جایگاه حیا در تربیت/بخش شش- قسمت اول

تاریخ ارسال:س, 02/18/1397 - 13:17
جایگاه حیا
امام زمان را با گناهانتان نیازارید!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، 
والحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
رُویَ عن الصادق(علیه السلام) قال: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَهُ»کسی که حیا ندارد، ایمان در او نیست.(1)
یادآوری مباحث گذشته
بحث ما راجع به «حیا» بود، گفته شد یکی از بزرگ ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی حیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است.عرض کردم که حیا یک موهبت الهی و غریزه انسانی برای انسان است و در روابط گوناگون فردی و اجتماعی نقش بسیار بزرگی دارد.در جلسات گذشته رابطه حیا و عقل و رابطه حیا و تقوا را مطرح کردم.جلسه گذشته نیز رابطه حیا و ایمان را بحث کردم.
تقسیم بندی حیا؛ ناظر،عامل،عمل
حالا وارد بحث تقسیم بندی حیا می شویم؛ حیا در روابط گوناگون دارای اقسامی است.مقدّمتاً این مطلب را عرض کنم که چه بسا از تعریف هایی هم که از حیا کرده بودند، این تقسیم بندی به دست می آید؛ ما گفتیم که حیا عبارت است از آن انفعال درونی انسان که در ربط با عمل زشتی که از او سر می زند، پیدا می شود و از آن حالت به «انفعال نفس» یا «انکسار نفس» تعبیر می شود.
ما در باب حیا یک عامل داریم، یک عمل داریم و یک ناظر.یعنی شخصی هست که عملی از او سر می زند، عملی که زشت و قبیح است و بعد هم ناظری هست که به آن عمل نظارت دارد.این حالت انفعال، به عامل در ربط با آن ناظر دست می دهد.علمای اخلاق هم در تعریف هایشان داشتند که این ناظر موجب سرزنش و نکوهش آن عامل در ربط با آن عمل قبیحی که انجام داده است، می شود.
بنابراین ما سه چیز داریم: یک؛ شخصی که عمل زشتی از او سر می زند، دو؛ عمل زشت و سوم؛ مسأله ناظر است که عمل او را نظاره می کند و این در ربط با آن شهود شاهد است که منفعل و منکسر می شود.
ناظرها و انواع آن
در اینجا یک تقسیم بندی در باب حیا نسبت به ناظر وجود دارد.در باب ناظر، یعنی به اصطلاح شخص دوم، می گویند ناظری که شهود می کند، یک وقت ناظری است که از نظر ظاهری «شهود ظاهری» دارد، نفس عمل را در خارج می بیند و خود ناظر هم مشهود است، به طوری که عامل او را می بیند و شهود می کند.یعنی شخصی که دارد کار قبیح را انجام می دهد در مرئی و منظر شخص دیگری است که آن شخص دیگر را هم این عامل به رؤیت ظاهریه می بیند.
امّا یک وقت هست که این ناظر، بیرونی است امّا عامل، آن کسی که دارد عمل قبیحرا انجام می دهد، از نظر ظاهر شهودش نمی کند، عامل او را نمی بیند ولی او هم عامل و هم عمل را می بیند.یک وقت هست که نه، آن کسی که ناظر است و عمل قبیح را شهود می کند، بیرونی نیست، درونی است.حالا من وارد همه اینها می شوم.
یکی اینکه ناظر بیرونی نیست، درونی است، این طور نیست که مثل حسن و حسین و تقی باشد.دیگر اینکه، بیرونی است که من را می بیند و من نیز او را می بینم و دیگری اینکه بیرونی است که من و کار من را می بیند، امّا من او را نمی بینم.یک قسم هم داریم که مافوق همه اینها است که بعد عرض می کنم.حالا اینها را فهرست وار جلو می آیم و بحث می کنم.
1.ناظر خارجی و مشهود
مسأله در آنجایی است که ناظر بیرونی است و من او را می بینم و او هم من را به رؤیت ظاهری می بیند.این فرد شاخصی است که ما در باب حیا مطرح می کنیم، یعنی در مرئی و منظر مردم عملی صورت می گیرد.عامل یک انسان است و شاهد هم یک انسان دیگر است که دارد می بیند عمل قبیح از کسی سر می زند.
