمه هدی(علیهما السلام) بود.

تألیفات ابومخنف
از ابومخنف 29 اثر ذکر کرده شده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

کتاب المغازی؛ کتاب السقیفه؛ کتاب مقتل عثمان؛ کتاب الجمل وصفین؛ کتاب مقتل الحسن بن علی(علیه السلام)؛ کتاب مقتل امیر المؤمنین(علیه السلام)؛ کتاب قتل حجربن عدی؛ کتاب قتل محمد؛ کتاب اخبار مختار؛ مقتل عبدالله بن زبیر؛ مقتل ابن اشعث؛ مقتل محمد بن ابی بکر؛

کتاب دیگری که به وی نسبت داده اند مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)[41] است.

نسخه هایی که اکنون در کتابخانه های جهان از مقتل ابی عبدالله الحسین وجود دارد و به نام های اخبارمقتل الحسین یا مصراع الحسین نیز نامیده شده، با روایت طبری از ابو مخنف در همین موضوع متفاوت است. از این رو برخی از محققان این اثر را مجعول دانسته اند. این تردید در صحت انتساب و اوصاف کتاب باعث شد تا کسانی منقولات طبری از ابو مخنف درباره واقعه کربلا را استخراج و کتابی با عنوان مقتل الحسین را منتشر کنند.[42] 

تستری در قاموس الرجال در بیان شرح حال ابو مخنف می گوید: 

«کتابه فی مقتل الحسین- یروی عنه الطبری[43] و ابو الفرج- اصح مقتل فانه یروی الوقائع غالباً بواسطة واحدة»؛[44] کتاب ابو مخنف درباره مقتل الحسین(علیه السلام) است ـ که طبری و ابوالفرج اصفهانی از این کتاب نقل روایت کرده اند. این کتاب صحیح ترین کتاب مقتل است، زیرا او روایت های عاشورا را غالباً با یک نفر واسطه نقل می کند.

مقتل الحسین[45] شامل روایات مفصلی درباره واقعه کربلا و همچنین زمینه های پیدایش آن تا حرکت امام حسین(علیه السلام) از مدینه، فعالیت شیعیان در کوفه و مقابله عبیدالله بن زیاد، جنگ سپاه شام با امام در سرزمین كربلا و پس از آن قیام کوفیان به خونخواهی او می باشد.

در پایان چاپ اخیر این کتاب فهرستی از شیوخ و راویان ابو مخنف با بعضی توضیحات تهیه و عرضه شده است.

ابو مخنف در سال 157 ه . در شهر كوفه درگذشت.

5. ابومنذر هشام بن محمدبن السائب بن بشربن زید بن عمرو بن الحارث (وفات 205ه ).

هشام بن محمد، مورخ و نسّاب و عالم به اخبار و سرگذشت و مثالب و وقایع عرب بود. او این دانایی ها را پیش پدرش و گروهی از راویان عرب فرا گرفت.[46]

نجاشی درباره وی می نویسد:

«الناسب، العالم بالایام، المشهور بالفضل و العلم و کان یختص بمذهبنا»؛ او نسب دان، عالم به علم ایام، مشهور به فضل و علم و از پیروان مذهب شیعه است.

هشام بن محمد از اصحاب امام صادق(علیه السلام) بود و حدیث مشهور او را نجاشی چنین نقل می­کند:

«اعتللت علة عظیمة نسیت علمی فجلست الی جعفربن محمد(علیه السلام) فسقانی العلم فی كأس فعاد الی علمی»؛ به مرض شدیدی دچار شدم و تمام علمم را فراموش کردم. خدمت امام صادق(علیه السلام) نشستم، آن حضرت علم را در کاسه ای به من نوشانید پس علم من بازگشت.[47]

هشام علاوه بر آن که راوی مقتل ابی مخنف است،[48] در تاریخ اسلام و به ویژه در تاریخ تشیع و نیز علوم دیگر دارای آثار با ارزشی است. این آثار به بیش از 135 اثر می رسد. بخشی از کتاب های تاریخی وی، به «مقتل نگاری» اختصاص دارد.[49] از جمله:

کتاب مقتل امیر المؤمنین؛ کتاب حجربن عدی؛ کتاب مقتل رشید و میثم و جویریة بن مسهر؛ کتاب مقتل الحسین؛ کتاب قیام الحسین؛ کتاب مقتل عثمان؛

از آثار فوق، كتاب مقتل الحسین اکنون در دسترس مورخان قرار ندارد.

تاریخ وفات هشام را سال های 204 و 205 و 206 ه . ذکر كرده اند.

6. ابوالفضل نصربن مزاحم بن سیار المنقری التمیمی الکوفی (وفات212 ه .)

نصربن مزاحم منقری کوفی نیز در زمینه تاریخ به ویژه تاریخ تشیع آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است که بارزترین آنها کتاب وقعة الصفین است.

نجاشی در مورد او می­گوید:

«ابوالفضل کوفی مستقیم الطریقه، صالح الامر، غیر انه یروی عن الضعفاء»؛[50] ابوالفضل كوفی فردی مستقیم الطریقه (در مذهب تشیع منحرف نبوده) درست كردار بوده الا اینكه از افراد ضعیف در حدیث روایت نقل كرده است.

به نظر می­رسد تنها ایراد وی نقل روایت از ضعفا است و نه تشیع وی، زیرا اگر در شیعه بودن وی تردیدی وجود داشت نجاشی به آن اشاره می كرد. علاوه بر آن، نقل روایت از ضعفا که نجاشی به آن اشاره می­کند، نمی­تواند برای نصر بن مزاحم تضعیف باشد؛ زیرا معمولاً آن دقتی که فقها در اسناد اخبار خویش می كردند مورخان چنین دقتی را اعمال نمی­کردند. اساساً چنین دقت هایی در باب تاریخ گاه دشوار است.

