تحلیل جریان انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری/بخش دوم

تاریخ ارسال:چ, 10/08/1395 - 14:38
استاد میرباقری
آیت الله میرباقری؛

ـ ظرفیت انقلاب اسلامی فراتر از ظرفیت سه جریان «اصولگرایی، اصلاحات و سازندگی»
آنهایی که در این انتخابات، برنده شدند باید بدانند که به یک معنا این حادثه، پیروزی یک جریان بر جریان دیگر نیست بلکه تداول ایامی است که در درون انقلاب اسلامی اتفاق می افتد و در فراز این تحول، روح امام (ره) و روح انقلاب اسلامی و ظرفیت مدیریت مقام معظم رهبری (مدظله) حاکم است و اگر غیر از این تحلیل کنند و فضا را برای غرب زده ها باز نمایند آنها دوباره چهار سال یا هشت سال مردم را تحقیر خواهند کرد و خواهند کوشید که خودشان را بر حرکت دولت حاکم کنند و این حرکت را به انحراف بکشانند.

مقام معظم رهبری (مدظله) فرمودند: ما هم اصول گرا هستیم و هم اصلاح طلب.  واقعاً اگر اصلاحات در مسیر صحیح خودش قرار می گرفت امر مطلوبی بود اما بعضی از آنها به اصلاحات ضربه زدند و آن را به مدرنیزاسیون و تغییر دین داری و قرائت دینی مردم تفسیر کردند؛ و وقتی بعد از چهار سال موفق نشدند گفتند که: «مردم نان می خواستند اما ما خیال می کردیم آزادی می خواهند»؛ یعنی به مردم اهانت کردند. الان هم اگر خدای نکرده ما هم دچار همان تحلیل ها شویم و خیال کنیم که انقلاب اسلامی را ما اداره می کردیم و حالا که کنار رفته ایم، فاجعه شده است، از واقعیت دور مانده ایم. انقلاب اسلامی مسیر خودش را طی می کند و اگر جریان اصول گرایی به بلوغ کامل خودش می رسید و خوب عمل می کرد می توانست این مسیر ادامه پیدا کند. اما باید توجه کرد که ظرفیت انقلاب اسلامی بیش از ظرفیت جریان اصول گرایی و بیش از جریان سازندگی و اصلاحات و ادراکاتی است که در این زمینه ها وجود دارد.

ـ تداول قدرت و ضرورت بازسازی و ارتقاء ظرفیت سه جریان
در این تداول قدرت باید هم جریان اصول گرایی هم جریان سازندگی و جریان اصلاحات خودشان را بازسازی کنند. ما حقیقتاً به سازندگی و اصلاحات در چارچوب اصول خودمان نیاز داریم؛ بنابراین باید در چارچوب آرمانهای انقلاب اسلامی، راهبردهایی برای پیشبرد و ارتقاء اصول گرایی، اصلاحات و سازندگی تعریف کنیم. البته انقلاب اسلامی در دولت سازندگی، دولت اصلاحات و دولت اصولگرا مسیر خودش را طی کرد و بهره ای که از این دوره ها باید ببرد برده است و رو به پیش حرکت می کند ولی این جریانات ناگزیر به این نیاز دارند که خودشان را در چارچوبه ادبیات انقلاب اسلامی بازسازی کنند و ظرفیت های خودشان را ارتقاء ببخشند تا در تراز انقلاب اسلامی و لوازم و تناسبات آن مطرح شوند.

در نهایت باید یک دولت ائتلافی از اصول گرایی، سازندگی و اصلاحات تشکیل شود، مشروط به اینکه افراد خودشان را با شرایط انقلاب تطبیق داده و پذیرفته باشند که در سایه انقلاب اسلامی حرکت کنند؛ یعنی این سه جبهه باید خود را بازسازی کنند و برنامه ها و راهبردهای خود را بر اساس انقلاب اسلامی تعریف نمایند و قبل از اینکه یک ائتلاف صوری و سیاسی اتفاق بیافتد باید یک ائتلاف فرهنگی واقع شود؛ یعنی فرهنگ اصول گرایی، اصلاحات و سازندگی در چارچوب انقلاب اسلامی ارتقاء پیدا کند. این ائتلاف فرهنگی می تواند پایگاه یک ائتلاف پایدار سیاسی هم باشد و الا تشکیل یک دولت ائتلاف ملی از جریان هایی که هیچ ائتلاف فرهنگی با هم ندارند شکل نخواهد گرفت و به زودی به تشتت خواهد کشید. به عبارت دیگر، ائتلاف سیاسی حتماً باید یک عقبه فرهنگی داشته باشد و عقبه فرهنگی اش هم این است که جریان هایی که واقعاً انقلاب اسلامی را دوست دارند و تحقق آرمان های آن را می خواهند، در هر جناحی که هستند خودشان را بازسازی کنند و در مسیر انقلاب اسلامی قرار گیرند و ظرفیت خودشان را متناسب با ظرفیت انقلاب اسلامی ارتقاء بخشند. این بازسازی، باید دائمی باشد. اصول گرایی پیوسته نیاز به اصلاح دارد و در طریق اصلاح خودش حتماً باید سازندگی هم داشته باشد؛ چون بعد از دوران مبارزه منفی بی شک نیاز به مبارزه مثبت داریم و مبارزه مثبت به معنی سازندگی است. اصول گرایی ای که به متن زندگی مردم توجه نکند و نخواهد متن زندگی مردم را بسازد این اصول گرایی، اصول گرایی ذهن گراست. ما باید متن زندگی مردم را ببینیم و بخواهیم که آن را بسازیم. منتها باید آن را مبتنی بر اصول بسازیم و پیوسته در مسیر سازندگی و نیز در مسیر اندیشه خودمان اصلاحات لازم را ایجاد کنیم. این اصلاحات به معنی نسبی گرایی نیست بلکه به معنی این است که در چارچوبه ادبیات اسلام دائماً خودمان را متناسب با شرایط ارتقاء دهیم. به همین صورت، جریان اصلاح طلبی باید خود را ارتقاء دهد و در پایبندی به اصول، ارتقاء پیدا کند و سازندگی به معنای صحیح آن را دنبال نماید. هم چنین جریان سازندگی باید به معنای صحیح کلمه و در چارچوب انقلاب اسلامی، اصولگراو اصلاح طلب هم باشد.

ما باید به جهان الگو ارائه کنیم؛ همان گونه که حقیقتاً این انتخابات، ارائه یک الگو به جامعه جهانی است. امروز دیگر الگوی ترکیه نمی تواند الگوی مطلوب دموکراسی در جهان باشد. الگوی مردم سالاری دینی در جمهوری اسلامی بهترین الگوست و حقیقتاً یکی از پیروزی های این انتخابات، معرفی همین الگو بود.

ـ حذف تدریجی رگه های منفی سه جریان و حرکت رو به پیش آنها در چارچوب انقلاب اسلامی
پس نباید توهم کرد که دوران اصلاحات تکرار شده و ارتجاع اتفاق افتاده است. انقلاب اسلامی امکان بازگشت به گذشته را ندارد. برآیند جریان سازندگی که از سال 68 و جریان اصلاحات که از سال 76 و جریان اصولگرایی که از سال 84 آغاز شد، به شکل مثبت در متن انقلاب اسلامی حضور دارند و رگه های منفی آنها هم به تدریج حذف شده یا می شوند. در این مجال نمی خواهم بحث کنم که ضعف های دوران سازندگی، دوران اصلاحات و دوران اصول گرایان چه بوده است؛ ولی نه آن سازندگی در این دوران قابل تحقق است و نه آن اصلاحات و نه آن اصول گرایی، بلکه برآیند اینها باید به یک ظرفیت جدید فرهنگی تبدیل شود و آن ظرفیت جدید فرهنگی در چارچوب انقلاب اسلامی، مسیر آینده انقلاب را روشن نماید؛ آن وقت حتماً یک ائتلاف شکل خواهد گرفت.

به عبارت دیگر، در شرایطی که شکست ایدئولوژیک غرب از انقلاب اسلامی مبدأ پیدایش بحران در اردوگاه سرمایه داری شده و در آنجا بحران های جدی ایجاد کرده است، اشتباه بزرگ و استراتژیک، این خواهد بود که ما بخواهیم کشور را به دوران سازندگی برگردانیم و آن را براساس اقتصاد نئوکینزی و یا فریدمنی و امثال اینها اداره کنیم. نباید خیال شود که دوباره می توان بازار و تورم و ... را براساس اصول سرمایه داری مدرن تحلیل کرد (با گرایش های مختلفی که در درون سرمایه داری مدرن وجود دارد) و بخواهیم برای انقلاب اسلامی نسخه بنویسیم. حتی امکان بازگشت به دوران اصول گرایی و سال 84 هم نیست؛ چون ما از آن شرایط و از آن مراحل عبور کرده ایم و انقلاب اسلامی رو به پیش است و جلوتر هم خواهد رفت. معنای این تداول آن است که هر جریان اعم از جریان اصول گرایی یا غیر آن، اگر خودش را ارتقاء نبخشد نمی تواند حضور فعال و موثری در استمرار انقلاب اسلامی داشته باشد.

پس نباید گذاشت که اقلیتی، اصول گرایی، اصلاحات و یا سازندگی را به نفع خودش مصادره کند و به بیراهه ببرد. آنها همان کسانی هستند که دایه هستند و ممکن است مدعی انقلاب اسلامی هم باشند اما در بزنگاه انقلاب اسلامی را قربانی جاه طلبی های خودشان می کنند. آن جریانی که در سال 84 نظام را به تقلب متهم کرد و آبروی نظام را برد و فتنه به پا کرد ممکن است خود را هم جزو داعیه داران انقلاب اسلامی بدانند ولی قصه آنها و انقلاب اسلامی با کسانی که انقلاب را از خودشان می دانند قصه همان دو مادری است که سر تصاحب بچه دعوا می کردند و امیرالمؤمنین علی (ع) قضاوت کرده و فرمودند: بچه را نصف کنید! و مادر واقعی از بچه اش گذشت. این قبیل افراد مدعی انقلاب، چه خود را اصولگرا و چه خود را اصلاح طلب یا اهل سازندگی بنامند، دنبال جاه طلبی خودشان هستند؛ چون نمی خواهند اصول گرایی و اصلاح طلبی و سازندگی را در چارچوب ادبیات انقلاب تحلیل کنند، بلکه می خواهند اندیشه های خودشان را به انقلاب تحمیل کنند. اینها همان هایی هستند که انقلاب را به نفع خودشان می خواهند. به قول استادی که می فرمود: «بعضی ها اسلام را به شرط أنا می خواهند؛ اسلامی که خودشان هم حجت الاسلام آن باشند و اگر بنا شود که حجت الاسلام آن، دیگری باشد اسلام را نمی خواهند». امروز هم ممکن است برخی از افراد یا جریان ها، اصول گرایی را به شرط أنا، اصلاحات را به شرط أنا و سازندگی را به شرط أنا می خواهند. این همان جریان نفسانیت است. البته اینها لایه های اصلی این جریان ها نیستند؛ چون لایه های اصلی این جریان ها دنبال اصولگرایی، اصلاحات و سازندگی حقیقی هستند. همان گونه که مقام معظم رهبری (مدظله) فرموده اند ما هم اصول گرا هستیم و هم اصلاح طلب و دنبال سازندگی هم هستیم؛ منتها مبتنی بر اساس اصول گرایی، روند جامعه را پیوسته اصلاح کمی نیم. اساساً معنی تکامل و پیشرفت اجتماعی همین است. البته ما به هیچ وجه نمی خواهیم دین خودمان را اصلاح کنیم! دین اسلام، بر قوانین جریان تکامل اجتماعی حاکم است و ما می خواهیم ذیل اسلام دائماً جامعه را به سمت تکامل هدایت کنیم.

البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که حتماً دشمن هم در این شرایط، تصرف کرده و دخالت داشته است. حادثه سازی های خبری و فرهنگی ای که امپراطوری خبری غرب کردند و مدیریتی که اعمال کردند حتماً بی تأثیر نبوده است.

یعنی همانگونه که در جنگ تمدنی ما در جغرافیای آنها دخالت دارند آنها هم در جغرافیای ما دخالت می کنند. این درگیری و موازنه بین این دو قدرت، در روابط داخلی ما هم اثر می گذارد؛ یعنی ما در خلأ زندگی نمی کنیم؛ لذا این جنگ تمدنی که در مقیاس جامعه جهانی واقع می شود در شرایط منطقه ای و ملی ما ظهور پیدا می کند، ولی به اعتقاد ما در این جنگ، جریان انقلاب اسلامی رو به پیش است و بی تردید همانطور که در حوادث بزرگ منطقه ای و جهانی، آنها غالب نیستند در این انتخابات هم، آنها دست برتر نبودند و برآیند این انتخابات، برآیند پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.

کسی نباید به تحلیل غلط رو آورد. نباید گفت که غرب، پیروز شد و چون مردم حرف ما را قبول نکردند، پس با درک غلط بگوییم: «الدّینُ لَعْقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ». یعنی خود را محور دین داری بدانیم و بقیه مردم انقلابی ایران را غیردیندار! این تحلیل غلط، مثل تحلیل اصلاح طلب هاست که می گفتند: «مردم نان می خواستند اما ما خیال می کردیم آزادی می خواهند». این دوگانه ها غلط است. نباید دوگانه ای بین مقاومت و تحمل فشار اقتصادی با وادادگی و رفاه درست کنیم و بگوییم مردم آن یکی را می خواستند! کما این که در سال 84 این نبود که دعوا بین نان و آزادی باشد، بلکه مردم هم رفاه می خواهند، هم امنیت می خواهند، هم آزادی می خواهند، ولی قبل از همه اینها، اسلام ر ا می خواهند و موارد دیگر را زیر چتر اسلام می خواهند. کاملاً واضح است که تعلق این ملت به اسلام، بیش از تعلق او به این فروع است. حقیقتاً در دوره هشت ساله گذشته گرچه اقدامات بسیار خوبی انجام شد، ولی ما نتوانستیم اینها را در مقیاس انقلاب اسلامی برای مردم تأمین کنیم.

ـ ضرورت همدلی سه جریان بر اساس منشور فرهنگی انقلاب اسلامی
ما با همدلی جریان های انقلاب مخالف نیستیم و این همدلی وقتی می تواند تبدیل به همکاری شود که در چارچوب یک همفکری روشن اتفاق بیافتد. اگر ما نتوانیم در چارچوب ادبیات انقلاب اسلامی، اصول فکری روشنی را که اصول مشترک فرهنگی این جریان هاست، تبیین کنیم به این نتیجه نخواهیم رسید.

بی تردید ضرورت کار آن عزیزانی که در تولید ادبیات مدیریت اسلامی کار می کنند امروز واضح تر می شود. ما اگر بتوانیم علوم و دانش های لازم و به اصطلاح، عقلانیت لازم را برای اداره اسلامی جامعه و برای جریان رو به پیش انقلاب اسلامی طراحی کنیم کار آسان خواهد شد، اما قاعدتاً این اتفاق به صورت مستمر وقوع خواهد یافت و تداول قدرت بین جریان ها ادامه می یابد تا این که همه به یک پختگی لازم برسند و بتوانند بر محور یک دکترین و به تعبیر بهتر منشور فرهنگی ائتلاف کنند.

دولت ائتلافی از جریان هایی که به حقیقت، انقلاب اسلامی و قانون اساسی و نظام ولایت فقیه را قبول دارند و معتقد به درگیری انقلاب اسلامی و تمدن غرب هستند، منوط به تدوین منشور فرهنگی است که قواعد اصولگرایی، اصلاح طلبی و سازندگی صحیح را بیان کند. این منشور باید تولید شود و به اجماع نخبگانی برسد و مبتنی بر آن، راهبردها و راهکارهای عملیاتی تولید و طراحی شوند تا امکان حرکت هماهنگ در مسیر انقلاب اسلامی فراهم آید. و به نظر ما همه جریان هایی که در طول این 24 سال بعد از رحلت امام (ره) اتفاق افتاده ادامه مسیر امام (ره) بوده و سایه تدبیر رهبر بزرگوار انقلاب (مدظله) هم بر آن کاملا آشکار و پیدا است و امیدواریم که این مسیر به نقطه کمال خودش برسد و به خصوص از دوستان فاضل این توقع هست که انشاء الله فعالیت خود را در این مسیر افزایش دهند تا آن خلأهای نرم افزاری که امروز وجود دارد و خیلی از مشکلات به آن خلأها بر می گردد را تأمین و جبران کنند. بحث بعدی، بررسی ضعف و قوت های این سه جریان است که در جای دیگر باید به آن بپردازیم.

در ادامه جلسه بحث به پرسش و پاسخ از ایشان رسید و ایشان به سوالهای حضار جلسه پاسخ گفتند که در ادامه این قسمت از جلسه نیز پوشش داده شده است.

ـ تفاوت «مدرنیته اسلامی» امروز با مدرنیته اسلامی سال 68 و 76
سوال: حضرتعالی قبلاً فرموده بودید: «سه جریان فرهنگی وجود دارد: مدرنیزاسیون، مدرنیته اسلامی و تمدن اسلامی». به هرحال، اکنون جریان مدرنیته اسلامی سرکار است.

جواب:  در جریان اصولگرایی هم هر چند از تمدن اسلامی گفتگو می شود اما غالباً به همان مدرنیته اسلامی منتهی می شود. این به خلأ نرم افزاری بر می گردد. این خلأ همان خلأ منشور فرهنگی است که باید به وضوح تفاوت تمدن اسلامی با مدرنیته اسلامی را روشن کند. بی تردید آن دسته از اصلاح طلبان که دنبال مدرنیزاسیون و اصلاح قرائت دینی و معتقد به غلبه تجدد بر انقلاب اسلامی بودند از قطار پیاده شده اند و دیگر با آن تفکر نمی توانند سوار شوند. جریان اصول گرایی هم باید خودش را بازسازی کند و کم کاری های خود را جبران نماید؛ مثلاً نمی توان با یک نظریه عرفانی که به حجیت هم نرسیده، گام های بزرگ در مسیر پیشرفت انقلاب اسلامی برداشت؛ یا اندیشه های بین المللی را کافی دانست. بنابراین خلاء ما همین خلاء نرم افزاری است. امروز هم بعید نیست دوباره در فضای مدرنیته اسلامی حرکت کنیم تا چارچوب های حرکت به سمت تمدن اسلامی شفاف تر شود. البته حتماً حرکت این دوران در مسیر مدرنیته اسلامی، رو پیش است. امروز همه این را فهمیده اند که اصلاً امکان بازگشت به اندیشه سازندگی سال 68 و یا اندیشه اصلاحات بر مدار سال 76 نیست و اگر جریان مدرنیته اسلامی هم روی کار بیاید یک ویرایش بالاتر آن می آید که به آرمان تمدن اسلامی نزدیکتر است.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.