جایگاه حیا در تربیت/بخش پنجم-قسمت اول

تاریخ ارسال:د, 02/17/1397 - 19:42
حیاء

در روایتی از پیغمبر اکرم است که حضرت فرمودند: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): الإیمان و العمل أخوان شریکان فی قرنۀ لا یقبل الله تعالی احد ما الا حسابه» است که فرمودند: «الْحَیاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ»،اگر حیاء رفت، ایمان هم می رود.

بسم الله الرحمن الرحیم،
والحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنۀ الله علی اعدائهم اجمعین.
روایت از امام صادق(علیه السلام): «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَهُ» «کسی که حیا ندارد، ایمان در او نیست..(1)
ارتباط «ایمان» و «حیاء»
در این جلسه می خواهم رابطه بین حیاء و ایمان را بحث کنم، روایتی که اوّل بحثم در این چند جلسه از امام صادق(صلوات الله علیه) می خوانم که حضرت فرمودند: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَهُ»، مربوط به نقش حیاء بر روی ایمان است. این مطلب، تا قدری موضوع بحث این جلسه است. ما روایات متعدّدی داریم که رابطه حیاء و ایمان را مطرح می کند که یکی از آنها همین روایتی است که در اوّل هر بحثم مطرح می کنم. در روایتی از پیغمبر اکرم است که حضرت فرمودند: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): الإیمان و العمل أخوان شریکان فی قرنۀ لا یقبل الله تعالی احد ما الا حسابه» است که فرمودند: «الْحَیاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرَنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ»،(2)رود، اگر حیاء رفت، ایمان هم می رود. این همان است که اوّل بحثم می خوانم. روایت دیگری از علی(علیه السلام) داریم که فرمودند: «کثرۀ حیاء الرجل دلیلٌ علی ایمانه»(3) های متعدّدی داریم، من به عنوان نمونه اینها را گفتم. بحث ما نقش حیاء بر روی ایمان و رابطه ای است که این دو با هم دارند، آن هم رابطه ای که اگر یکی رفت، دیگری هم می رود. روایت یعنی ایمان و حیاء در یک رشته و همراه هم هستند، اگر یکی برود دیگری هم می ایمان و عمل مثل دو برادر هستند که به تعبیر من در یک ریسمان هستند. روایتی از امام باقر(علیه
لباس ایمان«حیاء»است
در روایات نقش «حیا» را تحت عنوان لباس بیان می کنند. من دو روایت از پیغمبر اکرم می خوانم؛ حضرت فرمودند: «قال رسول الله(صل الله علیه وآله وسلم): الْإِیمَانُ عُرْیانٌ وَ لِبَاسُهُ الْحَیاء»(4) فرماید. در روایتی دیگر حضرت می فرماید: «قال رسول الله(صل الله علیه وآله وسلم): الْإِسْلَامُ عُرْیانٌ فَلِبَاسُهُ الْحَیاء»(5) کنند. حضرت بحث عریانی را مطرح می کنند. ایمان لخت است و لباس آن حیاء است. ما یک سؤال می کنیم؛ نقش لباس برای بدن چه نقشی است؟ نقش حفاظتی است. که اینجا اسلام را بیان می این یک روایت که اینجا ایمان را می
لباس که فقط برای زیبایی نیست. آدم لخت را حساب کن، نه لباس روی لباس که برای زینت است، چون می فرماید «عریان». آدم لخت برای حفاظت از آفات لباس می پوشد. مثلاً لباس، او را از سرما محافظت می کند. نقش لباس نقش حفاظتی است، یعنی کار لباس در ارتباط با بدن کار حفاظتی است؛ چون تعبیر در هر دو روایت عریان است. خوب دقّت کنید اینها بحث های طلبگی است که می کنم. ایمان لخت است، اگر بخواهی آن را حفظ کنی باید با حیاء حفظ کنی. بحث کیفیّت است.
توجّه کنید من دارم گام به گام پیش می روم. اوّل که ایمان و حیاء ملازم هم هستند، اگر یکی برود، دیگری هم رفته است، این مطلب اوّل بود. مطلب دوم این است که حیاء چه نقشی دارد؟ چگونه است که اگر آن برود ایمان هم می رود؟ می گوید مثل این می ماند که ایمان لخت است و حیاء هم لباسش است، لباس آن را حفظ می کند، لباس نباشد سرما می خورد بعد هم می افتد می میرد، تمام شد رفت.
آیا ایمان، همان عمل است؟
حالا من وارد کیفیّت حفاظت می شوم. جلسه گذشته رابطه بین ایمان و تقوا را مطرح کردم. آنجا این مطلب را گفتم که اصلاً زیربنای تمام اعمال انسان، اعمال نیکی که انجام می دهد و هم چنین اعمال شری را که ترک می کند و کفّ نفس می کند، جلوی خودش را می گیرد که کار بد و زشت نکند، زیربنای تمام اینها حیاء بود. حیاء موجب می شود که کار زشت نکند و کار خیر کند، روایاتش را هم خواندم، دیگر تکرار نمی کنم. باید سراغ رابطه عمل و ایمان برویم. نقش حیاء این بود که موجب عمل می شد و زیربنای اعمال بود.
ما در باب ایمان و عمل روایاتی داریم که اگر عمل نباشد، از ایمان خبری نیست. حالا ایمان را هرچه می خواهی بگیر، در بُعد عقلانی اش می گویی اعتقادات، در بُعد قلبی اش می گویی دل بستگی به خدا، هر چیزی می خواهی بگویی در این جهت برای من فرق نمی کند، ایمان هرچه می خواهد باشد، چه اعتقادات باشد و چه دل بستگی به خدا باشد، حفظ این ایمان به اعمال خارجی ما بستگی دارد؛ حتی در روایات داریم که وقتی از حضرات(علیهم السلام) در مورد ایمان سؤال می کنند، می گویند: «الایمان هو العمل»(6) گویند: ایمان، عمل است. یعنی می خواهند نقش عمل روی ایمان را بگویند که بین عمل و ایمان یک رابطه تنگاتنگ است.اصلاً می
حیاء به یک معنا مولِد عمل است. می خواستم چگونگی نقش حیاء بر روی ایمان را بگویم، این نقش به واسطه عمل است. حیاء موجب می شود که از انسان اعمال خیر صادر شود و جلوی اعمال شرّ را بگیرد و آن دل بستگی به خدا حفظ  شود، آن اعتقادات حفظ شود که اگر این اعتقاد و دل بستگی نباشد، آن اعمال «هَباءً مَنْثُوراً»(7) شود و از بین می رود که این تعبیر در روایات ما بود. می
ثمره بی حیایی مسلّط شدن نفس امّاره است
حالا سراغ درون انسان برویم. این خودش مطلبی در رابطه با حیاء است که غفلتاً از انسان عمل زشتی سر می زند، در غیر معصومین این طوری است، متوسطین از مؤمنین هم این طوری هستند. من در رابطه حیاء و عقل مطرح کردم که بعد از عمل، سر عقل که آمد خودش ناراحت می شود، مُنفَعل می شود، شرمنده می شود، اینجا معلوم می شود که این پوشش هنوز به طور کلّی از بین نرفته است، ضربه خورده است امّا از بین نرفته است.
البته به تعبیر من، این گاهی است، اگراین تداوم پیدا کند یعنی شخص مرتب شروع به انجام کار زشت کند، این پرده دریده می شود و به طور کلّی از بین می رود و انسان مسخ می شود. بحث ما در آن مرحله غفلتی است، به تعبیر قرآنی نفس لوّامه از بین نرفته است. اگر کار زشت کرد، بعد پشیمان شد و خودش را نکوهش کرد، نفس لوّامه هنوز در نهادش هست، سرزنشش می کند، ولی وقتی که تکرار شد به طوری که به طور کلّی این پرده حیاء از بین رفت، اینجا است که «نفس امّاره به سوء» فرمانده کل قوا در درون می شود، سلطه کامل پیدا می کند.
دیگر این شخص از نظر واقعی انسان نیست، چون عقل عملی سرکوب شد و از بین رفت، بُعد الهی از بین رفت. روایات هم در مورد گاهی ها و تصادفی ها نیست، برای کسانی است که به کارهای زشت تداوم بخشند به طوری که جزو ملکات سیئه آنها شود، اینجا است که در درون، نفس امّاره بالسوء همه کاره است.
بی حیاء باش و آزاد باش!
چند روایت بخوانم. این روایتی که می خوانم هم عامّه و هم خاصّه آن را از پیغمبر اکرم نقل می کنند و فقط در یک کلمه با هم تفاوت دارند که از نظر معنا هیچ تفاوتی ندارند. در روایتی است از امام هشتم(علیه السلام) که فرمودند: «عن آبائه(علیهم السلام) أنَّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلم) قال: لَمْ یبْقَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیاءِ إِلَّا قَوْلُ النَّاسِ إِذَا لَمْ تَسْتَحْی فَاصْنَعْ مَا شِئْت»،(8) های همگانی که انبیا می زدند، این است که وقتی حیاء از بین رفت هر کاری می خواهی بکن. حضرت فرمود: از مثالعامّه این طور نقل می کنند که پیامبر فرمود: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): إن مما أدرك الناس من كلام النبوه الأولى إذا لم تستحی فاصنع ما شئت»(9)عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ أَنَّهُ قَالََ مَا بَقِی مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیاءِ ع إِلَّا كَلِمَه إِذَا لَمْ تَسْتَحِ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ وَ قَالَ أَمَا إِنَّهَا فِی بَنِی أُمَیه»،(10) حیاها بنی امیّه هستند، بی حیاتر از آنها نداریم چون جنایت کارتر از آنها نداشتیم. طبق تاریخ می دانید که بنی امیه چه کردند. در اینجا فقط تفاوت  در «فاصنع» و «فاعمل» است که هر دو هم یک معنا می دهد. گل سر سبد بی در روایت دیگری داریم که امام فرمودند: «
مطالب تکمیلی:
جایگاه حیا در تربیت/بخش پنجم-قسمت دوم
-----------------------
پی نوشت ها:
(1) الكافی، جلد دوم، صفحه صد و شش
(2) الكافی، جلد دوم، صفحه صد و شش
(3) غررالحکم، صفحه دویست و پنجاه و هفت
(4) مستدرك‏الوسائل، جلد هشت، صفحه چهارصد و شصت و پنج
(5) الكافی، جلد دوم، صفحه چهل و شش
(6) الألفین، صفحه سیصد و نوزده
(7) سوره الفرقان، آیه بیست و سه
(8) بحارالأنوار، جلد شصت و هشت، صفحه سیصد و سی و سه
(9) مشكاهالأنوار، صفحه دویست و سی و پنج
(10) بحارالأنوار، جلد شصت و هشت، صفحه سیصد و سی و پنج 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.