ابن ابی الحدید درباره وی چنین می­گوید: «فهو ثقة ثبت، صحیح النقل، غیر منسوب الی الهوی».[51]

نکته قابل توجه در تشیع وی این است که ذهبی در میزان الاعتدال و ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان او را سنی نمی دانند و از او به رافضی یاد می کنند و در ذیل شرح حال نصر بن مزاحم، قول العقیلی درباره تشیع او را تذکر می دهند.[52] بنابراین به نظر می رسد اندیشه شیعی وی غلبه داشته که او را به این وصف معرفی کرده اند.

از او نُه اثر ثبت شده است كه تعدادی از آنها در مقتل است و اکنون موجود نیست. از جمله مقتل نگاری های او می توان به موارد زیر اشاره كرد:

مقتل ابی عبدالله الحسین؛ مقتل حجربن عدی؛ اخبار مختار[53]؛

نصربن مزاحم منقری در سال 212 ه . در گذشت.

7. ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق الاحمری النهاوندی (حیات269 ه .)

در رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی، سه کتاب تاریخی به ابو اسحاق نسبت داده شده است که عبارتنداز:[54] 

کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام)؛[55] نفی ابوذر؛ کتاب الغیبه.

ابواسحاق از علما و راویان بزرگ و صاحب تألیفات متعدد در فقه، تاریخ، نوادر و غیره است. بسیاری از بزرگان شیعه مثل محمدبن حسن صفّار و احمدبن محمد بن عیسی قمی از او حدیث نقل کرده اند.[56]

نجاشی و شیخ طوسی او را تضعیف کرده اند. شیخ طوسی درباره وی می­گوید:

«ابراهیم بن اسحاق الاحمری النهاوندی، کان ضعیفاً فی حدیثه، متهماً فی دینه و صنف کتباً قریبة من السداد»؛[57] ابراهیم بن اسحاق الاحمری النهاوندی در نقل حدیث مورد اطمینان نبوده و در دینداری متهم بوده اما كتابهای زیادی را نوشته كه خالی از استحكام نیست.

در این عبارت با وجود تضعیف او، کتاب هایش نزدیک به صحت قلمداد شده اند.

درباره شخصیت ابواسحاق باید گفت كه در منابع رجالی وی فردی ضعیف و متهم در دین معرفی شده، اما کتاب هایی به او نسبت داده شده که به تصریح نجاشی و شیخ طوسی از استحکام و اتقان برخوردار است. از این رو بعضی تضعیف نهاوندی را دور از واقعیت و دلیل ضعف او را کثرت روایات صادره از او، که نزد دیگران استفاده غلو آمیز از آنها می­شود، قلمداد نمایند. اما به گفته عده­ای دیگر حقیقت این است که روایات مذکور قابل تأویل بوده و معنای درستی دارند. این گروه شواهد بسیاری بر استواری شخصیت ابواسحاق و صحت روایات او ارائه می­دهند.[58]

نكته قابل توجه آن که نام احمری نهاوندی مشترک بین دو نفر است. شیخ طوسی در الفهرست پس از تضعیف نهاوندی، فرد دیگری با همین نام را در رجال خود توثیق کرده و او را از اصحاب امام هادی(علیه السلام) بر شمرده است. [59] بیشتر علمای رجال نیز قائل به تعدد این شخصیت هستند، زیرا از نهاوندی ثقه، محمد بن خالد برقی روایت نقل می­کند.

پس به نظر می­رسد که کتاب­هایی که وی نوشته و روایت­های او در برخی از آثارش همچون نفی (تبعید) ابوذر، حاکی از تشیع و نشان از سلامت اعتقاد اوست.

درباره وفات او تاریخ مشخصی در کتب رجالی ذکر نشده است. تنها نجاشی در ضمن نقل روایتی می گوید: «راوی، این روایت را در سال 269 از ابراهیم بن اسحاق شنیده است».[60] این سخن بر حیات او تا این تاریخ دلالت می کند.

8. ابوالفضل سلمة بن الخطاب البراوستانی ازدورقانی (م 250)

ابوالفضل سلمة بن الخطاب از فقیهان و محدثان شیعه در سده سوم هجری است. او منسوب به براوستان از روستاهای قدیم ری است.

نجاشی علاوه بر ذکر نام او در فهرست دانشمندان شیعه، درباره وی می گوید: «کان ضعیفاً فی حدیثه».[61]

او در فقه و معارف کتب زیادی داشته است، اما در تاریخ دو کتاب از او نقل شده است که عبارتند از:

وفات النبی؛ کتاب مولدالحسین و مقتله.

اگرچه شیخ طوسی از کتاب اخیر با نام مقتل الحسین یاد کرده است،[62] اما این اثر اکنون موجود نیست.

درباره وفات او در تراجم ذكری به میان نیامده است؛ ولی با توجه به اشخاصی که از او روایت نقل کرده اند، باید وفات او در نیمه دوم قرن سوم یعنی حدود سال250ه . باشد.

9. ابراهیم بن محمد بن سعید هلالی الثقفی(283 ه .)

هلالی ثقفی، اهل کوفه بود و مدتی هم در اصفهان سکونت داشت. او در آغاز زیدی مذهب بود اما پس از مدتی به عقیده شیعه دوازده امامی روی آورد. [63]

ابی اسحاق ابراهیم الثقفی و هو من ولد عم المختار بن ابی عبیدة الثقفی و کان یسکن باصفهان و سألوه الانتقال الی قم.

