خود شناسی (بخش دوم)
از مقدمات مورد نیاز برای خودسازی، داشتن انگیزه و گرایش برای حركت به سوی مقصد در مسیر صحیح است. خودشناسی می تواند انگیزه لازم برای حركت به سوی مقصد را در ما پدید آورد.
خودشناسی برای خود سازی
پرورش هر موجودی نیازمند آگاهی از استعدادهای آن است. با اطلاع از استعدادهای یك موجود، می توان به شناسایی مقدمات ضروری تحقق آن استعدادها روی آورد و موانع تحقق آنها را نیز شناخت. پرورش خود نیز بدون اطلاع از استعدادهای خود و نیازها و موانع فعلیت یافتن استعدادها امكان پذیر نیست. پرورش هر موجود، علاوه بر شناخت استعدادها و تواناییها، نیازمند جدا كردن استعدادهای اصیل و استعدادهای كمكی است. هر موجودی دارای یك كمال مطلوب است كه كمال اختصاصی و برتر اوست و در كنار این كمال مطلوب، دسته ای دیگر از استعدادها در او نهفته است كه فعلیت یافتن آنها كمك و مقدمه فعلیت یافتن استعداد اصلی و كمال مطلوب آن موجود است. بنابراین پرورش استعدادهای كمكی و رسیدن به كمالات مربوط به آنها، مطلوب بالذات نیست، بلكه مطلوب تبعی می باشند. با توجه به این حقیقت، پرورش استعدادهای تبعی را فقط باید تا اندازه ای انجام داد كه در خدمت استعدادهای اصیل و كمال مطلوب آن موجود هستند. خود سازی، به معنای فعلیت بخشیدن استعداد اصلی انسان در رسیدن به قرب خداوند است. پس باید استعدادهای انسان و امكاناتی كه در اختیار اوست شناخته شود و استعداد اصیل و تبعی از یكدیگر تمیز داده شوند و سپس معلوم شود غایت استعداد اصیل انسان چیست و پرورش هر یك از استعدادهای تبعی تا چه میزان سودمند و كمك كننده به تحقق استعداد اصیل هستند. با اطلاع از استعدادهای اصیل و تبعی، قادر خواهیم شد درباره روش فعلیت بخشیدن هر یك از آنها در حد مطلوب مطالعه كنیم و از راههای مختلف، آن روشها را شناسایی نماییم.
بنابراین خودسازی به عنوان فعالیت پرورشی، نیاز به خودشناسی دارد. خودشناسی برای خودسازی می تواند از طریق روشهای مختلف انسان شناسی و نیز به كمك درون نگری هر فرد نسبت به خویش صورت پذیرد. با استفاده از روشهای انسان شناسی، جنبه های مشترك هر فرد با دیگر افراد نوع شناخته می شود و با بهره گیری از درون نگری و تكیه بر علم حضوری، یافته های انسان شناسی بازیابی و تحكیم شود و نیز جنبه های فردی هر شخص برای او اشكار می گردد. شناخت جنبه هاب فردی به ما كمك خواهد كرد تا ابزار و امكانات متناسب با خود را برای فعلیت بخشیدن به استعدادهایمان بكار گیریم و نیز سرعت فعالیت خودسازی را با قابلیتهای شخصی خود تنظیم نماییم.
یكی دیگر از فوائد مهم شناخت جنبه های فردی را با یادآوری بك نكته بیان می كنیم.
چنانكه گفتیم پرورش استعدادهای اصلی و رسیدن به غایت اصیل انسان، هدف خود سازی است و شناخت استعداد اصلی موجب می شود پرورش استعداد دیگری به منزله مقدمه و ابزار پرورش استعداد اصلی در نظر گرفته شود. شناخت غایت انسان (نوع انسان) یك قاعده كلی را در اختیار ما می گذارد. یعنی به ما می گوید كه پرورش هر استعدادی در انسان باید به اندازه ای صورت گیرد كه به تحقق استعداد اصلی آسیب نرساند. تطبیق این قاعده كلی در مسیر خودسازی در مورد هر انسان با انسان دیگر متفاوت است. این قاعده كلی در مسیر خودسازی در مورد هر انسان با انسان دیگر متفاوت است. این قاعده كلی نگرش درستی فراهم می كند تا هیچكس به فعلیت رساندن استعدادهای تبعی را مقصد زندگی خود قرار ندهد ولی نمی توان با اكتفاء به این قاعده، اندازه پرداختن به پرورش استعدادهای تبعی را معلوم كرد. باید باید این قاعده را در دست داشت و سپس وضعیت ویژگی خاص هر فرد را، از حیث آگاهیها و تواناییهای جسمی و روحی او در نطر گرفت و آنگاه میزان پرداختن به مقدمات و استعدادهای فردی را معلوم كرد.
