روز مباهله؛ روز بنيانگذاری تمدن اسلامي
پيامبرخدا«صلواة الله عليه وآله» به دنبال مكاتبه با سران جهان، نامه اي به اسقف نجران «ابوحارثه» نوشتند و آن ها را به اسلام دعوت نمودند. هيئتي جهت مذاكره به مدينه آمدند؛ پيامبر«صلواة الله عليه وآله» فرمودند: به آيين اسلام در آييد. گفتند: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خدا شده ايم. حضرت فرمودند: پس چگونه است كه براي خداوند فرزند قايليد و صليب را عبادت مي كنيد و گوشت خوك مي خوريد، در حالي كه همة اين امور مخالف آيين حق است؟
آنها از پيامبر«صلواة الله عليه وآله» پرسيدند: اگر عيسي پسر خدا نيست، پس پسر كيست؟ آيه 59 سوره آل عمران نازل شد كه: «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ». در واقع مَثَل عيسى نزد خدا همچون مثل آدم است كه او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت .پس از نزول اين آيه، آن هيئت سكوت انتخاب كردند، ولي چون اسلام را نپذيرفتند و خواستند مدينه را ترك كنند آيه مباهله نازل شد كه: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»[1] ای پیامبر! حال پس از اين كه مسئله روشن شد، اگر باز با تو محاجّه مي كنند بگو ما فرزندانمان را و شما نيز فرزندانتان را بخوانيد و ما زنانمان را و شما نيز زنانتان را و ما جان هايمان را و شما نيز جان هايتان را بخوانيد و سپس لعنت خدا را براي دروغگويان قرار دهيم.
چون روز مباهله فرا رسيد اسقف نجران كه چگونگي هيئت مباهله كننده را ديد گفت: من مردي را مي بينم كه نسبت به مباهله با كمال جرئت اقدام مي كند و مي ترسم راستگو باشد و ريشة نصرانيت را بر اندازد و لذا پيشنهاد مصالحه دادند و پيامبر«صلواة الله عليه وآله» با آن ها مصالحه كردند و آن ها حاضر به پرداخت جزيه شدند.[2]
بر اساس آيه «فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» پس بايد در اين مباهله كساني همراه پيامبر«صلواة الله عليه وآله» باشند كه بتوانند مسير جَعْل لعنت خداوند بر كاذبين باشند و هركسي قدرت چنين لعنتي را ندارد، بلكه بايد لعنت كنندگان خودشان مظهر اسم جلال الهي باشند تا مسير جعلِ لعنت خدا بر كاذبين قرار گيرند و انحصار اين كار در محدودة مقام حضرت علي و فاطمه و حسنين و خود حضرت«صلواة الله عليهم اجمعين» می بود
از اين كه لفظ «الكاذبين» را كه تنها بر جمع دلالت مي كند آورده است نشان مي دهد كه حاضرين در مباهله شريك در دعوي و دعوت بوده اند. چون طرفِ محاجّه و مباهله خود پيامبر«صلواة الله عليه وآله» بودند مي بايست جز خود او متعرض موضوع مباهله نگردد، ليكن از اين كه عده اي را همراه خود مي برند، روشن مي شود كه «دعوي» چنان كه به آن حضرت قيام داشته، به آن عده هم قائم بوده است و از طرفي بقية مسلمين در حدّ آن عده نبودند، نه از نظر «دعوي» و نه از نظر مقام جَعْل لعنت خداوند.
پيامبر«صلواة الله عليه وآله» جهت مباهله فقط افراد فوق الذكر را آوردند با اين كه خداوند فرمود: فرزندانتان و زنانتان و نفس هايتان را بياوريد. مي فرمايد: زنانتان را بياوريد و به صيغة جمع آورده، حال اگر يك زن ديگر به جز حضرت زهرا«سلام الله عليها» در آن زمان بود كه در حدّ جَعْلِ لعنت الهي بر كاذبين باشد و رسول خدا«صلواة الله عليه وآله» نياورده باشند، از دستور خداوند تمّرد كرده اند. و يا مي فرمايد: نفس هايتان را بياوريد، حال اگر يك شخص ديگر از صحابه و غير صحابه در حدّ نفس پيامبر«صلواة الله عليه وآله» بوده باشد و پيامبر«صلواة الله عليه وآله» نياورند، از دستور خدا تمرد كرده اند چرا كه آيه نفس را به صيغة جمع آورده تا دست پيامبر«صلواة الله عليه وآله» باز باشد و اگر چند نفر مصداق نفس پيامبر«صلواة الله عليه وآله» هستند همه را بياورد، ولي حضرت فقط علي«عليه السلام» را آورند.
واقعه ی مباهله علاوه بر اثبات شرافت اصحاب كساء، توجهي به مقام علي«عليه السلام» به ما مي دهد كه در حكم جان و نفس پيامبرند و كمالات و عصمت لازمة ذات مقدس رسول خدا«صلواة الله عليه وآله» براي حضرت علي «عليه السلام» نيز اثبات مي شود.
از اين حادثه مي توان به اين نكته نيز واقف شد كه چرا درآيه ی تطهير كه طهارت را براي اهل البيت«علیهم السلام» مطرح مي كند، زنان پيامبر«صلواة الله عليه وآله» از آن طهارت مخصوصه كه طهارتي است تكويني، خارج اند؛ زيرا اگرزنان پيامبر«صلواة الله عليه وآله» درحد طهارت تكويني آيه تطهيربودند حتماً در مباهله شركت داده مي شدند.
