دعوت به بندگی در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام

تاریخ ارسال:ج, 09/26/1395 - 15:27
آیت الله خشوقت
درس اخلاق حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی اعلی الله مقامه

آدم یک وقت یک چیزی را گران تر از قیمت واقعی می ­خرد می گویند مغبون شده است، کلاه سرش رفته است. حال چه کسی کلاه سرش رفته؟ آن کس که کلاه سر خودش می­ گذارد. مردم معمولاً می­ گویند اگر کلاه سر دیگران بگذاریم آن فرد مغبون می­ شود. وقتی من کار بد می­ کنم کلاه سر خودم گذاشته ­ام. خودم را مغبون کرده ­ام، پس مغبون واقعی این است، آنکه سر دیگران کلاه می­ گذارد وضعش بهتر از این است، آدم سر خودش کلاه بگذارد این از همه غبن ­ها مغبون تر خواهد بود

بسم الله الرحمن الرحیم
قرائت[1] آیات مبارکه سوره حجر (92- 99)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ   
 فَوَ رَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ * فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ * إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِءِینَ * الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ * وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ *

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین؛ ثم الصلاه و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین، أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیه الله فی الأرضین.
معنای یقین در آیه شریفه « وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»
« أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»،[2] درویش­ ها این آیه را جور دیگر معنی می­ کنند، می­ گویند عبادت تا زمانی است که یقین نیاید، وقتی که یقین آمد دیگر عبادت ساقط می ­شود، آن ها سواد ندارند، آدم های بیچاره­ ا­ی هستند. اما ما حق نداریم تا کلمه یقین را شنیدیم زود برویم دنبال یقینی که بعد از شک و ظن است، یقین چند تا معنی دارد یکی از آن معناهای معمولی­­ اش همین یقین مقابل شک و ظن است اما همیشه این جور نیست، یکی از آن موارد هم این آیه شریفه است. یکی از معانی یقین مرگ است،[3] مردن است، چون مرگ یقینی است.
 کمونیست ­ها خدا را قبول ندارند ولی مرگ را قبول دارند چون یقین دارند که می­ میرند، از این جهت اسم مرگ را یقین گذاشته ­اند، پس معنای آیه یعنی تا زنده هستی تا لحظه مرگ باید مطیع فرمان خدا باشی، هر وقت مُردی تکلیف از شما ساقط است، معنای این آیه یعنی این؛ بنابراین اَمَد و زمان عبادت و اطاعت فرمان تا زمانی است که انسان زنده است، اگر فرد مُرد، تکلیف ساقط است اما تا زنده است باید گوش به حرف بدهد، آدم زنده اگر گوش به حرف خدا ندهد مشکلات زیادی در فرد و جامعه پیش می ­آید، از این جهت گفته­ اند تا آن آخرین روز حیات باید مطیع فرمان خدا باشی، باید صبح بلند شوی نماز بخوانی، ظهر هم بخوانی، عصر هم بخوانی مغرب را هم بخوانی عشاء را هم بخوانی بعد که مُردی دیگر ساقط است. در وسط روز هم حق گناه کردن نداری، چرا؟ چون عبادت یعنی گوش به حرف خدا دادن.
مضامین قرآن در کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام
امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام در سخنانشان همیشه زیر سایه قرآن حرکت می کردند منتهی به زبان خودشان، ایشان بر مضامین قرآن کریم مسلط بود در ضمن بر اینکه عبارات و الفاظ فصیح و بلیغی را اختراع کنند هم تسلّط داشتند اما معانی همانی بود که خدای متعال در الفاظ ریخته بود ایشان هم به زبان مردم اما فصیح و بلیغ بیان می­ کردند. ایشان همیشه به دنبال مضامین قرآن حرکت می ­کرد، لذا همان طوری که قرآن کریم همیشگی و جاوید است کلمات ایشان هم این جوری است، گاهی کلمات قصاری دارند و گاهی کلمات طوال، گاهی دو سه صفحه حرف می­ زنند گاهی یک جمله می­ گویند دو جمله می­ گویند یا پشت سرهم جمله های کوتاه که کلمات قصار است، ایشان کلمات قصاری راجع به همین عبادت و بندگی دارد امروز  می­ خواهیم از آن کلمات استفاده کنیم.
اطاعت خدا بهترین خیرخواهی برای خویشتن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، « عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ أَنْصَحَ النَّاسِ لِنَفْسِهِ أَطْوَعُهُمْ لِرَبِّهِ»[4] حالا که خدا فرمود: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ »،[5] در سایه همین آیه، حضرت علیه السلام این عبارت را فرمودند. آدم ها دو جور هستند گاهی خیرخواه خودشان هستند، گاهی بدی خودشان را می ­خواهند، آن هایی که خیرخواه هستند آن هایی هستند که بیشتر گوش به حرف خدا می­ دهند، چون کسانی که بیشتر گوش به حرف خدا بدهند به نفع خودشان است. این خیرخواهی است. اما آنکه گوش به حرف خدا نمی­ دهد شرّ خودش را می­ خواهد. جهنم به دنبالش است، بلا به دنبالش است، شرّ خودش را می­ خواهد. پس هر کسی بخواهد خیرخواهی بیشتری نسبت به خودش داشته باشد باید گوش به حرف خدا بدهد و الّا شرّ خودش را خواسته است.
« وَ إِنَّ أَغَشَّهُمْ لِنَفْسِهِ أَعْصَاهُمْ لِرَبِّهِ » در مقابل نُصح - یعنی خیرخواهی- غِش است، یعنی کسانی نخواهند به خیر خودشان کاری تمام شود، بلکه به ضرر خودشان کار می­ کنند و این ها آن هایی هستند که گوش به حرف خدا نمی­ دهند، این همان خطرناک ترین حالت انسان است که برای خودش با زحمت، شرّ و بدعاقبتی فراهم می ­کند
گناهکار، مغبون واقعی
« وَ الْمَغْبُونُ مَنْ غَبَنَ نَفْسَهُ » آدم یک وقت یک چیزی را گران تر از قیمت واقعی می ­خرد می گویند مغبون شده است، کلاه سرش رفته است. حال چه کسی کلاه سرش رفته؟ آن کس که کلاه سر خودش می­ گذارد. مردم معمولاً می­ گویند اگر کلاه سر دیگران بگذاریم آن فرد مغبون می­ شود. وقتی من کار بد می­ کنم کلاه سر خودم گذاشته ­ام. خودم را مغبون کرده ­ام، پس مغبون واقعی این است، آنکه سر دیگران کلاه می­ گذارد وضعش بهتر از این است، آدم سر خودش کلاه بگذارد این از همه غبن ­ها مغبون تر خواهد بود. گناه کردن کلاه سر خود گذاشتن است.