به طور خلاصه خود سازی نیازمند شناخت خود است تا از طریق شناخت خود شناخت های زیر حاصل آید:
- شناخت قابلیتها و استعدادهای خود؛
- شناخت استعداد اصلی و غایت وجودی خود، و تمییز آن از قابلیتهای تبعی؛
- شناخت مقدار مناسب پرورش استعدادهای تبعی خود؛
برخی از این شناختها كه مقدمه ضروری خودسازی هستند،با استفاده از شاخه های مختلف انسان شناسی مانند روانشناسی تجربی، علم النفس فلسفی، فلسفه ذهن و فلسفه فعل یا كنش به دست می آیند و برخی از آنها از طریق خودشناسی فردی و با استفاده از روش درون بینی حاصل می شوند. بنابراین، «خودشناسی برای خودسازی» منحصر به انسان شناسی تجربی و فلسفی نیست، بلكه مجموعه ای مركب از انسان شناسی و خودشناسی به معنای خاص آن است.
یكی دیگر از مقدمات مورد نیاز برای خودسازی، داشتن انگیزه و گرایش برای حركت به سوی مقصد در مسیر صحیح است. خودشناسی می تواند انگیزه لازم برای حركت به سوی مقصد را در ما پدید آورد. خودشناسی انگیزه حركت به سوی مقصد را از آن جهت پدید می آورد كه مقصدی كه به ما معرفی می كند با خواستهای فطری ما سازگار است و تنها چیزی كه می تواند خواستهای فطری را برآورد حركت به سوی خداوند و قرب پروردگاری است كه كمال مطلق است و یگانه موجود بی نهایتی است كه علم و قدرت بی نهایت است و كمال خواهی نامتناهی انسان فقط با قرب به او تأمین می شود.
خودشناسی برای خودسازی در روایات
همه انتظاراتی كه از خودشناسی داریم تا ما را به خود سازی قادر سازد، در روایات، مورد توجه قرار قرار گرفته اند و معصومین - علیه السلام - این آثار را بر خودشناسی مترتب دانسته اند.
مهمترین انتظارات ما از خودشناسی، شناخت غایت وجودی انسان بود. به عبارت دیگر از خودشناسی انتظار داریم كه مقصد حركت را به ما نشان دهد. با توجه به اینكه غایت وجودی انسان از دیدگاه الهی، معرفت خداوندو رسیدن به قرب اوست، روایاتی كه در آنها خودشناسی را موجب خداشناسی دانسته اند در حقیقت درستی انتظار را تأیید نموده اند. مشهورترین این روایات، فرموده پیامبر گرامی اسلام - صلی الله علیه و آله - است كه فرمودند: «من عرف ربه فقد عرف ربه». خداشناسی در واقع مقصدشناسی است و شناخت خداوند و شناخت اینكه انسان می تواند به قرب الهی نایل آید بیانگر استعداد اصلی انسان و غایت وجودی اوست.
انتظار ما از خودشناسی، منحصر به این نیست كه مقصد را به ما نشان دهد، بلكه انتظار داریم مسیر حركت را نیز به ما معرفی كند. مسیر حركت وقتی روشن می شود كه بتوانیم افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را شناسایی كنیم. هر فعلی كه ما انجام می دهیم یك یا چند بعد از ابعاد وجود ما را تحت تأثیر قرار می دهد. برخی از افعال به پرورش بُعد علمی و تكامل قوه عاقله ما كمك می كند و برخی به اعتدال قوه غضبیه و شهویه ما یاری می رسانند. اگر كسی بداند كدام افعال ابعاد وجودی او را به اندازه مناسب پرورش می دهد تا او بتواند به مقصد نهایی برسد، در واقع راه را می شناسد. بنابراین كسی كه راه را نمی شناسد افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را نمی داند.