اكنون مباهله اي ديگر
در غرب؛ دراواخر قرون وسطي وقتي بيشتر مشخص شد مسيحيت جواب گوي نيازهاي آن زمان نيست و لذا غرب گرفتار بحران شد، به سوي رنسانس غلطيد، به اميد آن كه از آن بحران آزاد شود. ولي واقعيت اين است كه طي دويست سال گذشته، اينك غرب با بحراني سخت شكننده تر از بحران قبلي روبه رو شده، به طوري كه بحران در اعتقاد و معنويت تار و پود تمدن غرب را در نورديد.
اينك غرب خود را كاملاً در هجوم وقفه ناپذير «دين و معنويت» مي بيند و متوجه شده است دين و معنويت ديگر اجازة ادامة حيات تئوري ليبرال دموكراسي را به آن نمي دهد و اين بار در مباهله اي ديگر و لی بسیارگسترده تر خود را گرفتار مي بيند كه هيچ راهي جز پرداخت جزية حقارت در پيش ندارد، و آثار آن هر روز بيشتر از پيش نمايان مي شود.
در روز 25 ارديبهشت ماه سال 1371 يعني در بيش از ده سال پيش در كنفرانس «اسلام و دموكراسي»كه توسط مؤسسه ی صلح آمريكا برگزارشد سخنرانان چنين اقرار كردند:
1- ديويد ليتل: آموزة مدرنيزاسيون در باره ی محو دين كاملاً اشتباه بود (مثل گفته ی اسقف نجران در مورد مباهله با اسلام كه آن را اشتباه و خطرناك دانست).
2- شائول بِخاش: اين باور غلط بود كه « شيعه بودن» و «حكومت مبتني بر ولايت فقيه» ايران را از محورشدن در جوامع مسلمان دور مي كند. (بلكه برعكس امروز اسلام شيعي به نمايندگي همة اسلام به مباهله با غرب برخاسته).
3- آن ماير: حقوق بشر وقتي حقوق الهي را ناديده مي گيرد دچار تناقض مي شود، چرا كه ميلياردها انسان قائل به ترجيح حقوق خدا بر حقوق انسان اند. (پس هر قدر كشوري الهي تر عمل كند بهتر در مقابله با حقوق بشر دروغين غرب موفق خواهد شد).
نتیجه این که:
اولاً؛ غرب در هماوردي در مباهلة جديد در حال اقرار به حقارت خود است و مي رود كه در حقارت كامل قرار گيرد.
ثانياً؛ جهان اسلام قدمي ديگر براي ظهور تمدن خود و جدايي از غرب برداشته و بايد هرچه محكم تر آن را ادامه دهد.
زيرا غرب هر چه بيشتر از مسير دينِ حقيقي فاصله گرفت ،عظمت دين حقيقي ،يعني اسلامِ شيعي كه در مباهله نمايان گشت، هر چه بيشتر ظاهر شد.
فرهنگ غربی پيشرفت در تكنولوژي را برابر با تمدن دانست ،در حالي كه از نظر فرهنگي يعني معنويت ِهمه جانبه،در فقرکامل قرار دارد، ولذا ديگر امکان برگشت به مسيحيت هم برايش ممكن نيست، چون آيه 59 سوره آل عمران امكان ماندن دوباره در مسیحیت را به آن نمي دهد و به گفتة آلبرماله؛ يا غرب نابود مي شود، يا به مذهبي غير مذهب مسيحيت برمي گردد. در حالي كه تمدن آينده از آن شيعه است ، اسلامی كه به خوبي جواب گوي همة نيازهاي بشر امروزاست و در مباهله اي دوباره إن شاءلله پيروزمي شود.
ديگر جهان اسلام به كمك انقلاب اسلاميِ شيعي طوري بيدار شده كه به زبان غرب حرف نمي زند و اين اساسي ترين رويكرد به تمدن اسلامي و به آخر رسيدن غرب است، كه زبان فكري اش از ارزش افتاده . مردم جهان با زبان فكري ديگري با همديگر مراوده دارند، «بازخيزي مذهبي» ديگر حرف غريبه اي نيست كه بتوان سخنانش را نشنيده گرفت.
بازخيزي اسلامي از مباهله شروع شد و دامنه ی آن امروز دوميليارد نفر را در برگرفته و مي رود كه با نفي غرب، گسترش بيشتر پيدا كند . ما وظیفه داریم در اين مقطع تاريخي فرهنگ تشيع را به خوبي و در همة ابعاد و اعماق بنمايانيم ،تا روح تشنه ی بشريت متوجه شود كه نياز حقيقي او در اسلامی راستین نهفته است که اهل بیت پیامبر«صلواة الله عليهم اجمعين» مبین آن می باشند.
روز مباهله؛ روز اثبات عزت اسلام بر رفقباي خود است، آن هم اسلامي شيعي.
روز مباهله؛ روزي است كه خط اسلام اصيل براي بشريت به نمايش درآمد.
روز مباهله؛ روز بازخوانی دوباره ی اسلام است توسط مسلمين، براي رسيدن به بهترين نحوه ی مسلماني، و روز اطمينان به حاكميت تمدن اسلامی است در آینده ی تاریخ .
إن شاءالله
پی نوشت ها:
[1] - سوره آلعمران، آيه 61
[2] - شیخ مفید ،الارشاد ، ج 1ص 166
...................
منبع:لب المیزان
- وبلاگ حبیب پورفرض اله
- بازدید: 785
- 1