سبب انتقال وی از کوفه به اصفهان تألیف کتابی با نام المعرفه در مناقب اهل بیت و مثالب سلف بود. بزرگان کوفه وی را از نشر این کتاب منع کردند؛ اما او بر خلاف سنّت تقیه سوگند یاد کرد این کتاب را در بین دشمنان اهل بیت انتشار دهد.[64]

او دارای آثار زیادی است، اما اکنون معروف ترین اثر موجود از او کتاب الغارات است. برخی از آثار تاریخی وی عبارتند از:

«کتاب المبتداء، سیره، اخبار المختار، مغازی، سقیفه، جمل، صفین، مقتل امیرالمؤمنین و کتاب مقتل الحسین».[65]

نجاشی درباره تاریخ وفات او می گوید: «ابراهیم بن محمد الثقفی در سال 283 وفات یافت».[66]

10. ابوعبدالله محمد بن علی بن حمزة بن الحسن بن عبیدالله بن العباس بن علی بن ابی طالب (وفات287 ه .)

محمدبن علی از اصحاب امام هادی و امام عسكری(علیهماالسلام) بوده و از آنها روایت نقل کرده است. او مورخ، محدث و شاعر بوده است.

نجاشی درباره وی می گوید: 

«ثقة، عین فی الحدیث، صحیح الاعتقاد... و فی داره حصلت ام صاحب الامر(علیه السلام) بعد وفاة الحسن(علیه السلام)»؛[67] او ثقه و از نظر اعتقادی فردی سالم است... مادر امام عصر(عج) بعد از وفات امام عسكری(علیه السلام) در خانه او زندگی می کرده است.

كتابی به نام مقاتل الطالبیین در زمینه تاریخ و مقتل نگاری به او منسوب است. این کتاب از منابع و مصادر مهم کتاب مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی بوده است.[68]

او در سال287 ه . وفات یافت.

11. احمد ابن اسحاق ابی یعقوب، ابن واضح یعقوبی (وفات292یا294 ه .)

یعقوبی مورخ نامدار اسلام و صاحب آثار با ارزشی چون تاریخ یعقوبی است. او به غیر از تاریخ و جغرافیا، در علم نجوم، شعر و ادبیات نیز دستی داشته است. [69]

در تاریخ وی، بارها به مطالبی درباره امام علی(علیه السلام)، روز غدیر، شأن نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» و ذکر داستان هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر می­خوریم که به خوبی از نگرش شیعی وی حکایت دارد.[70]

یعقوبی دارای آثار برجسته ای بوده که برخی از آنها مفقود شده و بعضی نیز وجود دارد که از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره كرد:

1- البلدان. این کتاب با همین نام چاپ و منتشر شده است؛

2- تاریخ. این اثر نیز با نام تاریخ یعقوبی مشهور و در چاپ های مختلفی نشر یافته و مشتمل بر تاریخ عمومی است؛

3- مقتل ابی عبدالله الحسین.

آقا بزرگ طهرانی درباره تعلق کتاب مقتل الحسین به یعقوبی می نویسد:

«مقتل ابی عبدالله الحسین للاخباری الشهیر بابن واضح صاحب تاریخ الیعقوبی المتوفی بعد سنة294 و 292 و هو متأخر عن ابی مخنف صاحب مقتل ابن اشعث».[71]

مقتل ابی عبدالله الحسین نیز اکنون موجود نیست، اما بخش­هایی از آن در تاریخ یعقوبی در ضمن بیان حرکت و شهادت امام حسین(علیه السلام) آمده است.

در فهرست نگاری ها در بیان فهرست آثار وی چنین نوشته ای دیده نمی شود. بلکه تنها گزارش وی از مقتل امام حسین(علیه السلام)، در چند صفحه به صورت مختصر است.[72] به نظر می­رسد این مطالب یعقوبی را طهرانی در الذریعه به عنوان کتاب مستقلی فرض كرده است.

12. محمدبن زکریا بن دینار الغلابی- ابو عبدالله صاحب مولی بنی غلاب البصری (وفات 298 ه .)

نجاشی او را از بزرگان شیعه و عالم به علم تاریخ دانسته و از او تألیفاتی در این باره نقل می کند.[73] ابن ندیم در الفهرست، او را این گونه معرفی می کند: «أحد الرواة للسیر... و کان ثقة، صادقاً و له من الکتب،کتاب مقتل الحسین».[74]

اکثر تألیفات تاریخی محمدبن زکریا در زمینه تاریخ تشیع است. او نیز همانند دیگر مورخان تاریخ شیعه بخشی از نگاشته های خود را به مقتل اختصاص داده و در این راه برای پاسداری از میراث شیعه تلاش كرده است؛ از جمله آثار تاریخی او عبارتند از:

الجمل و الناهضین الی وقعته؛ وقعة صفین؛ مقتل امیر المؤمنین؛ مقتل ابی عبدالله الحسین؛ این كتاب اكنون در دسترس نیست. اخبار فاطمه و منشأها و مولدها؛ اخبار زیدبن علی.

محمدبن زکریا در سال 298 ه . در شهر بصره وفات یافت. [75]

13. ابوجعفر محمد بن احمد بن یحیی الاشعری القمی (وفات نیمه دوم قرن سوم ـ به احتمال299 ه .)

نجاشی و نیز شیخ طوسی نیز در الفهرست، از او به بزرگی یاد کرده و می گویند:

وی محدثی ثقه بود، جز این که از محدثان ضعیف نیز روایت می کرد؛ چون وی شخصی سلیم النفس بود اهمیت نمی داد که از چه کسی روایت اخذ کند:

«محمد بن احمد كان ثقه فی الحدیث. الا ان اصحابنا قالوا: كان یروی عن الضعفا و یعتمد علی المراسیل و لا یبالی عمن اخذ و ما علیه فی نفسه مطعن فی شی و كان محمدبن الحسن بن الولید یستثنی من روایة»؛ محمدبن احمد در حدیث ثقه است؛ الّا این که اصحاب ما گفته اند که از ضعفا نقل روایت می کند و به روایات مرسله اعتماد می کند و در این که از چه کسی روایت نقل می کند، مبالات ندارد. خلاصه آن که در نفس خود هیچ عیبی وجود ندارد. بعضی از اصحاب بین روایات او استثناء قائل شده اند.[76]

ابن ندیم در الفهرست او را از راویان و فقیهان شیعه دانسته و سه کتاب او را بر می­شمارد.[77]

در ذکر آثار تاریخی وی از سه کتاب به نام های مقتل ابی عبدالله الحسین و کتاب الملاحم و کتاب ما نزل القرآن فی الحسین بن علی یاد شده است.[78] کتاب مقتل الحسین وی اکنون در دست نیست. وفات محمد بن احمد حدود نیمه قرن سوم هجری اتفاق افتاده است.

14. ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی الجلودی الازدی البصری (وفات332 ه..)

جدّ اعلای او، عیسی، از اصحاب امام باقر(علیه السلام) بوده است و خود او از مورخان برجسته شیعه به حساب می­آید که بیشترین آثار خود را در این زمینه نگاشته است. آثار جلودی اکنون وجود ندارد و شیعیان نیز به آن آثار توجه نشان نداده اند؛ زیرا رنگ و بوی نگارش آثار جلودی بر خلاف دیگر نوشته­های مورخان شیعه، تاریخی محض است و به کلام توجه نداشته است.

نجاشی درباره وی می­نویسد: «بزرگ بصره و مورخ آن جا بوده است».[79]

از این بیان نجاشی استفاده می شود که او فاسد المذهب نبوده است در غیر اینصورت اگر درباره شخصیت وی مطلب قابل توجهی وجود داشت، آن را ذکر می­کرد.

شیخ طوسی نیز در الفهرست از او چنین یاد می کند: «از اهالی بصره و امامی مذهب است.کتاب هایی در تاریخ، سیره و فقه دارد».[80]

نجاشی حدود 77 اثر از او نقل می­کند و می گوید: «این همه کتاب های جلودی است که من در فهرست ها دیده ام».[81]

آثار جلودی عمدتاً در سه قالب می­گنجد: وقایع نگاری، تک نگاری و شخصیت نگاری. از جمله نگارش های وی در مقتل عبارت است از:

مقتل ابی عبدالله الحسین؛ مقتل امیر المؤمنین؛ فی امر الحسن؛ اخبار مقتل عثمان؛ مقتل محمد بن ابی بکر.

جلودی در سال 332 ه . از دنیا رفت. اثر وی، در مقتل ابی عبدالله(علیه السلام) موجود نیست.

15. محمدبن یحیی- ابو جعفر العطار القمی

نجاشی درباره وی می گوید:

شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقة، عین،کثیر الحدیث، له کتب منها کتاب مقتل الحسین و کتاب النوادر»؛[82] محمد بن یحیی از علمای شیعه در زمان خود است. او ثقه است و احادیث زیادی را نقل کرده و دارای کتاب هایی است؛ از جمله آنها می توان به مقتل الحسین و کتاب نوادر اشاره کرد. کتاب مقتل وی در دسترس نیست.

16. علی بن الحسین بن محمد بن الهیثم بن عبدالرحمن القرشی معروف به ابوالفرج اصفهانی (وفات356 ه .)

شهرت و بزرگی او بیش از آن است که در چند سطر بگنجد. کتاب الاغانی[83] او دائرة المعارفی از تاریخ و ادب و فرهنگ است. همین اثر، شهرت او را دو چندان کرده است.

بیشتر علمای علم رجال شیعه، او را زیدی مذهب[84] دانسته و به دلیل نزدیکی که بین تشیع زیدی و تشیع اثنی عشری وجود دارد، دانشمندان امامیه نیز او را جزو رجال شیعه ذکر کرده اند.

مهم ترین آثار او دو کتاب معروف است که هر یك در موضوع خود ارزشمند و کم نظیرند و آنها عبارتند از:

1ـ الاغانی؛ 2ـ مقاتل الطالبیین؛ 3ـ ما نزل من القرآن فی امیر المؤمنین(علیه السلام)؛[85]

کتاب مقاتل الطالبیین اکنون موجود است. در این اثر تاریخی به گزارش و جریان شهادت ائمه(علیهم السلام) و بزرگان شیعه اشاره شده است. تاریخ وفات او را سال356 ه . ذکر كرده اند.

17. زیاد تستری

زیاد تستری پیش از شیخ صدوق می زیست. شیخ صدوق در مجلس سی ام كتاب امالی که سراسر آن مقتل امام حسین(علیه السلام) است از کتاب او نقل می­کند.[86]

صاحب الذریعه درباره زیاد چنین می­نویسد:

«مقتل ابی عبدالله الحسین، لزیاد التستری ینقل عنه الصدوق فی المجلس الثلاثین من الامالی»؛[87] زیاد تستری مقتلی دارد با نام مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) كه شیخ صدوق در مجلس سی­ام كتاب امالی خویش از او روایت نقل كرده است.

18. محمد بن علی بن فضل بن تمام بن سکین (زنده در قرن چهارم هجری)

شیخ نجاشی درباره وی می گوید: «و کان ثقة، عیناً، صحیح الاعتقاد، جید التصنیف، له کتب: منها کتاب الکوفه... و کتاب مقتل الحسین».

وی هم طبقه با شیخ صدوق و ابن غضائری بوده است.[88]

19. ابو جعفر محمدبن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق (وفات381 ه .)

در جلالت شیخ صدوق همین بس که شیخ طوسی او را با واژه هایی چون فقیه و عمادالدین وصف کرده است.[89] شیخ صدوق به عنوان روایت گری بزرگ و بسیار راستگو شناخته شده است. اثر ارزشمند وی به نام من لا یحضره الفقیه، از کتب اربعه شیعه، به اجماع علمای شیعه در شمار روایات صحیح قرار دارد. شیخ صدوق علاوه بر تألیفات ارزشمند فقهی و روایی، کتابهایی نیز در زمینه تاریخ دارد که عبارتند از:[90]

اخبار فاطمه؛ کتاب التاریخ؛ اخبار جعفر بن طیار و فضائله؛ اخبار زید بن علی؛ مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام).

در میان کتاب­های شیخ صدوق، آقا بزرگ طهرانی کتابی با نام مقتل الحسین(علیه السلام) را به او نسبت داده است.[91] شیخ صدوق در ضمن برخی از آثار خود از این کتاب نام برده و به آن ارجاع داده است؛ برای مثال در فصل حج و باب زیارات کتاب من لا یحضر الفقیه می­نویسد: «من در کتاب الزیارات و در کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) انواعی از زیارت ها را آورده ام».[92]

این مقتل تا قرن ششم هجری موجود بوده و ابن شهرآشوب از آن روایت نقل کرده است. [93]

این عالم برجسته شیعه در سال 382 ه . دعوت حق را لبیك گفت.

20. ابوجعفر محمدبن حسن الطوسی معروف به شیخ طوسی (وفات460 ه .)

شیخ طوسی از علمای برجسته شیعه و از شاگردان شیخ مفید و معاصر نجاشی بوده است. او در زمینه های فقه، اصول فقه، کلام، رجال، تراجم و تاریخ آثار با ارزشی را از خود به یادگار گذاشت که شیعه سالیان متمادی از آن آثار بهره برده است. از معروف ترین آثار تاریخی وی، کتاب الغیبه درباره امام زمان(عج) است.

نجاشی که معاصر وی بوده در مورد شخصیت شیخ طوسی می گوید:

«جلیل فی اصحابنا، ثقة عین من تلامذه شیخنا ابی عبدالله(شیخ مفید) له کتب منها: الرجال من روی عن النبی و الائمه(علیهما السلام) و الفهرست لکتب الشیعه و اسماء المصنفین».[94]

شیخ طوسی درباره خود در کتاب الفهرست می نویسد: «محمدبن الحسن بن علی الطوسی مصنف هذا الفهرست له عدة کتب منها...».[95]

اما کتاب های تاریخی وی عبارت است از:

کتاب الغیبه؛ کتاب اختیار معرفة الرجال؛ کتاب مقتل ابی عبدالله الحسین(علیه السلام).

در حال حاضر کتاب مقتل شیخ طوسی در دسترس مورخان قرار ندارد.

شیخ طوسی در سال460 ه . بعد از سال ها ارائه خدمات علمی و فرهنگی به شیعیان و تلاش در تأسیس حوزه علمیه نجف، به لقای حق شتافت.

21. ابو اسحاق ابراهیم بن سلیمان بن عبدالله(عبیدالله) بن حیان النهمی خزاز الکوفی

ابواسحاق از رجال و محدثان شیعه است. چنانچه شیخ طوسی در الفهرست درباره وی می گوید: «ثقة فی الحدیث سکن الکوفه».[96]

در کتب رجال و تراجم غیر از توضیح در مورد نسب او، اطلاعات بیشتری ذکر نگردیده است. صاحب تنقیح المقال در مورد وثاقت او اقوال مختلفی را نقل و پس از آن می نویسد:

«تضعیف ابن الغضائری، لا یقاوم توثیق هؤلاء و روایته عن الضعفاء(ان ثبت) لا تنافی الوثاقه. و فی الجمله، لا ینبغی التوقف فی وثاقته»؛[97] تضعیف ابن عقائری در برابر توفیق دیگران توان برابر را ندارد. و روایت نقل شده وی از ضعفا اگر ثابت شود با وثاقت وی منافاتی ندارد و در نهایت تردید در وثاقت وی سزاوار نیست.

با توجه به مطالب فوق، شیعه بودن ایشان روشن است. ابن حجر در مورد او گفته است: «و قد ذکره ابو جعفر الطوسی فی رجال الشیعه و هو اعلم به».[98]

در منابع رجالی تاریخی از دوره حیات و وفات وی سخنی به میان نیامده است و لذا نام این اندیشمند در زمره آخرین مقتل نگاران ثبت گردید.

شرح حال نویسان تألیفات تاریخی متعددی را به او نسبت داده اند؛ از جمله:

اخبار ذی القرنین؛ کتاب ارم ذات المعاد؛ مقتل امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛[99] کتاب جزهم.

نتیجــــــــه گیری :

با شهادت امام علی (علیه السلام) گونه ای از تاریخ نگاری با عنوان «مقتل نگاری» در ثبت وقایع و نحوه شهادت امام علی(علیه السلام) و یاران با وفای او همچون حجربن عدی از سوی شیعیان رقم خورد. از طرف دیگر ثبت تاریخ خلفا و حاکمان بنی امیه نیز آنها را اقناع نمی­کرد.

این نوع از تاریخ نگاری، با هدف ثبت وقایع اتفاق افتاده در جنگ ها و با محوریت شهادت ائمه اطهار، با شهادت امام حسن(علیه السلام) و بعد از او امام حسین(علیه السلام) رونق یافت؛ به گونه­ای که مورخان اهل سنت نیز علاوه بر نوشتن مقتل خلفا و ائمه(علیهما السلام)، از روایت­های راویان شیعه در تدوین آثار خود استفاده می­کردند. 

از مجموع مطالب مقاله حاضر، می توان چنین نتیجه گیری كرد:

1- طبق بررسی آثار فهرست نویسان، اولین مورخ و مقتل نگار شیعه، اصبغ بن نباته و یا فرزند او قاسم است.

2- مقتل نگاران، همگی مورخ نبوده بلکه با توجه به ضرورت ثبت سیره ائمه(علیهما السلام) و ظلم­هایی که حاکمان بنی امیه و بنی عباس بر آنان روا داشتند، اقدام به نگارش این گونه از تاریخ نگاری کردند. 

