سحرخیزی و توجّه به قرآن لازمه رشد معنوی
همان طور که می دانیم برخی عوامل در ایجاد شخصیت درونی ما و رشد آن، نقش ویژه ای دارند و برخی دیگر برای شخصیت انسان وجهه تخریب کنندگی مضاعفی دارد که شناخت آن عوامل کمک شایانی در سیر معنوی انسان خواهد داشت. در این نوشتار به دو عامل از عوامل لازم برای رشد معنوی و سیر صعودی انسان اشاره می گردد.
نماز شب از اصول شخصیتی انسان نگاهبانی می کند، چرا ما توفیقش را نداریم؟ همین مطلب، آسیب شناسی می خواهد، چرا گاهی دل ما آنقدر سخت شده که نگران ترک نماز شب نمی شویم. این یک نوع بیماری است. در این نوشتار به طور اجمال به لزوم، آثار و برکات و آیات قرآنی زیادی بر اهمیّت نماز شب دلالت دارد از جمله: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا؛ و بعضى از شب را متهجّد باش، که نماز شب برای توست، باشد که خدایت تو را به مقام محمود، مبعوث گرداند».(۱)
اگر انسان، مقید به سحرخیزی باشد، بهره ای را در طول شبانه روز و عصمتی را از ناحیه الهی احساس می کند، آلودگی ها، دل مردگی ها و بی توفیقی ها توسعه پیدا نمی کند. برای نماز شب یک برنامه منظّم قرار دهیم، بعد می بینیم که چه برکاتی را برای ما به دنبال دارد. بزرگان، به سحر اهمیّت می دادند و آن را با هیچ چیزی عوض نمی کردند. انسان از سحری می تواند بهره ببرد که از ابتدای شب برنامه ریزی کند؛ بلکه با مراقبه در طول شبانه روز، خود را برای ایجاد این ارتباط سحری، آماده کند. اگر خدای متعال این توفیق را به کسی داد، یک ضمانتی در طول زمان برای او هست، یک نگاهبانی و یک نوری مضاعف برای او هست.
چرا ما حاضر نیستیم به راه کارهایی که قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت، اهتمام می دهند، اهتمام بدهیم؟! چرا حاضر نیستیم ساعتی را برای سحر خودمان ذخیره کنیم؟! گاهی به خاطر توفیق پیدا نکردن ارتباط در سحر، روزانه مجبور می شویم چقدر بدویم؛ اما برای سحر خود برنامه ریزی نکنیم. این خیلی بیچارگی است، این یک نوع بیماری است، یک نوع مسمومیت است که ذائقه ی معنوی ما را از بین برده است و ارتباط در سحر، گوارا به نظرمان نمی آید.
بعضی می گویند: «من می خواهم سحر بیدار شوم؛ اما نمی توانم». در جواب به این افراد باید گفت: بسیاری از اعمال و برنامه های شب و روز گذشته انسان، توفیق بیداری سحر را از بین می برد. گاهی یک معصیت، این توفیق را از انسان، سلب می کند. گناه برای مسائل روحی انسان مانند سمّی است که وارد بدن شده باشد و بخشی از بدن را مختل کند.
یک اهتمام، یک توبه، یک انفاق، یک استغفار، یک بازگشت، یک نگرانی برای دوری از این توفیق ها؛ همه این ها به انسان، توفیق بیداری شب می دهد.
روایتی از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که در آن روایت از قضای نماز شب، تعبیر به سرّی از اسرار اهل بیت (علیهماالسلام) شده است. (۲) این جمله را از بزرگان بسیاری شنیدم که می فرمودند: «اگر نماز شب از انسان فوت شد، قضای آن را بعد از نماز صبح به جا آورد که این کار هم بر شیطان، سخت است و هم توفیق بیداری شب را زیاد می کند».
بعضی از آقایان می گفتند حدود ۷۰ سال پیش از نجف به قم آمدیم و در یکی از مدارس قم، میهمان یکی از طلبه های آن مدرسه بودیم. یک ساعت به اذان، دیدیم چراغ حجرات یکی پس از دیگری روشن می شود. من هم وضو گرفته و به حرم رفتم. وقتی به مسجد بالاسر حضرت رفتم، دیدم آن مسجد، مملوّ از طلبه هایی بود که مشغول خواندن نافله هستند. این گونه عبادت کردن، حال غالب اهل حوزه بوده است؛ اما متأسفانه امروزه در مجامع حوزوی هم که نگاه می کنیم آن قدر مشغولیّت به یک تلفن همراه و … هست که همه رقم، معادلات را به هم زده است و اگر ما بخواهیم دنبال این به هم خوردگی معادلات برویم، بیچاره خواهیم شد و توفیقات و ذائقه معنوی ما را تغییر خواهد داد. ما باید یک زمانی از ۲۴ ساعت، خودمان را چک کنیم و از حیث معنوی، تجدید قوا کنیم، میزانمان را استاندارد کنیم، ارتباطمان را برقرار کنیم و روح خودمان را تقویت کنیم که آن زمان، سحر است. اگر سحر نباشد، در اوقات دیگر سخت می شود این کارها را کرد؛ چرا که اوقات دیگر، مشاغل گوناگون فکری و فیزیکی زیاد است.
سحری می تواند برای انسان مفید باشد که خستگی شب در آن نباشد. انسانی که در طول شب، استراحت کافی نداشته باشد، طبیعی است که سحر، نشاط ندارد؛ پس باید از قبل، مقدمات سحری با نشاط را فراهم کرد. از جمله آن مقدمات، استراحت کافی و توجه به نوع تغذیه است؛ غذای سنگین شب، معده را سنگین می کند و درگیری بین قوا ایجاد می شود. معده انسان در صورت مصرف غذای سنگین، هنگام سحر، بخشی از هضم را طی کرده است؛ از این رو در سحر چشم های انسان یاری نمی کند، هوش و حواس یاری نمی کند و میل و رغبت به عبادت نیست. همه این ها مدیریت و سامان دهی می خواهد.
نماز شب، مایه خیر و برکت است. مواظب باشیم که آن را از دست ندهیم؛ حتی اگر یک ساعت نمی توانیم قبل از اذان صبح بیدار باشیم، حداقل زمان ممکن را از دست ندهیم. بیداری سحر و خود را در معرض رحمت الهی قرار دادن برای انسان و فرزندان و خانه، خیرات می آورد. خانه ای که در آن بیداری سحر هست و در آن اذان اول وقت گفته می شود، برکاتش زیاد است.
گاهی انسان با یک بیداری سحر، از بن بستی که مدّت های طولانی باید صدمه بخورد تا از آن بن بست، نجات پیدا کند، نجات می یابد. بیداری سحر را نادیده نگیریم و یک برنامه جدیدی برای آن در نظر بگیریم.
روایات نیز تأکید زیادی بر نماز شب دارند؛ مانند: روایتی از امام صادق(علیه السلام): «قِیَامُ اللَّیْلِ مَصَحَّهٌ لِلْبَدَن؛ سحرخیزی باعث صحت بدن است». (۳) قرآن و اهل بیت (علیهماالسلام) برای آسیب هایی که به جسم و روح انسان می رسد، درمان دارند؛ بخشی از آن درمان ها با انجام اعمال عبادی است؛ مانند «بیداری شب» که صحت بدن را به دنبال دارد. منشأ اصلی تولید بیماری ها، اضطراب ها و نگرانی ها است که با نماز شب از بین می رود. عمر طولانی، صحت جسم، فراوانی رزق نیز از آثار نماز شب است.
در روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لَمْ یُصَلِ صَلَاهَ اللَّیْلِ ؛کسی که نماز شب نخواند از شیعیان ما نیست». (۴)
در مورد ارتباط با قرآن نیز لازم است چند نکته را بدانیم:
نکته اول: توجه به حیات قرآن
یکى از موانع ارتباط با قرآن، نگرش خشک و جامد به این کتاب الهی و محدود کردن آن به حروف و عباراتى است که بر کاغذ، نقش بسته است؛ در حالى که قرآن کریم، زنده، جارى و مظهر خداى حىّ و قیّوم است و از این جهت، قابل قیاس با هیچ نوشته و کتابى نیست. به هر حال باید از مادّى نگرى و اکتفاى به ظاهر، فاصله گرفت و قرآن را دریایى از معارف دانست که نمى توان به عمقش دست یافت.( ۵)
قرآن یک کتاب و تنها مقدارى مرکب و کاغذ نیست. این آیات، زنده هستند و با زمین و زمان در ارتباطند، با قلب عالم امکان، حضرت بقیه الله(عجل ا...تعالی فرجه الشریف) در ارتباطند. یکى از ابعاد زنده بودن قرآن، زنده بودن حروف و واژه هاى قرآنى است؛ علاوه بر آن که خود حروف، داراى اسرار و بطونى هستند. حروف قرآنى که از سوى خداوند متعال صادر شده و تنظیم آن هم الهى بوده است، عظمت و جایگاهى ویژه مى یابند.
قرآنى که خداوند علىّ عظیم، آن را «قول ثقیل»(۶) معرفى مى کند و امیرالمؤمنین و امام الموحدین(علیه السلام) آن را دریایى بى انتها مى داند، همه معارفش بر پایه همین حروف بیست و هشت گانه عربى است که بار همه این معانى بلند را بر دوش مى کشند. با این اوصاف، عبارات قرآنى با هیچ عبارات دیگرى قابل قیاس نیست.
از لابه لاى روایات اهل بیت عصمت و طهارت(علیهما السلام) برخى اسرار قرآنى درباره حروف به دست مى آید؛ از جمله گاهى آن بزرگواران حروف مقطعه را ـ که اسرار آن از مردم پوشیده است ـ بر حکومت هاى جور و زمان انقراض آن ها تطبیق مى کرده اند. از مرحوم آیت الله قاضى ـ قدّس سرّه ـ نیز نقل شده است که در بعضى از حروف مقطعه، همه اسرار نهفته است.
به هر حال، قرآن، دریایى بى پایان از علوم و معارف است که توسط همین حروف و الفاظ بیان شده و توسط خداوند حکیم علیم، چینش شده است.
نکته دوم: تأثیر طهارت انسان در فهم قرآن
اسرار و معارف قرآنى از آنجا که از سنخ معارف ظاهرى نیست، کسب آن معارف نیز مانند علوم ظاهرى نیست؛ بلکه طهارت و تهذیب درونى مى طلبد.
با توجه به آیه شریف سوره واقعه که مى فرماید: «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون؛ قرآن را جز اهل طهارت، لمس نمى کنند»(۷)، همان گونه که ظاهر قرآن را بدون طهارت نمى توان مس کرد، باطن و اسرار باطنى آن را هم بدون طهارت باطنى نمى توان حس کرد و درک نمود. از این رو استفاده از معارف ناب قرآنى، مقدماتى مانند تهذیب، مراقبه، خلوت و انس با این کتاب را مى طلبد.
نکته سوم: استعاذه هنگام قرائت قرآن
سؤالى که ممکن است پیش بیاید این است که با این مقدمات، اولین قدم براى ارتباط با قرآن چیست و براى شروع ارتباط با این کتاب الهى چه باید کرد؟
در جواب مى گوییم که پاسخ این سؤال را مى توان در خود قرآن کریم یافت؛ آنجا که مى فرماید: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم؛هنگامى که قرآن قرائت کردى، از شیطان رانده شده، به خداوند پناه ببر»(۸)
معنایى که از این آیه به دست مى آید این است که شیطان نمى خواهد مردم با قرآن ارتباط داشته باشند و مانع این ارتباط است؛ از این رو در مرحله اول ارتباط که قرائت آیات قرآن است، دستور داده شده است تا از شر شیطان به خداوند متعال، پناه ببریم. از این دستور، معلوم مى شود که از همان ابتداى ارتباط با قرآن، شیطان دست به کار مى شود و مى خواهد مانع ایجاد کند.
البته این استعاذه، امرى است مانند خود قرائت قرآن که ممکن است حقیقتش اجرا و پیاده شود و ممکن است فقط به یک لفظ اکتفا شود. منظور این که: ممکن است انسان از استعاذه فقط به لفظ «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» اکتفا کند و ممکن هم هست که استعاذه عملى را در خود پیاده کند و وقتى تصمیم گرفت با کتاب خدا انس بگیرد، در همه لحظات، از امورى که مانع این ارتباطند به خداوند پناه ببرد و در مراقبه کامل باشد؛ البته باید توجه داشت که همین استعاذه لفظى، یک پله انسان را به اجراى استعاذه عملی نزدیک تر مى کند؛ یعنی اکنون که قصد قرائت قرآن دارد، خود را براى ارتباط با خدا و کلام او تخلیه کند. در خود فرو رود و دقت کند که چه چیزى باعث پراکندگى قلب، عدم توجه و قطع ارتباط با قرآن است؛ اگر فکر دنیا و شهوت و امور دیگر است، آن را بیابد. یافتن این عامل، راه استعاذه را آسان مى کند و این استعاذه پیش از قرائت، مقدمه اى مى شود براى استعاذه عملى و حقیقى.
نکته چهارم: اهمیّت قرائت قرآن
چیزى که گاهى مورد غفلت و بى مهرى قرار مى گیرد، قرائت الفاظ شریف و نورانى قرآن است. بى توجهى به قرائت قرآن، گاهى به بهانه عدم آشنایى با زبان عربى انجام مى گیرد، گاهى به بهانه توجّه به معانى و ترجمه و گاهى نیز مطالعه تفسیر، جایگزین آن معرفى مى شود.
باید گفت با تمام اهمیّت آشنایى با ترجمه و نیز تفسیر قرآن، هیچ چیز نمى تواند جایگزین قرائت الفاظ نورانى قرآن بشود. ارتباط با این کلام نورانى، حتّى در حدّ قرائت ظاهرى، نورى به دل مى تاباند و کم کم راهى براى نفوذ معانى در دل باز مى کند. قرائت قرآن کریم با دلى فارغ و خاطرى آسوده به ویژه در دل شب، انسان را پاک و زلال مى کند و از عالم طبیعت جدا نموده و به مجردات نزدیک مى کند.
قرائت قرآن، تا آنجا اهمیت دارد که نقل شده است امام هشتم (علیه السلام)آن حجت بالغه خدا و آن معدن علم الهى، شبى ده جزء قرآن را با تفکّر مى خواندند. معلوم است که هیچ گاه این قرائت براى آن بزرگوار، تکرارى و ملال آور نبوده است.
مرحوم آیت الله سید عبد الکریم کشمیرى ـ قدّس سرّه ـ داراى امتیازات و ویژگى هاى متعدّد معنوى و سلوکى بودند؛ از جمله این امتیازات، ارتباط عمیق و انس کم نظیر ایشان با قرآن کریم بود. از این کتاب و مائده آسمانى بهره ها مى برد و گاهى لطایفى از این بهره ها را ابراز مى کرد. در عین حال، از قرائت قرآن غفلت نمى کرد. کسانى که به محضر ایشان مى رسیدند، مى دیدند که ایشان در بسیارى از اوقات، مشغول قرائت قرآن است. آن بزرگوار مى فرمودند: «هر سه روز، یک ختم قرآن مى خوانم». این، خیر و برکتى بود که در امور ایشان مشهود بود که علاوه بر اشتغالات متعدّد، روزى ده جزء قرآن تلاوت مى کردند.
یکی از بزرگان، مکرر می فرمود: «مدتی قرآن را بخوان تا برای تو ملکه بشود. بعد که سنّ تو بالا رفت، می بینی که دل تو شروع می کند به خواندن قرآن». این یک حقیقتی است. بعضی از مواقع، انسانی که قرآن خوانده است، از خواب که بیدار می شود، می بیند شروع می کند یک آیه می خواند، دو آیه می خواند، یا بیشتر؛ ولی هر آیه، یک پنجره ای باز می کند که انسان، حکمت حق تعالی را می بیند.
این که بعضی ها می گویند: «بسیار قرآن خواندن، دلیلی ندارد». این حرف آن ها باعث می شود همین پنجاه آیه ای را که مردم باید بخوانند، را نخوانند. بعضی حال قرائت قرآن را ندارند که از این حرف ها می زنند. باید مردم؛ خصوصاً طلاب، به قرائت قرآن اهمیّت بیشتری بدهند و به صورت تدریجی مقدار قرائت خود را در روز افزایش بدهند تا برایشان ملکه بشود. چه سلطنتی و چه تاجی بالاتر از قرآن که بر سر خلق الله باشد؟!
----------------------------
پی نوشت:
۱- سوره اسراء، آیه ۷۹
۲- قَالَ الصَّادِقُ ع قَضَاءُ صَلَاهِ اللَّیْلِ بَعْدَ الْغَدَاهِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ مِنْ سِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ الْمَخْزُون (من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص۴۹۷)
۳- بحار الأنوار، ج ۱۰، ص۹۰
۴- بحار الأنوار، ج ۸۴، ص۱۶۲
۵- امیرالمؤمنین ؟ع؟در توصیف قرآن مى فرماید: «وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُه؛ و دریایى است که به قعر آن نتوان رسید». ( نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹)
۶- سوره مزمل، آیه ۵
۷- سوره واقعه، آیه ۷۹
۸- سوره نحل، آیه ۹۸
---------------------------
منبع : چشمه زلال
- وبلاگ جاهدکاظمی
- بازدید: 1090
- 0