ریا شرک است. ریا یعنی مثلاً آدم نماز بخواند تا مردم ببینند و تعریفش کنند. روزه بگیرد تا مردم بفهمند تعریفش کنند، این ارائه کار خیر به منظور جلب نظر مردم است نه نظر پروردگار متعال و اسمش ریاست. اگر کار خیری کرد به این منظور که مردم ببینند و به هم بگویند، این ریاست و اگر به این منظور باشد که همه بشنوند این را «سُمعه» می­ گویند، هر دو شرک است، عبادت باید فقط برای خاطر خدا انجام بگیرد، شما اینجا دیگران را با خدا شریک کرده ­ای، خدا هم می­ گوید« أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ‏»

مراقبان در دین مورد غبطه همگان
« وَ الْمَغْبُوطُ مَنْ سَلِمَ لَهُ دِینُهُ » کسی که کاری کند دین خدایی­ اش سالم بماند مورد غبطه همه است، چون همه نمی­ توانند این کار را بکنند، همه کارهایی می­ کنند که دین شان ناسالم بماند، گناه می ­کنند دین خراب می ­شود، اگر کسی توانست جلوی خودش را بگیرد که گناه نکند این مغبوط است، می­ گویند چقدر خوب است که مواظب است کلاه سرش نرود.
عبرت گیرندکان از دیگران، سعادتمندانند
 « وَ السَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ » بعضی­ ها این جوری هستند که وقتی دیگران گناه می­ کنند و مشکل برایشان پیش می ­آ ید این ها عبرت می­ گیرند. می­ گویند ببین او این کار را کرد گرفتار شد و لذا خودشان نمی­ کنند. اما بعضی ­ها کار بد می­ کنند خودشان گرفتار می ­شوند، آن وقت عبرت می ­گیرند این خوب نیست، دیگران که کار بد کردند و گرفتار شدند اگر انسان از آن ها عبرت بگیرد خودش راحت است. اما اگر وقتی بلا سرخودش بیاید عبرت بگیرد این خوب نیست. «سعید» آن کسی است که از گرفتاری دیگران موعظه پذیر باشد، نه اینکه صبر کند خودش گرفتار شود آن وقت عبرت بگیرد.
دنباله رو هوا اهل شقاوت است
« وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ » شقی کسی است که به دنبال هوای نفس برود، کاری به اینکه خدا چه گفته نداشته باشد، هر چه را دلش بخواهد دنبالش برود، این شخص شقی و بد عاقبت است؛ چون قطعاً در کارهایی می ­افتد که منشأ بدبختی و بیچارگی خودش می­ شود، این ها جمله­ های کوتاهی است که همه در سایه« وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ »[6]می ­باشد.
شرک بودن ریا و سمعه
« وَ اعْلَمُوا أَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ » این ها هم جمله­ های کوتاهی است که هر کدام معنایی دارد. ریا شرک است. ریا یعنی مثلاً آدم نماز بخواند تا مردم ببینند و تعریفش کنند. روزه بگیرد تا مردم بفهمند تعریفش کنند، این ارائه کار خیر به منظور جلب نظر مردم است نه نظر پروردگار متعال و اسمش ریاست. اگر کار خیری کرد به این منظور که مردم ببینند و به هم بگویند، این ریاست و اگر به این منظور باشد که همه بشنوند این را «سُمعه» می­ گویند، هر دو شرک است، عبادت باید فقط برای خاطر خدا انجام بگیرد، شما اینجا دیگران را با خدا شریک کرده ­ای، خدا هم می­ گوید« أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ‏»،[7] همه را بدهید به او، تمام شد. آن وقت آدم کجا برود؟ آن شریک هم که چیزی ندارد بدهد.
هم نشینی با هواپرستان و فراموشی ایمان
« وَ مُجَالَسَه أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاه لِلْإِیمَانِ » آدم ها همه ­شان خداپرست نیستند، خیلی­ هایشان هوی پرست هستند. یعنی هر کاری دلشان بخواهد می کنند. اگر آدم با این سری افراد معاشرت کند ایمان یادش می ­رود. آن ها چه کار می ­کنند؟ دنبال هوای نفس می­ روند، آرام آرام این هم هوی­ پرست می ­شود، دیگر ایمان فراموش می ­شود.
« وَ مَحْضَرَه لِلشَّیْطَانِ » وقتی ایمان فراموش شد شیطان حاضر است، انسان که غافل شود به گناه وادارش می­ کند.
رابطه دروغگویی و راستگویی با ایمان
 « جَانِبُوا الْکَذِبَ، فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ » دروغ با ایمان سازگار نیست، ایمان اقتضا می­ کند آدم راست بگوید، اگر فرد دروغ گفت با ایمان سازگاری نکرده است، دروغ هم یکی از گناهان کبیره خطرناک است؛ چون اگر آدم به دروغ شناخته شود از اعتبار می ­افتد، به یک انسان فلج شده تبدیل می­ شود، قسم بخورد باور نمی ­کنند. حرف بزند قبول نمی­ کنند. وعده بدهد قبول نمی کنند. فرد دروغ گو از کار می ­افتد، پیچ و مهره ­اش شُل می ­شود. ایمان اقتضاء می­ کند انسان راست بگوید تا مردم به حرفش ایمان داشته باشند و باور کنند.
 « الصَّادِقُ عَلَى شَرَفِ مَنْجَاه وَ کَرَامَه » آدم راست گو و صادق، لب کرامت و بزرگواری است، حرف که می ­زند مردم می­ پذیرند، برایش احترام قائل هستند، دروغ به عکس است.
« وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَفَا مَهْوَاه وَ مَهَانَه» دروغ گو هم این جوری است، لب بی­ آبرویی است، مردم برای حرفش ارزش قائل نیستند، برای خودش هم حرمتی قائل نیستند.
حسد از بین برنده ایمان
 « وَ لَا تَحَاسَدُوا فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ » یکی از بیماری ­هایی که ضعف ایمان تولید می­ کند حسادت است، خیلی ­ها پول دارند، یکی فقیر است دیگری پولدار است، فقیر حسادت می­ کند و نمی ­تواند ببیند. یکی جاهل است یکی علم دارد جاهل نمی ­تواند ببیند، یکی پُستی دارد دیگری ندارد نمی­ تواند ببیند، حسادت می ­کند، سعی می­ کند از دست او در بیاورد. این حسادت ایمان را می­ خورد؛ چون به تدریج کاری می­ کند که آن نعمت از بین برود ولی به تدریج ایمان خودش از بین می ­رود؛ بنابراین حسادت هم یکی از کارهایی است که گناه نیست اما اگر بُرُوز پیدا کند مبدّل به گناه می ­شود. تا در ذهن آدم است و آدم در بیرون کاری نکرده و به ضرر او کاری نکرده گناه حساب نمی ­شود، اما اگر حسد بیرون آمد خطرناک است و گناه می ­شود.