3- آثار مقتل نگاری برخی از مورخان، اکنون به صورت مستقل وجود ندارد؛ در واقع جمع آوری مطالب نقل شده از این مقتل نگاران در دیگر منابع تاریخی موجود است. برای نمونه مقتل الحسین شیخ صدوق در آثار دیگر شیخ صدوق و مقتل الحسین ابومخنف در تاریخ طبری والارشاد شیخ مفید نقل شده است.
◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙
پی نوشتهـــــا:

* دانش­آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی ارشد تاریخ تشیع

1. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (قم، نشر انصاریان، چاپ چهارم، 1381)، ص13.

2. نجاشی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی (قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1416ق)ص13.

3. نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378) نامه31.

4. ر. ک: آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، (بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، بی­تا[) و دیگر منابع رجالی و فهرست.

5. ابو الفرج اصفهانی، الاغانی، (بیروت، داراحیاءالتراث العربی، بی­تا[) ص15ـ 22.

6. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، (بیروت، دارالکتب العربی، بی تا) ج13، ص287. 

7. امام سجاد(علیه السلام) می­فرمایند: «کنّا نعلم مغازی رسول الله کما نعلّم السورة من القرآن» در پی این سخن، آثاری در این زمینه از سوی شیعیان به وجود آمد. از برجسته ترین مورخان شیعه در عصر ائمه اطهار می توان از ابان بن عثمان بجلی یاد کرد. وی کتاب با ارزشی در اخبار انبیاء و نیز سیره رسول خدا نوشته که متأسفانه تنها بخشی از آن بر جای مانده است. (نجاشی، پیشین، ص13). اثر دیگر، کتاب مبعث النبی و اخباره از عبدالله بن میمیون القداح است که وی و پدرش راوی اخبار باقرین(علیه السلام) هستند و نجاشی وی را از ثقات می­داند. همان، ص213.

8. در زمینه آثار دودمانی همانند احمد بن اسماعیل بن عبدالله، که مهم ترین اثر وی کتاب العباسی است. به گفته نجاشی این کتاب در اخبار خلفا و دولت عباسی است که در آن اخبار امین عباسی را دیده است. همان، ص97.

9. در زمینه تک نگاری آثار زیادی از نویسندگان برجسته شیعه وجود دارد، از جمله این افراد می توان به عبیدالله بن ابی رافع اشاره نمود که آثاری چون الجمل، صفین و نهروان را تألیف نموده است. شیخ طوسی، الفهرست، به کوشش محمود رامیار (مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، 1351) ص157.

10. در زمینه نگارش مقتل به نویسندگان و آثار آنان اشاره می شود و نیز در زمینه نگارش حروب می توان به عبیدالله بن ابی رافع اشاره کرد که کتابی با عنوان تسمیه من شهد مع امیرالمؤمنین دارد. وی از کاتبان امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده است. همان، ص157. 

11. در زمینه نگارش تاریخ عمومی به آثار با ارزشی از نویسندگانی چون یعقوبی می­توان اشاره کرد. 

12. رسول جعفریان، سیره رسول خدا (قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1380) ج1، ص25. 

13. در این زمینه با مراجعه به کتاب های رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی و دیگر آثار شیعی به خوبی می توان این نویسندگان را با عناوین آثار علمی آنها رصد کرد؛ برای نمونه در زمینه تک نگاری آثار زیادی از نویسندگان برجسته شیعه وجود دارد؛ از جمله این افراد می توان به عبیدالله بن ابی رافع اشاره نمود که آثاری چون الجمل، صفین و نهروان را تألیف نموده است. ر. ک: شیخ طوسی، پیشین، ص157. همچنین محمد بن زکریا بن دینار دارای آثاری چون الجمل، وقعة صفین و اخبار زید بن علی(علیه السلام) است. ر. ک: نجاشی، پیشین، ص346. 

14. همان، ص8، و ر. ک: شیخ طوسی، پیشین، ص62 و63. 

15. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص23 و ج22، ص23.

16. همان، ج22، ص24. 

17. شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص62-63. 

18. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق سید محمد مهدی (قم، انتشارات شریف رضی، 1368) ص219. 

19. استاد یوسفی غروی می فرماید: وقتی به کتاب های فهارس مراجعه می کنیم در زمینه معرفی مقتل نگاران می بینیم که به عنوان اولین نوشته سخن از مقتل الحسین از اصبغ بن نباته است. این اثر صورت خارجی ندارد. احیاناً تکه خبری منسوب به اصبغ بن نباته یا احیاناً قاسم بن اصبغ نباته در لابه لای کتاب­هایی که الآن در دست ماست به دست می­آید و نه بیشتر، و بالأخره چیزی که بشود شناخت و معرفی کرد که مصداق این سخن باشد در دست نیست. (سایت اینترنتی مدرسه امام خمینی، «همایش سیر مقتل نگاری سالار شهیدان و بررسی اعتبار مقاتل»، با همکاری مرکز پژوهش مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی، تاریخ13/12/1383). 

20. محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، (بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بی­تا[) ج4، ص343: «قال هشام عن أبیه محمد بن السائب عن القاسم بن اصبغ بن نباته قال حدثنی من شهد الحسین فی عسکره. . . ». «قال. . . القاسم بن اصبغ لقد رأی تنی فیمن یروح عنه. . . ». 

21. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، (قم، مؤسسه دار الکتاب، 1385ق) ص78: «قال المدائنی عن هارون بن سعد عن القاسم بن الاصبغ بن نباته قال. . . ». 

22. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، پیشین، ص218. 

23. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة، تحقیق حسین تقی زاده (بی­جا، مرکز الطباعه و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت، 1426ق) ج2، ص252 و 253: «حکی هشام بن محمد عن القاسم بن اصبغ المجاشعی، قال. . . ». 

24. نجاشی، پیشین، ص8. 

25. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص23. 

26. شیخ طوسی، رجال طوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، (قم، جامعه مدرسین، 1415ق) ص129و176. 