این راه ناشناسی ناشی از خودناشناسی است. امیر المؤمنین - علیه السلام - فرمودند:
«لا تجهل نفسك فان الجاهل معرفة نفسه جاهل بكل شی ء»[1]
و نسبت به خویشتن خود نادان مباش زیرا كسی كه به شناخت خویش نادان است به همه چیز نادان است.
كسی كه خود را نمی شناسد هیچ چیز دیگری را نمی تواند بشناسد و از جمله اینكه قادر نیست مسیر درست رسیدن به مقصد و كمال غایی خویش را نیز بشناسد.
یكی از مقدمات ضروری خودسازی، داشتن انگیزه حركت است. به عبارت دیگر شناخت مقصد و مسیر به تنهایی كافی نیست، بلكه داشتن انگیزه نیز ضروری است.
امیر المؤمنین - علیه السلام - در روایتی می فرمایند:
«من عرف نفسه جاهدها، و من جهل نفسه اهملها»[2]
كسی كه خود را بشناسد با آن مجاهده می كند و كسی كه به خویشتن جاهل باشد نفس خود را وا می گذارد.
ایشان در روایت دیگری فرمودند:
«من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه و خبط فی الظلال و الجهالات»[3]
كسی كه خویشتن را نشناسد از راه رستگاری دور می شود و به گمراهی و نادانیها مبتلا می شود.
بنابراین روایات، ناخودشناسی موجب دوری از رستگاری است؛این دوری هم می تواند به سبب نشناختن مقصد و یا مسیر رستگاری باشد و هم می تواندناشی از لغزش عملی در اثر نداشتن انگیزه حركت در مسیر رستگاری و یا داشتن انگیزه های انحرافی باشد. به هر حال گمراهی از مسیر درست، به هر دلیل، می تواند ناشی از جهل به خویشتن باشد.
امیر المؤمنین - علیه السلام - در روایت دیگری خودشناسی را برترین عقل و ناخودشناسی را موجب گمراهی معرفی كرده اند:
«افضل العقل معرفه الانسان بنفسه فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضل»[4]
برترین خرد شناخت انسان از خویشتن است، پس كسی كه خود را بشناسد خردمند است و كسی كه خود را نشناسد گمراه است.
انسان از طریق خودشناسی به ابعاد وجودی خود پی می برد. خودشناسی اگر به روش انسانشناسی تجربی و فلسفی باشد، به شكلی قوای نفس را به انسان معرفی می كند و اگر به شیوه درونگری - برای تحلیل معرفت حضوری ما به خویشتن - باشد نیز ابعاد وجود ما را برای ما آشكار می سازد. در مباحث مقدماتی كتاب تا حدودی به قوای نفس انسان از دیدگاه انسان شناسی فلسفی (علم النفس فلسفی) اشاره كردیم. در اینجا به روش درونگری و نتایج آن از حیث شناخت ابعاد مختلف وجودی انسان می پردازیم.
انسان با مراجعه به خویش مجموعه ای از گرایشها و تواناییها را در خود می یابد و با نظر به خویشتن گرایشهای غیر اكتسابی را در سرشت خود می شناسد. این گرایشها بعضی مقتضای حیوانیت انسان است و بعضی ربطی به جنبه حیوانی او ندارد. میل به غذا، نكاح و امنیت جانی در انسان و حیوان مشترك است و گرایش به حقیقت، خیر، زیبایی، تسلط، آفرینش و پرستش امیال اختصاص انسان هستند.
&&&&&&&&&&&&&&&& پی نوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــها :
[10] شرح غررالحكم و درر الحكم (خوانساری)، ج 6، ص 304.
[11] همان، ج 5، ص 177-178.
[12] همان، ج 5، ص 426.
[13] همان، ج 2، ص 442.
- وبلاگ وحیدسلیمانیان
- بازدید: 1266
- 3