اگر این شخصی که دارد کار قبیح را انجام می دهد هنوز از نظر انسانیّت مسخ نشده باشد، یعنی آن امر موهبتی الهیّه، غریزه انسانیّه که خدا در نهاد او قرار داده است از بین نرفته باشد، شرمنده و منفعل می شود که در دیدگاه شخصی مثل خودش، دارد این عمل زشت را انجام می دهد.قبلاً هم گفتم انفعال یک وقت حین عمل است، یک وقت بعد از عمل است، ما در اینجا مشکلی نداریم چون من بعد از عملش را هم بحث کردم که ممکن است غفلتاً عمل قبیحی از شخصی سر بزند بعد خودش پشیمان و منفعل شود که چرا اینها را گفتم؟! و تکرار هم نمی کنم!
بدترین اشرار چه کسی است؟«شر الأشرار من لا یستحیی من الناس»
ما در روایاتمان داریم، چون روایات متعدد است من یکی را به عنوان نمونه می خوانم، بعد بحث نسبتاً مفصّلی راجع به این مسأله داریم.روایت از علی(علیه السلام) است که حضرت فرمود: «شر الأشرار من لا یستحیی من الناس»(2) یعنی اگر بخواهیم انسان ها را دسته بندی کنیم و بگوییم یک دسته اشرار هستند، در برجسته ترین آنها از نظر شرارت آن شخصی است که از مردم خجالت نکشد؛
لذا در اصطلاح تعبیر می کنند «حیاء من الخلق»، «حیاء من الناس».این یک قسم از اقسام حیا در ارتباط با ناظر فعل قبیح است.این قسم بیرونی بود نه درونی ، البته بیرونی که پیش من مشهود است و او را می بینم، غیر مشهودش را بعد بحث می کنم، اینها از نظر کاربردی بحثی دارد که مطرح می کنیم.
2.حیاء من النفس؛ناظر داخلی
دوم؛ این که شخص دوم یک شاهد و ناظر بیرونی نباشد، درونی باشد.حتی در محاورات عرفی ما هم هست که من اینها را در قالب روایتی خودمان می ریزم.ما گفتیم انسان مجموعه ای از قوای شهوت و غضب و عقل عملی و نظری و وهم است.انسان این طوری است که خودش از خودش خجالت می کشد که من گفتم این حتی در محاورات عرفی ما هم هست.امر قبیحی که از او سر زد و بعد سر عقل آمد، عقلش او را نکوهش می کند.این همان نفس لوّامه است.من اینها را در همین بحث حیا گفتم.خودش خودش را سرزنش می کند.
لذا ما حیایی داریم که «حیاء من النفس» است.اینهایی که می گویم همه اش معارف ما است.روایت از علی(علیه السلام) است که فرمودند: «حیاء الرجل من نفسه ثمره الإیمان»(3)است که می فرماید: «من تمام المروءه أن تستحیی من نفسك»(4)  مردی این است که از خودت خجالت بکشی.حتی تعبیر این است که می فرمایند: «أحسن الحیاء استحیاؤك من نفسك»(5)غایه الحیاء أن یستحیی المرء من نفسه»(6) که اصطلاح حیا از نفس را از این روایات گرفته اند.زیباترین حیاها این است که خودت از خودت خجالت بکشی.ما زیاد روایت داریم مثلاً تعبیر دیگری است که فرمودند: « تمام جوان ثمره ایمان این است که انسان از خودش حیا کند.روایت دیگری
پس قسم اوّل حیا از مردم «من الخلق» است و قسم دوم؛ «حیا من النفس» است.اینها که من گفتم برجسته تر بود.انسان خلافی می کند و دیگری ایستاده است او را می بیند و انسان شرمنده می شود یا کسی نیست خودم هستم امّا من خودم از خودم خجالت می کشم، البته تا وقتی که هنوز مسخ نشدم.به این می گویند «حیا من النفس».

مطالب تکمیلی:
------------------------
پی نوشت ها:
(1) الكافی، جلد دوم، صفحه صد و شش
(2) غررالحكم، صفحه دویست و پنجاه و هفت
(3) غررالحكم، صفحه هشتاد و نه
(4) غررالحكم، صفحه دویست و سی و شش
(5) غررالحكم، صفحه دویست و پنجاه و هفت
(6) غررالحكم، صفحه دویست و سی و شش

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.