جایگاه حیاء در تربیت/بخش سوم-قسمت اول
در این جلسه می خواهیم مطلبی را در مورد حیاء مطرح کنم. آن چیزی که موجب می شود روح انسان در ربط با اعمال زشت، یک حالت انفعال پیدا کرده و به تعبیری شرمنده شود، حیاء است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم،
والحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
رُویَ عن الصادق(علیه السلام) قال: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَهُ».(1)
یادآوری مباحث گذشته:
بحث ما راجع به «حیا» بود و عرض کردم که یکی از بزرگ ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی حیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. در جلسه گذشته عرض کردم که حیاء یک امر اکتسابی نیست، بلکه یک امر غریزی یعنی یکی از مواهب الهی است. انسان مجموعه ای از غرایز و فطرت ها است و یکی از غرایز او نیز «حیا» است. این را هم عرض کردم که در معارف ما از حیاء به «پوشش روح» نیز تشبیه شده است.
در آخر جلسه گذشته آیه شریفه ای را در این رابطه مطرح کردم، به روایاتی درباره این بحث هم اشاره کردم. در روایتی از علی(علیه السلام) آمده است که حضرت می فرماید: «أحسن ملابس الدنیا الحیاء»(2) یعنی «بهترین لباس دنیوی حیاء است» و این لباس هم دو بُعدی است و دو کار از آن می آید: هم موجب می شود که قبائح انسان پوشیده شود و از طرفی انسان را می آراید. در آیه هم این تعبیر بود که «یواری سَوْآتِكُمْ» یعنی این پوشش، قبائح را می پوشاند «وَ ریشا»(3) یعنی لباس پاکیزه و زیبایی است.
«خُلع» و «عریان شدن»،ضد حیاء
در روایتی که از سماعه درباره جنود عقل وجهل بود، داشت: «الْحَیاءُ وَ ضِدَّهَا الخُلع»(4) حیاء یکی از جنود و سپاهیان عقل است و ضدش «خُلع» است. «خُلع» چیست؟ مرحوم صدرالمتألهین(رضوان الله) می فرماید: خُلع از ماده خَلَعَ است، «خَلَعَ ثوبَه» یعنی «لباسش را از تن برکند و بیرون آورد». حیاء یک پوشش برای روح است که جلوی افراط و تفریط شهوت و غضب را می گیرد که افعال ناروا از انسان سر نزند. چون این کارها زشت است و موجب می شود انسان خجالت بکشد. حیاء است که هم مانعیّت داشته و هم انسان را می آراید. امّا ضد این خصوصیّت، آن است که انسان این لباس را از تن روحش بیرون بیاورد و «خَلع» کند. این بیان خیلی روشن است و فرمایش ایشان خیلی واضح است.
برای همین است که من در بحث های تربیتی عرض کردمکه نکته اساسی و اصل مهم در معارف اسلامی و مکتب اسلام، پرده داری است، نه پرده دری است. اصل حیاء است، نه بی حیایی. این عبارت خلاصه و چکیده ای از روایات و فرمایشات بزرگان دین است.
حقیقت «حیاء» شکستن و شرمنده شدن است
من در این جلسه می خواهم مطلبی را در مورد حیاء مطرح کنم. آن چیزی که موجب می شود روح انسان در ربط با اعمال زشت، یک حالت انفعال پیدا کرده و به تعبیری شرمنده شود، حیاء است. مرحوم صدرالمتألهین فرمودند: «حقیقۀ الحیاء الإنکسار» حقیقت حیاء شکستن و شرمنده شدن است. گاهی انسان وقتی که کار ناشایستی مرتکب می شود، می گوید: منفعل شدم، شرمنده شدم، خجالت کشیدم و ... این تعبیرات مختلف، در محاورات ما متداول است. پس معلوم می شود که «حیا» از مقوله انفعال است. به اصطلاح منطقیون، «حیاء» حالت روح، در ربط با عمل قبیح و زشت است.
رابطه اعمال انسان نسبت به «حیاء»
حالا من ادامه بحث را به عنوان سؤال مطرح می کنم؛ آیا باید یک عمل زشت انجام شود و بعد روح انسان منفعل گردد؟ حرف هایم را خوب گوش کنید! آیا باید انسان عمل زشتی انجام دهد و بعد منفعل شده و شرمنده شود؟ آیا این اثر پرده و پوشش حیاء است که بر روی روح است؟ یعنی این غریزه انسانی که از مختصات انسان است، تا وقتی که با عمل زشت مواجه نشود بی
معنا است؟ تا کار بدی انجام نشده است، حیاء معنایی ندارد و هیچ تاثیر و بُردی ندارد؟ هیچ انفعالی در کار نیست؟ این سؤال خیلی روشن است.
جوابش این است که: خیر! مسأله این طور نیست. اتفاقاً حیاء نسبت به عمل زشت، نقش بازدارندگی دارد. نقش بازدارندگی داشتن، یعنی این که حیاء از این که انسان عمل قبیحی را مرتکب شود جلوگیری می کند. اصلاً اهمّیّت این موهبت الهیّه در درون انسان نیز این است که نقش بازدارندگی دارد و از ارتکاب کارهای ناشایست پیش گیری می کند. نه این که صرفاً بعد از انجام گناه، تازه به کار افتد و منفعل شود.
فایده حیاء،برای بی دین و دین دار
حالا من چند روایت می خوانم و بعد نکاتش را برایتان توضیح می دهم. علی(علیه السلام) فرمود: «الحیاءُ یصُدُّ عن فعلِ القبیحِ»(5) حیاء جلوی عمل زشت را می گیرد، روایت خیلی روشن است. یعنی حیا، جلوگیر عمل زشت است. در روایتی از پیغمبر اکرم آمده است که حضرت فرمودند: «قال رسول الله(صل الله علیه وآله وسلم): الْحَیاءُ خَیرٌ كُلُّهُ یعْنِی أَنَّهُ یكُفُّ ذَا الدِّینِ وَ مَنْ لَا دِینَ لَهُ عَنِ الْقَبِیحِ فَهُوَ جِمَاعُ كُلِّ جَمِیل»(6) سراپای حیاء خیر است، برای شخص بی دین و بادین سود دارد و هر دو را از کار زشت باز می دارد. نقش حیاء این است که مانع انجام کا ر زشت انجام می شود.
من در جلسه گذشته هم گفتم که خطاب آیه «یا بنی آدم» بود و این یعنی ایمان دخالتی در این مسأله ندارد. «کفّ» به معنای باز دارندگی است. بازدارندگی هم گاهی ابتدایی است و گاهی انتهایی است گاهی از ارتکاب عمل جلوگیری می کند و گاهی از تکرار آن مانع می شود.(7) اصلاً حیایی که ما می گوییم و نسبت به افعال قبیح و اعمال زشت مطرح است، آن حیایی است که جلوگیر باشد.
بازدارندگی حیاء نسبت به اعمال ارادی و اختیاری
اصلاً حیاء مربوط به اعمال اختیاری و ارادی انسان است. یعنی همین که انسان که می خواهد کاری را با اختیار و اراده خودش انجام دهد، حیاء پیش می آید و نقش بازدارندگی خود را ایفا می کند. بحث ما در جایی است که عمل جنبه اختیاری و ارادی دارد. این خیلی روشن است، چون در جایی که حیاء بازدارنده نیست، حیاء کردن معنا ندارد یا فرض کنید که اگر عمل انجام شود و انسان بعد از آن شرمنده شود که حیاء نکرده است. به قول ما طلبه ها مصبّ بحث حیاء، این است.
مرحله های تبدیل فکر به عمل
حالا به سراغ کارهای اختیاری مان می رویم. کارهای اختیاری ما، این طور نیست که تنها با فکر کردن و اراده ممکن باشد. در مباحث فلسفی و کلامی این مسأله مطرح است که ما هر کاری را که انجام می دهیم، مقدماتی دارد، اراده دارای مقدماتی است. بزرگان می گویند: اوّل انسان باید عمل را تصویر کند، تا کار را تصویر نکند نمی تواند آن را انجام دهد. انسان هر کاری را که بخواهد انجام دهد، چه زشت و چه زیبا باید ابتدا آن کار را تصوّر کند و سپس آن را انجام دهد. مثلاً وقتی که کسی می خواهد نماز بخواند، اوّل نماز را تصوّر می کند و سپس بلند می شود؛ نه این که نداند چه کار می خواهد بکند. انسان ابتدا عمل را تصوّر می کند و بعد از آن به سراغ فایده اش رفته و می سنجد که اگر آن کار مفید است، انجامش دهد و اگر مفید نیست، انجام ندهد. وقتی که دید یک کاری مفید است، حبّ به او پیدا می کند. حب به شیئ، شوق به او را ایجاد کرده و بعد از اینها انسان آن کار را انجام می دهد. لذا اگر فردی، از یک کار متنفّر باشد آن را انجام نمی دهد. این مطلب فلسفی را من خیلی روشن و ساده گفتم.
آیا وقتی که انسان می خواهد عمل زشتی را انجام دهد، آن را تصوّر نمی کند؟ مثلاً وقتی می خواهد به گوش کسی سیلی بزند، ابتدا این کار را تصویر کرده و سپس انجام می دهد وگرنه، سیلی را به گوش خودش می زد! پس معلوم می شود که انسان ابتدا کار را تصوّر کرده و بعد از آن انجام می دهد.
آیا «فرد معصوم» تصوّر گناه هم نمی کند؟
اینجا نقطه حسّاس کار است؛ وقتی که انسان کار زشت را تصوّر می کند، چه حالی به او دست می دهد؟ روح متمایل می شود یا متنفر می گردد؟ کسی که عمل زشت را تصوّر می کند، اگر پرده فطری و الهی، این ودیعه الهی در انسان باشد و دریده نشده باشد، برای انسان از بدی تنفّر ایجاد کرده و هم او مانع ارتکاب آن عمل زشت می شود، یعنی آن حالت انفعال، قبل از عمل به انسان دست می دهد.
مثال دیگری بزنم که مطلب کاملاً جا بیافتد. اگر کسی تصوّر کند که یک نجاست را بخورد، چه حالتی به او دست می دهد؟ آن قدر متنفر می شود که حتی بر روی چهره اش نیز اثر می گذارد. هنوز کار بدی نکرده ولی شکل و ظاهرش تغییر می کند.
حتی ما راجع به عصمت معصومین(صلوات الله علیه) این را داریم که آنها حتی تصویر معصیت هم نمی کنند. آنها همین که گناه را بخواهند تصویر کنند، منزجر می شوند ولی ما، شهوت و غضب هایمان خوشش می آید. آنها متنفر می شود امّا ما خوش مان می آید. نقش حیاء در تصویر عمل قبیح و زشت است و انسان را از بدی متنفر می کند.
مطالب تکمیلی:
جایگاه حیا در تربیت/بخش اول
جایگاه حیا در تربیت/بخش دوم
جایگاه حیا در تربیت/بخش سوم- قسمت دوم
---------------------
پی نوشت ها:
(1) الكافی، جلد دوم، صفحه صد و شش
(2) غررالحكم، صفحه دویست و پنجاه و هفت
(3)سوره الاعراف، آیه بیست و شش
(4) الكافی، جلد اول، صفحه بیست
(5) غررالحكم، صفحه دویست و پنجاه و هفت
(6) وسائلالشیعه، جلد دوازده، صفحه صد و شصت و هشت
(7) من اینها را بعداً توضیح می دهم. چاره ای هم جز این ندارم؛ چون ضرورت دارد اینها را می گویم.
- وبلاگ رامین عشقی
- بازدید: 849
- 1