27. نجاشی، پیشین، ص129. 

28. شیخ مفید، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری (قم، جامعه مدرسین، بی­تا[) ص67. 

29. نجاشی، پیشین، ص 128و 129. 

30. الذهبی، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد البجاوی (بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، 1382ق) ج1، ص379و383. ذهبی اقوال مختلفی را درباره ثقه یا ضعیف بودن وی نیز نقل کرده است. 

31. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، تحقیق میرداماد (قم، مؤسسه آل البیت، 1404ق) ج2، ص436. 

32. نجاشی، پیشین، ص129؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص24. 

33. ابن الندیم، الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد (تهران، نشر امیرکبیر، چاپ سوم، 1366) ص275. 

34. فؤاد سزگین، تاریخ نگارش های عربی، ترجمه مهران ارزنده (تهران، چاپ اول، 1380) ص437، به نقل از: امپراطوری عرب و سقوط آن (برلین:1902م).

35. نجاشی، پیشین، ص875. 

36. شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص261. 

37. محمد تقی تستری، قاموس الرجال (قم، تحقیق و نشر مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1417ق) ج8، ص617. 

38. محمد هادی یوسفی غروی، وقعة الطف لابی مخنف (قم، جامعه مدرسین، 1367)، ص19. 

39. محمدتقی تستری، پیشین، ص619، ر. ک: محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص157، ذیل نام ابی مخنف. 

40. نجاشی، پیشین، ص875؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص261. 

41. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22ص27؛ محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص157. 

42. سید صادق سجادی، تاریخ نگاری در اسلام (تهران، انتشارات سمت، چاپ پنجم، 1382) ص113. 

43. بیشتر روایات طبری از ابو مخنف به تحریر هشام بن محمد کلبی به شیوه«وجاده»است. «قال هشام قال ابو مخنف»، اما این که طبری می گوید: حدثنا هشام بن محمد عن ابو مخنف و این که او معمولاً برای نقل قول از کتابی معین چنین می­کند صحت ندارد. این احتمالاً تصحیف«حدثنا»یا بهتر بگوییم«حدثت عن»است. چنان که سایر روایات پیشین آن را تأیید می­کند. فواد سزگین، پیشین، ص437.

44. محمدتقی تستری، پیشین، ص620. 

45. این كتاب در سال 1398 ه. ق، به كوشش حسن غفاری در قم به چاپ رسید و در سال 1368 ه . ش. با تحقیق و مقدمه استاد یوسفی غروی به نام وقعة الطف لأبی مخنف منتشر گردید. 

46. محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص161. 

47. نجاشی، پیشین، ص 434و 435. 

48. محمدبن جریرطبری، تاریخ الامم و الملوک (بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بی­تا) ج4، ص343: «قال هشام عن أبیه محمد بن السائب عن القاسم بن اصبغ بن نباته قال حدثنی من شهد الحسین فی عسکره. . . » و«قال. . . القاسم بن اصبغ لقد رأی تنی فیمن یروح عنه. . . ». 

49. نجاشی، پیشین، ص435؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص31و32. 

50. نجاشی، پیشین، ص428. 

51. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم (دار احیاء الکتب العربیه، بی­تا) ج1، ص147. 

52. الذهبی، میزان الاعتدال، پیشین، ج4، ص253. و ر. ک: ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان (بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی­تا) ج6، ص157. 

53. نجاشی، پیشین، ص428؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص29؛ ابن ندیم، پیشین، ص158؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص347. 

54. نجاشی، پیشین، ص19؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص10؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص23. 

55. این اثر اکنون موجود نیست. 

56. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال (قم، نشر آل البیت، چاپ اول، 1423ق) ج3، ص284 به بعد. 

57. نجاشی، پیشین، ص19؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص10؛ عبدالله مامقانی، پیشین، ج1، ص13، سید محسن امین، اعیان الشیعه (بیروت، دارالتعارف، بی­تا[) ج2، ص111. 

58. رحیم ابوالحسنی، عالمان شیعه (قم، نشر شیعه شناسی، چاپ اول، 1384) ص27و28؛ عبدالله مامقانی، پیشین، ج3، ص284 به بعد. 

59. رجال شیخ طوسی، شیخ طوسی (تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1415 ق) ص383.

60. رجال نجاشی، ص 19. 

61. نجاشی، پیشین، ص187؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص158. 

62. شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص79؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص25. 

63. نجاشی، پیشین، ص17؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص16و17؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص23.

64. رحیم ابوالحسنی، عالمان شیعه (قم، نشر شیعه شناسی، 1384) ص33. 

65. نجاشی، پیشین، ص17؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص37؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین ج22، ص23. کتاب مقتل الحسین وی اکنون موجود نمی باشد. 

66. رجال نجاشی، ص 18. 

67. نجاشی، پیشین، ص347 و 348. 

68. نجاشی. پیشین، ص347و348؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج21، ص377. 

69. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص23. به نظر می رسد که یعقوبی و اجداد او نیز از شیعیان بودند. دلیل بر این مدعا این است، هنگامی که جد اعلای او، یعنی«واضح»از طرف هادی عباسی عامل برید مصر بود، ادریس بن عبدالله بن حسن را که از واقعه فخ جان به در برده و به مصر فرار کرده بود، به سرزمین مغرب فرستاد و به این سبب هادی عباسی او را به جرم خیانت به قتل رساند. 

70. ابن واضح، یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی(تهران، علمی فرهنگی، 1371) ج1، ص502 ـ 508. 

71. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص23. 

72. رک: یعقوبی، پیشین، ج2. 

73. نجاشی، پیشین، ص346. 

74. محمد بن اسحاق الندیم، الفهرست، پیشین، ص121؛ و نجاشی، پیشین، ص346. 

75. نجاشی، پیشین، ص346؛ و محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص121؛ و آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص28 و 31. 

76. نجاشی، پیشین، ص348، شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص273و274. 

77. محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص406. 

78. نجاشی، پیشین، ص348؛ شیخ طوسی، الفهرست، پیشین، ص 273و274؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص27. 

79. نجاشی، پیشین، ص240 ـ 244. 

80. شیخ طوسی، الفهرست، ص191. 

81. نجاشی، پیشین، ص240. 

82. نجاشی، پیشین، ص353. 

83. محمد بن اسحاق الندیم، پیشین، ص234. 

84. شیخ طوسی، الفهرست، ص379. 

85. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج21، ص376؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص379. 

86. شیخ صدوق، امالی (بیروت، چاپ پنجم، 1400ق) ص150. 

87. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22ص25. این اثر نیز اکنون موجود نیست، بلکه روایات آن چنان که اشاره شد در برخی منابع موجود است. 

88. نجاشی، پیشین، ص385؛ آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص28. کتاب مقتل الحسین وی موجود نیست. 

89. شیخ طوسی، الاستبصار (بیروت، دارالاضواء، چاپ سوم، 1406ق) ج4، ص318. 

90. نجاشی، پیشین، ص 389 و 392. 

91. آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص28. 

92. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری (قم، جامعه مدرسین، بی­تا) ج2، ص598. در این پژوهش بنا بر گفته محقق آن به تأسی از شیخ صدوق، عناوین فصول و ابواب و احادیث را از متن اخبار و روایات برگزیده است. در این متون احادیث خود یکدیگر را توضیح و تفسیر می کنند. این محقق تلاش نموده تا بیشتر اطلاعات این کتاب را از آثار شیخ صدوق استخراج نماید و در موارد اندکی روایاتی را به رابطه دیگر دانشوران شناخته شده شیعه همچون شیخ طوسی و شیخ مفید که از صدوق نقل کرده اند استناد دهد. 

93. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی (قم، انتشارات ذوالقربی، 1379ش) ج4، ص64 و 95.

94. نجاشی، پیشین، ص403. 

95. شیخ طوسی، الفهرست، ص287و288؛ و آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص27. 

96. شیخ طوسی، الفهرست، ص13 و نجاشی، پیشین، ص18.

97. عبدالله مامقانی، پیشین، ج12، ص 34 – 51. 

98. ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج1، ص66. 

99. نجاشی، پیشین، ص18 و آقا بزرگ طهرانی، پیشین، ج22، ص29.

◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙
فهرست منابع:

- قرآن. 

- نهج البلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، چاپ سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378. 

- آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، چاپ دوم، دارالاضواء، ]بی­تا[. 

- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، ]بی­تا[. 

- ابن الندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه و تحقیق محمدرضا تجدد، تهران، چاپ سوم، نشر امیرکبیر، 1366. 

- شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، مركز انتشارات اسلامی، ]بی­تا[. 

- ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین ابی الفضل احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ]بی­تا[. 

- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی، قم، انتشارات ذوی القربی، 1379ش. 

- ابن قتیبة الدینوری، ابی محمد عبدالله بن مسلم، المعارف، بیروت، دارالکتب العلمیه ـ منشورات محمد علی بیضون، 1424ق. 

- ابوالحسنی، رحیم، عالمان شیعه، قم، نشر شیعه شناسی، 1384. 

- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ]بی­تا[. 

- __________، مقاتل الطالبیین، قم، مؤسسه دار الکتاب، 1385ق. 

- امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، ]بی­تا[. 

- تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، نشر مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1417ق. 

- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، نشر انصاریان، 1381. 

- _________، سیره رسول خدا، قم، انتشارات دلیل ما، 1380. 

- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربی، ]بی­تا[. 

- الذهبی، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار المعرفه، 1382ق. 

- سبط ابن جوزی، یوسف بن قزعلی بغدادی، تذکرة الخواص من الأمة بذکر خصائص الائمه، تحقیق حسین تقی­زاده، بی­جا، مرکز الطباعة و النشر للمجمع العالمی لاهل البیت، 1426ق. 

- سجادی، سید صادق، تاریخ نگاری در اسلام، تهران، انتشارات سمت، 1382. 

- شیخ صدوق، ابوجعفر محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی­اكبر غفاری، قم، مركز انتشارات اسلامی، ]بی­تا[.

- _________، مقتل الحسین، تحقیق و جمع آوری، محمدصحتی سردرودی، قم، نشر هستی، 1381. 

- _________، امالی، بیروت، دارالمعرفه، 1400 ق. 

-_________، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تحقیق سید محمد مهدی، قم، انتشارات شریف رضی، 1368. 

- شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الاستبصار، بیروت، دارالاضواء، 1406ق. 

- _______، رجال طوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، جامعه مدرسین، 1415ق. 

- _______، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، 1351. 

- _______، اختیار معرفة الرجال، تحقیق میرداماد، قم، مؤسسه آل البیت، 1404ق. 

- شیخ مفید، الاختصاص، (منسوب به شیخ مفید)، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ص1367. 

- طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ]بی­تا[. 

- فؤاد سزگین، تاریخ نگارش های عربی، ترجمه مهران ارزنده، تهران، چاپ اول، 1380.

- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، قم، نشر آل البیت، 1423ق. 

- مدرسی طباطبایی، سید حسین، میراث مکتوب شیعه، ترجمه علی قرائی و رسول جعفریان، قم، اعتماد، 1386. 

- نجاشی، ابو العباس احمدبن علی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، قم، جامعه مدرسین، 1416ق.

- یوسفی غروی، محمد هادی، وقعة الطف لابی مخنف، قم، جامعه مدرسین، 1367.

◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙◙
منبـــــع: فصلنامه تاریخ اسلام ـ شماره 32 ـ زمستان 1386

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.