بهترین نصیحت و خیرخواهی برای خود انسان این است که گوش به حرف خدا بدهد، اگر ندهد ضرر را به طرف خودش کشیده است؛ خودش را گول زده است، بیچاره کرده است، آن هایی که مخالفت فرمان خدا را می­ کنند و مرتکب گناه می­ شوند این ها خیر خودشان را نخواسته ­اند بلکه سر خودشان کلاه گذاشته­ اند؛ خودشان کاری کرده ­اند که به بلای ابدی و عذاب جهنم بیفتند

ایجاد بغض و دشمنی در دیگران منشأ از دست دادن بعضی چیزها
 « وَ لَا تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَه » بعضی­ ها هم کاری می­ کنند که دیگران با آن ها دشمن شوند، نسبت به آن ها بغض پیدا کنند، اگر کسی کاری کرد که دیگران به او بغض پیدا کنند یک چیزهای خوبی از او تراشیده می ­شود مثل حلق – سرتراشی- که این جوری است.
خطر آرزوها
« وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ » یکی از چیزهایی که آدم ها دارند آرزو است. چیزی ندارد اما آرزو دارد که مثلاً کجا هزار متر زمین داشته باشد، پستش بالا باشد، پولش زیاد باشد. این ها اَمل و آرزو است. فایده ندارد. با آرزو که چیزی در نمی ­آید، باید کار کنی، زحمت بکشی، زمین دار شوی، این آرزوها چه کار می­ کند؟ جای عمل را می ­گیرد. جای عمل با «ع» را می­ گیرد. شما عمل نکنی از نتایج عمل محروم می­ شوی آنچه را هم که آرزو کردی گیرت نمی ­آید. فکر کرده­ ای هم عمرت تلف شده هم مغزت خسته شده است. « یُسْهِی الْعَقْلَ» یعنی همین؛ مغز را خسته کردن، دیگر نمی­ گذارد عقل کار کند. آدم در آرزو می ­افتد عقل می ­گوید: برو کار کن. ولی او بجای کار، نشسته می ­بافد.
 « وَ یُنْسِی الذِّکْرَ » آدم به جای اینکه به یاد خدا باشد دائماً می­ نشیند می ­بافد، اگر آن زمان - مثلاً پنجاه سال پیش - زمین را خریده بودم حالا شده بود متری یک میلیارد. از این حرف ها می ­زند سه ساعت می­ گذرد مغزش خسته شده کاری هم نکرده است. از خدا هم غافل شده است.
« فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ » آرزو­ها آدم را گول می­ زند، چون واقعیت ندارد؛ بنابراین راست نیست، باور نکن. این سه ساعتی که می­ خواهی بنشینی ببافی کذب است. واقع نیست. این کارها را نکن. بجای این برو کار کن که نتیجه بخش است.
« وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ » هر کسی در خط آرزو افتاد گول خورده است، سه ساعت عمرش رفته، خسته شده هیچ، خبری هم نیست، بنابراین این ها کلمات قصاری است که متَّخَذ از آیات قرآن کریم است، منتهی به عبارت قرآن کریم نیست ولی شاخه ­ای است از همان تنه؛ لذا همیشه جاوید است. معانی خوب دارد. همان طور که قرآن کریم هست این هم ادامه دارد. آن کلمات کوتاهش هم خیلی پرمغز و پر معنی است، بهترین نصیحت و خیرخواهی برای خود انسان این است که گوش به حرف خدا بدهد، اگر ندهد ضرر را به طرف خودش کشیده است؛ خودش را گول زده است، بیچاره کرده است، آن هایی که مخالفت فرمان خدا را می­ کنند و مرتکب گناه می­ شوند این ها خیر خودشان را نخواسته ­اند بلکه سر خودشان کلاه گذاشته­ اند؛ خودشان کاری کرده ­اند که به بلای ابدی و عذاب جهنم بیفتند، بنابراین کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی کوتاه و هم مضمون با آیه­ ی شریفه « وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ »،[8] یا آیه « وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[9] همه آدم ها را به یک طرف خاصی سوق می­ دهند: باید مستمراً تا زنده هستی گوش به حرف خدا بدهی، ندهی کلاه سر خودت گذاشته­ ای، خودت را مغبون کرده­ ای عاقبت خودت را خراب و بیچاره کرده­ ای. امیدواریم پروردگار متعال به همه ما توفیق مرحمت کند با شنیدن این آیات و شنیدن این جملات مختصر گهربار مواظب باشیم دست به گناه نزنیم ان شاء الله، نثار ارواح طیِّبه آن هایی که باور داشتند که نباید گناه کرد و نکردند سه صلوات ختم کنید.  
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
***********************************
منبع: 
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خوشوقت (ره)
***********************************
پی نوشت ها:

[1]. در ابتدای هر جلسه اخلاق آیاتی از قرآن کریم قرائت می شود.
[2]. حجر، 99
[3]. مجمع البحرین، ج6، ص331
[4].  نهج البلاغه، خطبه85، ص82
[5].  حجر، 99
[6]. حجر، 99
[7]. ... قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ‏ مَنْ أَشْرَکَ مَعِی غَیْرِی فِی عَمَلٍ عَمِلَهُ لَمْ أَقْبَلْهُ إِلَّا مَا کَانَ لِی خَالِصاً. (کافی، ج۲، ص۲۹۵)
[8] . حجر، 99
[9] . ذاریات، 56

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط