فطرت / جلسه ششم

تاریخ ارسال:ي, 12/27/1396 - 22:12
جزوه فطرت
استاد علیپور مرندی

موضوع جلسه قبل این بود كه قرآن با زبان فطرت صحبت می كند و هر كس با توجه به استعداد خودش از آن بـهره می گیرد؛ جدا از مسأله امتیازات شخصی از ظواهر این عالم كه هر كس دارد (هیكل و ثروت و مقام و سواد و ...). ممكن است حتی چوپانی بی سواد در بیابان، همان خوابیدن را با آن پاكیزگی فطرت خود عمیق تر توجه می كند. تمام وجودش در اینكه صفر و هیچ است و قدرتی بر او حكومت می كند، بیشتر درمی یابد.
ای بسا باسوادی كه آن سواد را برای خود امتیازی می داند، همین امتیاز دانستن نمی گذارد توجه و دقت به فطرت داشته باشد و همین مقدار مشغول زاویه انحرافی شده و نور مستقیم فطرت دقیقاً بر آن نقطه نمی تابد و لذا هیچ تأثیری هم برایش ندارد.
خداوند در تعریف خواب، چه اسرار آمیز تعریف می كند كه:
«اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیمْسِكُ الَّتِی قَضى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَ یرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ».
اخلاق و علم و عقاید و تربیت، همه در همین آیه جمع شده و هر چه [انسان] عمیق تر با گوش فطرت گوش كند بیشتر در می یابد.
توفـّی: یعنی تا آخرین ذره چیزی را اگر ذره ای هم مانده همه را بكشی و بِلیسی و تمام كنی و نَمی هم نگذاری. وقتی می گوییم فلانی دین خودش را ایفا كرد، یعنی تمام جزئیات را هم پرداخت كرد. مثلاً دین او 50025 تومان بود و یك صفحه پاكت نامه هم روی آن بود. یعنی آن پول خرد را هم پرداخت كرد و حتی آن پاكت نامه را هم كه روی آن بود پرداخت كرد و یك پركاهی هم باقی نماند. اما یك وقت می گوییم فلانی دین خود را ادا كرد؛ یعنی پول را پرداخت، اما خرده ها و جزئیات را ممكن است ول كند.
[ترجمه آیه:] «خداوند است كه وقتی كسی می میرد، روح او را می گیرد (اینچنین گرفتنی كه ذره ای از آن هم در بدن باقی نمی ماند) و آنـهایی كه نمی میرند وقتی كه می خوابند.»
در این آیه خداوند به طور صریح و روشن، مرگ را با خواب یكی فرموده (در هر دو، نفس ایفا می شود).
قرآن عالِمی تربیت می كند كه او را بشكند. (در بحث شناخت شناسی خواهیم رسید)
[ادامه ترجمه مفهومی آیه]: «و اما آنـهایی كه نفسشان را گرفت، دو قسم هستند: یك قسم آنـهایی هستند كه اتفاقاً اجلشان در همان خواب فرا می رسد پس نفس را نگه می دارند و برنمی گردد. و قسم دوم: (دیگران را) نفسشان را دوباره برمی گردانند تا آن لحظه كه اجل حتمی رسید، برای همیشه بیرون می آید. «البته كه در آن، البته آیاتی است برای قومی كه تفكر می كنند.» (نه برای همه كس!)
پس خواب را نوعی موت معرفی فرمود، آن هم اینكه تمام موجودیت را به عالم دیگر منتقل می كند.
در آیات دیگر، بحث رؤیا را مطرح می كند كه اگر خدا اجازه بدهد، شخص در عالم رؤیا از آن عالم بهره مند است. (البته همان اندازه كه خدا اجازه دهد.) قرآن از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام)می فرماید:
«قالَ یا بُنَی إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى.» صافات (102).
«من دیدم كه در خواب سر تو را می برم پس نظر تو چیست؟»
در اینجا حضرت ابراهیم (علیه السلام)همان حضرت اسماعیل (علیه السلام)را در عالم دیگری می بیند. پس معلوم می شود انسان در هر عالمی كه قرار می گیرد، بدنی دارد مخصوص نظام آن عالم. بی شمار عالم داریم. البته بعضی از بزرگان عوالم را به طور كلی تقسیم بندی كرده اند و می گویند سه عالم داریم. اما اگر جزئی تر تقسیم كنیم بعضی می گویند مثلاً هزار عالم داریم.
اما اجمالاً روح انسان وارد هر عالم می شود، تحت نظام آن عالم زندگی می كند. وقتی روح من در عالم طبیعت زندگی می كند از این نظام تبعیت می كند و داخل بدنی می شود كه از جنس این عالم است و در عالم رؤیا داخل بدنی می شود كه مخصوص آن عالم است.
مثلاً بدنی كه در این عالم است، نمی توانیم دستمان را پشتمان بپیچانیم. در حالیكه در عالم رؤیا، ای بسا بدن آنقدر وسعت دارد كه به راحتی این پیچ را می خورد. یا مثلا در این عالم، باید مسیرِ مكان را داخل در یك زمان، كه تحت سیطره هر دو هستیم، طی كنیم. در حالیكه در آن عالم ضرورتاً این گونه نیست. یك لحظه در عالم رؤیا می بینیم كه در مشهد در حال زیارت هستیم؛ لحظه بعد در تـهران در حال ناهار خوردن، در خانه عمو هستیم. در عالم رؤیا، طی مسیر مكان هم می تواند تسلیم زمان باشد و هم اینكه هیچ یك نباشد؛ نه مكان و نه زمان. مثلاً ممكن است همان مسیر بین مشهد و تهران را در عالم رؤیا با پای پیاده و پس از طی سالها و زمانهای طولانی و با مشقات فراوان طی كنیم.
در عالم رؤیا انسان می بیند كه دوستش مورچه ای است كه افتاده در زیر پای مردم و له می شود؛ اما معلوم است كه در عین حال آن مورچه فلان شخص است. آن نظام آنقدر وسعت دارد كه فرد می تواند با همچون بدنی وارد آن عالم شود و زندگی كند. این مربوط به وسعت و لطافت آن عالم است.در این عالم اگر چشم درآمد، دیگر درآمد؛ اما بدن آن عالم، اینگونه نیست. چشم فرد، ده بار درآمده است با عذاب و یازدهمین بار باز هم چشم دارد. مثل نظام این عالم نیست.
در این عالم هم میله چدنی مثل فنر نیست، یك میله چدنی در اثر ضربه، خرد می شود. اما فنر می تواند هزار بار ضربه و فشار را تحمل كند و باز هم قابلیت ضربه و فشار را دارد.
در آن عالم هم جنس بدن طوری است كه به تناسب آن عالم است و یك فنریت خاصی دارد (به تناسب مثالی كه زدیم). آن امری كه در این عالم، محال  است، در آن عالم، ممكن و حتی طبیعی است.
پس ما نه تنها وقتی از این بدن جدا شدیم، از بین نرفتیم، بلكه داخل نظام و بدنی شدیم كه آن بدن، بسیار لطیف تر و پیچیده تر از بدن این عالم است.
آن بدن چه جور بدنی است، بعداً مفصلاً بحث خواهد شد؛ فعلاً یك مقدمه می آوریم: آن بدن از جنس این اعمال خودمان است. مثلاً در خواب می بینیم كه در بیابانی زندگی می كنیم و حیوانات وحشی حمله می كنند و منظره بسیار وحشتناكی است. این بدن مادی ما جنسش از ماده است؛ اما آن بدن از جنس عمل ماست. من در این عالم، گناهی كرده بودم كه این گناه، بصورت آن منظره وحشتناك، درآمده است. وقتی كه من وارد آن عالم شدم، اگر اجازه بدهند كه باطن عملم را ببینم، می بینم. این باطن عمل همین الآن هم با من است اما قابل حس برای من نیست. همه حالات آن عالم انعكاس این عالم است. مثلاً در این عالم، توبه عمیقی كرده ام، ناگهان بعد از آن عذاب ها و وحشت ها می بینم كه دوستی آمد و مرا از آن نجات داد و به باغی برد و كلاً آن عذاب ها از یاد رفت و اثری هم از آن نماند.
یا اینكه در این عالم توبه ضعیفی كرده ام در آن عالم، از عذاب رها می شوم و وارد باغ زیبا می شوم، از باغ لذت می برم اما عذاب آن بیابان هم با من است.
یا اینكه در این عالم، توبه كرده ام اما لذت گناه هم هست. در عالم رؤیا در باغ وارد شده اما خاطره وحشتناك آن بیابان هم هنوز با او هست. تازه این زمانی است كه مقدار بسیار كمی از بطن عمل، نمود پیدا می كند. عالم رؤیا عالم بسیار پایینی نسبت به عالم برزخ است و لذا نمودی هم كه ظهور می كند (باطن اعمال) بسیار ضعیف است. نه اینكه كل حقیقت ماست كه آنجا ظهور می كند. حال آن بدنی كه در برزخ است چه اوضاعی دارد؟!
یك پرده كنار رفته این احساس را لمس می كنم. استدلال و برهان فلسفی نمی خواهد بلكه با همه وجودم، الآن هم كه به این عالم آمدم همه اش در یادم است. این روشن می كند كه منهای این بدن مادی، بازهم زندگی هست. چه كسی می تواند بگوید به من ثابت كنید كه عالم برزخ وجود دارد؟
آزمایش آن دانشمندانی كه در قبر فرد پس از مرگش دستگاه ضبط صوت و ... كار می گذارند وبعد می گویند ما بررسی كردیم فشار قبر و نكیر و منكر و ... اصلاً اتفاق نمی افتد. این آزمایشات، چقدر بچه گانه است؟! اگر اینگونه است خوب برای خواب هم دستگاه بگذارید و آنچه را كه فرد در عالم رؤیا می بیند ثبت كنید و نشان بدهید. فشار قبر و باز شدن دری از جهنم و دری از بهشت كه در این قبر خاكی نیست؛ این كه می ماند و می پوسد.این كارها و آزمایشات بچه گانه برای این است كه از منبع وحی اطلاعی ندارند و خیال می كنند كه مركز شناخت، فقط مغز است. خود وحی مركز شناخت قویی است و معجزه است. وحی، با اطمینان، واقعیتی را می فرماید. كوتاه، اما مطمئن باش و برو.
پس از این آیه فهمیدیم كه در عالم دیگر (رؤیا) صورت بسیار ضعیفی از باطن اعمال را نشان می دهند و [این مطالب] نشان می دهد كه روح منهای بدن می تواند زندگی كند.
در سوره یوسف به یك صورت دیگر از رؤیا اشاره دارد: «إِذْ قالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی ساجِدِینَ» یوسف (4). «البته من دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه، دیدم كه آنها به من سجده می كنند.» آیا در این عالم ممكن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟ اما این در عالم رؤیا تحقق پیدا كرده است. نظام آنجا طوری لطیف است كه خورشید و ماه و ستاره سجده كردند.
مطلب دوم كه دقیق تر هم هست، این است كه حضرت یعقوب وقتی خواب را تعبیر می كند، می فرماید: «خورشید پدرت است. ماه مادرت است و ستارگان، برادرانت.» یعنی یك رابطه بسیار دقیق و پیچیده ای است بین این رؤیا و عالم ماده.
در این عالم هم، اگر انسان، آب را جز در دمای زیر صفر نمی دید كه به صورت یخ است و مانند سنگ، اگر برای اولین بار به او می گفتی كه این ماده خود به خود می تواند از یك شیشه بسیار باریك بالا رود و حتی دست را هم بسوزاند، به هیچ وجه نمی توانست بفهمد و می گفت این ماده را كه اگر ول كنیم می افتد. پس چگونه ممكن است خود به خود بالا رود، آن هم از شیشه بسیار باریك، یا چگونه ممكن است بسوزاند؟ یعنی در هر نظامی وارد شود، تحت فرمان آن نظام است. اما در غیر این نظام اگر غیر آن شكل باشد، غیر طبیعی است. ما [در فهم اینگونه مسائل] در نظام زیر صفر درجه گیر كرده ایم و می خواهیم نظام بالای 100 درجه را با این نظام تحلیل كنیم! و حتی بعضی روشنفكرانه می نشینند و حقایق آن عالم و قیامت و ... را مسخره می كنند! كسی كه با فطرت به حقیقت عالم و وحی نرسیده، فهم این مطالب برایش ممكن نیست.
پس تا اینجا نتیجه گرفتیم كه: نظام ها باهم ارتباط مستقیمی دارند. و ارتباط طوری است كه هر كدام وارد هر نظامی شد، صورت آن نظام را به خود می گیرد. (صورت، تحت قوانین نظام آن عالم ظهور می كند).
مثلاً فردی در این عالم برای امتیازات خیالی خود تكبر می ورزد و در آن عالم [عالم رؤیا] مورچه ای است كه له می شود زیر دست و پا. آن هم به طوریكه مشخص است كه آن مورچه چه كسی است و آن هم اینكه له شدن طوری نیست كه له شود و از بین برود؛ بلكه ده بار له می شود و باز هم بدن وجود دارد.
آیات در این مورد زیاد است: خواب هم زندانی های حضرت یوسف(علیه السلام)، خواب پادشاه مصر زمانیكه حضرت یوسف (علیه السلام)در زندان است و ...
نكته ای درباره تعبیر خواب: وقتی حضرت یوسف (علیه السلام) در زندان است، دو نفر از هم زندانی های حضرت یوسف (علیه السلام)به او می گویند كه خوابی دیده ایم؛ این خواب را برای ما تعبیر كن. حضرت یوسف (علیه السلام) به یكی از آنها می گوید كه تو از زندان آزاد خواهی شد و خمر سلطان را خواهی فشرد و به دیگری می گوید كه تو را به دار خواهند آویخت و پرندگان از سر تو خواهند خورد.[یوسف، 36 الی 41]. شخصی كه حضرت یوسف (علیه السلام)به او گفته بود تو را به دار خواهند آویخت، می گوید كه من دروغ گفتم و چنین خوابی ندیده ام. اما حضرت یوسف (علیه السلام)می فرماید: آنچه كه تعبیر كردم، خواهد شد.
چه نكته های دقیقی در این عالم هست؟! خواب منبع شناخت بسیار مهم است. البته خواب، حجت شرعیه نیست. اگر پیامبر هم [در خواب] بیاید و بگوید كه فلان كار را بكن، حجت شرعیه نیست. اما در كشف حقایق و معارف، یك منبع بسیار مهم است؛ آن هم مستقیماً از طرف فطرت.
-----------------------
منبع: جزوه فطرت

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط