تقید به ظواهر شرع؛ پژمردن درخت رذایل
چه کنیم تا صفات رذیله نداشته باشیم، چه کنیم تا بتوانیم درخت رذالت را اصلاً از ریشه بخشکانیم و درخت فضیلت را به جای آن غرس کنیم، میوه دار بکنیم و از میوه اش استفاده کنیم. اول، باید بدانیم که این کار، کار مشکل و کار در حد محال است که انسان همه صفات رذیله اش را ریشه کن کند. به اندازه ای مشکل است که استاد عزیز ما امام خمینی قدس سره می فرمودند: چهل سال خون جگر می خواهد، تا بشود یک صفت رذیله را از دل بیرون کنیم. این که برخی این کار را در حد محال دانسته اند، مرادشان این است که اگر خودمان بخواهیم به این کار مبادرت داشته باشیم مقصود حاصل نمی شود، بلکه خدا باید کمک کند. معلوم است که اگر دست عنایت خدا روی سر انسان باشد، می تواند صفات رذیله را از بین ببرد. یک داستان مشهوری است که مرحوم بحرالعلوم، یک وقتی با خوشحالی آمده بود روی منبر نشست و گفت که آقایان، طلبه ها، من امروز میتوانم ادعا کنم که ریشه ریا را از دل خودم ریشه کن کردم و این خیلی ادعای بزرگی است. وقتی داستان زندگی ایشان را مطالعه می کنیم می بینیم که او در مسجد سهله با امام عصر سلام الله علیه ملاقات داشته است و دست عنایت حق بر سر او بوده است. این مقام، عنداللهی است و باید تذکر به شما بدهم که این مقام عنداللهی که از آیه: «إن المتقین فی جنّات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» استفاده می شود، در همین دنیا باید به دست بیاید تا این که در آخرت هم با انسان باشد؛ از این جا دیگر خدا او را می برد.
وقتی پیش خودش باشد، هم بهشت عَدْن دارد، هم بهشت رضوان دارد. این منازلی که باید طی شود تا فرد به مقام تخلیه برسد و درونش از صفات رذیله تهی شود، به قول قرآن عقبه است. آیه دارد «و ما ادراک ما العقبة فکّ رقبة»؛ متأسفانه وقتی فک رقبة را تفسیر می کنیم می گوییم یعنی: تو چه می دانی که بنده آزاد کردن چقدر مشکل است. در حالی که معنای حقیقی اش این است که چقدر مشکل است انسان از خودیت بیرون بیاید و آزاد شود. چهجور؟ اینکه انسان برسد به یک جایی که حسود نباشد، متکبر نباشد و منیت و خودیت نداشته باشد. این ها که اهل دل و مرد میدان علم و عمل بودند مثل علامه طباطبایی، مرحوم قاضی، امام خمینی و مرحوم بهاری؟قهما؟ می گویند از بین بردن صفات رذیله از اوجب واجبات است.
هیچکدام از ما حتماً و یقیناً نمی توانیم درخت رذالت را از دل ریشه کن کنیم و درخت فضیلت به جای آن بکاریم، خودمان نمی توانیم، کار، کار خداست. باید فضل خداوند شامل حال ما بشود. سؤال این است که چگونه مورد عنایت و فضل خداوند قرار بگیریم؟ جوابش رعایت تقوای الهی است، روح خداترسی در عمق جان ما حکومت کند و دست عنایت خدا روی سر ما باشد. آیات فراوانی به این مضمون در قرآن دارد که: «من یتقّ الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب»؛ این روزی که فقط خورد و خوراک نیست، فقط رفع مشکل مادی نیست، بلکه مصداق کاملش رفع مشکلات معنوی است یعنی تزکیه؛ «و فی السماء رزقکم و ما توعدون»، فضایل معنوی بهترین رزق و نعمت های خداست. این که یک خسیسی، سخی شود، یک آدم قسی القلبی رئوف شود. مسلم است که اگر ما متقی شدیم، به واجبات اهمیت بدهیم به مستحبات به خصوص خدمت به خلق خدا اهمیت بدهیم. از گناه به خصوص حق الناس اجتناب کنیم.
اگر گناه آمد، فوراً عذرخواهی و توبه و انابه صورت گیرد و کمکم این ها ملکه بشود و روح خداترسی در ما حکمفرما شود و در عمق جان ما ریشه کند، آن وقت مورد فضل و رحمت خدا قرار می گیریم. اگر تقوا هیچ نتیجه ای جز پاکی از رذالت ها را به همراه نداشت، همین بس که بگوییم تقوا چیز خوبی است.
مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به راستی به یک مقام های بالا رسیده بود. ایشان به شاگردهایش می گفته و در کتاب های مربوط به ایشان دارد که هیچ چیزی را در سیر و سلوک و در تهذیب نفس بهتر از تقید به ظواهر شرع نمی بینم. و به راستی چنین است، به تجربه هم اثبات شده است این آدم هایی که متقی هستند در موقع اذان یک تلاطم درونی پیدا می کنند. اگر یک گناه آمد، یک تلاطم درونی در آن ها ایجاد می شود، تا عذرخواهی نکند، توبه نکند، آرام نمی شود.
این تقید به ظواهر شرع انسان را می سازد، لااقل آن درخت رذالت را پژمرده می کند، و دیگر نمی تواند اذیت بکند.
تقید به ظواهر شرع برمی گردد به یک چیز، و آن این که انسان یک کاری بکند که روح خداترسی در عمق روح و جان او حکم فرما باشد و دیگر این که در وقت گناه غافل نباشد و گناه را مثل مار بداند، حق الناس را مثل عقرب بداند. اگر این تقید به ظواهر شرع پیدا شد، خواه ناخواه خودسازی پیدا می شود.
-----------------
منبع:افق حوزه
- وبلاگ جاهدکاظمی
- بازدید: 911
- 1